خاطره نورزایی، استاد دانشگاه
چکیده
خاقانی با استفاده از ویژگی زایایی زبان و شاخصهی ترکیبپذیری زبان فارسی، بهگونهی فراوانی ترکیبآفرینی کرده است. ترکیبسازی به گسترش دایرهی واژگانی غزل خاقانی نقش بسزایی دارد و بهدلیل بسامد فراوان گونههای ترکیب بلاغی و زبانی، ترکیبسازی در غزلیاتش از شاخصههای سبکی غزل وی شمرده میشود. ترکیبهای غزلیات خاقانی هم از لحاظ زبانی و بلاغی و هم از جهت تازگی اهمیت دارند؛ زیرا وی در تصویرسازی توانسته معانی بسیاری را در الفاظ اندک بگنجاند. اگر هنرمندی شاعر را زمانی بدانیم که گونههای صور خیال همچون تشبیه و استعاره و کنایه در قالب ترکیب ارائه میشوند و در بافت سخن جای دارند؛ به یقین میتوان گفت که ترکیبسازی در غزل خاقانی به چینش واژهها کنار هم تمام نمیشود؛ بلکه در بافت سخن نظاممند است و چنان بهنظر میرسد که تمامی تار و پود ترکیبها در محور همنشینی کلامش تنیده شده و این کار آگاهانه صورت گرفته است. با در نظر داشت چنین شاخصههایی در ترکیبسازی خاقانی در غزلش دور از واقع نیست اگر خاقانی را از شمار بزرگترین ترکیبسازان واژگانی در زبان و ادب فارسی بدانیم. همچنین درهم آمیختگی حسها در ترکیبهای اضافی و ترکیبهای پارادوکسی و ترکیبهای کنایی و عامیانه یکی دیگر از راههای خلق تصاویر شاعرانه در غزلیات خاقانی است.
کلید واژهها: خاقانی، غزل، زبان، محور همنشینی، ترکیبآفرینی
1. مقدمه
افضلالدین بدیل بن علی خاقانی حقایقی شَروانی زادهی 520 قمری شهر شروان و متوفی در 582 یا 595 قمری است. این شاعر بزرگ شعر فارسی را از شمار دشوارسرایان شعر فارسی میخوانند. قدرت خاقانی بر استفاده از لغات عربی و فارسی و اصطلاحات فلاسفه و اطباء و دقت ادبی او در ترکیب الفاظ سبب پوشیدگی آرا و افکار سادهی وی گردیده، چندان که گمان میرود مضامین ابیاتش نیز سراسر پیچیده و فکر او از حد طبیعی بیرون است، و این خیال اگر هم در قسمتی از ابیات او با واقعیت مطابقت کند، در بسیاری از آن با حقیقت سازگار نیاید. (فروزانفر؛ 1350: 615). به همین منظور سبک شعر خاقانی را دیریاب و بغرنج گفتهاند و اگر خاقانی را میشناسیم شناخت ما از خاقانی وابسته به قصاید اوست آنهم با قصاید پیچیده و دشوار. از غزل خاقانی کمتر سخنی شنیدیم و یا هم خواندیم. شاید یکی از عواملی که خاقانی نتوانسته در غزل خویش نامآور باشد مرحلهای است که خاقانی در آن غزل میسراید؛ یعنی دورهی تحول غزل. از دیگر سو ناهمسانی ابیات غزلهای خاقانی از منظر آسانی و دشواری شاید نیز به همین دلیل است. غزلیات خاقانی در دیوان او به تصحیح دکتر میر جلال الدین کزازی به 454 غزل میرسد که اکثر آن غزلها هفت یا هشت بیتی اند.
