سیده کبری حسینی بلخی؛ شاعر و پژوهشگر حوزهی شعر فارسی
یادداشت: در این مقاله نام ایران، به مفهوم امروزی بهکار نرفته است؛ بلکه منظور از آن جغرافیای تاریخی ایران کهن است که شامل افغانستان کنونی و ماوراءالنهر نیز میشود و ایران کنونی بخشی از آن جغرافیای تاریخی است (پارسیبان).
چکیده
رفتار و کردار قهرمانان حماسههای یک ملت، بیانگر آمال و آرزوهای آن ملّت است. از اینرو شناخت ویژگیهای قهرمان یک حماسه، در پیبردن به نقش او در خلق محتوای حماسی اثر، اهمیّت ویژهای دارد؛ زیرا شاعرِ حماسی با بهرهگیری از بینش قهرمانی، بنمایههای مؤثّر در حماسیساختن محتوای اثر تأکید میکند. در این مقاله تلاش شدهاست تا به این پرسش پاسخ داده شود که قهرمان شاهنامه بهویژه در داستان رستم و اسفندیار چه ویژگیهایی دارد؟
بر اساس یافتههای اینتحقیق، برجستهترینِ ویژگیها، اندیشه و کردار رستم و اسفندیار، قهرمان داستان، عبارت است از محبوبیت و ملّیبودن، نشانههای بندگی و خداپرستی، اهمیّت نژاد و خون، حفظ نام و ننگ، پاسداری از حرمت آزادگان، بهرهگیری از جنگافزارهای گوناگون، دانایی و مهارت در نبرد تنبهتن و شیوایی و رسایی سخن. این ویژگی های برجسته به تدوین داستان حماسی شاهنامه انجامیده و تفاوت قهرمان حماسه با قهرمان انواع ادبی دیگر را نشان داده است.
واژگان کلیدی: شاهنامه، داستان رستم و اسفندیار، قهرمان، فردوسی.
1) مقدمه
داستان رستم و اسفندیار یکی از داستانهای حماسی مشهور می باشد که در کتاب شاهنامهی فردوسی آمده است. این داستان از بلندترین بخشهای شاهنامه و از نگاه ادبی یکی از برجستهترین بخشهای این شاهکار جهانی است. این داستان روایت پیکار و کارزار اسفندیار کیانی و رستم زابلی است. از نظر ساختاری یکی از بخشهای تراژیک شاهنامه می باشد. در این داستان دو تن از بزرگترین پهلوانان ایران تاریخی با همدیگر رویارو میشوند و نبرد افسانه ای انجام میدهد که سالها مورد مراجعه شاهنامه دوستان قرار گرفته اند.
رستم دربرگیرندهی ویژگیهای پهلوانی؛ یعنی مردانگی و آزادگی و دلیری و شاهدوستی است که برای ایران همه دشواریها را تحمل کرد و آنرا از پرتگاههای دوران نجات بخشید و زندگی خود را در پاسداری از تاج و تخت کیان گذاشت. اسفندیار پهلوانی است که به دعای زرتشت رویینتن شده و ضربهها بر او ناکارآمد است. او میخواهد به سفارش پدر، در راستای رسیدن به قدرت و پادشاهی، رستم زابلی را دستبسته به مرکز حکومت بیاورد. رستم اگرچه جنگ با یکی از افراد کیانی را گناه نابخشودنی میشمارد؛ اما از بیننگی نیز گریزان است. همین دو اصل متضاد مایهی دشواری بزرگی برای رستم است تا بهحدی که به چارهگری و توسل او به سیمرغ میانجامد.
2) پیشینهی پژوهش
با اینکه در بارهی شاهنامه و ویژگیهای زبانی، حماسی و قهرمانی آن تا کنون تحقیقاتی گسترده صورت گرفته است و هرکدام این آثار بهنوبهی خویش گشایندهی رازی از رازهای شاهنامه می باشد؛ اما بهطور مشخص کمتر به ویژگی های قهرمانان در داستان های شاهنامه و بهویژه داستان رستم و اسفندیار پرداخته شده است؛ با آنهم می شود از برخی مقاله ها استفاده کرد. اسلامیندوشن، در سال 1348 در کتاب زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، به گوشه هایی از ویژگی های زندگی پهلوانان پرداخته است؛ ولی تمام ویژگی ها در آن وجود ندارد. همینطور حسینزادهی صلاتی، در سال 1401 در مقاله ای تحت عنوان «نقش قهرمان در خلق محتوای حماسی در داستان رستم و اسفندیار» به برخی از ویژگی های قهرمانان این داستان اشاره کرده است. همچنان از کتاب ها و مقالاتی که در این راستا کمککننده بوده بهره گرفته شده است.
