نوآوری‌های شعر معاصر فارسی در افغانستان

2 میزان 1403
7 دقیقه
نوآوری‌های شعر معاصر فارسی در افغانستان

سمیع‌الله عطایی، دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات فارسی‌

 

چکیده
زبان فارسی یکی از زبان‌های تاریخی جهان است که دربرگیرنده‌ی موضوعات مختلف اعم از مادی ومعنوی بشریت می‌باشد. هم‌چنین وجود اندیشه‌ی توحیدی و ظلم‌ستیزی در این زبان باعت دشمنی‌های زیادی علیه توسعه و رشد و تعالی این زبان در نثر و نطم گردیده است. کشور افغانستان از سرزمین‌های فارسی‌زبان است که چندین دهه مورد تهاجم استعمارگران قرار گرفت و هم‌چنین حاکمان این کشور یا خود ضعیف بوده و یا دست‌نشانده‌ی استعمارگران بوده‌اند. شعر فارسی‌دری، از آوان بالندگی تا الحال دست‌خوش تحولات عمیق محتوایی و شکلی شده است که هرکدام به نوبه‌ی خود در تکوین و خلاقیت بارز شعری، نقش مؤثری داشته‌اند که محققان آن را به نوآوری تعبیر کرده‌اند. این مقاله نوآوری‌های شعر فارسی‌دری را مورد مطالعه قرار می‌دهد و با روش تحلیلی- توصیفی به بررسی موضوع می‌پردازد. هدف از راه‌اندازی این پژوهش، بررسی جلوه‌های نو و جدید در شعر معاصر فارسی‌ در افغانستان است.
واژه‌کان کلیدی: شعر معاصر، افغانستان، نوآوری.

مقدمه
از دهه‌ی 50 خورشیدی تا اکنون، در کشور افغانستان تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فراوانی روی داده است. حضور قشون سرخ شوروی در افغانستان و به‌وجود آمدن حکومت‌های دست‌نشانده‌ی آنان، ناامنی، فساد اداری، تغییر قانون اساسی، تبعیض‌های زبانی، نژادی و قومی، ظلم و ستم بر مردم، کشتار و به زندان‌افکندن دانشمندان و روشن‌فکران، مهاجرت‌های ناخواسته و اجباری به کشورهای آسیایی و اروپایی از جمله مواردی است که در 50 سال اخیر دامن‌گیر افغانستان شده است. این اوضاعِ ناگوارِ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در اشعار شاعران این زمان، تأثیر زیادی گذاشته و به شکل‌های گوناگون بازتاب یافته است. شعر معاصر فارسی دری به حیث پدیده‌ای جدید و غیر قابل انکار، در حقیقت بدنه‌ی بزرگی است از درخت گشن‌بیخ ادبیات این سرزمین که توام با عمری حدود یک صد سال توانسته خوب قامت افرازد و زینت‌بخش گلستان شعر و ادب دری گردد.

نوآوری‌ها در شعر معاصر فارسی در افغانستان
تاریخ دقیق شعر معاصر افغانستان به حدود سال‌های 1300ه‍.ش به بعد می‌رسد؛ چرا که تحولات بزرگ ادبی این سرزمین از همین سال‌ها شکل گرفته و به مرور زمان ادامه یافته و پس از کودتای هفت ثور 1357 به اوج و شکوه خود رسیده است. در دهه‌ی شصت و هفتاد به بعد نیز با شعر مقاومت روبه‎رو هستیم؛ چرا که هرچه در این ادوار سروده می‎شود، رنگ و بوی جنگ و غربت دارد. بررسی‎هایی هم که تاکنون از شعر پس از 1357ه‍.ش تا اواخر دهه‌ی هفتاد صورت گرفته، نشان می‌دهد که شعر این دوره با عنوان «شعر مقاومت» نامیده شده و دقیقاً پس از این دوره است که تحولات دیگری در عرصه‌ی شعر پدید می‌آید. در این قسمت نمایی کلی از تحولات شعرمعاصر افغانستان ارائه می‌شود:

زمینه‌های پیدایی شعر نو و تحول نیمایی در افغانستان
آغاز تحولات روشن‌گری و ادبی افغانستان در سده‌ی اخیر برمی‌گردد به دوره‌ی امارت امیر حبیب‌الله، با آن‌که حبیب‌الله از استبداد پدر کاسته بود، هنوزهم وحشت و استبداد زندگی مردم را تهدید می‌کرد؛ ولی با وجود این، در این زمان بود که دو مکتب حبیبیه و حربیه اساس گذاشته شدند، در این دوره بود که مولانا عبدالرؤوف قندهاری پیشنهادی را مبنی بر نشر جریده‌ی سراج‌الاخبار افغانستان از طریق اعتمادالدوله‌ سردار عبدالقدوس‌خان منظوری گرفت که نخستین شماره‌ی این جریده به مدیریت مولوی عبدالرؤوف قندهای به فرمان امیر به چاپ رسید (حبیب، 1366: 82).

