یحیی حازم اسپندیار
زبان نیا آریانایی
واژه آریانایی در این نبشته معادلی برای واژه ایرانی (=Iranian) است، البته نه ایران با مفهومی که در زبان فارسیدری وجود دارد؛ بل ایران به مفهوم «زبانشناختیک» آن که اصطلاح علمیست و توسط دانشمندان غربی آفریده شده است. یک نام حداقل با سه مفهوم؛ یعنی ایران منحیث دولت – ملت در سطح بینالملل، ایران منحیث سرزمین فارسیوانها در متون زبان فارسی و ایران منحیث یک اصطلاح زبانشناسانه در نزد دانشمندان، در آمیختگی مفهومی ایجاد کرده است و به همین منظور کسی چون مورگنستیرنه(GEORG MORGENSTIERNE) که بنام «پدر مطالعات نوین زبانهای آریانایی نو» شناخته میشود؛ به دلیل این آمیختگی مفهومی اصطلاح ایرانیک «Iranic» را بجای ایرانی «Iranian» پیشنهاد میکند، کسانی چون «ژیلبر لازار» برای جلوگیری از این درآمیختگی مفهومی اصطلاح ایرانو – آرین «Irano Aryen» را پیشنهاد میکنند. کثیری از نویسندگان افغانستانی به منظور نامغالطگی میان مفهوم زبان شناسیک «ایران» با سایر مفاهیم آن؛ لفظ «آریایی و آریانی» را برای مفهوم «Irianic Languages» پیشنهاد کردند، و همه شان تأکید به یگانگی مفهوم «ایران و آریان» داشتند چهآنکه جناب روان فرهادی در پیشگفتار ترجمهی کتاب «تاریخ، تلفظ و صرف پشتو» آورده است که: برای دانشمندان افغانستان «با موجودیت امکان تأویلات تبلیغاتی از انواع متداول روزنامه نگاری» سخت دشوار است، زبانهای پامیری و پراچی و غیره را باین نام {ایران}، که معنای دیگری تلقین میکند، تسمیه کنند.» آقای روان فرهادی به همان پیشنهاد علی احمد کهزاد تأکید میکند؛ یعنی به فارسی «آریانی» و به انگلیسی Aryanic. آریانی نام درستی برای مفهوم «ایران» است چهآنکه «آریان» تلفظ پهلوی اشکانی و «اِران» تلفظ پهلوی ساسانی از مفهومی واحد است که در فارسیدری بشکل «ایران» تلفظ شده است. تلفظ «اَریان» در اکثریت کتبیههای ساسانی و حتی در برخی از متون دورهی اسلامی به مفهوم «ایران» بکار رفته است. بههر روی صاحب این قلم اصطلاح «آریانایی» را به مفهوم زبانشناختیک آن و معادل «Iranian/Iranic» در زبان انگلیسی بکار برده است و برای بهکارگیری این اصطلاح دلایل فراوانی دارد که این نبشته ظرفیت پرداختن به آن را ندارد.
زبان نیا آریانایی اشاره به زبانی دارد که در حدود اوایل هزارهی سوم تا اواخر هزارهی دوم قبل از میلاد در آسیای مرکزی وجود داشته و در انگلیسی آن را بنام « Porto Iranic Laguage» یاد میکنند. این زبان نزدیکی عمیقی با زبان نیاهندی داشته و پنداشته میشود این دو زبان در چند هزارهی قبل از میلاد احتمالا در جایی در جنوب روسیه فعلی از زبان واحدی بنام «هندو آریانایی) بوجود آمدند. زبانهای آریانایی بر مبنای زمان به سه دستهی باستانی، میانی و نو و بر مبنای آواها و تغییرات آوایی به دو دستهی شرقی و غربی و هر یک از این دو به دو دستهی شمالی و جنوبی تقسیم میشوند(Vol. XIII, Fasc. 4, pp. 344-377). زبانهای باستانی آریانایی شامل؛ اوستایی، پارسیباستان، سکایی – سرمتی باستان و مادی اند که بلحاظ زمانی، دورهی بین اواخره هزاره دوم تا سده سوم قبل از میلاد(1100 تا 300 پ.