تأملی بر اخوانيه‌های منظوم در شعر معاصر افغانستان

8 ثور 1403
11 دقیقه
تأملی بر اخوانيه‌های منظوم در شعر معاصر افغانستان

محمدامین دانش، دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی

دکتر منوچهر دانش‎پژوهان، عضو هیأت علمی دانشگاه بین‌المللی اهل‌بیت-تهران

بخش چهارم و پایانی

موضوعات فرهنگی

دکتر دانش‌پژوهان در کتاب «بازکاوی مؤلفه‌های هویت ملی در شاهنامه» درباره‎ی مفهوم فرهنگ، چنین می‌نویسد: «مقصود از فرهنگ، مجموعه‎ی ذهنی و روانی مشترکی است که در گذشته‎ی تاریخی شکل‌گرفته و طی فرایند جامعه‌پذیری، به نسل‌های بعدی منتقل گردیده و نسل‌های نوین آن را به‌عنوان میراث گذشته به ارث برده‌اند. این مجموعه شامل ارزش‌ها، هنجارها، نمادها، اعتقادات، احساسات و رویکردهایی است که در زمینه‎ی خانواده، اقتصاد، سیاست، مذهب، جامعه‌پذیری و تفریحات، در بین مردم یک جامعه، به‌صورت وجدان جمعی درآمده‎اند» (دانش‌پژوهان، 1397: 147).

در این‌جا به‌عنوان نمونه از صالح‌محمد خلیق، یکی از شاعران معاصر در اخوانیه‌ای که برای شیرعلی لایق، شاعر تاجیکستان فرستاده، از روابط فرهنگی دو طرف آمودریا (مرز مشترک میان افغانستان و تاجیکستان) سخن به‌میان آورده و این دو سرزمین را مهد تمدن‌های بزرگ فرهنگی، بستر رشد و توسعه‎ی علم و هنر توصیف کرده است. دو سرزمینی که دارای زبان، دین، فرهنگ و عقاید مشترک بوده و رابطه‎ی دوستی ملت‌ها به درازای تاریخ استوار بوده و هم‌چنان باقی خواهد ماند.

شعر من، ای کلنگ(1) آزاده!

از برای سفر شو آماده

بال‌وپر را گشا، بلند بپر!

در دل ابرها نوا کن سر!

سر کن آهنگ‌های یک‌رنگی!

بازگو قصّه‎ی هماهنگی!

از دل ابرهای نرم گذر!

فارغ از راه دشت و کوه و کمر

از سر شهر بلخ بیرون رَو!

تا به آن‌سوی رود جیحون رو!

تا به آن‌سوی رود طغیانگر

تا به آن‌سوی رود دستان‌گر

رود موّاج و مست و غلتنده

هم‌چو اشعار «رودکی» زنده

از فراز سپهرِ بی‌پایان

بنشین در زمین تاجیکان!

بین مِهین‌مُلکِ تاجکستان را!

بزم‌های سخن‌سرایان را

گو سلامم جناب «لایق» را!

آن سخن‌گوی خوب و فایق را

آن سخن‌گوی هم‌زبانم را

آشنا لهجه و فغانم را

گو به او: هر دومان ‌هم‌آواییم

من و تو ناله‌های یک ناییم

فرق مابین گفته‌هامان چیست؟

شعر من، شعر تو یکی ا‌ست، یکی است

من و تو در جهان‌ هم‌آوازیم

من و تو نغمه‌های یک سازیم

هم‌دل و هم‌زبان و هم‌خونیم

ساکنان دو سوی جیحونیم

هر دومان پاسدار صلح و صفا

دوستداران دوستی و وفا

دوستی بین هم‌دیاران‌مان

نیست کم‌ریشه چون نهال جوان

این درختی ا‌ست سال‌خورده، کلان

در دل قرن‌هاست ریشه‎ی آن

تا به کیهان بوَد زمین آباد

بینمان دوستی هویدا باد!