یکی از شاخصههای هنری و قوّت کلام خاقانی در غزلیاتش ترکیبسازی و نحوهی چینش واژگانی در محور همنشینی زبان است. گزینش واژهها و کاربرد آنها در بهترین ساخت دستوری در غزلهای خاقانی از جمله خصوصیاتی است که حافظ و بیدل از آن بیشترین بهره را برده اند. معصومه معدنکن در کتاب «بساط قلندر» میگوید: «خاقانی بیتردید یکی از بزرگترین شاعران ترکیبساز در ادب فارسی است و سهمی که در توسعهی زبان فارسی از طریق ساختن ترکیبات نغز و پر معنی دارد سهمی منحصر به فرد است»(معدن کن؛ 1384: 56). اگر ردپای ترکیبسازی در مکتب هندی را جستوجو کنیم شاید بتوانیم بگوییم که ترکیبسازی و گزینش هر واژه در جایگاه ویژهی غزلیات خاقانی چند قرن بعد توسط بیدل دهلوی به قوام و گستردگی میرسد. علی دشتی نزدیکی شعر حافظ به خاقانی را در «تناسبات لفظی و رعایت صنایع شعر»(دشتی؛1386:ص60) میداند. وقتی از ترکیبسازی در غزل خاقانی به عنوان یک شاخصهی سبکی یاد کنیم آنگاه میتوان گفت حافظ نیز از این شگرد زبانی خاقانی غافل نبوده و از آن بهره برده است.
ترکیبسازی خاقانی از شیوهای هنجارگریزی واژگانی است که به کمک آن توانسته غزلش را از سطح عادی سخن به سطح هنری ارتقا بخشد. «زبان شعری خاقانی مبتنی بر لغتسازی و ترکیبسازی و تعبیرهای بدیع و بهکار گرفتن مفاهیم مجازی و کنایهی فراوان است. لغات و ترکیبات تازه و بدیع که با پسوند و پیشوند و ترکیب سایر کلمات با همدیگر ساخته شده، در غزل او به چشم میخورد»(نوروزی؛ 1393: ص376). «آنچـه کـه خاقـانی را از دیگر شاعران ممتاز میدارد، بهکار بردن لغات و ترکیبات خاص و ساختن تراکیب گونـاگون است از لغاتی که دیگران بهکار نبرده یا خیلی کمتر بهکار بردهانـد، چنـانکـه اصـطلاحات مسیحی و بسیاری از اصطلاحات علمی که او به کمک آنها، شعر گفته و معانی و افکارش را بیان کرده و در اشعار سایر شعرا نیست و غالب شعرای قرن ششم نیز آنها را کمتـر بـهکـار برده اند» (سجادی؛ 1368: ص53). نکتهای که باید بدان پرداخت این است که ترکیبسازی خاقانی در غزلیات با ترکیبات دشوار قصایدش تفاوت دارد.
نویسندهی این تحقیق نتوانست به پژوهشی دست یابد که خاص بررسی همهجانبهی ترکیبسازی واژگانی در غزل خاقانی باشد؛ اما در اینجا به آن دستهای از مقالاتی اشاره میشود که نگاهی گذرا به ترکیبسازی در غزل خاقانی داشتهاند. از جمله دو مقاله به سبکشناختی غزلیات خاقانی پرداختهاند که ترکیبسازی را از شاخصههای سبکی غزل خاقانی دانستهاند: «بررسی سبکشناختی غزلیّات خاقانی شروانی» از بهنام دوستی و دیگر «بررسی سبکشناسانۀ غزلیات خاقانی شروانی» از زینب نوروزی. مقالهی دیگری که به ترکیبات کنایی و عامیانهی غزلهای خاقانی پرداخته از عارف کمر پشتی است که تحت عنوان «ترکیبات کنایی و عامیانه در غزلیّات خاقانی» به نشر رسیده است. معصومه معدنکن در کتاب «بر بساط قلندر» به ترکیبسازی در غزل خاقانی اشارهای دارد و چند نمونه از ترکیبات آن را ذکر کرده است.
اگر باری به این پرسش بخواهیم پاسخی داده باشیم که چرا به بررسی ترکیب در غزلیات خاقانی پرداختهایم میتوان گفت که:
– بررسی ترکیبهای غزل خاقانی میتواند در زمینههای هنری و زیباییشناختی غزل خاقانی مؤثر باشد؛
– بررسی و کشف ترکیبات بهعنوان عنصر زیباساز و هنرآفرین در غزل خاقانی خواهد بود؛
– ترکیب یکی از ترفندهای هنری و زبانی غزل خاقانی است؛
– عدم تشخیص معنای ترکیب موجب ابهام معنایی در بافت غزل خواهد شد؛
– معنای گستردهی ترکیب همزمان با ایجاز از ویژگیهای ترکیبآفرینی غزل خاقانی است؛
– بالا بودن بسامد ترکیب یکی از عوامل سبکساز در غزلیات خاقانی است.