3) مفاهیم نظری
تعریف و تبیین مفاهیم و واژگان کلیدی، در پژوهشهای علمی-ادبی، از جایگاه و اهمیت ویژهای برخوردار است؛ زیرا از یکسو، مفاهیم و دانشواژگان، هر رشتهی علمی، بخشی از ادبیات آن رشته بهشمار میرود و گرایش و بار معنایی ویژهی خود را دارند. از سویدیگر، بخش بزرگی از فهم و درک درونمایه و محتوای یک پژوهش، وابسته به فهم و درک مفاهیم بنیادی و واژههای کلیدی آن است. از اینرو ممکن است یک اصطلاح و مفهوم در یک رشته، معنا و مفهومی و در رشتهی دیگر، معنا و مفهوم دیگری داشتهباشد. بنابراین، پیش از ورود به بحث «حماسه در داستان رستم و اسفندیار»، مفاهیم همسو و همگنی که دراین مقاله نقش کلیدی و بنیادی دارد، توضیح و تبیین میشود.
4) شعر حماسی
«شعر» یکی از شاخههای پر برگ و بار هنر و ادبیات است. خردورزان و فیلسوفان از روزگاران دور و دراز در بارهی این شاخهی سرسبز و سرافراز هنر، نظریهپردازی کرده و از نظر انواع ادبی، آن را به شاخه های غنایی، حماسی و تعلیمی تقسیمبندی نمودهاند.
یکی از مهم ترین شاخصه های شعر جهان و متون فارسی، نوع حماسی است که تاریخ یک هزاره ساله دارد، شاعران و مبارزان ملی و میهنی همچون دقیقی، فردوسی…؛ در این شاخه آثاری ماندگار همچون شاهنامه آفریده اند. متونی که هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی در مقیاس جهانی قابل مقایسه با حماسههای بینالمللی است.
حماسهسرایی از قدیم ترین و مهم ترین ژانرهای ادبی فارسی است. بهدلیل اینکه این شاخهی ادبیات فارسی، بازتابدهندهی تاریخ، فرهنگ و ادبیات مردمان این سرزمین در دل تاریخ کهن و اسطورهی دیرینه میباشد، اهمیت خاصی پیدا میکند.
ذبیحالله صفا هم با این دیدگاه موافق است که حماسه و شعر حماسی نوعی از اشعار وصفی است که مبتنی بر توصیف کردار پهلوانی، افتخارات و بزرگیهای قومی یا فردی است؛ بهگونهای که شامل مظاهر مختلف زندگی آنها گردد. موضوع سخن در اینجا امر جلیل و مهمی است که افراد ملتی در اعصار مختلف در آن دخیل و ذینفع باشند؛ مانند مشکلات و حوائج مهم ملی از قبیل مسألهی تشکیل ملیت و تحصیل استقلال و دفاع در برابر دشمنان اصلی و امثال اینها چنانکه در شاهنامه و حماسههای ملی مشاهده میشود(صفا، 1333: 5).
