نگاهی به نقش‌آفرینی زنان در جریان شعر معاصر افغانستان

22 جوزا 1404
7 دقیقه
نگاهی به نقش‌آفرینی زنان در جریان شعر معاصر افغانستان

سیده کبری حسینی بلخی، شاعر و نویسنده

 

مقدمه
سرآغاز جریان شعر معاصر پارسی دری را اگر سال‌های نخست 1300 خورشیدی به بعد در نظر بگیریم، درخواهیم یافت که در آغاز، زنان کم‌تر توانستند نقش بیافرینند؛ اما هرچه به سمت تحولات سیاسی و فرهنگی به نیمه‌ی نخست سده‌ی گذشته می‌رسیم، می‌بینیم که زنان در عرصه‌های مختلف؛ به‌ویژه وارد ادبیات خلاقه و پژوهش‌گری وارد گردیده‌اند و در دهه‌ِی اول سده‌ی چهارده خورشیدی با تأسیس دانشگاه کابل و آغاز فعالیت رسانه‌های شنیداری و دهه‌ی پنجم رسانه‌ی دیداری روند نقش‌آفرینی و خلاقیت زنان رو به رشد بوده است؛ اما با تحولات سیاسی و تغییر نزدیک به ده نظام در یک‌صد سال اخیر در افغانستان همواره موانع جدی بر سر راه زنان ایجاد گردیده است؛ که حتی اکنون هم این افراط‌گرایی‌ها ادامه دارد.
با همه‌ی این فراز و فرودهایی که زنان افغانستان در مسیر رسیدن به اهداف زندگی تجربه کرده؛ ولی هیچ‌گاهی مسیر قطع نشده، هم‌چنان به‌طور منظم و مرتب شاهد خلاقیت‌های آنان در جریان‌های ادبی و به‌ویژه ژانرهای شعر جدید هستیم.
جریان شعر افغانستان، امروز خود به چندین زیر شاخه تقسیم می‌شود که یکی از آن‌ها جریان شعر مهاجرت در جمهوری اسلامی ایران است که ثمره‌ی خیلی خوب داشته و ده‌ها چهره‌ی زن توانستند که خلاقیت ذهنی‌شان را در قالب شعر و داستان پی ریزند و از زن بودن و زن شدن سخن گفته‌اند.
در این مختصر هم می‌خواهم به‌طور گذرا به رگه‌هایی از این نقش‌ها در شعر معاصر اشاره داشته باشم تا هم‌زبانان گرامی ما دریابند که زنان افغانستان همواره راویان غم‌های ناگفته و دردهای نا درمان‌شده‌ی روزگار بوده‌اند و توانستند که برخی از آن زخم‌های ناسور را به صورت مکتوب به نسل‌های آینده منتقل نمایند تا اگر فردایی و انسانیتی بود ممکن قطعه شعری و یا خاطره و داستانی وجدان‌های خفته‌ را بیدار نماید تا زن بودن و زن شدن به‌عنوان یک نقش و جرم پنداشته نشود و تنها راه انتقال این حس به بشریت زبان ادبیات و شعر است؛ زبانی که ریشه در هم‌دلی دارد نه در هم‌کلامی…!
این‌که چه برداشتی از شعر و جود دارد و با چه روی‌کردی شعر را می‌شود با تعهد و اهداف تطابق دارد، کار این نوشته نیست؛ ولی برای روشن‌شدن مبحث فقط این نکته نیاز به توضیح دارد که دسته‌بندی شعر به زنانه ومردانه براساس نظریات جدید زبانی و ادبی قابل تأیید است، یا نه؟
در علم زبان‌شناسی و سبک‌شناسی بحث‌های مفصلی پیرامون این مقوله صورت گرفته که می‌توان شعر یک ملت یا یک زبان را به شعر زنانه ومردانه تقسیم کرد یانه؟ اختلاف دیدگاه در این زمینه گسترده است که هر کدام از زاویه‌ای قابل دریافت و پذیریش یا نقد است؛ ولی در علوم انسانی فاصله‌ی صفر و نزدیک به صد داریم، قطعیت در نظریات جدید کاملاً مردود شده است.
برخی از سبک‌شناسان کاملاً زبان ویژه‌ی مردان و زنان را مردود می‌شمارند، فقط به لحن و سبک زنانه باور دارند که آن بحث جدایی است؛ ولی ماهیت زبان، نه مردانه است و نه زنانه به‌ویژه ساخت زبان فارسی که در اثر تحول موضوع خنثی‌بودن و مذکر و مؤنث را ندارد؛ به همین خاطر تعدادی که شعر را حادثه‌ای در زبان می‌دانند براین نظرند که تقسیم‌بندی این‌چنینی بجا وسزاوار نیست؛ برای این‌که شعر بازتاب ناگفته‌های درونی انسان است و انسان‌ها علی‌رغم تفاوت‌های ظاهری، آمال وآرزوهای مشترک دارند؛ از این‌رو از دید آنان تقسیم شعربه زنانه ومردانه درست نیست. فقط تکیه‌کلام‌ها و کاربرد کوتاه و بلندی جمله‌ها و برخی از ویژگی‌های دیگر است که در آثار زنان و مردان را می‌توان تشخیص داد و قایل به جریان شعر زنانه شد.
در مقابل این گروه دسته‌ای دیگری هستند که این نوع تقسیم‌بندی را بجا و درست می‌دانند ومعتقدند که انسان‌ها علی‌رغم اشتراکات فراوانی که دارند، تفاوت‌های فراوانی نیز دارند وعلاوه براین هر مجموعه‌ای که در یک جغرافیای خاص زندگی می‌کند اشتراک خواست‌ها وآرزوهای آن نسبت به مجموعه‌های دیگر انسانی در مناطق دیگر تفاوت دارد؛با این مدعا اگرچه زنان و مردان هردو انسانند و اشتراکات فراوانی با هم دارند؛ اما تفاوت‌های روحی و روانی و عاطفی آنان به لحاظ ژنتیکی و روانی قابل کتمان نیست و بعد از رشد علوم روان‌شناسی و نظریات جدید این مدعا کاملاً قابل اثبات علمی است.
این ویژگی‌ها سبب می‌شود که تفاوت دیدگاه در آثار هنری شاعران وهنرمندان به‌ظهور بپیوندد، شاعرزنان افغانستانی مهاجر که بیش‌تر بعد از دهه‌ی شصت وارد ایران شده و در کانون‌های فرهنگی این سرزمین رشد یافته‌اند با نوعی تجربه‌ی زندگی جدید و دریافت روایت‌های تلخ زندگی زنان پیش از خود در بسیاری موارد، مواضع متفاوت با شاعران مرد در پیش گرفته‌اند.به‌خصوص در مراحلی که کمی عرصه برای فعالیت زنان بازتر شده و زمینه‌ی آزادی بیان فراهم گردیده است، این جریان‌های متفاوت‌نگر خود را بیش‌تر نشان داده است. به همین سبب مروری بر دوره‌بندی‌های نسبی که از این جریان صورت گرفته خواهد گردید.