تقابل شعر سنتی و شعر نوین (1330- 1360)
به هرحال، به صورت کل، سه دهه؛ یعنی از 1330 الی 1360 در افغانستان سال‌های رویارویی و ابتکار در شعر بود و در این میان بوده‌اند شاعران و ادیبانی که نه با تقلید که با سنت و ابتکار هم‌سویی داشتند و با آن‌که واقعیت‌ها را به دیده‌ی احترام نگریستند، هرگز رغبت یک مبارزه‌ی جدی را در خود ساری و جاری نساختند. ایشان باور داشتند که پاس‌داری از سنت‌های دیرینه، نردبانی است جهت رسیدن به ارزش‌های برین آینده (باختری، 1379: 32). در چنین حال و هوایی چارپاره‌سرایی، نخستین نردبان رسیدن به اوج‌های نوین و فضاهای گسترده‌ی شعر است، آغاز شد و شماری از شاعران راه خلیلی و آیینه را در پیش گرفتند. در این دوره سوای مضمون‌های کلیشه‌ای شعر فارسی، زیبایی، میهن، صلح، جنگ، استبداد، ارتجاع و تضادهای طبقاتی مضامینی‌اند که شعر فارسی را در خود پیچانده است. نام‌آوران سه دهه از 1330- 1360 شعری دری این‌ها بودند:
ملک‌الشعراء استاد عبدالحق بی‌تاب، استاد خلیل‌الله خلیلی، میرغلام‌حضرت شایق، استاد محمدانور بسمل، صوفی غلام‌نبی عشقری، محمدابراهیم خلیل، عبدالهادی داوی، غلام‌احمد نوید، خال‌محمد خسته، محمدامین قربت، محمدابراهیم صفا، جمشید شعله، آرین‌پور رستاقی، ضیاء قاری‌زاده، عبدالرحمن پژواک، مایل هروی، محمدیوسف آیینه، محمدابراهیم رجایی، محمدیونس سرخ‌آبی، سرشار روشنی، محمدرحیم الهام، عبدالحسین توفیق، محمدعلم غواص، سلیمان لایق، بارق شفیعی و … (باختری، 1379: 33).

آرایش خاص ادبی و به‌کارگیری اوزان نیمایی
بعد از سال 1340 سیدحبیب‌الله بهجت، سلیمان لایق و چند شاعر دیگر اشعار زیادی در اوزان نیمایی می‌سرایند و در نیمه‌های این دهه است که اسدالله حبیب، حلیم پندار، حسین‌وفا سلجوقی و رازق رویین با پشتوانه‌ی قوی پا به عرصه می‌گذارد. به بیان پرتو نادری در این دوره در جمع زنان شاعرِ نیمایی‌سرا و چهارپاره‌سرا هما طرزی، شریفه دانش و شاکره عظیمی خواننده‌ی خود را داشته‌اند (نادری، 1388: 100).

ایجاد شعر منثور شاخه‌ی انشعابی شعر آزاد
شماری در افغانستان با چاپ نخستین شماره‌های سراج‌الاخبار از آدرس شعر منثور (شعر بی‌وزن) و مقاله‌ی ادبی سخن گفته‌اند؛ مانند بوسه‌ی مادر شاعر فرانسه‌ای، ترجمه‌ی شعر یکی از ظریف‌طبعان جرمنی، شعر موسیقی و شبنم و بهار عشق محمود طرزی و «عمر رفت» داوی که در شماره‌ی 2، 3، 4 و 21 سال اول و شماره‌ی 16 سال 7 سراج‌الاخبار به چاپ رسیده‌اند. چون این دو شکل (شعر منثور و مقاله‌ی ادبی یا طرح) بسیار شبیه به هم بودند، در آن روزگار ممکن نبود که به آسانی از هم جدا شوند (حبیب، 1366: 118- 119).

شعر پایداری و نوآوری‌های آن
همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، برخی از شاعران با شدت یافتن جنگ و سخت‌گیری دولت و اشغالگران بر مردم و دشوارگشتن زندگی در این سرزمین به مهاجرت و ترك وطن ناگزیر شدند. مقصد اصلی خیل مهاجران در درجه‌ی نخست کشورهای همسایه نظیر ایران و پاکستان و در مرتبه‌های بعدی کشورهای آسیای میانه، هند، اروپا، آمریکا و تا حدودی هم آفریقا بود. با گذشت زمان، شاعران مهاجر که در دو کشور ایران و پاکستان تمرکز بیش‌تری داشتند اقدام به تأسیس تشکل‌های ادبی هم نمودند.