(خلیق، 1399: 142)

نوابی بدخشی از دیگر شاعران معاصر، در نامه‎ای که به مخفی بدخشی فرستاده است. در قسمتی از آن، حسرت کسانی را می‌خورد که نتوانستند ‌مانند خانم بدخشی علم و دانش بیاموزند و برای آینده و فردای جامعه سهیم شوند. وی بی‌سوادی و نادانی را شایسته‎ی زنان و دختران سرزمین آریانا (خراسان) نمی‌بیند و بر لزوم فراگیری علم و دانش تأکید دارد. آموختن علم و دانش هم در قرآن کریم و هم در کلام حضرت محمد (ص) به تکرار بیان شده و بر یادگیری آن توجه زیادی گردید است.

وی معتقد است که در پرتو روشنایی علم و دانش می‌توان به سعادت دنیوی و اخروی نایل آمد. کسی که از نعمت سواد محروم باشد، در واقع بار دوش جامعه و مردم خود بوده و راه و چاه، سیاه‌وسفید را از هم تشخیص نخواهد داد.

ز یک‌سو یاد سازد موطنش را

همی پژمرده بیند گلشنش را

ز یک‌سو خواهران بی‌سوادش

یقین هرلحظه می‌آید به یادش

چگونه دختران آریانا

همی‌گردند هم خوانا و دانا

که تا کی بی‌سواد و جاهلانند

سیاهی و سپید از هم ندانند

نمی‌دانم که تاکی بار دوشند

ز غصه تا بکی اندر خروشند

ندانم تا بکی این جنس انسان

فروخته می‌شوند مانند حیوان

(بدخشی، 1395: 275)

موضوعات جغرافیایی

یافته‌های این پژوهش بر اساس متن اخوانیه‌های معاصر نشان می‌دهد که در بعضی جای‌ها از نام و مکان‌های مشخصی نام برده‌شده است که در واقع خود نوعی حس تعلق ‌خاطر را نسبت به آن جغرافیا نشان می‌دهد. نام‌بردن از یک مکان مشخص، تعیین‌کننده‎ی بقا برای شخص است و این نکته را واضح می‌سازد که انسان یا ساکن همان خاک و یا متأثر از اعتقادات فکری و اجتماعی آن بوده است. در اخوانیه‌های معاصر، بعضی وقت ما با چنین نام‌هایی برمی‌خوریم که یا در درون افغانستان موقعیت داشته و یا هم بیرون؛ ولی به نسبت ارتباط افکار شاعر با مخاطب، چه در درون و چه در بیرون، به گونه‎ی آگاهانه و یا ناآگاهانه در متن اخوانیه‌ها جا گرفته است. به‌عنوان نمونه اخوانیه‌ای که بین استاد خلیلی و سید محمود فرخ ردوبدل شده است در آن از «خطه‎ی توس» نام برده شده است. توس مکانی است که در ناحیه‎ی شرقی ایران واقع گردیده و در شاهنامه از آن به‌عنوان زادگاه فردوسی بزرگ یاد شده است. این مسأله در ذهن همه‎ی شاعران زبان و ادب پارسی؛ به‌ویژه استاد خلیلی تأثیر گذاشته و مایه‎ی دلگرمی وی نسبت به سرزمین توس شده است.

سلام من که رساند به‌سوی خطه‎ی توس

به خطه‌ای که فلک می‌زند به خاکش بوس

در آن خجسته دیاری که از پی تعظیم

فتد کلاه تبختر ز تارک کاؤوس

به خوابگاه بلند آفتاب مشرق فیض

که می‌زنند ملایک بر آستانش بوس

به زادگاه مهین استاد اهل کمال

که قرن‌ها نشود کاخ رفعتش مطموس

سپس درود به فرخ، سخن‌سرای بزرگ

که کرد روی سخن را به تازگی چو عروس

سفینه‎ی غزلی بهر من نمود روان

به خنده صد چمن گل، به جلوه صد طاؤوس

(خلیلی، 1385: 146)

و یا قسمتی از اخوانیه‎ی عبدالرحمن پژواک زمانی که به‌عنوان سفیر در هند حضورداشته، برای استاد خلیلی که سفیر کبیر افغانستان در بغداد بوده است.