2. ترکیبآفرینی خاقانی در غزل
ترکیبسازی در گسترش دایرهی واژگانی غزل خاقانی نقش بسزایی دارد. خاقانی بهخوبی توانسته از ویژگی ترکیبسازی زبان فارسی استفادهی تمام کند. «زبان فارسی در میان زبانهای جهان به لحاظ امکان ساختن ترکیب چنانکه زبانشناسان میگویند در ردیف نیرومندترین و با استعدادترین زبانهاست و مسألۀ ساختن ترکیبات خاص، یکی از مسائلی است که هر شاعری در هر دورهای در راه آن، گرچه اندک، کوشش کرده است» (شفیعی کدکنی؛ 1366: 6) ترکیب از ترفندهایی است که خاقانی به کمکش توانسته از زبان عادی گریز داشته باشد و با استفاده از این ویژگی زبان به آفرینش هنری برسد. «از جملۀ آفرینشهای هنری، میتوان به اختراع تعبیرات تازه در کارگاه پر رونق شعر او اشاره کرد»(زرین کوب؛ 1384: 61).
مستِ تمام آمده است بر در من نیم شب
آن بتِ خورشیدروی و آن مهِ یاقوتلب
(خاقانی؛1375:ج2، 779)
تا دلِ خاقانی است از تو همینگذرد
بو که درآرد به مهر آن دلِ کینتوز را
(همان؛ 771)
ترکیبآفرینی در قافیههای یک غزل: اگر تعداد ترکیبهای بهکار رفته در این غزل را برشماریم خواهیم دید که در غزل هفت بیتی با مطلع: «طبع تو دمساز نیست عاشق دلسوز را/ خوی تو یاریگر است یار بد آموز را» «22» ترکیب بهکار رفته است. از صد و بیست واژهی بهکار رفته در این غزل «52» واژه در خدمت ترکیبسازی است؛ یعنی نیمی از واژههای آن:
طبعِ تو دمسـاز نیست عاشقِ دلسوز را
خویِ تو یاریگر است یارِ بدآموز را
دستخوشِ تو منم دستِ جفا برگشای
بر دلِ من برگمار تیرِ جگردوز را
از پیِ آن را که شب پردهی رازِ من است
خواهم کز دودِ دل پرده کنم روز را
لیک ز بیمِ رقیب وز پیِ نفیِ گمان
راه برون بستهام آهِ درونسوز را
دل چه شناسد که چیست قیمتِ سودایِ تو
قدر چه دانـد صـدف دُرِّ شــبافروز را
گر اثرِ رویِ تو سویِ گلسـتان رسد
بادِ صبا رد کـند تـحفهی نوروز را
تا دلِ خاقانی است از تو همینگذرد
بو که درآرد به مهر آن دلِ کینتوز را
(همان؛ 771)
ترکیبهای متفاوت از یک واژه: ترکیب با واژهی سوز، این مسأله نشاندهندهی استعداد شگرف خاقانی است که با استفاده از یک کلمه و گذاشتنش در ترکیبهای مختلف تصاویر متعددی را ایجاد کرده است:
گر نه زلف پردهسوز او گشادی راز من
زیر این پرده که هستم کس چه دانستی مرا
(همان؛ 772)
لیک ز بیمِ رقیب وز پیِ نفیِ گمان
راه برون بستهام آهِ درون سوز را
طبعِ تو دمساز نیست عاشقِ دل سوز را
خویِ تو یاریگر است یارِ بدآموز را
(همان؛ 771)
ترکیب هنرمندانه: یکی دیگر از بیتهایی که ترکیب هنری زیبایی را در خود گنجانده و شاید بتوان گفت که خاقانی آن را به گنجواژهی زبان فارسی افزوده ترکیب «شعرِ تر» است. وقتی این ترکیب را از دید خاقانی بررسی کنیم همنشینی و همانندی آن با آتش، پارادوکسی است که از خاقانی انتظارش میرود.