1) دوره‌ی نظام سوسیالیستی
بازتاب مفاهیم سوسیالیستی را بیش‌تر بعد از ورود نظام کمونیستی در افغانستان می‌توان به مطالعه گرفت، به‌ویژه که هم شعر موافق سروده شده و هم شعر مقاومت و مهاجرت تولید متن داشته است.
این دوره از آغاز شعرمهاجرت و مقاومت افغانستانی‌ها در ایران و کشورهای همسایه شروع می‌شود. در این دوره شاعران زن از نظر کمّی قابل توجه‌اند؛ اما از نظر کیفی و صورخیال و سبک زنانه در آغاز راه به‌نظر می‌رسند و از لحاظ فکری بیش‌تر همان زاویه‌ی دید مردان شاعر را دارند که معطوف به اشغال کشور و کم‌رنگ شدن ازرش‌های مقاومت و جهاد و باورهای دینی بود.
سیری در جریان شعر مهاجرت این دوره، این مسأله را تأیید می‌کند؛ چون مجلّه‌ها و کتاب‌هایی که در دست‌رس است بیش‌تر از کانون‌هایی منتشر گردیده که در اختیار شاعران مقاومت‌سرا قرار داشته‌اند، به‌طور نمونه، شعر زنان مهاجر در این دوره عمدتاً در کتاب‌های شعر «مقاومت 1و2» و «صبح در زنجیر» که توسط آقای کاظمی و مظفری گردآوری شده، دیده می‌شود. نکته‌ی قابل تأمل این‌که شاعران زن علاوه بر این‌که از نظر ذهنی در این دوره تابع و دنباله‌رو پیش‌گامان مرد شعر مهاجرت بودند، از نظر فرم و قالب شعر نیز همان راه را رفته‌اند. در این دوره قالب‌های مثنوی، غزل و چهارپاره بیش‌تر رایج بوده است.
با یک جمله از نظر محتوایی شعر زنان مهاجر در این مرحله بیش‌تر مردانه و با چاشنی خشونت و جنگ و البته آه و اندوه دوری از وطن و آوارگی هم‌راه است؛ ولی ازمضامین ویژه‌ی زنانه وایده‌آل‌های فمنیستی در آن خبری نیست.

