نویسنده: خدابخش سعادتی، پژوهشگر در مؤسسه پژوهشی بایسنغر
درآمد
تل بنگیان یکی از مکانهایی است که در بعض متنهای جغرافیایی، تاریخی و سفرنامهها از آن نام برده شدهاست. گویا در روزگاری از مکانهای مهم هرات بودهاست؛ اما اکنون منطقهای بهنام تل بنگیان در هرات وجود ندارد و برای بیشتر باشندگان این شهر و فرهنگیان هم موقعیت دقیق این منطقه روشن نیست. از طرف دیگر تحقیق یا نوشتهی منسجمی هم در این مورد دیده نمیشود؛ لذا در نوشتهی حاضر تلاش شده است با استفاده از متون تاریخی و جغرافیایی مرتبط با جغرافیای هرات موقعیت امروزی این منطقه و وجه تسمیهی آن را مشخص سازیم.
موقعیت تل بنگیان در منابع
این نام در متنهای سدههای سیزدهم و چهاردهم هجری آمده است؛ اما پیشتر از آن در هیچ اثری دیده نمیشود. چنان بهنظر میرسد که در سدهی سیزدهم، منطقه یا بخشی از یک منطقه در نزدیکی شهر هرات به این نام یاد میشده است و تا اواسط قرن چهاردهم نیز همین نام رواج داشته؛ اما بعد از آن، این نام فراموش شدهاست. تحقیقات میدانی (31/9/1403ه.ش.) هم نشان میدهد که اشخاص مسنّ شهر هرات نام تل بنگیان را بهیاد نمیآورند؛ پس معلوم میشود که این نام برای چندمدتی به منطقهای اطلاق میشدهاست و امروز بر زبانها و خاطرههای شهروندان این شهر جاری نیست و فقط در لابهلای بعضی از متنهای مرتبط با جغرافیای هرات دیده میشود که در زیر از آنها یاد میشود.
فیضمحمد کاتب در کتاب سراجالتواریخ تل بنگیان را در کنار مصلّی ذکر میکند: «از این سوی حاجی فیروزالدین جمعی از دلیران را از در مدافعه در مصلّی و تل بنگیان گماشته، خود به قلعهداری پرداخت» (کاتب، 1372 ج1: 127). همین سخن در ناسخالتواریخ و تاریخ منتظم ناصری و چند منبع دیگر نیز آمده است (سپهر،1376ج 1، 2: 289؛ صنیعالدوله، بیتا: 1536). در کتاب جغرافیای تاریخی ایران و آثار هرات، از این مکان، اینگونه یاد شدهاست: «از نقاط جالب توجه اطراف، تپهی مصنوعی تل بنگیان (تپهی تریاککشها) است که در شمال شهر واقع شدهاست…؛ این تپه را نادرشاه افشار برای توپبستن به ارگ ساخته بود» (بارتولد، 1308: 110؛ خلیلی، 1383: 112). یات انگلیسی که در دههی 1880م. از هرات دیدن کرده، در سفرنامهی خود (صدیقی، 1363: 14-31؛ یات، 1888: 33)؛ در بارهی موقعیت تل بنگیان توضیح بیشتر میدهد. از گفتههای او برمیآید که در همان زمان نام تل بنگیان را مردم بهکار میبردهاند:
به سمت شرق این ساختمانها [مصلّی] و تقریباً به گوشهی شمالی قلعهی [اختیارالدین]، تل بزرگی قرار دارد که تقریباً بخش دیوار بزرگ حصار شهر را تشکیل میدادهاست…؛ این تل بزرگ در حال حاضر بهنام تل بنگی یاد میشود که گویا اشخاصی که به خوردن بنگ عادت دارند، در اینجا گرد میآمدند، از این لحاظ به نام تل بنگی یاد شدهاست. قبل از این به قول مردم نام این تل، تل رجال مقدّس بوده است؛ زیرا عدهای از رجال بزرگ در اینجا مدفون میباشند. یقیناً در اینجا قبور زیادی وجود دارد؛ امّا در اثر حفریاتی که در سمت شمال این تل صورت گرفته، استخوانهای زیادی بهدست آمد، ولی از کتیبهها و دیگر اشیای تاریخی چیزی پیدا نشد و نه هم مسکوکاتی یافت شد؛ و لیکن دو زیارت بزرگ در نقطهی مرتفع تل وجود دارد که به روزهای صدر اسلام میرسد که این امر از کتیبههای آن پیدا است. یکی از این مزارها به نام عبدالله فرزند معاویه بن جعفر بن ابوطالب میباشد…؛ زیارت دیگر، زیارت شهزاده قاسم است.