شعر تر خاقانی چون در لبت آويزد
گويی كه همه آتش با آب درآميزد
(همان؛ 745)
نظاممندی در ترکیبها: ترکیبسازی در غزل خاقانی به چینش واژهها کنار هم تمام نمیشود؛ بلکه در بافت سخن نظاممند است و چنان بهنظر میرسد که تمامی تار و پود ترکیب در محور همنشینی کلامش تنیده شده است. در بیت زیر وقتی ترکیب تشبیهی «لبِ میگون» را میآورد متوجه میشویم که این لب میگون، شرابی است که خاقانی هرچند توبه کرده که دیگر ننوشد؛ اما در برابر لبان می مانند معشوق توبهشکنی اختیار میکند:
كـــردهام تـــوبه ز مــــی خوردن ليـــك
لـــب مـــــی گون تـــو توبهشــــكن است (همان؛ 797)
برای درک بهتر گزینش و چینش واژگانی خاقانی، ترکیبهای غزلیات خاقانی را از دو جهت بلاغی و زبانی مورد بررسی قرار میدهیم:
3. ترکیبهای هنری و زیبا
اوج هنرمندی و خلّاقیت خاقانی زمانی است که گونههای صور خیال همچون تشبیه و استعاره و کنایه در قالب ترکیب ارائه میشوند و در بافت سخن جا دارند؛ یعنی ترکیبسازی در غزل خاقانی به چینش واژهها در محور همنشینی تمام نمیشود؛ بلکه در بافت سخن نظاممند است و چنان بهنظر میرسد که تمامی تار و پود ترکیب در محور همنشینی کلامش تنیده شده و آگاهانه شکل گرفته است. ترکیبهای هنری غزل خاقانی را به ترکیبهای تشبیهی، استعاری، کنایی، حسّآمیزی و پارادوکسی تقسیم میکنیم. لازم به ذکر است که ترکیبهای پارادوکسی از زیبا ترین گونههای ترکیب در غزلیات وی است.
1-3. ترکیبهای تشبیهی
ترکیب تشبیهی به سخن دیگر تشبیه بلیغ است در این نوع تشبیه «هم ادات تشبیه و هم وجه شبه حذف میشود، رساترین و زیباترین شکل تشبیه است؛ چرا که ادّعای همانندی و اشتراک بین مشبّه و مشبّهٌبه در این نوع از تشبیه قویتر است تا آنجا که برخی، این نوع از تشبیه را استعاره دانسته اند»(علویمقدم، اشرفزاده؛ 1383: 55). بهنام دوستی تشبیه بلیغ، را پربسامدترین نوع تشبیه در غزلیّات خاقانی شروانی میداند (دوستی؛ 1396: 235). در ذیل به ذکر چند نمونه خواهیم پرداخت که هر یک از ترکیبات «دو چشمِ آهو»، «خاتمِ زلف»، «گلشنِ امید»، «شاخِ شجرِ من» و «آفتابِ وفا» ترکیبهای تشبیهی در این ابیات است.
به دو چشم آهوی تو که به دولت تو گردون
همه عبده نویسد سگ پاسبان ما را
(خاقانی؛1375: ج2، 770)
جهان حسن تو داری به زیر خاتمِ زلف
تو راست معجزه و نام تو سلیمان است
(همان؛ 795)
در گلشنِ امّید به شاخِ شجرِ من
گلها نشکفتند و برآمد نه ثمرها
(همان؛ 1104)
ای صبحدم ببین که کجا میفرستمت
نـــزدیک آفــــتاب وفا مـیفرستمت
(همان؛ 821)
2-3. ترکیبهای استعاری
یکی از کاربردهای استعاره، آوردن آن به صورت اضافهی استعاری است. در اضافهی استعاری مضاف در غیر معنی حقیقی خود بهکار میرود. یکی از مختصات غزلهای خاقانی در حوزهی ترکیبها، ترکیب استعاری است که اشیای بیجان جاندار انگاشته شدهاند. هر یک از ترکیبهای «دستِ عقل»، «مصافِ هجران»، «نیشِ جفاها»، «دستِ درمان»، «جامهی کبودِ فلک»، «رانِ دهر» و «آبِ حیوان» ترکیبات استعاری در ابیات آورده شده است. نه تنها این موارد که خاقانی حتی مفاهیم انتزاعی را جاندار فرض میکند و مقولهی جفا را به منزلهی حیوانی میپنداردکه نیش آن شاعر را بیتاب ساخته است؛ بسان ترکیب «نیشِ جفاها» در یکی از ابیات زیر:
عافیت را خانه همچون سیم رفت
زآنکه دست عقل زیر سنگ داشت
(همان؛ 816)
ز پی مصاف هجران که کمان کشید بر ما
ز وصال مردمی کن، حشری فرست ما را
(همان؛ 770)
به بوسه مهر نوش او شکستم
شکست اندر دلم نیش جفاها
(همان؛ 773)
کار عشق از وصل و هجران درگذشت
