نگارنده: محمد افسر رهبین
چشمانداز
مولانا ابوالکلام آزاد، در شمار پیشگامان نهضت آزادی و نخبگان معاصرهندوستان جای دارد و مردم این سرزمین هیچگاهی نام او را فراموش نخواهند کرد.
اجداد مولانا آزاد در سدهی شانزدهم ترسایی از افغانستان رهسپار هند گردیدند و در بنگال اقامت گزیدند. پدر آزاد، مولانا خیرالدین پس از جنگِ آزادی اول هند (۱۸۵۷م.) از بنگال رهسپار مکهی مکرمه گردید و مولانا آزاد در سال ۱۸۸۸م. (همزمان با جایگزینی لارد لندون بهعنوان وایسرای تازهی هند) در شهر مکه، از مادری عرب بهدنیا آمد و خانوادهی او، بهسال ۱۸۹۰همراه با ابوالکلام، واپس به بنگال بازگشت نمودند. مولانا آزاد پس از پشت سرگذاردن ۷۰ سال زندگی پر از فرازوفرود، بهسال ۱۹۵۸م. جهان را بدرود گفت و در تاریخ هندوستان، نامی ماندگار از خود برجا گذاشت (منلی، 1389: 5).
ابوالکلام استعداد بیمانندی داشت. او توانست به آسانی کسب دانش کند و در رشتههای فقه حنفی، اصول شریعت، ریاضی، فلسفه و خبرنگاری دسترسی چشمگیر پیدا نماید. مولانا زبانهای بنگالی، اردو، هندی، فارسی، عربی و انگلیسی را خیلی خوب آموخت، چنانکه میتوانست به همهی این زبانها ساده و روان گفتوگو کند.
آزاد، شخصیت منحصر بهخود را داشت و شخصیت وی با سه گوهر: ایمان، آزادی و همزیستی آراسته بود، که در زیر به چندوچونِ هریک پرداخته میشود:
۱) ایمان و تعهد اسلامی
آزاد، در دشوارترین شرایط که سرزمین او در چنگال دژخیمان و استعمارگران افتاده بود، مراحل رشد و جوانی را پشت سر میگذاشت و مانند دیگر شهروندان دردمند و آزادهی هند، از حضور انگریزان و تسلط آنان برکشورش رنج میکشید. درک این واقعیت که هند باید به سیطرهی استعمارگران پایان بخشد و به آزادی دست یازد، مولانا آزاد را به عنوان یک مبارز نستوه بار آورد و چنان شد که تاپای عمر به هند و آزادی هند وفادار ماند.
مولانا آزاد در سال ۱۹۱۲م. نشریهی «الهلال» و «البلاغ» را برای جنبش جوانان مسلمان منتشر کرد، که این کار در واقع آغاز حرکت سازمانیافتهی سیاسی و آزادی خواهانهی او شمرده میشود.
مولانا ابوالکلام، شخصیت راستگو و درستکردار بود و باورهای اسلامی او را وا میداشت تا در دشوارترین شرایط نیز به واقعیتهای جامعه و خواستهای مردمی و اسلامی خود پابند و استوار بماند. درستی این گفته از آنجا پیدا میشود که وقتی آزاد در سال ۱۹۲۱ به محاکمه کشیده شد در برابر دادگاه اینگونه ابراز داشت:
«تا کار بر این منوال است، در حضور دادگاه و دولت آشکارا میگویم که من این جنایت را مرتکب شدهام. اگر دولت نمیدانست اینک بداند: من بذر این گناه را در دل ملتم پاشیده و عمر خود را وقف آبیاری و بارورساختن آن کردهام…، آری من این گناه را مرتکب شدهام و افتخار میکنم که نخستین مسلمانی هستم که از دوازده سال پیش ملت خود را بهطور عموم به این گناه فراخوانده است»(النمر، 1347: 161).
اینگونه سپید و روشن سخن گفتن و بر واقعیت تأکید ورزیدن، بیگمان از ویژگیهای یک مسلمان انقلابی و مبارز ملی بوده میتواند؛ زیرا اسلام همواره پیروانش را به راستگویی و درستکاری دستور میدهد، و مسلمانانی را که از این دو تعریف خالی استند نمیتوان مسلمان کامل خواند.
