داستان

حسرت

11 دلو 1402
نویسنده: سیامک هروی   تو نارسیده به پل می‌ایستی و به آن‌طرف رودخانه نگاه می‌کنی. در آن‌طرف پیاده‌روی است و بعد خیابان و بعد یک رسته درخت کاج و در آن‌سوی درخت‌های کاج، یک ردیف خانه. در خا...
بیشتر بخوانید

مریم

5 دلو 1402
نگارنده: سیامک هروی   مریم دستمال سبز چهارخانه‌ای زیر گلو بسته بود، دست‌هایش را بر زانوها حلقه کرده بود و با گذاشتن سر بر روی آن‌ها، به دستان پدر که سبد می‎بافت، نگاه می‌کرد. پدر بعد از ...
بیشتر بخوانید

سایه‌ی‌ لرزان

27 جدی 1402
نگارنده: سیامک هروی   در یک شب گرم تابستانی که روستای «جغاره» در زیر نور مهتاب  لم داده بود و در آسمان زلال ستاره می‌شمرد و گوش به نغمه‌خوانی قورباغه‌های شالی‌زارها سپرده بود، امیر با صد...
بیشتر بخوانید

اگر تفنگ من صدا کرده بود!

20 جدی 1402
نویسنده: سیامک هروی   گلوله‌ها صفیرکشان بر در و دیوار می‌نشینند و خمپاره‌ها گاهی پشت‌هم و گاهی هر چند لحظه بعد، زمین و زمان را می‌لرزانند و با اصابت بر در و دیوار، دود‌های سیاه‌رنگ و سما...
بیشتر بخوانید

گردباد

30 قوس 1402
مینا فراز   ساعت ۲ نیمه‌شب رسیدیم. کش چادر را از سرم باز کردم. پاهایم و کوله‌پشتی را به‌دنبالم کشیدم و جنازه‌واری گوشه‌ای افتادم. قاچاق‌بر به امید گفت: «به یک گوشه‌ بشینید، ب...
بیشتر بخوانید

آ‌ینه‌ی شکسته‌ی بخت

3 قوس 1402
نگارنده: شیما قاضی‌زاده   هراسی گنگ وجودت را پر می‌‌‌‌کند، تو هرگز قدیر را ندیده‌ای او را نمی‌‌‌شناسی. صرف چندساعت قبل درپاسخ دو نفر شاهد که نزد تو آمدند و پرسیدند: وکیل تو کی است؟ گفتی ...
بیشتر بخوانید

زن و آیینه

11 عقرب 1402
نگارنده: بهمنیار برگردان از سیرلیک به نوشتار فارسی: رامین شکری اصل   آینه در جایِ همیشگی‌اش، رویِ دیوارِ گل‌اَنداوه، پهلویِ طاق، در مقابلِ رختِ‌خوابِ آن‌ها استوار ایستاده بود. آسوده به ...
بیشتر بخوانید

کرایه‌ی ملا

25 اسد 1402
عبدالواحد رفیعی آن‌روز هم، مثل هر روز دی...
بیشتر بخوانید