درد ما از دست درمان درگذشت
(همان؛ 819)
در جامهی کبود فلک بنگر و بدان
کاین چرخ جز سراچهی ماتم نیامده است
(همان؛ 801)
در بند دور چرخ هم ارکان، هم انجم است
در زیر ران دهر هم ادهم، هم ابرش است
(همان؛ 793)
بر دل چو آتش می روی تيز آمدی كش می روی
در جوی جان خوش می روی ای آب حيوان تا كجا
(همان؛ 769)
3-3. ترکیبهای کنایی
خاقانی از این قابلیت زبانی مانند ترکیبهای عامیانه در غزل خویش بهخوبی سود جسته است. به منظور نشاندادن بسامد ترکیبهای کنایی در غزلیات خاقانی اینجا غزلی از او را میآوریم که اکثر ترکیبهایش به معنای کنایی بهکار رفتهاند. «دل دادن»، «در خط شدن»، «کنار برنیامدن»، «دو سه بار بر نیامدن»، «نقد به عیار بر نیامدن»، «فروشدن در کوی»، «به شمار برنیامدن»، «دو اسبه راندن» و «یک ذره غبار برنیامدن». جدا از این ترکیبات بهکار رفته در غزل اگر به ردیف آن توجه کنیم؛ متوجه میشویم که ردیف «بر نیامدن» فعل پیشوندی است که با دیگر همکردهایش در معانی متفاوتی به کار رفته است و این اوج آفرینش هنری و بیشترین استفاده از امکانات زبانی است که شاعری چون خاقانی توانایی بهرهجویی از آن را دارد:
دل دادم و کار برنیامد
کام از لب یار برنیامد
با او سخن از کنار گفتم
در خط شد و کار برنیامد
دل گفت حدیث بوسه میکن
اکنون که کنار برنیامد
در معنی بوسهی تهی هم
گفتم دو سه بار برنیامد
بس کردم ازین سخن که چندان
نقدی به عیار برنیامد
از هرکه به کوی او فروشد
جز من به شمار برنیامد
در راه غمش دواسبه راندم
یک ذره غبار برنیامد
مقصود نیافت هر که در عشق
خاقانی وار بر نیامد
(همان؛ 871)
علم زدن:کنایه از نصب کردن و قرار گرفتن علم است:
آتش عشق دوست در شب و روز
بجز اندر دلم عَلَم نزده است
(همان؛ 800)
کیسه به صابون زدن:حراج کردن،ارج ننهادن، به حساب نیاوردن:
عشق تو عقل مرا کیسه به صابون زده است
و آمده تا هوش را خانه فروشی زند
(همان؛ 880)
و ترکیبهای کنایی «جان درد زده» و «برنخاستن مردم گیاه از زمین مردمی» در ابیات زیر:
درد زده است جان من میوهی جان من کجا
درد مرا نشانه کرد درد نشان من کجا
(همان؛769)
باورم کن کز نخستین تخم آدم تاکنون
از زمین مردمی مردم گیایی برنخاست
(همان؛ 804)
دست خوش بودن در بیت زیر کنایه از مغلوب و بازیچهی دست معشوقه بودن است:
دستخوشِ تو منم دستِ جفا برگشای
بر دلِ من برگمار تیرِ جگردوز را
(همان؛ 771)
4-3. حسّآمیزی
یکی از فکتورهای زیباشناسانهی سخن از رهگذر زبانشناسی آرایهی حسّآمیزی است و به باور شفیعی کدکنی «یکی از وجوه برجستۀ ادای معانی از رهگذر صور خیال، کاری است که نیروی تخیل در جهت توسعۀ لغات و تعبیرات مربوط به یک حس انجام میدهد یا تعبیرات و لغات مربوط به یک حس را به حس دیگر انتقال میدهد»(شفیعی کدکنی؛ 1385: 271). درهم آمیختگی حسها در ترکیبهای اضافی غزلیات خاقانی زیبا نشسته است و یکی از راه های خلق تصاویر شاعرانه در کلام خاقانی است. خاقانی در غزلیات خویش بوی معشوق را میبیند و گریههای وی تلخ میشود و خندههایش شیرین و نسیم گلستان وصل معشوق را میشنود. ساختار منسجم و مختلف و ابعاد تصویری و معنایی حسّآمیزی در غزلیات خاقانی نشاندهندهی مسیری است که حسّآمیزی در شعر فارسی از دورهی سامانیان به مکتب هندی منتقل میشود و توسط شاعران آن مکتب به اوج خویش میرسد. خاقانی در کاربرد حسّآمیزی نیز الگوی شاعران مضمونساز و نوآور دورههای بعد خویش است (دشتی؛ 1357 :62). ترکیبهای حسّی غزلیات خاقانی یا به صورت توصیفی است و یا هم به گونهی اضافی.