مایل هروی در پاورقی کتاب رسالهی طریق قسمت آب قلب ابو نصری آن را در مصرخ گفته است (غلامرضامایل هروی، 1347: 49). در کتاب عینالوقایع در جایی بدون ذکر موقعیت، از این منطقه نامبرده است: «فوج پیاده از طرف تل بنگیان یورش به دروازهی قطبیچاق هرات بردند» (ریاضی هروی، 1369: 103)؛ و در جای دیگر آن را در قسمت شمالی شهر ذکر کردهاست: «[انگلیسها]در نقطهی تل بنگیان که واقع است به سمت شمالی شهر هرات سنگر عظیمی بنا نهادند» (همان: 179). مصحح همین اثر در پاورقی در بارهی موقعیت آن اشاره میکند: «تپهای است اکنون در شمالغربی داخل شهر هرات» (فکرت هروی، 1369: 14). در کتاب راهنمای هرات منطقهی وسیعی در شمال شهر کهنه را تل بنگیان گفتهاست: «مساحت شهر نو عبارت از اراضی دشت وسیعی بود که تل بنگیان نام داشت» (رجایی، 1347: 2). همین گفته را جلالالدین صدیقی تأیید کردهاست: «تل بنگیان همان ناحیهای از هرات را تشکیل میدادکه اکنون شهر نو یاد میشود» (صدیقی، 1363: 14-31).
از نقل قولهای فوق دیده میشود که تل بنگیان در قسمت شمالی شهر قدیم و در کنار مصلّی در قسمت شرق موقعیت داشتهاست. از مکانهایی که در شمال شهر و نزدیک مصلّی در شرق ذکر شدهاست «مصرخ»، «کهندژ» و «کهندژ مصرخ» میباشد، این هر سه نام به یک منطقه اطلاق میشدهاست که همان مصرخ یا محلهی مصرخ بوده است. مصرخ دارای قدامت بسیار زیاد است، تاریخ بنای آن در بعضی از روایتها قبل از شهر قدیم هرات است، سیفی مؤلف تاریخنامهی هرات مینویسد: «اسکندر که معروفست به بختالنصر، شهر قندز را بنا کرد. پیش از شهر هرات به پانصد سال» (سیفی، 1383: 64-63)، در روایت دیگر آمده است که قبل از کهندژ در هرات هیچ آبادیای نبودهاست: «در آن وقت غیر از قهندز آبادان نبوده» (اسفزاری، 1338: 70)، به این ترتیب کهندژ از مکانهای بسیار مشهور و آبادان هرات تبدیل شد: «در قندز دوهزاروپانصد سرای بود و نهصد حجره و دوکان و هشتاد مسجد و چهل حوض و هژده حمام و سیوپنج خان» (سیفی، 1383: 82)، در روضاتالجنات در توصیف کهندژ آمده است: «به طالع خجسته و ساعت فرخنده شهر قهندز را بنا کردند وبارهای بر صفت کوه قاف گرد او برآوردند و چهار قصر رفیع بر چهار طرف او بساختند و دو دروازه یکی از جانب شمال و یکی از جانب جنوب در غایت محکمی بپرداخت، چنانکه حصار شمیران داخل شده رکن رکین و سدّ اسدّ قهندز شد و عرض دیوار سی گز و بالای او پنجاه گز نهادند و برجها نصب کرده خندق عمیق کندند و دوازده سال و نیم را به اتمام رسید» (اسفزاری، 1338: 63). اگر موقعیت مصرخ یا مسرخ را در منابع تاریخی و جغرافیایی هرات ببینم، دیده میشود که تل بنگیان در همین محدودهی مصرخ قرار داشته است. مصرخ از منطقههای بسیار کهن، تاریخی و مهم هرات بوده است. اسفزاری در دو جای دیگر نیز از مصرخ با بزرگی بسیار نام میبرد که دفنگاه بزرگانی چون امیرحسینی و عبدالله بن معاویه است (اسفزاری، 1338: 95 و 282). خواندمیر در حبیبالسیر یکجا آن را قدیمیترین منطقهی آباد در هرات و تاریخ بنای ارگ و دیگر بناهای تاریخی هرات را بعد از آن میداند: «اسکندر… به نواحی هرات رسید و در آن زمان غیر از قهندز مصرخ در آن حوالی عمارت و آبادانی نبود» (خواندمیر، 1380 ج4: 649)؛ در جای دیگر از فوت و دفن پهلوانمحمد سخن میگوید که در ضمن اهمیت مصرخ را نیز بیان میدارد: «پهلوانمحمد …. نزدیک به مزار سادات مصرخ مدفون گشت، عمارتی که برسر آن مزار فیضآثار واقع است، ساخته و پرداختهی پهلوانمحمد است» (همان: 183).