م) را شامل میشود. البته باتوجه به قدامت زبان اوستایی، این زبان اکثراً منحیث باستانیترین زبان آریانایی که زبانهای پارسی باستان، سکائی باستان و مادی متأخر از آن اند در نظر گرفته میشود. از زبان اوستایی و پارسیباستان متون و سنگنبشتههایی وجود دارد، اما از زبان سکایی – سرمتی باستان و مادی تا هنوز تنها چند کلمه بدست آمده و عمدتاً در گزارشهای اوستایی، آشوری، سنگنبشتههای پارسی باستان و گزارشهای یونانی – رومی این کلمات و نامها قابل تشخیص اند. اگر زبان اوستایی منحیث زبان کُهنِ نزدیک به «نیاآریانایی» در نظر گرفته شود، زبان سکایی و سرمتی باستان جزو دسته شرقی و زبانهای پارسی باستان و مادی شامل دسته غربی میشوند. زبانهای دورهی میانی (300 قبل از میلاد تا 1000 میلادی) شامل؛ سغدی، ختنی، خوارزمی، باختری، پهلوی پرثوی، پارسی ساسانی و .. میشوند. زبانهای سغدی، ختنی، خوارزمی و باختری جزو دسته شرقی، زبان پارسی ساسانی جزو دسته غربی اند و زبان پهلوی پرثوی وضعیتی بینابینی دارد. زبانهاییکه پس از ورود اسلام به منطقه بوجود آمدند؛ شامل زبانهای «آریانایی نو» میشوند. برخی از آنان شامل؛ فارسیدری، پشتو، کردی، بلوچی، گیلکی، تالشی، شغنانی، یقنوبی، یزدغلامی، منجی، پراچی، اورمری و … میشوند. این زبانها نیز بدوسته شرقی و غربی تقسیم شدهاند. زبانهای کردی، بلوچی، گیلکی، تالشی و … جزو زبانهای گروه غربی و زبانهای پشتو، ترینی(ونیستی)، شغنانی، یقنوبی، یزدغلامی، منجی، پراچی، اورمری و … جزو گروه زبانهای شرقی بحساب میآیند. فارسیدری وضعیتی میانی دارد، با اینکه عناصر عمده گروه غربی را در خود دارد، اما؛ در شرق آریانا ایجاد شده و نقش زبان باختری در شکل یافتن آن بیشتر از همه است و همینطور زبان سغدی، خوارزمی، زابلی، هروی و … در تکوین آن موثر
بودند.
ریشهی زبان پشتو
نخستین مطالعات علمی زبان پشتو توسط روسها آغاز شد، چهآنکه «درن» نخستین دستور زبان پشتو را در 1845 میلادی نشر کرد(د.جهان اسلام، ذیل: پشتو«یا پختو»). نخستین دانشمند غربی که مطالعات زبان پشتو را انجام داد کلاپورت (Claprt) در سال 1882 میلادی بود و پس از او الفنستن بود که در مورد زبان پشتو اظهار نظر کرد، هر دو پشتو را زبانی ایرانی برشمردند. اما؛ کمی بعد ترومپ (Ernest Trumpp) در کتابی زیر نام «دستور زبان پشتو یا زبان افغانها» مدعی شد که پشتو زبانی هندیست که از سنسکریت منشعب شده است.پس از ترومپ عدهای از نظر او پیروی کردند و کسانی چون مولِر (Muller) همچنان از آریانایی تبار بودن زبان پشتو سخن میزدند. دکتر هنری (Hanry) فرضیه تلفیقی زبان پشتو را برکشید و اظهار داشت که پشتو زبانی آریانایی با اقتباسهای صرفی – نحوی از زبانهای دورهی میانهی هندی است(مهدی، 1390، صص. 10-11). جمیز دارمستتر نخستین کسی است که تمام استدلالهای ترومپ را پاسخ داد و ثابت ساخت که پشتو زبان کاملا آریانایی است(دارمستتر، 1356، ص. 207). مورگنستیرنه با جزئیات نشان داد که پشتو مربوط به گروه شرقی زبان آریانایی است و ارتباط زیادی با زبانهای شرقی دورهی میانه چون؛ ختنی – سکایی، سغدی و خوارزمی دارد و همچنان با زبانهای آریانایی شرقی نو چون؛ مونجی، سنگیچی، شُغنی، بیدغه و … پیوند دارد(مورگستیرنه، 1356، صص.254-255). اکنون در نزد تمام زبانشناسان ریشه زبان پشتو منحیث زبانی آریانایی از گروه زبانهای نو شرقی پذیرفته شده است.