شعر پایداری افغانستان در ایران
به صورت کل، تلاش و جدیت شاعران مهاجر در ایران که با آمادگی محیط همراه شده بود، سه نسل مشخص از شاعران مهاجر را به میدان آورد که عبارتند از:
1- گروه اول: پیش‌کسوتان شعر مهاجرت و پایداری هستند که در رأس آن‌ها می‌توان از شاعری با اسم ع. کابلی، سعادت‌ملوک تابش و برات‌علی فدایی یاد کرد. سعادت‌ملوک تابش در نیمه‌ی نخست دهه‌ی شصت، پنج‌ مجموعه‌ی شعر و نخستین منظومه‌ی شعر پایداری افغانستان با عنوان «حماسه‌ی انتظار» را در قالب نیمایی در جامعه‌ی ادبی ایران به نظم آورد. درون‌مایه‌ی اصلی شعر تابش «مقاومت» است. برای نمونه به این سروده‌ی او می‌توان استناد کرد:
سلام ای تک‌درخت ریشه‌درخون، شعله‌ور در باد
که برپا مانده‌ای با زخـــــــم انبوه تبر در باد
همیشــــــه می‌پرم از خواب وقتی خواب می‌بینیم
ترا با زخم‌هــــای خون‌چکان شعله‌ور در باد
(انوشه و شریعتی، 1382: 419- 420)
2- گروه دوم: شاعران جوان‌تر پایداری در این دسته قرار می‌گیرند و از برجسته‌ترین آنان می‌توان به سید فضل‌االله قدسی، سیدابوطالب مظفری و محمدکاظم کاظمی اشاره کرد. می‌توان گفت بهترین شعرهای پایداری افغانستان در آن سال‌ها را همین گروه سروده‌اند؛ به ویژه سید فضل‌االله قدسی که به دو معنی می‌توان او را شاعر مقاومت به شمار آورد: یکی به اعتبار شعرهای حماسی‌اش، و دیگر به اعتبار حضور مستقیم او در صحنه‌ها.. نمونه‌ی شعر ابوطالب مظفری:
گر بگیرد امشب از دســــتم تبــــرزیــن مـــرا
جشـــن می‌گیــــرند فردا روز تدفین مرا
تکیه بر بازوی مردی بـــاید امشــب داد و بس
جز تفنگ آری، کــه دارد تاب تأمین مرا
(مظفری، 1372: 57)
3- گروه سوم: نسل جوان امروز شاعران مهاجر افغان در این دسته قرار می‌گیرند. با توجه به این‌که جنگ‌ها و کشمکش‌های داخلی فروکش نموده است رگه‌های شعر پایداری در میان آن‌ها کم‌تر دیده می‌شود و آن‌ها بیش‌تر به اقتضای زمان و نیازهای نسل جوان امروز افغانستان شعر سروده‌اند.

پایه‌گذاری شعر نوگرا در پاکستان
شعر پایداری مهاجران افغانستان در پاکستان، در مقایسه با ایران، آن‌چنان که باید شکل نگرفت در این زمینه عوامل چندی دخیل بودند که می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
– حضور بخش عظیمی از احزاب و شخصیت‌های سیاسی افغانستان در بین مهاجران به پاکستان، فضا را کاملاً سیاسی ساخته بود، به همین دلیل، انگیزه‌ی چندانی برای پرداختن به فعالیت‌های ادبی و فرهنگی برای شاعران و ادیبان وجود نداشت و فقط شاعرانی چون عبدالاحد تارشی و دلجو حسینی و برخی دیگر به دلیل داشتن ارتباط‌هایی با احزاب جهادی وموقعیت‌های سیاسی، کما بیش اشعار خود را در نشریات مهاجران به چاپ رساندند که آن‌ها نیز به دلیل همین بعد سیاسی چندان ماندگاری نداشتند. به رغم مسائل یاد شده، خلیل‌الله خلیلی- از قله‌های شعر معاصر خاصه شعر پایداری افغانستان- پیشرو شعر پایداری در پاکستان بوده است. علاوه بر خلیلی از دیگر شاعران پایداری مهاجر در پاکستان می‌توان به میرویس موج، عبدالاحد تارشی، شیر سخاورز، دلجو حسینی و … اشاره کرد. نمونه شعر از خلیل‌الله خلیلی:
به خاک ما چرا ای بی‌خدایان پا بنه
ادیدبه جـــان ما چــــرا ای داعیان صلح افتادید
شما بنیان‌گذار جور و تزویر و بی‌دادید
ستم‌کارید و آدم‌خوار و خون‌آشام و جلادید
(خلیلی، 1378: 424)
همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، مشکلات عدیده‌ی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را برای ملت افغانستان به بار آمد:
1- شاعران مهاجر افغان در ایران به دلیل هم‌زبانی و پیش‌رفت شعر ایران از نظر فنی و زبانی به بالندگی رسیدند؛ در صورتی که در پاکستان به دلیل متفاوت بودن زبان، چنین امکانی فراهم نبود و نیز از نظر جنبه‌های هنری و فنی و زبانی شکل ضعیف‌تری نسبت به شعر ایران داشتند؛
2- نبود تشکل‌هایی مانند «انجمن نویسندگان افغانستان» و «انجمن شاعران انقلاب اسلامی» در ایران؛