در بدایع الوقایع و مقامات جامی از زبان مولانا جامی نوشته است: «رفتهرفته گذرم به مصرخ افتاد که آن داراللطف خراسان و خرابات شهر هرات است و در تمام ربع مسکون مثل آن عشرتخانه هیچ روندهای یاد نمیدهد» (باخرزی، 1371: 6-7؛ واصفی، 1350 ج 2؛ 193). محلهی مصرخ جای تولد پیر هرات و مزار بزرگان زیادی است و مردم از آن بهعظمت و بزرگی یاد میکند و بهنام مزار سادات نیز یاد میشود. علیاصغر حکمت در پاورقی تاریخ ادبیات براون، ازسعدی تا جامی، در مکان دفن امیرحسینی هروی مینویسد: «… و در گورستان قصبهی مصرخ در چند میلی شمال هرات مدفون گردید. مصرخ شهرکی آباد و وطن شیعیان آن ناحیه بودهاست و ضریح سیدابوالقاسم محمد (دیباج) بن جعفر صادق (ع) و همچنین مرقد سیدعبدالله بن معاویه بن عبدالله جعفر الطیار در آن دو گنبد دارد» (حکمت، 1339: 188).
در رسالهی مزارات هرات چنین آمدهاست: «در شمال هری متصل به شهر حصار یا شهرکی بوده که آن را مصرخ و کهندژ مصرخ میگفتند» (واعظ و دیگران، بیتا: 230). «بدن مبارکش [عبدالله بن معاویه] را در کهندژ مصرخ که در این محل مشهور و معروف است مدفون ساختند» (همان: 8). در پاورقی مقامات جامی مصحح مینویسد: «مصرخ یا مسرخ محلهای بوده است که در دامن قلعهی معروف مصرخ احداث شده بوده و محل اجتماع خراباتیان و بادهگساران و … بوده است» (نجیب مایل هروی، 1371: 7). در جای دیگری نیز آمده است: «در شمال شهر هرات، متصل به شهر، حصار یا شهرکی که آن را مصرخ یا کهندژ مصرخ میگویند، این محل از نظر دارابودن مزارات متبرکهی اسلامی و علمی دارای اهمیت بسیار است» (معارف، 1367: 113).
وجه تسمیهی تل بنگیان
در تاریخنامهی هرات بهجای مصرخ، «مسرق» آمدهاست: «در مزارات و مقابر چون گازرگاه و خیادوان و مسرق و خواجه ابوالولید و خانجهباد و خانقاه شیخ مجدالدین طالبه ختم قرآن فرمود» (سیفی، 1362: 441). در مجمل فصیحی از وجه تسمیهی این محل یاد میکند: «شهادت عبدالله بن معاویه بن عبدالله…، به هرات مدفوناً به مصرخ و گویند بعد از قتل او آواز در قهندز پیچید و بدان آواز خراب شد و بعد از آن اسم قهندز از او دور و به مصرخ شهرت یافت، چه صرخ آواز است» (خوافی، 1386 ج1: 231). فکری سلجوقی در وجه تسمیهی مصرخ مینویسد: «نام اصلی این قلعه مصرخ بوده؛ یعنی محل استغاثه و نوحه و فریاد چه صرخ بهمعنای آواز است و برخی آن را به سین نوشتهاند و مسرخ بهمعنای پناهگاه است و ظاهراً از نهایت حصانت و استحکام آن را مسرخ گفتهاند» (فکری سلجوقی: 1386: 295).