خاستگاه زبان پشتو
تا چند دهه قبل کثیری از تاریخدانان داخلی و خارجی میپنداشتند که پشتونهای کنونی همان «پکتهای» تاریخی اند که هرودوت از آنان بنام «پکتیوس» و بطلیموس از آنان بنام «پکتین» یاد کرده است. اما؛ اکنون زبان شناسان اظهار میدارند که طبق قواعد واجشناسی«Phonologic» امکان این که «پکت» به پشتون مبدل گردد، نیست (Humbach& Faiss, 2012, p. 60). مورگستیرنه شکل اولیه پشتو را پرسوانه «parswana» (همریشه با فارسی) میداند و قبیله آریانایی «پَرسو parsu» در سنسکریت و «پارشو parshu» نام شخص یا قبیلهای و همچنان «پارشهواه» منحیث قبیلهی جنگی در ریگودا را مرتبط با آن میپندارد(Cheung, 2017, p.38).
نامها و به تبع آن خاستگاههای یاد شده در بالا منطبق با ریشه زبان «پشتو» نیست، گفته آمد که زبان پشتو زبانی آریانانی و از گروه شرقی این خانواده بهشمار میآید، و باتوجه به مشترکات این زبان با زبانهای سغدی، ختنی و خوارزمی موقعیت اولیه آن باید در همسایگی این زبانها بوده باشد. مورگستیرنه براساس همین مشترکات خاستگاه زبان پشتو را در بدخشان و جایی بین زبان مونجی و زبان سنگلچی میداند «Rahman&Kamran, 2021, p.114». جوزیف مارکوارت نخستین کسی بود که به این مهم توجه کرد و هماو بود که از گزارشهای جغرافیادانهای هلنی چون استرابو(23 پ.م) و پتولِمی«Ptolemy 150 میلادی» نامهایی را دریافت که با «پشتون»های کنونی پیوند دارند. او نامهای مردمانی چون ؛ پارسیئتها«parsietai» و پارسیوها «parsioi» که توسط پتولمی ذکر شده را مرتبط به «پشتون»ها دانست.پتولمی در ذیل شهرهای پاراپامیزوس(در اوستایی اوپائریسئن) یادآور میشود که پارسیوها در مناطق شمال و پارسیئتها در جنوب پاراپامیزوس زندگی میکنند، همچنان در ذیل شهرهای پاراپامیزوس از شهری بنام پارسیانا«persiana» نام میبرد که محل زندگی یکی از قومهای یاد شده است. پاراپامیزوس شامل مناطق مرکزی، کابلستان، مشرقی و جنوبی افغانستان و قسمت کمی از پاکستان کنونی میشود. جانی چِونگ (Johnny Cheung) در مقالهی «ریشه اصطلاح (پشتون) و (افغان) از نو» با جزئیات تمام نشان داده است که پارسیئتها و پارسیوها که پتولمی گزارش داده را استرابو دو قرن قبل بنام «پاسینیو = Pasianio» یاد کرده است. استرابو آورده است که قبایل کوچی سکایی که بنام «اسیاُی، پاسینیو، تُخاری و سکاروکی» یاد میشدند از آنسوی سیحون وارد باختر یا شمال افغانستان کنونی شدند. استرابو خاستگاه اصلی این قبایل را جایی در آنسوی سیحون و در مقابل سغدیان ذکر کرده است. پولیبیوس (200 پ.م) تاریخنگار یونانی از هجوم قبایل کوچی در زمان آنتیوخوس سوم در باختر یاد میکند و پومپیوس تروگوس مورخ گالو – رومی در قرن اول پیش از میلاد نیز گزارش میدهد که مردم سکایی، ساراواکهها و آسیاییها در زمان پادشاهی «دیودوت» سلوکی سرزمینهای سغد و باختر را فتح کردند و فرمانروای آن سرزمینها شدند. همچنان در گزارشهای تاریخی چینی در همین دوره یعنی قرن دوم قبل از میلاد نیز از مردمان آریانایی بنام «یوئژی» yuezhi یاد میشود که توسط فشار اقوام دیگر به سغد و باختر کوچیدند، و بلاخره جانی چونگ اظهار میدارد که قبایل کوچیده از آنسوی سیحون که در گزارشهای تاریخی بنام پارسیئتها، پارسیوها و پاسینیوها یاد شدند اجداد پشتونهای کنونی اند و خاستگاه زبان پشتو در جایی در همسایگی سغدیان و خوارزمیان بوده است (Cheung, 2017, Ps. 40-38). این نظریه با درنظرداشت ریشهی «زبان» پشتو به قطعیت میرسد چهآنکه زبان پشتو خود نشان میداد که خویشاوند بیسار نزدیک زبانهای سغدی، خوارزمی، و ختنی است. دیاکنو در مورد معنی واژه «پاسینیو passianoi »چنین