نمونه‌ها:
تازه‌داماد خویش را گفتم
از دم حجله‌اش به‌گاه نبرد
تا شهادت برو خداحافظ
مرگ سرخ است زندگانی مرد (سیمین حسن‌زاده، شعر مقاومت ج2)
شرم داریم یلان! حال که صیادی نیست
پس سبب چیست که گلخانۀ آبادی نیست
خون گل ریخته بر دامن گلشن کم بود
آن‌چه با غنچه نمودید ره آدم بود (زهرا رسولی، شعر مقاومت، ج2)

2) حکومت مجاهدین
این دوره در تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان، یکی از حرمانی‌ترین دوره‌هاست که تمام آرمان‌های بلند مقاومت و پاسداری از وطن را به باد غفلت و خودکامگی داد. این دوره‌ی تلخ و تاریک یک نوع سردرگمی آشکار و فراگیر در بین شاعران مهاجر افغانستانی در ایران پدید آورد. در این دوره نیز شاعران زن مهاجر افغانستانی هم‌چنان چشم و گوش به دهان شاعران پیش‌گام شعر مهاجرت‌اند .مضامین و محتوا همان مضامین و محتوای مردانه هم‌راه با نومیدی فراگیر از وضع موجود کشور است. در این دوره در شعر مهاجرت گاهی البته مدح و مذمت نسبت به برخی گروه‌ها و افراد دیده می‌شود. علاوه بر این به‌صورت بسیار ناچیز و کم‌رنگ قالب‌های سپید وآزاد نیز توسط شاعران زن مهاجر به تجربه گرفته می‌شود.
وقتی كه بذر آتش و خون را
بر كشت‌زار سبز بهارینه
پاشیدند
گل‌های سرخ عشق
از هول
از هراس
سر زیر خاك سرد فرو بردند
در چشم سبزبهاران، آن‌گاه
ابری به رنگ خون
گسترد، شام پیكر غم‌رنگ خویش را
باران
آن سخاوت خوش‌نام
بارید و باز بارید
بارید و باز بارید
تا بذر سرخ آتش
گل‌های سبز داد (لیلا صراحت روشنی، تداوم فریاد، ص 4)

3) دور اول حکومت طالبان
به دلایل متعددی که حکومت مجاهدین نتوانست آرمان‌های یک ملت را برآورده سازد، کشور را به سمتی سوق داد که نتیجه‌اش حضور گروهی افراطی به‌نام طالب در کشور گردید و در دهه‌ی هفتاد افغانستان به سیاه‌ترین دوره‌ی خویش رسید؛ دوره‌ای که از ننگین‌ترین دوره‌های تاریخ افغانستان به‌شمار می‌رود؛ ارزش‌های انسانی زن ومرد افغانستانی به استهزا گرفته شد، فرهنگ و ارزش‌های ادبی کاملاً وارونه گردید و کتاب‌سوزی‌ها و نسخه‌سوزی‌ها بیخ و بنیاد مردم را با گذشته برید، بیش از هر موضوع و مقوله‌ی دیگر شخصیت زن پای‌کوب لجاجت و جهالت گردید. بازگوکردن آن‌چه در این دوره بر مردم افغانستان گذشت روایت هجران و خون جگر است که شرحش زمان می‌طلبد، همه‌ی دنیا می‌دانند که در این دوره برکرامت وحیثیت زن ومرد افغانستانی چه آمد. در این دوره زن و مرد شاعر مهاجر در ایران، هرگز نمی‌توانستند غافل باشند، بنابراین تنها سلاحی که در اختیار داشتند قلم بود که بتوانند با آن اظهار ناامیدی کنند. با ابزار هنری شعر به جنگ حکومت طالبان رفتند. دوره‌ی طالبان تأثیر بسیار عمیقی بر شعر زنان مهاجر گذاشت. در این دوره شاعران مهاجر به‌خصوص شاعران زن وقتی بسته‌شدن مراکز آموزشی و مکاتب و مدارس و خانه‌نشینی اجباری هم‌نوعان خود را دیدند، فریاد خود را علیه ستم و بیدادگری با زبان شعر و هنر بلند کردند. البته این دوره‌ی وحشتناک ذهن برخی از شاعران جوان زن را تکان شدیدی داد که سرآغاز یک نوع عصیان و هنجارشکنی جدید شد.