در تاریخ هرات فامی اسم قهندز بهکار رفتهاست: «روز آدینه مردمان در قهندز آمدند» (فامی، 1387: 130).
چنانکه گفته شد، تل بنگیان در محدودهی مصرخ بودهاست؛ اما امروز هیچجایی را با این دو نام نمیشناسد و یاد نمیکند، اما از قراین ذکرشده معلوم میشود که مصرخ قدیم همان جایی است که امروزه بهنام شهزادهها یاد میشود، مزار عبدالله بن معاویه و زیارات دیگر که در مصرخ بودهاست، امروزه همین مکان بهنام شهزادهها یاد میشود. با مشاهدهای که از منطقه داشتم (31/9/1403) اکنون نیز این منطقه بلندتر از اطراف است و همان حالت تلبودن را حفظ کردهاست؛ اما گفتهی محمدابراهیم رجایی بنابر شواهد دیگر جای تأمل دارد. طبق گفتهی او همهی ساحهی شهر نو هرات تل بنگیان بودهاست و جلالالدین صدیقی نیز این گفتهی آقای رجایی را تأیید کردهاست؛ اما واقعیت این است که تل بنگیان در همان محدودهی شهزادهها بودهاست، از نامش هم معلوم است که تلی بودهاست و حتا در بعضی از متنها آن را «نقطهی تل بنگیان» میگوید: «[انگلیسها] در نقطهی تل بنگیان که واقع است به سمت شمالی شهر هرات سنگر عظیمی بنا نهادند» (ریاضی هروی، 1369: 179)؛ در صورتی که ناحیهی اول و شهر نو منطقهی وسیع و فراتر از تل بنگیان و محلهی شهزادههاست.
از گفتهی غبار نیز بر میآید که تل بنگیان منطقهی محدودی بودهاست: «وایسرا در مجلس نخستین از امیر عبدالرحمانخان از تل بنگی سؤال کرد که به شهر هرات حاکم است. امیر گفت تل بنگی دور است و مصلّی نزدیکتر و من امر کردهام که زیر آنها نقبگذاری کنند تا در صورت حملهی روس منهدم گردد» (1368: 683). جلالالدین صدیقی که گفتهی محمدابراهیم رجایی را تأیید کرده بود در مقالهی «بازتاب هرات در سفرنامهی فریه» از قول فریه مینویسد: «میان مصلّی و شهر، از شمال به شرق به فاصلهی یک شلیک توپ از شهر، تپهی مصنوعی مرتفعی قرار دارد که بهنام «تل بنگی» یاد میشود که در حدود 40 فوت بلندی و 650 یارد درازی دارد که به شکل هلال ماه افتاده که دو گوشهی آن بهسوی شهر جلو رفته؛ ولی مرکز آن به عقب کشانده شدهاست. از ماهیت مواد انباشتهشدهی خاکی آن، بر میآید که زمانی باید در این تپه منازل زیادی وجود داشته بوده باشد» (صدیقی،1362: 1–14). از این گفته نیز فهمیده میشود تل بنگیان منطقهی محدود و نسبت به مناطق پیرامون 40 فوت بلندتر بودهاست، قابل ذکر است که این شکل هلالگونهی تل هنوز هم با وجود تغییرات در شکل قدیمی این تل، قابل مشاهدهاست. لودویگ آدمک موقعیت تل را مشخص میکند: «در آن سوی این دیوار (ارگ)، حدود 500 متر سمت شمال آن تل بنگیان واقع شدهاست» (آدمک، 1401: 144). از این گفتهی آدمک نیز بهخوبی میتوان موقعیت تل بنگیان را مشخص کرد و فهمید که دقیقاً همان شهر نو نیست. عبدالحی حبیبی نیز در جایی «تل قطبیان» را با تل بنگیان اشتباه کرده است، او در بارهی جای دفن عبدالله بن معاویه مینویسد: «بدن مبارک را در تل قطبیان در مصرخ مدفون ساختند» (حبیبی،1367:190)؛ در صورتی عبدالله بن معاویه در تل بنگیان یا همان مصرخ دفن است و تل قطبیان غیر از تل بنگیان است، تل قطیبیان در کنار خیابان بالاتر از جوی انجیل موقعیت دارد.