نتیجه‌گیری
شعر نو در تمام دوره‌های زندگی بشر وجود داشته است. شعر به نو به مفهوم عام به دلیل داشتن ارزش‌های فراگیر زمانی و مکانی، همیشه و پیوسته در تداوم حیات و هستی ساری و جاری است. دیگر شعر نو به معنای خاص که به دلیل نو پیدایی و ارزش‌های مدرن، بالنده و معاصر نامیده شده است. پس شعر نو به مفهوم خاص به آن بخشی از هنر لسانی اطلاق می‌گردد که پاسخ‌گوی احتیاج هنری انسان با توجه به عنصر زمان باشد. به صورت فشرده باید عرض شود که شعر دری از آوان پیدایش تا عصر نیمایوشیج تحول بسیاری را پذیرفته است؛ اما هیچ یک از آن تحولات به اندازه‌ی انقلاب نیما در شعر دری عمیق، تأثیرگذار و ماندگار نبوده‌اند و اگر بخواهیم حوزه‌ی تأثیرگذاری بر شعر معاصر دری را به صورت بسیار مشخص به گونه‌ی فشرده بیان سازیم، باید بگوییم که خصوصیت خاص استفاده از کلمه، ویژگی‌های ساختن ترکیب، تازه‌گی تعابیر، منطق فرامنطقی، فشردگی زبان، آغاز مهیب شعر، شکستن وزن، تکمیل وزن و قافیه، عمومیت‌دادن و عرفی‌کردن سمبول‌ها، توحید لازم هردو شکل شعر، ایجاد صمیمیت شاعرانه، عدم انتخاب واژه و فقدان فضل‌فروشی و خود‌پروری در شعر از دست‌آوردها و تأثیرگذاری‌های نیما در شعر معاصر دری است.

منابع و مآخذ
1- ارجمندی، عبدالمجید. (بی‌تا). «بررسی تحولات زبان و شعر معاصر فارسی افغانستان. انجمن ترویج زبان و ادب فارسی.
2- ارجمندی، عبدالمجید. (1390). بررسی تطبیقی ادب پایداری در شعر شاعران معاصر ایران، افغانستان و تاجکیستان (1357- 1382). تهران: کوثر.
3- انوشه، حسن و همکاران. (1380). دانشنامه‌ی ادب پارسی. تهران: خاور.
4- باختری، واصف. (1379). در غیاب تاریخ. به اهتمام ناصر هوتکی، پشاور: پرنیان.
5- باختری، واصف. (1379). دروازه‌های بسته‌ی تقویم. به کوشش ناصر هوتکی، پشاور: پرنیان.
6- براهنی، رضا. (1365). هنر و ادبیات امروز. به کوشش ناصر حریری، مشهد: کتاب‌سرای بابل.
7- چهره‌قانی، برچلویی، رضا. (1389). «شعر پایداری افغانستان از کودتای مارکسیستی تا جمهوری اسلامی». نشریه‌ی ادبیات پایداری دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان. شماره‌ی 2.
8- حبیب، اسدالله. (1366). ادبیات دری در نیمه‌ی اول سده‌ی بیستم. به اهتمام ضیاءالدین ضیاء، کابل: دانشگاه کابل.
9- خراسانی، شجاع‌الدین. (1391). شعر معاصر دری. چاپ سوم، کابل: امیری.
10- سلجوقی، صلاح‌الدین. (1380). نقد بی‌دل. تهران: عرفان.
11- عصازاده، خدای‌نظر. (1996). ادبیات سده بیست فارسی- تاجیکی. دوشنبه: کبیر.
12- فارانی، محمود. (1346). رؤیای شاعر. کابل: مطبعه‌ی دولتی.
13- قویم، عبدالقیوم. (1385). مرروی بر ادبیات معاصر دری. کابل: رسالت.
14- نادری، پرتو. (1379). تصویر بزرگ و آیینه‌ی کوچک. کابل: امیری.
15- نادری، پرتو. (1388). پنجره‌های روبرو. کابل: سعید.
16- ناظمی، لطیف. (1382). پسا نوگرایی در جامعه‌ی سنتی. کابل: میوند.
17- ناظمی، لطیف. (1384). نگرشی بر ادبیات معاصر افغانستان. تهران: عرفان.

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2518


مطالب مشابه
رسامی

رسامی

15 میزان 1403