جاودان ماند به دل خاطره‎ی دیدن تو

گرچه رفتم ز سر کوی تو بسیار زود

تو به بغداد و من این‌جا اسیر هندم

هر دو در بند هزاران حد و بندیم و قیود

تو بدان شهر که لغمانیون و برمکیان

من در اینجا که سوری بود و سلطان محمود

آه از دوری ما و تو و دوری ز وطن

دیده گر دجله و جمنا (2) شود از گریه چه سود؟

(خلیلی، 185: 107)

غم غربت و دوری از وطن

یک طیف بزرگی از مردم افغانستان به دلایل جنگ، انتحار، انفجار و نبود زیربناهای زندگی مرفه و آرام، راه مهاجرت را در پیش گرفته و در کشورهای همسایه و درو نزدیک، مسکن گزین شده‎اند. همه‎ی این بدبختی‌ها ناشی از نبود وحدت و اتفاق، هم‌دلی و برادری است که ریشه در تبعیض مذهبی، نژادی، زبانی، قومی، منطقه‌ای و غیره داشته و در ضمن موقعیت خوب جغرافیایی این کشور، به‌عنوان نقطه‎ی وصل اهداف شرق و غرب، سبب شده است که چندین دهه بستر زایش رقابت‌های ملی و منطقه‌ای باشد؛  از اینرو، این خطه‎ی باستانی از زمان پیدایش تا اکنون، دستخوش سختی‌ها و مشکلات فراوان بوده که صدها و هزارها نفر مجبور به مهاجرت و از نعمت وطن محروم شدند.

در این میان شاعران زیادی داریم که هم‌چون سایر هم‌وطنان خویش، چاره‌ای جز انتخاب غربت‌نشینی نداشته و مجبور به ترک خانه و کاشانه‎ی خود گردیده‌اند. آب در گلو و خار در چشم، انتظار برگشت به میهن را لحظه‌شماری می‌کنند. گاهی از غم غربت و دوری وطن شکوه‌سرایی می‌کنند. گاهی می‌گریند و گاهی هم با زبان قلم خودشان را تسلی خاطر می‌بخشند. بیش‌ترین متون اخوانیه‌های معاصر را آوارگی، غم غربت و دوری از وطن، تشکیل می‌دهد و در ضمن یک قسمت بزرگی از شاعران معاصر افغانستان را، شاعران دیار مهاجرت در بردارد که هم‌اکنون در کشورهای همسایه، اروپایی و آمریکایی زندگی می‌کنند.

 سید شمس‌الدین مجروح یکی از شاعران معاصر در نامه‌ای که به استاد خلیلی فرستاده است. آوارگی و تیره‌بختی روزگار و دوری از وطن را این‌گونه بیان می‌کند:

دریغ و درد ز روزی که جنّت میهن

به کیفر گنه ما خدا گرفت از من

مرا ربود ز آغوش مادر وطنم

نمود دامن او را رها ز پنجه‎ی من

به یاد می‌دهد امروز، لحظه‎ای که مرا

نبود چاره‎ی دیگر به غیر ترک وطن

بدون خضر ره و توشه در ره مجهول

قضا نصیب مرا کرد از وطن رفتن

به خاک ما برسید از شمال طوفانی

کز آسمان به زمین ریخت آتش و آهن

شدم روان به ره صعب سوی جنگل و کوه

که بیم بود ز هر جا حمله‎ی رهزن

برای زنده‎ی آواره گر بگویم راست

خوش است مرگ و به آغوش خاک خود خفتن

(خلیلی، 1385: 176)

عشق به وطن، جان‌سپردن و قربانی شدن، استقلال و آزادی، تمامیت ارضی در رگ‌های تمام مردم هر ناحیه‎ی جغرافیایی نهفته است و این خود وظیفه‎ی ملی و میهنی برای هر انسان نسبت به وطن اوست؛ زیرا وطن حیثیت مادر را برای او دارد که پرورش‌دهنده‎ی وجود اوست. نام و پرچم هر کشور برای شهروندش غرور، افتخار، توانایی و بزرگی آفریده و حس استقلال‌طلبی را در مقابل بیگانگان، تقویت می‌کند.