5) شاهنامه
«شاهنامه» حماسهای منظوم طبق دستنوشتههای موجود، دربرگیرندهی پنجاه تا شصت و یک هزار بیت و یکی از بزرگترین و برجستهترین سرودههای حماسی جهان اثر فردوسی است. که سرایش آن دستکم سیسال به درازا کشیده است. موضوع این اثر اسطوره و تاریخ ایران از آغاز تا حملهی اعراب به ایران در سدهی هفتم میلادی است که در چهار دودمان پادشاهی پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان گنجانیده میشود. شاهنامه از سه بخش اسطورهای، پهلوانی و تاریخی تشکیل و در بحر متقارب مثمن محذوف (فَعولُن فعولن فعولن فَعَلْ) سروده شدهاست. فردوسی در مقدمهی داستان «بیژن و مَنیژه» میگوید: در یکی از شبهای بسیار تاریک، در باغ خانهام، برای خواب به بستر رفتم؛ اما خواب بر پلکهایم نمینشست، سکوت و سیاهی همهجا را فرا گرفته بود، از جای برجستم و بر بستر نشستم به همسر مهربانم که در اتاقی دیگر مشغول مطالعه بود گفتم: برایم شمع و چراغی بیاور، او علاوه بر شمع و چراغ مقداری میوه و نوشیدنی نیز آورد، کتابی نیز در دست داشت و گفت: میخواهم برایت داستانی از گذشتگان بخوانم؛ اما بهشرطی که پس از شنیدن آن، تمامی آن را به شعر درآوری، شرط او را پذیرفتم و سپس آن را به شعر درآوردم.
درخواست او پذیرفته شد و در هفتادویک سالگی، شاهنامه را به پایان رساند و در هشتاد و دو سالگی نیز جهان فانی را بدرود گفت( کزازی، 1390: 5).
شاهنامهی فردوسی از با ارزشترین اشعار حماسی و ملی جاویدان ایرانیان بهشمار میآید و در ردیف حماسههای جهانی و حتی برتر ازآن قرار دارد. شاهنامه، تاریخ ایران را از دوران باستان تا شکست ساسانیان و پایان پادشاهی آنان به دست اعراب شامل میشود. از حماسههای قرن پنجم تا هفتم میتوان به «شهریارنامه» و «سامنامه» متعلق به خواجوی کرمانی و نیز «اسکندرنامه« نظامیگنجهای که به پیروی از شاهنامه فردوسی به نظم کشیدهشده، اشاره کرد (صفا، 1333: 30).
6) ویژگیهای اندیشهای و رزمی رستم و اسفندیار در شاهنامهی فردوسی
فردوسی در داستان رستم و اسفندیار، پهلوانان خویش را در برابر یکدیگر قرار داده تا داستانی تراژیک و غمانگیز را رقم زند. دراین داستان، ویژگیهای هردو قهرمان ویژهی خودشان است. این دو شخصیّت در شاهنامه همانندی ندارند؛ زیرا زمانیکه افکار قهرمان حماسه مورد هجوم قرار گیرد، او برای حفظ آبرو و کسب افتخار از هیچ کوششی فرو نمیگذارد. نمایش رفتار و کردار و پندار رستم و اسفندیار و توانایی بیمانند آنها در نبرد تنبهتن، مهارت دو پهلوان در زبانآوری و…؛ از عواملی است که محتوای این داستان را حماسی کرده و باعث تمایز شخصیّتهای داستان از قهرمانان دیگر متون حماسی شدهاست.
1- اهمیّت ملّی قهرمان
در شاهنامهی فردوسی، رستم، قهرمان ملّی و محبوب ایران و نقشآفرین در رخدادهای شکوهمند رزمی و دلاوری است. هنگامی که زال از تصمیم رستم برای نبرد با اسفندیار آگاه میشود، او را از این کار برحذر میدارد؛ زیرا رستم همیشه تابع فرمان شاهان و حافظ زاولستان بودهاست و زال میداند نبود او جبرانناپذیر است:
بدو گفت کای نامور پهلوان
چه گفتی کزان تیره گشتم روان
به دست جوانی چو اسفندیار
اگر تو شوی کشته در کاروزار
نماند به زاولستان آب و خاک
بلندی بروبام گردد مغاک(فردوسی، 1391 : 167).
قهرمان حماسه به حدّی اهمیت دارد که گویی در ضمیر مخاطب جای گرفته است. مخاطب حضور و زندگی وی را در عمق وجود خویش کاملاً احساس میکند و حتّی لغزش و خطای قهرمان هم نمیتواند باعث بیعلاقگی و بیتفاوتی مخاطب شود. چنانکه در داستان رستم و اسفندیار نیز علیرغم آنکه رستم در پایان روز اول نبرد با اسفندیار، با توسّل به نیرنگ و با بهانهای بیگاهشدن زمان، به نبردی که در آن تقریباً بازندهی میدان بوده، خاتمه میدهد، همچنان محبوب قلوب مخاطبان باقی میماند:
چنین گفت رستم که بیگاه گشت
ز رزم و ز بد دست کوتاه گشت
حتّی یاریگرفتن رستم از زال و سیمرغ، برای التیام زخمها و استفاده از حربهی کشندهی تیر گز هم که منجر به پیروزی او مقابل اسفندیار میشود، از محبوبیّت مردمی پهلوان شاهنامه نمیکاهد.
