ویژه‌برنامه‌ی پارسی‌بان به مناسبت درگذشت نظام‌الدین شکوهی، شاعر و چهره‌ی فرهنگی هرات

27 سرطان 1402
2 دقیقه
ویژه‌برنامه‌ی پارسی‌بان به مناسبت درگذشت نظام‌الدین شکوهی، شاعر و چهره‌ی فرهنگی هرات
نظام‌الدین شکوهی شاعر و چهره‌ی فرهنگی هرات، زاده‌ی سال 1328ه.خ. در روستای شادمنه‌ی شهرستان انجیل هرات است. او مقدمات آموزشی را در زادگاهش سپری کرد و سپس در حضور استاد برات‌علی فدایی هروی به مشق شعر پرداخت و خیلی زود در این فن شریف صاحب اثر شد. وی در زمان تجاوز شوروی به کشورش، مجبور به ترک وطن شد و در ایران پناهندگی اختیار کرد. او تا سال 1371 در مشهد زیست و با سرد و گرم دیار غربت روزگار گذرانید و پس از پیروزی مجاهدین دوباره به شهرش، هرات، برگشت.
شکوهی در چکامه‌سرایی به قالب‌های کلاسیک شعر فارسی توجه داشت و جنبه‌های گوناگون اجتماع و سیاست را در شعرش منعکس می‌ساخت. گاه با انتقاد از اوضاع حاکم سیاسی و اجتماعی، شعر می‌سرود و گاه درد مردمش را با زبان طنز در قالب شعر بیان می‌کرد. او در عین حال از سرودن شعرهای مذهبی نیز غافل نبود.
«فانوس در هامون» عنوان مجموعه‌ی شعر این شاعر مردمی است که در سال 1386 از سوی انتشارات فدایی هروی در هرات چاپ شده است. این مجموعه شامل قصیده‌ها، غزل‌ها، مثنوی‌ها و دیگر اشعار شکوهی هروی است که در قالب‌های کهن شعر پارسی سروده شده است. شکوهی اگرچه قالب‌های کهن را برای سرودن انتخاب کرده بود؛ اما زبان شعرش امروزین، ساده و مردمی بود. در واقع شعر شکوهی روایت درد و رنج مردم رنج‌دیده‌ی افغانستان است. از این‌رو اشعار او در اجتماع ادبی- فرهنگی هرات و روزگار مهاجرت در ایران، با استقبال فزاینده‌ای روبه‌رو بوده است و مخاطبان شعر شکوهی خودشان را در آینه‌ی اشعار او می‌دیدند.
سرانجام استاد شکوهی در 17سرطان 1397 به عمر 69 سالگی در مشهد درگذشت و پیکر او در این شهر دفن شد.
روحش شاد و قرین الطاف الهی باد.
بریده‌ای از شعر گذر حادثه اثر استاد شکوهی هروی:
دل غربت‌زده وقت است به جیحون بزنید
صبح نزدیک خروج است، شبیخون بزنید
مرده صیاد، مترسید که جان می‌گیرد
دُم مار از پی مردن نوسان می‌گیرد
سنگر ار نیست به پشت سر هم بنشینید
ره دراز است در این بادیه کم بنشینید
ننگ ننگ است کزین ورطه به ساحل نرسیم
دانه بسیار فشاندیم و به حاصل نرسیم
هله ای قوم که بر گریه‌ی ما می‌خندید
داد و فریاد کشم؟ یا دهنم می‌بندید؟
پوست از کله اگر کنده شود خواهم گفت
هفت جد پدرم زنده شود خواهم گفت
عشق را در گذر حادثه حاشا کردید
ما به بیغوله فتادیم تماشا کردید
کوچه در کوچه‌ی ما جور عسس روییده است
ما نخود کاشته بودیم، عدس روییده است…
بگذارید که خود معرکه‌آرا باشیم
و از این معرکه باآور فردا باشیم

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=264


مطالب مشابه