کوفت به آواز نرم حلقهی در کای غلام
گفتم کاین وقت کیست بر در ما ای عجب
(خاقانی؛1375: ج2، 779)
خاقانی در بیت زیر بوی معشوق را دیده است:
چون بوی تو دیدم نفس صبح و ز غیرت
در آیینهی صبح به بوی تو ندیدم
(همان؛ 943)
چو تو در خندهی شیرین دو چاه از ماه بنمایی
مرا در گریهی تلخم دو دریا بر زمین خیزد
(همان؛ 856)
از گلستان وصل نسیمی شینده ام
دامن گرفته بر اثر آن دویده ام
(همان؛ 935)
5-3. ترکیبهای پارادوکسی
ترکیبسازیهای متناقضنما از شگردهای برجستهسازی و درخشش کلام در غزلیات خاقانی است. در این گونه ترکیبهای هنری، عناصر ترکیبساز آن باهم تضاد دارند؛ به سخن دیگر واژهها طوری گزینش شدهاند که در چینش یکی با دیگری در تضاد است و اوج خلاقیت هنری را میتوان در چنین دستهای از ترکیبها مشاهده کرد؛ زیرا با کنار هم گذاشتن مفاهیم و مقولههای متقابل توانسته تصاویر نوی خلق کند که موجب التذاذ هنری برای خواننده میشود.
سينۀ من كاسمان در خون اوست
از خرابی محنت آباد است باز
(همان؛ 918)
ترکیب «خیمهی نشاط» وقتی کنار «صحرای غم» در محور افقی سخن مینشیند، نمایان گر دو ترکیبی میشود که باهم در تضاد اند:
آن را مسلّم است تماشا به باغ عشق
كو خيمهی نشاط به صحرای غم زند
(همان؛ 880)
ایمان داشتن به «کفر عشق» در بیت زیر:
كفر است راز عشقت پنهان چرا ندارم
دارم به كفـر عشقت ايمان، چرا ندارم
(همان؛ 944)
خواهم كه راز عشقت پنهـان كـنم ز يـاران
صحرای آب و آتـش پنهـان چگونه باشـد
(همان؛ 863)
بار دیگر خاقانی خواسته «صحرای آب و آتش» را پنهان بدارد هرچند خود نیز به این امر آگاه است که پنهان کردنش امری است محال.
4- ترکیبهای زبانی
اين مسأله از مهمترين مسائل تركيبسازی در غزلیات خاقانی است؛ زیرا با توجه به این نوع ترکیبات میتوان هماهنگی و گریز از هنجار زبان عادی را در سطح کلام خاقانی مشاهده کرد. يكی از آن مختصّات سبكی زبانی، تركيب های خاص خاقانی است و از آنجا ارزش دارند که بيشترشان در زبان و ادب دری سابقه و رواج ندارد و از طرفی به دلیل ايجاز و بار معنايی سنگين و گستردهی آن حایز اهمیت است. از ديگر ويژگیهای تركيبهای خاقانی فشردگی آن هاست. او برای اين كه معانی زيادی را در لفظ اندك بيان كند از اين شيوه در زمينهی تصويرسازی استفاده نموده است. علاوه بر فشردگی ارزش هنريشان نيز قابل ملاحظه است.
1-4. تركيبهايی كه به صورت اضافهی توصیفی و اضافهی توصیفی مقلوب آمدهاند: در هر یک از ترکیبهای ذیل مضاف الیه پیش از مضاف آمده و نشانهی اضافه حذف شده است، این اضافههای مقلوب اسمهای مرکبی ساختهاند که موجب تشخص واژگانی در غزلیات خاقانی شده است و این دسته از ترکیبها زبان را از حالت خودکار بیرون کرده و به سطح هنری و عالی سوق بخشیده است. شاید بتوان گفت که ترکیبات این چنینی از قبیل: «کمتر غم»، «تنگ میدان»، «سوخته بید»، «خوش نشیمن»، «گلین کاه» و «تاریکتر زندان» موجب آشناییزدایی و هنجارگریزی در شعر خاقانی شده است.