مولانا ابوالکلام آزاد با شخصیتهای نامور: مهنداس کرم چند گاندی، جواهر لعل نهرو، محمد علی جناح، و بسیار دیگر از نخبگان و شخصیتهای تاریخی هند همروزگار بود و باشماری از آنان به مبارزات مشترک سیاسی و آزادیخواهانه میپرداخت.
جهانبینی اسلامی، یکی از برازندگیهای شخصیت آزاد را میسازد. او بهعنوان یک شخصیت اسلامیِ اندیشمند و فرصتشناس، توانست تعریف شایستهای از یک رهبر مسلمان نیز ارائه کند، که حضور درخشان او در ریاست کنگرهی ملی هند بیانگر این واقعیت بوده میتواند.
حضور مسلمانان هند در نهضت آزادیخواهی این کشور، از ارزشمندی ویژه برخوردار است و افزون بر مولانا آزاد، شخصیتهای بهنام رسیده همچون: مولانا محمودالحسن شیخالهند، مولانا شاهعبدالعزیز دهلوی، مولانا محمدعلی و شوکتعلی،مولانا حیدرعلی و فرزندش تیپوسلطان، مولانا حسرت مهانی و بیشمارِ دیگر، با نیروی ایمان و عقیدهی اسلامی و جوشش میهندوستی کارنامههای فراوانی را بر برگهای تاریخ هند نقش نمودهاند.
مولانا شاهعبدالعزیز دهلوی رئیس محدثان هند ـ فرزند شاهولیالله محدث دهلوی ـ که یکی از پیشگامان پیکارهای آزادیخواهانه در هند شمرده میشود، بهسال ۱۸۰۴م. در یک فتوای تاریخی خود اینگونه گفته است:
«هندوستان با تسلط و سیطرهی انگلیسها به دارالحرب تبدیل یافته ، لهذا برای همه مردان و زنان مسلمان واجب است که آنقدر با آنها بجنگند و آنچنان روابط دوستانهی خود را با آنها قطع کنند که ناگزیر از هندوستان خارج شوند؛ زیرا انگلیسها دشمن محارب مسلمانان اند»(همان: 8).
این فتوا در روزگاری از سوی یک شخصیت مسلمان توصیه میشد که استبداد انگلیسی در همه کشورهای زیر ستم، همگون و یکنواخت تعمیل میگردید و برمردم هند نیز همسان و همهگیر بود. مگر با درنظرداشت سیاستهای ضد اسلامی انگلیس، این استبداد بر مسلمانان شبه قاره سنگینی بیشتر را به همراه داشت.
انگلیسها با شناخت ژرفی که از جامعهی هند و چگونگی اوضاع داشتند، شعار مشهور «تفرقه بینداز و حکومت کن» را بهکار بستند و با این ابزار توانستند بر سرِ راه نهضت آزادیخواهی هند دشواریهای فراوان پدید آورند. حیلهها و ترفندهای آنان، در هند با زرنگی و هوشیاری بهکار میافتاد و چون از تاریخ سرزمینهای آسیایی، بهویژه هندوستان، شناخت دقیق داشتند، توانستند دشواریهای بسیاری برای مردمان این منطقه ایجاد کنند و سالهای زیادی را بر هند فرمان برانند.
مولانا، با آنکه به دیدگاههای تازهی روزگار خود دلبستگی فراوان داشت، مگر باور به ارزشهای دین اسلام، پایه و بنیاد جهانبینی او را میساخت و همین باورمندی و ایمان تا پایان زندگی او را استواری بخشید. آقای «جاینت پرساد» معاون بنیاد هند و افغانستان در مقدمهی ترجمهی «غبارِ خاطر» پیرامون شخصیت و جهانبینی اسلامی مولانا آزاد چنین مینویسد:
«مولانا آزاد،در علم میراث و مذهبشناسی از استعداد ویژهای برخوردار بود و افزون برآن او به عنوان یک هندوستانی برخود میبالید و به همزیستی میان همه مذاهب هند تأکید میورزید. او به عنوان یک دانشمند علوم اسلامی دیدگاه نو و بینش تازهای داشت»(منلی، 1389: 5).