نظری دارد: پارسه parsa، پارسواparsua و پارثوا parthava سه گونه ترکیب از ریشه فارسی باستانی parsava به معنی «استخوان دندهی سینه {قبرغه}، پهلو و مرز» است، همچنان واژه اوستایی parasu به معنی «مرز و پهلو» و واژه اُستی fars به معنی «مرز» را نیز با آنها مرتبط است. بناً آریاناییان مرزهای غربی آریانا را بنام «پارس»، آریاناییان مرزهای شمالی آریانا را بنام «پارث/پارت» و بلاخره آریاناییان مرزهای شرقی را «پارسو و بعدها پشتو» خطاب میکردند. ریچارد فرای با اینکه نظر دیاکنو را «ابتکاری هوشمندانه» توصیف میکند؛ اما نظر خودش این است که چون خوارزمیان با فارسها در گذشتههای دور پیوند عمیقی داشتند، و این امکان را که « همانندی نامهای paktye و pasiani ناشی از آنست که این قوم در قرن دوم پیش از میلاد از شمال به سرزمین باختر تاختند توجیه و تأیید کرد. این بیابانگردان با نام پارسه یا پارسیان شناخته شدند و ایشان شاخهای از اتحادیهی ماساژتها با خوارزمیان بودند که قرنها پیش به همراه برادران همنژاد خویش بهسوی جنوب نرفتند(فرای، 1377، ص. 79). منظور فرای این است که پشتونهای اولیه با فارسها همقبیله بودند و وقتی فارسها از آسیای مرکزی به سمت ایران کنونی خزیدند، پشتونها در همسایگی خوارزمیها ماندند و با برادران خود نرفتند، اما بعدها یعنی در 200 قبل از میلادی مجبور شدند تا به باختر بکوچند.
نمونهای از پیوند واژههای پشتو با سغدی و خوارزمی
موضوع مهم دیگر پیوندهای عمیق میان زبان خوارزمی، سغدی و پشتو است. برای نمونه چند کلمه در این اینجا بیان میشود:
zrya در خوارزمی به معنی آزردن، آزرده شدن و رنج دیدن، در پشتو این واژه بگونهی zoral زَوٌرَل و در سغدی بشکل azer = آزِر آمده است. خوارزمی sanb= سنب به معنی سوراخ است، در پشتو Surai = سور به معنی سوراخ و در سغدی swamb = سومب به سوراخ کردن است. در خوارزمی shuy = شوی به معنی لرزیدن است و در پشتو shanedal به معنی تکاندن و در سغدی shan = شن به معنی لرزیدن است. در خوارزمی zarya = زَریه به معنی اعلان کردن و اگاه کردن است، و در پشتو Zharal = ژَرَلٌ به معنی گریستن و در سغدی Zary = زَری به مهربانی و تأثرآور و زار است. در خوارزمی zyw = زیو به معنی «زیستن و زنده شدن است» و در پشتو Zhwand = ژوند به معنی «زندگی» و در سغدی jw= جو به معنی «زیستن» است(الهی؛ 1389؛ صص. 117 -124). Kozda, kuzda در پشتو به معنی بررسی و جستجو در سغدی xwj به همین معنی، در خوارزمی kwzy به همین معنی و بلاخره در ختنی kuys به همین معنی است(Cheung, 2017, p.43).
نتیجهگیری
پشتو زبانی از گروه شرقی آریاناییست که به لحاظ دورهای از جمله زبانهای نو آریانایی بهشمار میرود. این زبان با زبانهای آریانایی شرقی میانه چون: سغدی، خوارزمی و سکائی ختنی پیوند نزدیکی دارد و همچنان با زبانهای آریانایی شرقی نو نیز اشتراکات فراوانی دارد. خصوصیات زبان پشتو اثبات میکند که خاستگاه اولیه پشتونها آسیای مرکزی و در همسایگی با سغدیان(تاجیکستان و بخشی از ازبکستان کنونی،) و خوارزمیان (ازبکستان کنونی) بوده است. پارسیئتها و پارسینیوها نزدیکترین و شاید هم واقعترین مردمانی اند که منحیث اجداد پشتونها قابل دفاع اند و اصلیترین شاهد این موضوع خود زبان پشتو است. بناً پشتونهای کنونی همان پارسیئتهای تاریخی اند که در حدود 200 قبل از میلادی از جایی در حدود تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان کنونی به شمال افغانستان و سپس در شهر پارسیتیا، ولایت پاراپامیزوس یا اوپایریسئن و کشور آریانا متوطن شدند.
منابع:
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=286