هر لحظه ناوردی زنی، جولان کنی مردافکنی
نه در دل تنگ منی ای تـنگ میدان تا کجا؟
خاقــانـــی اینک مرد تو مرغ بلاپـــرورد تو
ای گوشهی دل خورد تو، ناخوانده مهمان تا کجا؟
(همان؛ 769)
چه آفــتی تو که کمتـر غم تو هــجران است
چه گوهری تو که کمتر بهــای تو جان است
(همان؛ 795)
به دام عشـــق تو درمـاندهام چو خـاقـانی
اگر نه بام فلـک خوش نشیمنی است مرا
سوخته بید منم زنگزدای می خام
ساقی میکده به داند مقدار مرا
(همان؛ 771)
رویم ز گریه بین چو گلین کاه زیر آب
از شرم روی توست رخ ماه زیر آب
(همان؛ 776)
میل در چشم امل کش تا نبیند در جهان
کز جهان تاریکتر زندان سرائی برنخاست
(همان؛ 804)
ترکیبهای وصفی: ترکیبهای توصیفی نیز در غزلیات خاقانی بسامد فراوانی دارند که در اینجا به آوردن چند بیت حاوی این نوع ترکیبات اکتفا میکنیم:
تا دلِ خاقانی است از تو همینگذرد
بو که درآرد به مهر آن دلِ کینتوز را
لیک ز بیمِ رقیب وز پیِ نفیِ گمان
راهِ برون بســـتهام آهِ درون سوز را
طبعِ تو دمساز نیست عاشقِ دلسوز را
خویِ تو یاریگر است یارِ بدآموز را
(همان؛ 771)
كوی اين لب خاكين ما را در سفالين باده ده
جام جم بر سنگ زن كز جام وز جم فارغيم
(همان؛956)
2-4. تركيبهايی كه صفت فاعلی مرکّب را ساختهاند:
خوش خوش خرامان میروی، ای شاه خوبان تا کجا
شمعی و پنهان مــیروی پروانه جویان تــا کجا؟
(همان؛ 768)
گه گهی آن شکرفشان سرکه فشان ز لب شدی
گرم جگر شدم ز تب سرکهفشان من کجا
(همان؛ 769)
3-4. تركيبهايی كه اسم مكان را ساختهاند: از شگردهای خلاق ترکیبسازی در غزل خاقانی وجود ترکیبهایی است که خاقانی با آن توانسته اسم مکان بسازد.
صحن سراچهی او صحرای عشق شده
جانهای خلق در او رسته به جای گیا
(همان؛ 774)
مغکده دید که من رد شدهی کعبه شدم
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
ساقی میکده به داند مقدار مرا
(همان؛ 772)
مشرب شروان ز نهنگان پر است
آبخور آسان به خراسان طلب
(همان؛ 779)
در جامهی کبود فلـــک بنگر و بدان
کاین چرخ جز سراچهی ماتم نیامده است
(همان؛ 801)
4-4. ترکیبهای عامیانه
ترکیبات عامیانه، آن دسته از ترکیبهایی را میتوان دانست که در زبان روزمره کاربرد دارند و شاعر به گونهی هنرمندانه در سخن خویش جای میدهد و از آنِ خویش میسازد و گرد خودکار شدن را از آن میزداید. برای همین میتوان گفت که خاقانی از زبان عامیانه در غزلیات خویش بهره برده است و توانسته در بافت سخنان خویش بسا نظاممند و شاعرانه این ترکیبات را به کار ببرد. از جمله در ابیات ذیل:
دوری گزیدن از در تو دل نمیدهد
خاقانی این سخن ز دل خویش بر رسید
(همان؛ 903)
دل دادن در بیت فوق به معنای عاشق شدن بهکار رفته است.
سگجان،کنایه یا تعبیری عامیانه از سختجانی و تلاش پایدار:
من خاک توام جان من آنِ سگ کویت
سگجان شدهام بیتو به جان سگ کویت
(همان؛ 825)
با مِهان، آب زیرِ کاه مباش
تات بیآبتر ز که نکنند
(همان؛ 882)
آب زیر کاه بودن نیز امروز به توصیف کسانی به کار میرود که متقلب اند و حیله گری در رفتار شان مشهود است.