4) دوره‌ی جدید پسا بن
پس از سقوط طالبان و تشکیل نشست بن با حضور کشورهای بین‌المللی دولت جدید پایه‌گذاری گردید که نسل خسته از جنگ و آوارگی را توانست بار دیگر با نیروی امید آشنا سازد، کورسوی آینده‌ی روشن در دل همه افغانستانی‌ها در سراسر جهان به‌وجود آمد. سهم‌گیری جامعه‌ی جهانی در فرایند صلح و بازسازی افغانستان، گام‌های اولیه‌ی حقوق بشر و شهروندی، آزادی بیان، حقوق زنان و…، مسائلی بود که باعث امیدواری افغانستانی‌های رنج‌دیده شد. همه‌ی این تغییر و تحولات بر سبک شعر مهاجرت در حوزه‌ی ادبی ایران اثر گذاشت. در دهه‌ی اخیر شعر زنان مهاجر در ایران تفاوت بسیار زیادی با دهه‌های قبل پیداکرده است. آزادی و حق رأی، حق فعالیت اجتماعی زنان در افغانستان باعث شد که زنان شاعر مهاجر این مقوله‌ها را هم فراموش نکنند از این‌رو دیده می‌شود که شعر زنان مهاجر موضوعات و محتواهای گوناگونی را به تجربه گرفته است. موضوعاتی که برخی از آن‌ها پیش از این تابو به‌حساب می‌آمدند و کسی جرأت پرداختن به آن‌ها را نداشت؛ مانند کاربرد اصطلاحات روابط و دوست پسر و رقص و موارد دیگر که در گذشته‌ی شعر مورد بحث، کم‌تر دیده می‌شود.
تقصیر من نیست اگر جور دیگری مرده‌ام
چهره از ملحفه به خیابان تف می‌شود
من كه از دستمال قرمز مادر هم بی‌بهانه‌ترم
با دوست پسرم كه اسم ندارد
انگشت می‌زنیم
بی آن‌كه جای كسی را تنگ كنیم
***
من از جهان آزادی می‌آیم
و مجسمه‌های آزادی
ماده بودنم را بارها بوسیده‌اند…
لباس‌های گشاد بپوشم
و جهنم را با تف‌كردن نوزادی
سرد كنم
زیرا كه من محراب را نبوسیده‌ام
متأسفانه این روند هم‌چنان ادامه یافت تا در لفافه‌ی آزادی بیان و پرهیز از کلی‌گویی و روایت خود به‌نوعی ابتذال‌نویسی رسید. نمونه‌های فراوانی از این نوع شعرها در وبلاگ‌ها و سایت‌ها و برخی مجلات ثبت گردیده که از زاویه‌ی دیگر قابل بررسی است.

5) تسلط دوباره‌ی طالبان
بعد از بیست سال حکومت جدید افغانستان و مصارف میلیاردها دالر کمک‌های جامعه‌ی جهانی و تغییر چشم‌گیری در زیربناها و امور آموزشی و فرهنگی، بار دیگر کشور در یک قمار سیاسی به‌دست طالبان افتاد و بار دیگر فضای اختناق و جهل و تاریکی بر زندگی مردم افغانستان سایه افکند و ملیون‌ها آدم مهاجر گردید و مراکز فرهنگی بیش‌تر سقوط کرد و رسانه‌های آزاد از کار افتاد و یا به‌طور جدی با سانسور مواجه گردید و این روند بیش‌ترین تأثیر را بر روحیه‌ی زنان افغانستان گذاشت که از حقوق اساسی خویش محروم گردیدند. با این‌که در وضعیت عمومی فضا برای زنان فرهنگی و نویسنده و پژوهش‌گر فراهم نیست؛ ولی فضای مجازی و دنیای مهاجرت زمینه‌ی مناسبی گردیده تا تعدادی که دل و دماغ برای نواشتن دارند بتوانند از دردهای ناگفته بگویند و ادبیات و شعر خلق کنند؛ پس با یک جمله می‌توان گفت که جریان شعر زنان افغانستان فراز و فرودهای خیلی تأسف‌بار داشته؛ ولی هیچ‌گاه به یک زمان قطع نشده است، از رابعه تا لیلا صراحت و نسل جوان هم‌چنان می‌سرایند و می‌نویسند.

نتیجه
اگر بخواهیم یک نتیجه‌ی خیلی کوتاه ازجریان شعر زنان افغانستان در حوزه‌ی مهاجرت داشته باشیم، از نظر محتوایی شعر زنان و مردان مهاجر افغانستانی در ایران با این‌که با دیگر حوزه‌های ادبی فرق دارد؛ ولی‌ با شعر مردان بیش از آن‌که اختلاف داشته باشد، اتحاد دارد و غیر از این انتظار هم نمی‌رود؛ زیرا هر دو گروه تجربه‌های مشترک فراوانی دارند. جنگ، فقر، آوارگی، مشکلات هویتی، دغدغه‌های آینده و…، را تجربه کرده و هم‌چنان در یک گرداب همه سرگردان‌اند…؛ اما از نظر قالب‌های شعری، زنان بیش‌تر از مردان به قالب‌های جدید چون سپید و آزاد اقبال نشان داده‌اند.

***

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2855


مطالب مشابه
مهربانی

مهربانی

22 سرطان 1404