مولانا آزاد، به «پان اسلامیزم» و اندیشههای سیدجمالالدین افغانی دلبستگی فراوان داشت؛ مگر پس از سفر به کشورهای افغانستان، عراق، مصر، سوریه و ترکیه این دیدگاه او خیلی دگرگونی گرفت. بهویژه هنگامی که در عراق، بازتاب اندیشههای ملی ـ انقلابی و ضد استعماری مردم آنجا را از نزدیک دید، راه تازهای را برای خود برگزید و خواست مسلمانی باشد با دیدگاه باز، تا بتواند گوهر اسلام را که کرامت انسانی در آن نهفته است برای پیروان آیینهای دیگر نیز از نو نمایش دهد.
۲) «آزاد» و آزادی
پیشینهی همه ملتهای آسیایی به گونهای بیانگر مبارزات آزادیخواهانه بوده و هیچ سرزمینی را در آسیا سراغ نمیتوان برد که تاریخ آن از بیان پیکارهای آزادیخواهانه خالی باشد. مردم هند نیز در بُرهههای فراوانی از تاریخ در برابر دشمنان و استعمارگران به نبرد پرداختهاند و کارنامههای ماندگاری از خود برجا گذاشتهاند. هرازگاه اتفاق چنان افتاده است که اشغالگران برای سالها در این کشور حکمروا ماندهاند؛ مگر اثرگذاری سرزمین و مردم هند نیز بر اشغالگران روشن و درشت محسوس بوده است، که انگیزهی مهم این امر را در فرهنگ و اندیشههای انسانی و اساطیری این کشور میتوان جستوجو کرد. جواهر لعل نهرو شخصیت مبارز هند میگوید:
«روش هند (دربرابر اشغالگران) دو صورت داشته است: از یکسو بهجنگ در برابر خارجیان میپرداخته و میکوشیده است آنها را بیرون براند و از سوی دیگر آنهایی را که نمیتوانسته بیرون براند در خود بهتحلیل میبرده است»(نهرو، 1361: ج1/ 239).
هرچند این سخن نهرو، با گونهای حسِ میهنبرتری همراه است؛ مگر نمیتوان اثرهای هندیسازی این سرزمین را در موارد بسیاری از خارجیان نادیده گرفت.
آزاد، پیکارهای آزادیخواهانه را با انتشار نشریههای «الهلال» و «البلاغ» آغاز کرد؛ تا آنجا که دنبالهی مبارزات سیاسی، او را به عضویت در کنگرهی ملی هندوستان کشید و در این راه تا سطح رهبری حزب، به پیش تاخت.
حزب کنگره، که در سال ۱۸۵۵م. بهمنظور تأمین ارتباط میان مردم و دولت انگلیسی هند در بمبئی ایجاد گردید ـ مسلم لیگ نیز به سال ۱۹۰۶ با همین هدف به وجود آمد ـ ریاست نخستین نشست آن را سید رحمتالله و مستر بنرجی بر دوش داشتند. هرچند با حضور مسلمانان در کنگره نظرهای مخالف و موافق وجود داشت؛ مگر در دومین نشست کنگره که بهسال ۱۸۸۶م. در کلکته برگزار گردید از جمله ۴۳۶ تن، ۸۳ تن آنان را اعضای مسلمان میساختند.
مولانا در نشست مجمع عمومی سالیانهی کنگره که در ماه مارچ سال ۱۹۴۰ در شهر رام گره ایالت بهار برگزار گردید، نظر عمومی حزب را در مورد انتقاد از وضعیت آنوقت، اینگونه اعلام داشت:
«توسل به نافرمانی عمومی، تنها راهی است که باقی مانده است»(آزاد، 1342: 54).
به اینگونه آزاد، با رهبری خردمندانهی خود حزب را بهسوی نافرمانی و عصیان که در واقع همان مخالفت با استیلاگران و پیشنمایی برای شورش و انقلاب است، فرا کشید.