«چرب زبانی» و «سلام خشک» در بیت ذیل نیز از ترکیبهای عامیانه در غزل خاقانی است:
به زبان چرب جانا بنواز جان ما را
به سلام خشک خوش کن دل ناتوان ما را
(همان؛ 770)
5. نتیجهگیری
توجه به ترکیبهای غزلیات خاقانی در این بررسی نشان میدهد که ترکیبآفرینی از تکنیکهای مهم خاقانی در آفرینش هنری است. به همین منظور یکی از شاخصههای هنری و قوّت کلام خاقانی در غزلیاتش ترکیبسازی و نحوهی چینش واژگانی در محور همنشینی زبان است که یکی از عوامل سبکساز در غزلیات خاقانی میباشد. ترکیبآفرینی در غزلیات خاقانی از جهت بلاغی و از لحاظ زبانی موجب هنجار زدایی در غزل وی شده و در این میان برخی از ترکیبات تازگی دارند و برخی دیگر ترکیبهاییاند که با صور خیال همراه میشوند و اوج بلاغت غزل خاقانی را نشان میدهند. یکی دیگر از ویژگیهای ترکیبآفرینی غزل خاقانی معنای گستردهی ترکیب همراه با ایجاز است. هنرمندی شاعر آنگاه است که گونههای صور خیال همچون تشبیه و استعاره و کنایه در قالب ترکیب ارائه میشوند و در بافت سخن جا دارند؛ یعنی نه فقط واژهها در ترکیب کنار یکدیگر هممحور میشوند که در ساختار بیت و حتی ساختار تمام غزل محور همنشینی آن لحاظ شده است. درهم آمیختگی حسّها در ترکیبهای اضافی و ترکیبهای پارادوکسی یکی از راههای خلق تصاویر شاعرانه و درخشش کلام و آشناییزدایی و برجستهسازی در غزلیات خاقانی است. ترکیبسازی خاقانی از شیوههای هنجارگریزی واژگانی است که به کمک آن توانسته غزلش را از سطح عادی سخن به سطح هنری ارتقا بخشد.
منابع
– خاقانی؛ افضل الدین بدیل. (1375). دیوان خاقانی. با مقدمه و تصحیح دکتر میر جلال الدین کزازی، تهران، نشر مرکز.
– دوستی؛ بهنام. (1396). «بررسی سبک شناختی غزلیات خاقانی شروانی»، دومین کنفرانس بین اللملی ادبیات و زبان شناسی.
– دشتی، علی. (1357). خاقانی شاعری دیر آشنا. چاپ سوم، تهران: انتشارات بینا.
– دشتی، علی. (1386). نقشی از حافظ. تهران: نشر توس.
– زرین کوب، عبدالحسین. (1384). سیری در شعر فارسی، تهران: انتشارت سخن.
– سجادی؛ ضیاءالدین. (1368). «مقدمهی دیوان خاقانی شروانی». (دیوان خاقانی)، چاپ سوم، تهران، انتشارات زوار.
– شفیعی کدکنی، محمدرضا. (1366). شاعر آیینهها (بررسی سبک هندی در شعر بیدل)، تهران، انتشارات آگاه.
– شفیعی کدکنی، محمدرضا. (1385). صور خيال در شعر فارسی. چاپ دهم، تهران: انتشارات آگاه.
– علوی مقدم، محمد، اشرفزاده، رضا.(1383) معانی و بیان. تهران: انتشارات سمت.
– فروزانفر، بديع الزمان.(1350). سخن و سخنوران. تهران: انتشارات خوارزمی.
– کمرپشتی، عارف. (1384). «ترکیبات کنایی و عامیانه در غزلیّات خاقانی». ماهنامة حافظ. ش.9
– معدنکن، معصومه. (1384). بساط قلندر (برگزیده و شرح غزلهای خاقانی)، تبریز: انتشارات آیدین.
– نورزوی، زینب. (1393). «بررسی سبکشناسانۀ غزلیات خاقانی شروانی»، فصلنامۀ تخصصی سبکشناسی نظم و نثر فارسی، بهار ادب، علمی-پژوهشی، سال هفتم، شماره چهارم، زمستان ،1393،پیاپی2».
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2783