اینکه چرا این منطقه بهنام مصرخ یاد شدهاست بهطور یقین نمیتوان حکم کرد. آنچه در منابع آمدهاست جای چونوچرا دارد، سخن نویسندهی مجمل فصیحی در تغییر نام کهندژ به مصرخ بعد از قتل عبدالله بن معاویه درست
نیست، چنانکه ذکر شد عبدالرحمان فامی در قرن ششم نام همین منطقه را کهندژ گفتهاست. فکری سلجوقی که نخست وجه تسمیهی آن را بهدلیل محل استغاثهبودن ذکر کردهاست باز در ادامه میگوید که «مسرخ» هم گفتهاند و شاید بهدلیل نهایت حصانت و استواری آن باشد.
اما اینکه چرا بهنام تل بنگیان یاد میشدهاست بهدلیل این بودهاست که آنجا محل تجمع بنگیها و شرابخوران بودهاست. نظر به متن مقامات جامی و بدایعالوقایع در زمان مولانا جامی نیز این منطقه محل تجمع خراباتیان و بادهگساران بودهاست؛ اما اینکه این مکان از چه زمانی جایی برای بنگیان، بادهگساران و تریاککشان بوده است، نمیتوان قطعی حکم کرد؛ ولی حداقل شواهد چنین نشان میدهد که در دوران مولانا جامی (قرن نهم) و از قرنهای سیزدهم تا مدتها محل تجمع بنگیان و تریاککشان بودهاست و بههمین دلیل به تل بنگیان مشهور بودهاست. طبق گفتهی یکی از مصاحبهشوندگان: «تا مدتهای پسین مکان تجمع بنگیان و تریاککشان بودهاست و حالا هم تریاکیها آنجا جمع میشوند».
بارتولد میگوید این تل مصنوعی است و نادر افشار برای به توپبستن ارگ آن را ساخته بود؛ این سخن نیز جای چونوچرایی دارد، به این دلیل که این منطقه از قدیم بلندتر از مناطق دوروبر بودهاست و هنوز هم بلندتر از جاهای دیگر است. در ضمن مصنوعیبودن آن در هیچجای دیگری نیامدهاست. شاید نظامیان نادر افشار در قسمتهایی از تل برای خود پناهگاه و موضع جنگی ساختهبودند و بعضی از قسمتها حالت ساختگی دارد که هنوز هم دیده میشود؛ اما اصل تپه ساختگی نیست. برعلاهی نادر افشار، نظامیان دیگر نیز از این منطقه بهعنوان مکان جنگی و نقطهی حاکم بر نقاط شهر و دوروبر کار میگرفتند: «چون کار محاصرهی هرات به درازا کشید و کامران میرزا از گردنکشی سر فرود نداشت، شاهنشاه غازی یک باره دل برآن نهاد که به حکم یورش آن قلعه را مسخر دارد. پس از سراپرده بیرون شده بر اسبی تیزتک برنشست و بر تل بنگی صعود فرمود» (سپهر، ج 2، 711). «و توپ دیگر بر فراز تل بنگی صعود دادند» (همان: 713). «لشکریان تل را از ایشان بپرداختند و سنگر بساختند» (همان ج 3، ص 1311). یات انگلیسی نام قبلی آن را «تل رجال مقدّس» بهدلیل وجود مزارات متبرکه، گفتهاست، این نام را فقط یات آوردهاست و در منبع دیگری دیده نشد.