مولانا بهخاطر حضور فعال در کارگزاریهای سیاسی ضد انگلیس، در سال ۱۹۴۲ به زندان کشیده شد و پس از سه سال، یعنی در سال ۱۹۴۵ از زندان آزاد گردید و همزمان با این آزادی در کنفرانس شمله شرکت ورزید و دلیر و باورمند همچون گذشته، در جهت بهدستآوردن آزادی کشور خود پیکار را دنبال کرد (نهرو، 1392: ج2/ 1294).
چون کنگره روزتاروز در میان اقشار گوناگون مردم، باور بیشتر بهدست میآورد و موضع مردمیِ آن روشنتر میگردید، انگلیسها از این وضعیت کنگره به هراس افتادند و بیشتر از پیش، به سیاست «تفرقه بینداز، حکومت کن» پناه بردند.
این همان روزگاری است، که طرح نظریهی «عدم خشونت» با دیدگاهها و بینشهای گوناگون از سوی مردم و اعضای کنگره روبهرو گردید و با آنکه شمار زیادی از مردم بهدنبال آن رفتند، مگر نتوانست اسباب قناعت مولانا آزاد را فراهم کند؛ زیرا با آنکه مولانا آزاد عضویت گنگره را داشت، مگر همانگونه که پیش از این یادآور گردیدیم، وی به اصول و مفاهیم اسلامی خود نیز سخت پابند و باورمند بود. او فرضیت جهاد در برابر دشمن متجاوز را که تعبیر دیگر آن نبرد و پیکار در راه آزادی است، یک امر قرآنی میدانست. از همین است که در مورد چگونگی حزب کنگره، سیاست عدم خشونت و فرضیت پیکار برای آزادی میگوید:
«من اعلام داشته بودم که کنگرهی ملی هندوستان، سازمان صلحجویانه نیست؛ بل سازمانی است که باید آزادی مردم هند را بهدست آورد. به باورمن فلسفهی عدم خشونت یک نظریهی سیاسی بود، نه یک عقیدهی مذهبی. پنداشت من چنان بود که در صورت نبود راه دیگر، مردم هندوستان باید به شمشیر دست ببرند»(النمر، 1347: 54).
فکر میشود این دیدگاه مولانا آزاد، رساترین اندیشهی سیاسی او را میرساند که ریشه در گرایشهای مذهبی او دارد. نگاه ژرف به سیاست امروز جهان نیز بازگوکنندهی این واقعیت است که هیچ مکتب سیاسی ـ حتا دیموکراسی ـ نمیتواند بدون پیکار به پیروزی دست یابد.
از این است که مولانا آزاد، به عنوان یک مسلمان متعهد، با بردباری و استواری تمام در سنگر آزادی سرزمینِ خویش برجا میماند و هرگز در برابر استبداد و ستمبارگی استیلاگران انگلیس از پا در نمیافتد.
3) همزیستی و همپذیری
تعبیرهای خشن از اسلام به وسیلهی برخی از مسلمانان ناآگاه، یکی از انگیزههایی است که دشواریهای فراوانی را در زمینهی شناخت درست از اندیشههای ارزشمند اسلامی پدید آورده است.
در پدیدآمدن عصبیتهای مذهبی چهار انگیزهی مهم را میتوان برشمرد:
۱ ـ ناآگاهی از ارکان و اصول اسلامی
۲ ـ برداشتهای نادرست از اصول اسلامی
۳ ـ اهداف نامیمون سیاسی
۴ ـ استبداد دولتی (در روابط بینالمللی)
با دریغ اینهمه انگیزهها ـ که به تفسیر و تحلیل فراوان نیاز دارند و در اینجا مهلت برای توضیح آنها بسنده نیست ـ دستبردست هم داده و زمینهی پدیدآمدن دهشتافگنی و تروریزم جهانی را فراهم نمودهاند.