عبدالکریم تمنا یکی از شاعران دیگر که خود در تهران زندگی می‌کرد، سال‌های زیادی بار سنگین غربت و آوارگی را بر جان‌ودل، حس کرده و در اخوانیه‌ای که به دوست گرامی‌اش امان‌الله نطقی می‌فرستد این‌گونه می‌سراید:

برادر جان چه می‌پرسی ز حالم

سراپا غصه و رنج و ملالم

ز میهن دورم و از جان به جانم

غریبم، خسته‌ام، نبود توانم

به غربت بگذرانم روزگارم

شکسته‌خاطر و نالان و زارم

به غربت جان من گر جان سپردم

به صد غم در دیار غیر مردم

تمنا را ببخش از روی یاری

مرا با توست حق حق‌گزاری

ز درگاه خداوند توانا

سعادت بر تو می‌خواند «تمنا»

گنج سخن، 1399: 222)

عبدالاحد تارشی یکی از این شاعران است که در اخوانیه‌ای که به عبدالقیوم ملک‌زاد تحت نام «مرآت بی‌زنگار» فرستاده است در کنار احوال‌پرسی، غم و اندوه خونین خود را نسبت به میهن خویش چنین ابراز می‌کند:

شاعر شیرین کلامم خوانده‌ای، ای وا دریغ

گشته خاموش این زمان آن نغمه‌های پار من

می‌چکد خون از کلامم زان‌که در خون ا‌ست غرق

میهن زیبای من، محبوب من، دلدار من

با چنین زهری که هر شام و سحر سر می‌کنم

داغ دل، لخت جگرسوز غم است آثار من

آن‌یکی کشور فروشد، آن دیگر خون شهید

گر خریدار غمی اینک تو و بازار من

(تارشی، 1367: 204)

نتیجه‌گیری

در دوران معاصر با وجود گسترش راه‎های ارتباطی، نوشتن نامه جایگاه خاصی دارد. تاکنون تحقیقات ادبی بسیار کمی در این خصوص صورت‌ گرفته، بررسی آن ضرورتی انکارناپذیر است. با وجود گسترش ابزارهای ارتباطی در روزگار معاصر و نیز تحولاتی که نثر فارسی در این زمانه پشت سر گذاشته است، سنت اخوانیه‌سرایی فراموش نشده است. در این پژوهش با بررسی اخوانیه‌ها در شعر معاصر افغانستان، گونه‌های مهم آن را به این شرح دسته‌بندی و برای هرکدام نمونه‌هایی در حوصله‎ی این نوشتار ذکر کردیم:

  1. اخوانیه‌ی شخصی که نویسنده‌ها بیش‌تر به‌قصد تفنن، احوال هم‌دیگر را از طریق نوشته‎ی صمیمانه و عاطفی می‌پرسند و یادی از خاطرات خوش گذشته می‌کنند. البته این نوع از اخوانیه به شاخه‎های کوچک‎تری نیز تقسیم می‎شود. 1. اخوانیه‌هایی که به‌قصد تفنن است و با احوال‌پرسی‌های صمیمانه و ذکر خاطرات خوش گذشته هم‌راه است. 2. اخوانیه‌هایی که شاعران به‌قصد بازپرسی احوال ‌دوستی سروده‌اند که در بستر بیماری افتاده است. برای دسته‎ی نخستین، اخوانیه‎ی هادی میران برای دوست صمیمی‌اش حمزه واعظی نمونه‎ی خوبی است. هادی میران در اخوانیه‎ای ضمن ابلاغ سلام خود به واعظی، به توصیفات از شخصیت واعظی می‌پردازد و از باهمی بودن‌های دوره‎ی گذشته، سخن می‌گوید.
  2. اخوانیه‌های مدحی: در این گونه نامه‎ها بیش‌تر شاعران و نویسندگان به توصیف از طرف مقابل پرداخته و جایگاه علمی و ادبی او را به تصویر می‎کشند. انعام و پاداش درین نوع از اخوانیه‎ها، در کار نبوده، و آن‌ها بیش‌تر به توصیف و ستایش و توانایی‎های علمی هم‌دیگر می‎پردازند. با این وضع، این توصیفات با تصنعات و هنرنمایی هم‌راه است. هر یکی از این شاعران، در سروده‎های شان یک‌دیگر را به نیکی یاد نموده و القاب پسندیده‎ای هم‌چون نادره‎ی دوران، شاعر بزرگ زمان و… به جانب مقابل تفویض می‎کنند، امکان دارد که این نوع القاب در نزد محققان ارزش واقعی نداشته باشد. از نمونه‌های این‌گونه سروده‌ها، اخوانیه‌ای است که بین هارون راعون و سید علی موسوی گرمارودی ردوبدل شده است. هارون راعون در اخوانیه‎ی خود به‌نام «گل بید» به ستایش استاد علی موسوی گرمارودی می‌پردازد.
  3. اخوانیه‌های شکوه‌آمیز: در این‌گونه از نامه‌ها، هرگاه شاعران به دلایل مختلف از شاعری دیگر آزرده‌خاطر شده‌ باشند، نامه‎ی شکوه‌آمیز در قالب شعر برای وی می‌سرایند و در آن موارد و دلایل رنج و دلخوری خود را بیان می‌کنند. ازجمله نمونه‌های مشهور این‌گونه سروده‌ها، نامه‌ی استاد خلیلی که در سال (1345هـ.ش) در شهر جده، اندوه‌گین از این‌که نامه‎ی بدیع‌الزمان فروزان‎فر بدو نرسیده است.
  4. اخوانیه‌های اجتماعی یا گلایه از شرایط روزگار: این نوع از نامه‌ها (اخوانیه‌ها)، بازتاب دهنده‎ی ناملایمات و شرایط سخت روزگار و بی‌مهری‌های مردم زمانه در حق شاعران است. این درونمایه از دوره‎های قدیم در شعر شاعران رواج داشته است. عبدالرحمن پژواک در نامه‎ای که به استاد خلیلی سروده از بی‌توجهی زمانه نسبت به خود و اهل فضل و هنرمندان انتقاد می‌کند.
  5. اخوانیه‎ی طنزآمیز: از آن‌جا که نامه‌های اخوانی، میان دو دوست صمیمی و هم‌دل ردوبدل می‌شوند، غالباً عرصه برای بیان نکات خصوصی میان دوستان نیز باز است. یکی از این عرصه‌ها، شوخی و مطایبه‌هایی است که میان این شخصیت‌ها ردوبدل می‌شود. نمونه‎ی این‌گونه اخوانیه را در یک بند از نامه‌های هادی میران به حمزه واعظی که سالیان چند هر دو دوست و هم‌سفر بوده‌اند، سروده شده است.
  6. اخوانیه‎ی مرثیه‎ای: طوری است که هرگاه کسی از نزدیکان و دوستان صمیمی شاعر فوت کند، شاعر در رثای او مرثیه‎ای سروده و غم و اندوه خود را نسبت به نبود او ابراز می‎دارد. نقطه‎ی اختلاف این دسته از مرثیه‎ها با دیگر مراثی درین است که در سایر مرثیه‎سروده‎ها شاعر به مدح و توصیف اقارب و نزدیکان پادشاه و .. می‎پردازد؛ ولی مراثی اخوانی در محور دوستی و صمیمیت دو شاعر است.

بیش‌ترین اخوانیه‌های مراثی را در نامه‌های استاد خلیلی می‌توان یافت. مرثیه‎ی استاد خلیلی در سوگ سرور گویا اعتمادی، شخصی که استاد، از رفاقت چهل‌ساله با وی سخن می‌زند. به‌علاوه‎ی این، اخوانیه‎ی استاد خلیلی به نجیب‌الله‌خان توروایانا و امیرمحمد عثمان، نیز از همین نوع است.