2- نامیرایی و جاودانگی قهرمان
جاودانگی و نامیرایی پهلوان نشانههایی دارد. از نشانههای جاودانگی در حماسههای ایرانی، عمر دراز قهرمان حماسه است. همانطور که رستمِ شاهنامه، به هنگام جنگ با اسفندیار، به گفتهی خودش بیش از پانصد سال دارد:
ز پانصد همانا فزون است سال
که تا من جدا گشتم از پشت زال
همه پهلوان بودم اندر جهان
یکی بود با آشکارم نهان
از دیگر نشانههای نامیرایی در حماسههای ایرانی، قدرت بدنی و زورمندی قهرمان حماسه است. خصوصیات بدنی و اعمال قهرمان حماسه فوق انسانی و غیرقابل سنجش با منطقِ متعارف است؛ زیرا قهرمانِ حماسهی انسانی معمولی نیست. او معمولاً زیاد میخورد، زیاد مینوشد، قامت و وزن طبیعی ندارد و از هنرهای فوق بشری برخوردار است. در حقیقت او یک انسان آرمانی و برآورندهی آرزوهای دستنیافتنی انسانهاست(خالقی مطلق،1386: 65) و از اینرو مورد پسند مردم است:
درختی گرفته به چنگ اندرون
برِ او نشسته یکی رهنمون
یکی نره گوری زده بر درخت
نهاده برِخویش گوپال و رخت
در حماسهها، افزون بر قدرت بدنی، زیبایی چهره و اندام پهلوانان نیز تا حدودی اهمیّت داشتهاست(حسینزاده صلاتی، 1401: 161).
سواریش دیدم چو سرو سهی
خردمند و با زیب و با فرّهی
تو گفتی که شاه آفریدون گرد
بزرگی و دانایی او را سپرد
3- ارزشِ و اهمیت نژاد و خویشاوند قهرمان
داستانهای شاهنامه مانند سایر حماسهها، ارزش و اهمیّت نژادی، خویشاوندی و همخونی در زندگی فردی و اجتماعیِ قهرمانان خود را بهنمایش میگذارد و باور به نژاد که در حقیقت گویای تمایلات درونگروهی جوامع کهن است، در شاهنامه باوری بنیادی است(سرامی، 1373: 593). بهعنوان نمونه رستم، نژاد خود را به اسفندیار اینگونه معرفی میکند:
همان مادرم دخت مهراب بود
بدو کشور هند شاداب بود
که ضحاک بودیش پنجم پدر
ز شاهان گیتی برآورد سر
و اسفندیار نیزبا یادآوری و ذکر برتری نژادی خود این گونه پاسخ میدهد:
نژاد من از تخم گشتاسب است
که گشتاسپ از تخم لهراسپ است
که لهراسپ بود پور اورند شاه
که او را بُدی از مهان تاج و گاه
4- تعهد قهرمان به فرمانروا و آیین
از دیگر صفات مهّم قهرمان داستان، وفاداری او نسبت به شاه و مبارزهی قهرمان در راه دین است. یکی از عوامل مهّم در شکلگیری نبرد رستم و اسفندیار، عدم کرنش رستم به شاه است؛ زیرا همانطوری که پادشاه نمیتواند از خواست کردگار سرپیچی کند، هیچکس حتّی قهرمان و پهلوان هم نباید از پادشاه سرپیچی کند(اسلامیندوشن، 1348: 305). اسفندیار نیز با آگاهی از اهمیّت اطاعت امر شاه، دعوت رستم برای گفتوگو و پذیرایی را رد میکند، چون سرپیچی از دستور شاه را ناپسند میداند. در صورت وقوع جنگ باید نانونمک را فراموش کند:
فرامُش کنم مهر و نان و نمک
به من بر دگرگونه گردد فلک
وگر سر بپیچم ز فرمان شاه
بدان گیتی آتش بود جایگاه
کارویژهی دیگر پهلوان، فداکاری در راه دین است. اسفندیار در گفتوگوهایی که با رستم دارد، نقش خود را در ترویج بهدینی با بددینان که از زمان فریدون به فراموشی سپرده شده بود، به وی گوشزد میکند:
به مردی مرآن باره را بست دم
بتان را همه بر زمین بر زدم
برافروختم آتش زردهشت
که با مجمر آورده بود از بهشت
به پیروزی دادگر یک خدای
به ایران چنان آمدم باز جای
5- باور به اهمیّت نام و ننگ
در حماسهی ملّی ایران پهلوانان ایرانی و مردمانی برای کسب شهرت و دفاع از آبرو زندگی میکردند. در شاهنامه ازآن به نام و ننگ تعبیر و ستوده شدهاند. در شاهنامه، پهلوان برای دفاع از حیثیت در هر رویارویی و توهینی نسبت به اصل افتخار، به استقبال خطر میرود، همانگونه که رستم تندادن به بند را ننگی بزرگ میداند و برای دفاع از نام و حیثیت خود، تلاش میکند تا اسفندیار را متقاعد سازد که بند بر دست او نبندد:
ز من هرچه خواهیت فرمان کنم
زدیدار تو رامش جان کنم
مگر بند کز بند عاری شود
شکستی بود زشت کاری شود
حتّی از اسفندیار میخواهد که از بستن دستش چشمپوشی کند و در برابر این نیکی او را نزد شاه ببرد:
که از بند تا جاودان نام بد
بماند مرا وز تو بد کی سزد
6- پاسداری از حرمت آزادگان و پهلوانان
از موضوعات مهم دیگر در سراسر شاهنامه، از یکسو درگیری پهلوان میان وظیفه بندگی نسبت به پادشاه و از سوی دیگر نگهداشت آزادی و حیثیت پهلوانی خود است(حسینزاده صلاتی، 1401: 165). در این داستان، گشتاسپ که خود را ناگزیر به واگذاری تخت و کلاه به اسفندیار میبیند، بهعنوان شرط نهایی برای پسر، رفتن به سیستان، بستن دست رستم و آوردن وی را به پای تخت تعیین میکند:
پیاده دوانش بدین بارگاه
بیاور کشان تا ببیند سپاه
پس از رویارویی رستم و اسفندیار برای بار نخست و پسازآنکه رستم از دعوت مجدد اسفندیار برای ناهار ناامید میشود، خودش نزد اسفندیار میرود؛ امّا شاهزاده به رستم بیحرمتی میکند:
جهان دیده گفت این نه جای من است
نه جایی نشینم که رای من است
تنندادن رستم به بند و اسارت، به رزم با شاهزاده رویینتن میانجامد. بنابراین آخرین نبرد رستم برای پاسداری از هویّت و حرمت آزادگان و پهلوانان است. دراین نبرد، آزادیِ رستم دستخوش تهاجم و توهین شدهاست و اگر این اصل، مورد بیحرمتی قرار نمیگرفت، وی را به این نبرد کاری نبود.