مولانا آزاد در پیکارهای سیاسی خود گامدرگام اصول و موازین اسلامی را چراغ راه خویش نهاده و شخصیت مسلمان خود را از هرگونه تعصب و تحجرمذهبی بهدور نگاه داشته است. در جامعهی هندوستان که حضور فرقهها و مذاهب و آیینهای گوناگون، بیشتر از هر کشوری محسوس است، جایگرفتن در جایگاه رهبری حزب مقتدر کنگره، نهایت استعداد و هوشیاری مولانا آزاد را میرساند.
یکی از انگیزههای پیروزیِ مولانا آزاد در اصول رهبری و همهگیرشدن شخصیت او در هند، اندیشهی باهمی و همزیستیِ مسلمانان با هندوان بود. او با تحلیل خردمندانهای که از واقعیتهای جامعهی خود داشت، میدانست که آسایش و نیکبختیِ هندوستان در همدیگرپذیری و همزیستیِ مسلمانان و هندوان هممیهن او نهفته است. به گفتهی نویسندهای: مولانا همواره بر همزیستی هندو و مسلمان تأکید مینمود و حتا با نظریهی تجزیهی هند سخت مخالف بود؛ زیرا او بهخوبی میدانست که اینکار برای مسلمانان ناگواریهای فراوان را درپی خواهد داشت و افزون برآن حس تنفر در برابر مسلمانان بیشتر خواهد شد.
جهان در جریان ششدهه و اندی، گواه جنگها و درگیریهای فراوان میان هند و پاکستان بوده است و هنوز کشمکشهای سیاسی و درگیریهای مقطعی در برخی نقاط مرزی، پیآمد تجزیهی هند است. اکنون دهشتافگنی و تروریزم که ریشه در برداشتهای تعصبآمیز و نامیمون گروههای بنیادگرا دارد، نه تنها برای نابودی افغانستانیها و هندوستانیها توطئهچینی میکند، بل در پاکستان نیز جان هزاران تن را میگیرد.
سهمگیری و نقش مولانا آزاد در نهضت آزادی هند و جایگرفتن او در کنگرهی ملی هند و مخالفت با تجزیهی هندوستان و موارد بسیار دیگر، همه بیانگر هوشیاری سیاسی مولانا و باورمندیِ او به اصل ارزشمندِ همدیگرپذیری و همزیستی میان پیروان مذاهب مختلف بوده میتواند.
فرجام سخن
بزرگداشت از جایگاه سترگ و نقش مهم سیاسی ـ تاریخی مولانا ابوالکلام آزاد در نهضت آزادی هند و جامعهی دموکرات وفارغ از کشمکشهای مذهبی، بیانگر شخصیت فراموشناشدنی او نه تنها در جامعهی هند، بل در منطقه و جهان اسلام بوده میتواند.
در روزگار کنونی که توطئههای برخی از حلقههای جهانی و عصبیتهای مذهبی برخی گروهها و سازمانهای دهشتافگن، جامعهی اسلامی را با چالشهای فراوان جهانی روبهرو ساخته است، آرزو میبریم بازشناسی از شخصیتهای پیشرَوِ اسلامی همانند مولانا آزاد، زمینههای بهتری را برای گوهریابیِ اندیشهها و جهانبینیِ اسلامی و همزیستی جهانی فراهم کند.
من در جای فرجامین سخن، دو مصراع زیرین را از مثنوی معنوی مولوی، باز میآورم:
ای بسا هندو و ترکِ همزبان
وی بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان همدلی خود دیگر است
همدلی از همزبانی بهتر است
رویکردها:
آزاد، ابوالکلام. (1342). هند آزادی گرفت. ترجمهی فریدون گرکانی. تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی.
منلی، مولوی ذینالله. (1389). مقدمهی د زره لری (غبارخاطر). ابوالکلام آزاد. کابل: افغانستان تایمز.
النمر، عبدالمنعم. (1347). مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان. ترجمهی سیدعلی خامنهای. چاپ اول، تهران: انتشارات آسیا.
نهرو، جواهرلعل. (1361). کشف هند. ترجمهی محمود تفضلی. ج1/ تهران: امیرکبیر.
نهرو، جواهرلعل. (1392). نگاهی به تاریخ جهان. ترجمهی محمود تفضلی. ج2/ تهران: امیرکبیر.
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1450