  1. اخوانیه‌های طلبی (درخواستی): زمانی که شاعر از دوست خود راجع به یک موضوع، درخواستی داشته باشد، آن را در قالب نامه‌های اخوانی سروده و ضمن تعریف و تمجید از دوست خود، درخواستی خود را نیز ابراز می‎کند. به عنوان نمونه محجوبه هروی اخوانیه‌ای به استاد خلیل‌الله خلیلی می‌سراید و از او درخواست می‌کند بر این‌که نزد دستگاه حاکم از قرب و آبروی بیش‌تری برخوردار است، در جهت دستگیری وی نیز هم‌کاری کند.
  2. اخوانیه‌های عذرخواهانه: در این‌گونه از اخوانیه‌ها، شاعر درصدد جبران قصور خود نسبت به یکی از دوستان است و می‌خواهد با نوشتن اخوانیه‌ا‌‌ی که به‌نوعی عذرخواهی به شمار می‌رود، از او دل‌جویی کند. در این‌گونه از اخوانیه‌ها، شاعر که در حق یکی از دوستان خود و یا بنا بر دعوتی در یک محفل یا همایشی، نسبت به آن کوتاهی کرده است، با سرودن اخوانیه‌ای که متضمن پوزش‌ است، قضیه را فیصله دهد. نمونه‎ی این‌گونه از اخوانیه‌ها، نامه‎ای است از استاد خلیلی، وی در ثور 1345 خورشیدی از طرف دانشمندان لاهور برای شرکت در مراسمی به مناسبت بزرگداشت علامه اقبال دعوت شد. چون در آن هنگام، اتفاق مسافرت در حجاز افتاد و شوق زیارت حرمین شریفین گریبان‌گیر شاعر گردید، از حضور در آن محفل عذر خواست.

هم‌چنان اخوانیه‌های ادبی در حوزه‎ی شعر معاصر افغانستان، بازتاب‌دهنده‎ی افکار متفاوت نسبت به مخاطب، محیط و جامعه داشته که هر یکی از این مؤلفه‎ها(غربت و دوری از وطن، آوارگی و مهاجرت، موضوعات تاریخی، سیاسی، فرهنگی، جغرافیایی) که هر کدام  نشان‌دهنده‎ی تأثیرپذیری شاعر از این عوامل می‌باشد.

پاورقی‌ها

  1. کلنگ: پرنده مهاجر.
  2. جمنا: نام رود در هند.