نتیجهگیری
از آنچه گفته شد برمیآید که تل بنگیان نامی بودهاست که در قرنهای سیزدهم و چهاردهم هجری بر منطقهای در شمال شهر قدیم هرات اطلاق میشدهاست. این منطقه در نزدیک مصلّی بهسمت شرق موقعیت داشتهاست و در گذشتهها بهنام «مصرخ»، «مصرخ کهندژ» و «کهندژ» یاد میشدهاست. از کهنترین بناهای هرات بودهاست؛ اما در قرن سیزدهم بهدلیل اینکه بلندتر از مناطق دوروبر بوده، بهنام تل و از اینکه جای تجمع بنگیان و بادهگساران بودهاست به تل بنگیان معروف شدهاست. بهدلیل موقعیت مناسب، گاهی موضع نظامیان و جنگجویان نیز بودهاست. نام امروزی این منطقه شهزادههاست. اینکه در برخی منابع تل بنیگان را همان «شهر نو» امروزی ذکر کردهاست نظر به متون جغرافیایی درست بهنظر نمیرسد.
منابع
اسفزاری، معینالدین محمد زمچی. (1338). روضاتالجنات فی اوصاف مدینة هرات، ج 1، تصحیح سیّدمحمدکاظم امام، تهران: دانشگاه تهران.
باخرزی، عبدالواسع. (1371). مقامات جامی، تصحیح نجیب مایل هروی. تهران: نی.
بارتولد، (1308). جغرافیای تاریخی ایران، ترجمهی حمزه سردادور، تهران: اتحاد.
حبیبی، عبدالحی. (1367). افغانستان بعد از اسلام، تهران: دنیای کتاب.
حکمت، علیاصغر. (1339). حواشی از سعدی تا جامی، چاپ دوم، تهران: دانشگاه تهران.
خلیلی، خلیلالله. (1383). آثار هرات، چاپ دوم، تهران: عرفان.
خواندمیر، غیاثالدین. (1380). حبیبالسیر، ج2 و ج 4، تهران: خیام.
رجایی، محمدابراهیم. (1347). راهنمای هرات. مقدمه و تعلیق محمدعلم غواص. هرات: مؤسسهی نشراتی اتفاق.
سپهر، محمدتقی. (1376). ناسخالتواریخ (تاریخ قارجاریه)، بهکوشش جمشید کیانفر، تهران: اساطیر.
سیفی هروی، سیف بن محمد. (1362). تاریخنامهی هرات، تصحیح محمدزبیر صدیقی. تهران: خیام.
صدیقی، جلالالدین. (1363). فصلنامهی هرات باستان، سال 5، شمارهی 3، 1363، صص 14–31.
صدیقی، جلالالدین. (1362). هرات باستان، شمارهی 4، سال 4، نمبر مسلسل 16، میزان قوس 1362، صص 1–14.
صنیعالدوله، محمدحسن. (بیتا). تاریخ منتظم ناصری، بینا.
غبار، میرغلاممحمد. (1368)، افغانستان در مسیر تاریخ، تهران: مرکز نشر انقلاب.
فامی، عبدالرحمان. (1387). تاریخ هرات، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب.
فصیح خوافی، احمد. (1386). مجمل فصیحی، تصحیح سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران: اساطیر.
فکرت هروی، محمدآصف (1369). مقدمهی عینالوقایع. تهران: بنیاد موقوقفات دکتر افشار یزدی.
فکری سلجوقی، عبدالرئوف. (1386). رسالهی مزارات هرات، هرات: محمدی.
کاتب هزاره، فیضمحمد. (1372). سراجالتواریخ، ج 1 و 2، مؤسسهی تحقیقات و انتشارات بلخ.
مایل هروی، غلامرضا (1347). مقدمهی رسالهی طریق قسمت آب قلب، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
مایل هروی، نجیب. (1371). مقدمه و حواشی مقامات جامی، تهران: نی.
ناشناخته، 1367، معارف، جلد 5، مرکز نشر دانشگاهی.
واعظ، اصلالدین. (بیتا). مزارات هرات، تعلیقات فکری سلجوقی، بینا.
واصفی، زینالدین محمود (1350). بدایعالوقایع، جلد دوم، تصحیح الکساندر بلدروف، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
یات، ماجور سی.ای.، 1888، افغانستان شمالی (متن انگلیسی)، کتابخانهی دانشگاه کالفورنیا.
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2963