7- مهارت قهرمان داستان در نبرد تنبهتن
بهترین شیوهی نبرد، نبرد تنبهتن قهرمان با دشمن اصلی و عوامل اوست. در اینگونه نبردهاست که زرنگی پهلوان در نشانهگیری، فرصتطلبی و شکست رقیب آشکار میگردد. در نبرد رستم و اسفندیار، در آغازِ نبرد، دو پهلوان به جنگافزارهای گوناگون دست میبرند؛ اما زمانی که ناکارآمدیِ سلاحها را میبینند،تن به جنگ تنبهتن میدهند:
گرفتند ازآن پس دوال کمر
دو اسپ تکاور فروبرده سر
همیزور کرد این برآن، آن براین
نجنبید یک شیر بر پشت زین
پراکنده گشتند آوردگاه
غمیگشته مردان و اسپان تباه
کف اندر دهانشان شده خون و خاک
همه گبر و برگستوان چاک چاک
8- مهارت قهرمان داستان در رجزخوانی
سخن گفتن شیوا و رسا، ویژگی دیگر پهلوان است، بخشی از نبردهای تنبهتن، به رجزخوانی میگذرد که معمولاً با دستکم گرفتن و تمسخر رقیب همراه است. بنابراین پهلوان باید در بارهی اصل و نسب و توان و نیروی خود، رجزخوانی کند تا حریف خود را بترساند. رستم پس از مذاکره با اسفندیار، وقتی تصمیم او را برای نبرد قطعی میبیند، میگوید: حالا که تو به دلگرمی رویینتنیات، آرزوی نبرد داری:
ببینی تو فردا سنان مرا
همان گرد کرده عنان مرا
که تا نیز با نامداران مرد
نجویی به آوردگه بر نبرد
اسفندیارنیز، نمایش قدرت خود را به میدان نبرد حواله میدهد:
نه من کوهم و زیرم اسپی چو کوه
یگانه یکی مردمم بیگروه
گر از گرز من باد یابد سرت
بگرید به درد جگر مادرت
وگر کشته آیی به آوردگاه
ببندمت بر زین برم نزد شاه
بدان تا دگر بنده با شهریار
نجوید به آوردگه کارزار
9- آشنایی قهرمان با جنگاوری و رزمجویی
در شاهنامه، انواع ابزار جنگ کاربرد دارد و پهلوانان از آنها استفاده میکنند. ازجمله: پیکان، تازیانه، تیر، تبر، تیغ، ترگ، جوشن، خنجر، کمند، خشت، شمشیر، کمان، کمند، گرز، نیزه، کوپال، زره، دشنه، سپر، سنان و…؛ رستم و اسفندیار نیز در هنگام نبرد از جنگافزارهای گوناگون استفاده میکنند:
به نیزه فراوان برآویختند
همیخون زجوشن فرو ریختند
چنین تا سنانها به هم برشکست
به شمشیر بردند ناچار دست
به آورد گردن بر افراختند
چپ و راست هردو همیتاختند
ز نیروی اسپان و زخم سران
شکسته شد آن تیغهای گران
10- اهمیّت دانایی و حیلههای جنگی قهرمان
نیرنگ و فریب از ابزارهای جنگ و از کردارهای ناگزیر در جنگ و راهکار و تدبیر از ویژگیهای پهلوان کامل است. هنگامیکه رستم خود را در ادامهی مبارزه با اسفندیار خسته و کمتوان میبیند، بیگاه شدن زمان را دستمایهی خویش برای چارهگری قرار میدهد و ادامهی نبرد را به فردا پیشنهادمیکند. بدینترتیب از مرگ رهایی مییابد(اسلامیندوشن، :296). اسفندیار رویینتن،به رغم آگاهی از این نیرنگ، به او فرصت میدهد و میگوید:
تو مردی بزرگی و زورآزمای
بسی چاره دانی و نیرنگ و رای
پذیرم همی من فریب ترا
نخواهم که بینم نشیب ترا
به جان امشبی دادمت زینهار
به ایوان رسی کام کژّی مخار
11- لزوم پای بندی قهرمان به رادمردی
بسیاری از پهلوانان ایرانی بر مبنای روحیهی جوانمردی، برای حفظ امنیّت مردم ایران خود را به خطر انداخته و با فداکاری، مزاحمان را فروکوفتهاند؛ اما مصداق جوانمردی در داستان رستم و اسفندیار، آن است که رستم پس ازآنکه روز دوم به میدان نبرد با اسفندیار بازمیگردد، بهحکم جوانمردی و بنابر سفارش سیمرغ، بار دیگر از اسفندیار میخواهد که دشمنی را کنار بگذارد و سعی میکند او را از نبرد منصرف کند:
به دادار زردشت و دین بهی
به نوش آذر و آذر فرهی
به خورشید ماه و به استا و زند
که دل را بتابی به راه گزند
و اسفندیار نیز از روی جوانمردی، نبرد تنبهتن را برمیگزیند تا جانِ لشکریان بیگناه به خطر نیافتد.