منابع

  1. اکبرزاده، یوسف، (1983م.)، نبوغ شاعر و بلوغ شعر، چاپ یکم، خجند: وزارت فرهنگ جمهوری تاجیکستان: ص 120.
  2. بردستانی، رضا، (1392). «بررسی طنز و شوخ‌طبعی در اخوانیات با نگاهی به طنز و شوخی طبعی در نامه‌های دوستانه -غیررسمی – مهدی آذریزدی»، هفتمین همایش پژوهش ادبی، انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی، هرمزگان: دانشگاه هرمزگان.
  3. تاج‌بخش، اسماعیل، (1384)، «اخوانیات اخوان»، مجله‎ی حافظ، شماره‎ی 22: ص 22-16.
  4. تارشی، عبدالاحد. (1368). از شرار درد تا خشم ایمان، مجموعه‎ی اشعار، پشاور: مکتب الخدمات.
  5. تمنا، عبدالکریم. (1399). گنج سخن (ارج‌نامه‎ی عبدالکریم تمنا). هرات: موسسه‎ی پژوهشی بایسنقر.
  6. جواهری، یحیی. (1399). انار چله‌نشین، چاپ اول، کابل: برگ.
  7. حسین زاده، زهرا، (1382) نامه‌ای از لاله‎ی کوهی، تهران: عرفان.
  8. خالقی راد، حسین، (1375). قطعه و قطعه سرایی در شعر فارسی، تهران: علمی و فرهنگی.
  9. خلیق، پیمانه، (1396)، سرایشگر مِهر و آزادی (نوشته‌ها و سروده‌هایی درباره‎ی آثار منظوم صالح‌محمد خلیق)، چاپ یکم، کابل: حوزه‎ی انتشارات شمال افغانستان: ص 214- 215.
  10. خلیق، پیمانه، (1397)، پژوهشگر بلخ (مجموعه‎ی مقاله‌ها و سروده‌ها درباره‎ی آثار منثور صالح‌ محمد خلیق)، چاپ یکم، کابل: انجمن پنویسندگان بلخ: ص 205- 206.
  11. خلیق، الله ‌محمد، (1399)، برگ‌های ریخته‎ی یادنامه‌ها (مجموعۀ شعر)، چاپ یکم، پیشاور: حوزۀ انتشارات شمال افغانستان: ص 142- 143.
  12. خلیلی، خلیل‌الله. (1385). دیوان اشعار استاد خلیل‌الله خلیلی، تهران: عرفان.
  13. دانش‌پژوهان، منوچهر. (1397). بازکاوی مؤلفه‌های هویت ملی در شاهنامه‎ی فردوسی. چاپ اول، تهران: اطلاعات.
  14. راعون، هارون.)1382). قلمرو مهره‌ها، کابل: مقصودی.
  15. زکی، سلمان علی، (1393)، فقه شاپرک، تهران: عرفان.
  16. شمیسا، سیروس. (1387). انواع ادبی، تهران: میترا.
  17. شهرانی، عنایت‌الله، (1395)، لعل سخنگوی، کابل: کانون فرهنگی قیزیل چوپان.
  18. عاصی، عبدالقهار. (1392). کلیات قهار عاصی، چاپ اول، مشهد: بدخشان.
  19. عزیزی غزنوی، فقیر احمد. (1399). کلیات اشعار. کابل.
  20. فرخاری، یاسین.(1396). کتاب زبان و ادبیات دری صنف یازدهم، کابل: وزارت معارف افغانستان.
  21. فرشیدورد، هلال.(1387). نگوگویه‌ها، چاپ اول، کابل: پرند.
  22. قیاسی، سید وهاب. (1394). مکاتبات منثور و منظوم شعرا و فضلای نامی ایران.تهران: صراط.
  23. کاشانی، مشفق، (1388)، خلوت انس، ج 2: تهران: اطلاعات.
  24. کمالی نهاد، علی‌اکبر، (1393) فصل‌نامه‎ی تخصصی سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی، سال هفتم، شماره‎ی اول صص 167 -182.
  25. موسوی گرمارودی، سید علی ، (1388). گزیده‎ی اشعار، تهران: نشر تکا.
  26. میران، هادی. (1399). غزل‌های فروپاشی، کابل: مقصودی.
  27. نادری، پرتو، 1384، دهان خون‌آلود آزادی، تهران: عرفان. ص 27.
  28. حیدری وجودی، غلام حیدر (1394)، دیوان حیدری وجودی، چاپ یکم، کابل: انجمن دوستداران بیدل ص 505.
  29. همایون کاتوزیان، محمدعلی.(1378). «اخوانیات عارفانه‎ی ایرج»، مجلۀ ایران‌شناسی.
  30. گلی‎زاده، پروین. ضرونی، قدرت‌الله. یاری، علی(1396). پژوهشی در اخوانیه‎ی معاصر، پژوهش‎نامه‎ی ادب غنایی، ص 3.
  31. بقایی پور، کسری. گنابادی، پروین(1400). تحلیل ارکان و شگردهای بلاغی در مخزن الانشاء، فصلنامه‎ی پژوهشی زبان و ادب فارسی، ص 3.

32- ناظمی، لطیف.(1390، آذر 2). ادبیات معاصر فارسی دری در افغانستان، {یادداشت وبلاگ}. بازیابی شده از https://rasekhoon.net

33- فکرت، آصف.(1387، آذر 2). خلیلی و سخنوران ایران، {یادداشت وبلاگ، بازیابی شده از https://yaadhaa.blogspost.com.

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2104


مطالب مشابه