12- رازآلود ماندن مرگ و شکست قهرمان داستان
مرگ یا شکست قهرمان حماسه، به دلیل آنکه ابَرانسان است، نباید در انظار عموم رخ دهد؛ زیرا مرگ پهلوان بهطورکل نقطهی اوج پهلوانی او و در عینحال دلیلی بر پیروزی نهـایی مرگ است. در حماسههای بزرگ، مرگ پهلوان بیشتر تراژیک، ناجوانمردانه یا قهرمانانه است، بههمین سبب معمولاً پهلوانان بزرگ برای مبارزه، صحنهی نبرد خود را دور از چشم سپاهیان انتخاب میکنند(حسینزاده صلاتی، 1401 :173). شاید بههمین دلیل رستم و اسفندیار برای نبرد، دشتی را انتخاب میکنند که دور از لشکریان است. دور بودن رستم و اسفندیار از سپاهیان، از ابیاتی دریافت میشود که پس از اصابت تیر گز به چشم اسفندیار و سرنگونی وی، کسی نیست که او را یاری دهد و خودش بعدازآنکه هوشش را باز مییابد، تیر را از چشم بیرون میکشد:
برفتند هردو پیاده دوان
ز پیش سپه تا بر پهلوان
بدیدند جنگی برش پر زخون
یکی تیر پرخون به دست اندرون
13- نتیجه
یکی از مهم ترین موضوعات در شاهنامهی فردوسی نقش قهرمانان در خلق حماسهی ملی است که در قالب قهرمانان افسانه ای همچون رستم و اسفندیار بازتاب یافته است. برای اینکه به اهمیت جایگاه این قهرمانان دست یابیم لازم بود که ویژگی های شخصیتی آنان مورد مطالعه قرار گیرد. مطالعهی داستان رستم و اسفندیار نشان داد که رفتار قهرمان این داستان در شاهنامه از دیگر قهرمانان انواع ادبی متفاوت است. مانند توان در نبرد تنبهتن، آشنایی با شیوههای نبرد و رزم، مهارت در بهرهمندی از انواع ابزارهای جنگی و سرانجام استفادهی رستم از ابزار و وسیلهی مخصوص برای پیروزی بر اسفندیار، از دیگر عواملی است که محتوای این داستان را حماسی ساختهاست. افزون بر این ویژگیها، توانایی دیگری که قهرمان حماسی باید ازآن برخوردار باشد، مهارت در زبانآوری و تسلّط به فنون مختلف جنگ نرم مانند رجزخوانی در میدان نبردهای تنبهتن است. بنابر آنچه گفتهشد از مؤثّرترین عوامل و عناصرِ ایجاد محتوای حماسی در داستان رستم و اسفندیار ویژگیهای قهرمانان این داستان وبینش قهرمانی آنهاست که فردوسی با تصویرکشیدن این ویژگیها و نمایش اعمال و افکار ویژه دو شخصیّت بیبدیل شاهنامه، داستانی با محتوای حماسی خلق آفریده است.
مطالعهی ویژگی های قهرمانان بهعنوان ارزش ملی و اسطوره ای برای نسل امروزی از اهمیتی فوق العاده در بعد تربیتی و آموزشی برخوردار است، به دلیل اینکه قهرمانانی همانند رستم تنها با تن و جسامت رستم نشده اند؛ بلکه ویژگی های شخصیتی آن بوده است که او را جاودانهی تاریخ کرده و به پهلوان افسانه ای جهان مبدل ساخته است.
منابع
اسلامیندوشن، محمدعلی.(1348). زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه. تهران: چاپخانهی دانشگاه.
حسینزاده صلاتی، اعظم.(1401). «نقش قهرمان در خلق محتوای حماسی در داستان رستم و اسفندیار» تهران: فصلنامهی متنپژوهی ادبی، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، دورهی 26، شمارهی 93، ص161.
خالقیمطلق، جلال.(1386). حماسه، پدیده شناسی تطبیقی شعر پهلوانی، تهران: دائرة المعارف بزرگ اسلامی.
سرّامی، قدمعلی.(1373). از رنگ گل تا رنج خار، چاپ دوم، تهران: علمی و فرهنگی.
صفا، ذبیحالله.(1333). حماسهسرایی در ایران، تهران: امیر کبیر.
کزازی، میرجلاالدین.( 1390). نامهی باستان، ویرایش و گزارش شاهنامهی فردوسی. جلد5، تهران: سمت.
کزازی، میرجلاالدین.(1391). نامهی باستان، ویرایش و گزارش شاهنامهی فردوسی، جلد6، تهران: سمت.
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2935