نگاهی به زندگی‌ و آثار فکری سلجوقی

20 میزان 1404
22 دقیقه
نگاهی به زندگی‌ و آثار فکری سلجوقی

حمیدالله کام‌گار، شاعر و پژوهش‌گر

بخش نخست

چکیده
عبدالرئوف فکری سلجوقی از تاریخ‌نگاران برجسته و معاصر هرات است که کارهای درخور توجّه و ارزشمندی را در حوزه‌ی هرات‌شناسی انجام داده و در این راستا خوش درخشیده و توانسته یکی از شخصیت‌های شناخته‌شده و مطرح و برازنده‌ی هرات در حوزه‌ی دانش، ادب، هنر و تاریخ باشد. او در نظم و نثر جایگاهی بس بلند داشت و اشعار، مقالات و رسالاتی در این حوزه خلق کرده است.
فکری سلجوقی شناخت نسبتاً دقیق و کاملی از تاریخ و فرهنگ هرات داشته و آثار فراوانی در حوزه‌ی هرات‌شناسی نوشته و خوش‌بختانه بیش‌تر این آثار منتشر شده و هم این آثار پیرامون تاریخ، فرهنگ و هنر است.
در مورد او نوشته‌ها و منابع فراوانی در دست است؛ امّا آثارش کم‌تر معرفی و مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. در این مقاله ضمن معرفی کوتاه فکری سلجوقی، کوشش گردیده تا آثارش معرفی و مورد نقد و بررسی قرار گیرد. این مقاله که به روش تحلیلی و توصیفی نگاشته شده، از نگاه ساختار، فعالیت‌ها و آثار فکری سلجوقی در حوزه‌ی تاریخ و تاریخ‌نگاری و تعلیق‌نویسی به بحث گرفته و در آخر نتایجی را ارائه داشته است.
کلیدواژه‌‌ها: فکری سلجوقی، ادبیات، هرات‌پژوهی، تاریخ‌نگاری، تعلیق‌نویسی

مقدمه
عبدالرئوف فکری سلجوقی یکی از دانش ‌پژوهان و سرایش‌گرانی است که پیرامون کارکردهای او می‌شود سخن ‌های بسیاری گفت؛ زیرا او که اکنون روی در نقاب خاک پوشیده، یکی از برازنده ‌ترین سیماهای ادب و فرهنگ سرزمین ماست. سیمایی که هم تاریخ ‌نگار است، هم هنرمند، و خط ‌شناس و خوش ‌نویس است و هم شاعری توانمند. سیمایی ‌که بر ستیغ فرهنگ کشور ما نشسته و رخشنده نگین خسروانی تاج ادبیات ما را آذین‌بندان کرده است (ره‌یاب، 1363: 50 – 51).
استاد فکری سلجوقی را که در تاریخ ‌نگاری، شعر، موسیقی، خطاطی، نقاشی، مینیاتوری، کتاب-شناسی، فهرست‌نگاری، کتیبه ‌خوانی، خط‌شناسی، کاشی‌سازی و تجلید و صحافت و تذهیب کتب مهارتی کامل و استعدادی شگرف داشت به‌حق می‌ ‌توان شخصیتی چندبعدی در سده‌ی چهاردهم هجری افغانستان گفت.
استاد عبدالرئوف فکری سلجوقی فرزند مولوی عبدالفتاح فرزند عبدالصمد، فرزند ابوبکر، فرزند عبدالعظیم، فرزند پیرمحمد میرزا به سال 1288 خورشیدی (خسته، 1386: 226)؛ و به تعبیری 1286خورشیدی (بهاء تیموری، 1384: 357 ت)، و به‌صورت دقیق ‌تر در سال 1282خورشیدی در پای ‌حصار (دژ شمیران) شهر هرات دیده به‌جهان گشود. تخلصش فکری و نام خانوادگی‌اش سلجوقی است. شادروان محمدمیرزا نیای استاد فکری که اجدادش از زمین ‌داور به دارالامان زورآباد کوچیده بودند به فرمان احمدشاه ابدالی در اناردره و پس از آن در پای ‌حصار هرات جای ‌گزین شد. محمدمیرزا دانشمندی بی‌نظیر و در علم کلام استادی بی‌بدیل بود (وفا سلجوقی، 1363: 16).
فکری سلجوقی نخست در خانه، نزد پدرش مولوی عبدالفتاح و مادرش مانی‌خاتون به آموزش آغاز کرد و چون سن و سالش آماده‌ی آموزش بیش‌تر شد، در مدرسه‌ی مسجد نظام‌الملک به آموزش پرداخت که بیش‌تر تعلیم و تعلم خانواده‌اش در آن‌جا انجام می‌‌شد. بعد از آن به آموزش صرف و نحو، منطق و فقه و تفسیر و سایر علوم پرداخت و پیوست آن به تحصیلات رسمی در مکاتب دوره‌ی امانی آغاز کرد (فقیهی هروی، 1401: 232). هنوز در صنف ششم بود که به اثر اغتشاش و خرابی اوضاع آن وقت از ادامه‌ی تحصیل محروم گردید (انوشه،1381: 784)؛ ولی از محضر علمای سلجوقی پای‌حصار و دانشمندان هرات به گونه‌ی غیررسمی بهره‌ی کافی برد. شعر و خوش‌نویسی را نزد پدرش و محمداکبر سلجوقی و مولوی سلیمان سلجوقی که نگارش‌گران ماهری بودند شاگردی نمود و نقاشی و تذهیب را نزد استاد سکندر هروی و استاد فقیر هروی فراگرفت.
وی در رنگ ‌سازی دستی قوی داشت و در روزهای جوانی در تذهیب و خطاطی غالباً از رنگ‌هایی که خودش می ‌ساخت استفاده می ‌نمود. شنگرفی عالی، مدادی بی ‌درر، زنگاری روشن و زرنیخی مصفّا می ‌ساخت. او در علم موسیقی، کاشی ‌کاری، کتیبه‌خوانی و کتاب ‌شناسی بی‌استاد رنج فراوانی برد تا با تجربه‌ی کافی به‌جایی رسید. او به نواختن آلات تاری چون رباب، تنبور، چهارتار، دوتار، سنتور، ویلون می‌پرداخت و دستگاه‌ها و آلات او کاملاً ورزیده بود و گاهی غرض رفع خستگی ناشی از کارهای علمی برای تفنن آن‌ها را می‌نواخت. وابستگان وی که عالمان دین بودند به این فن خوش‌بین نبودند، وی آن را پنهان از پدر و خویشاوندان آموخته بود و در قسمتی از مثنوی فریدون و زهره چنین می‌گوید:
ز مشق خط و بس تذهیب و تصویر
شدم فارغ به هر تدبیر و تقدیر
نهانی از پدر وز قوم و خویشان
به‌جایی دورتر از چشم ایشان
شدم مشغول مشق و تار و سنتور
گهی در شور بودم گه به ماهور
که ایشان عالمان بودند در دین
همه فرخنده‌خو و پاک‌آیین
به موسیقی ز دل خوشبین نبودند
به این فن خوش ز پاس دین نبودند (سلجوقی، 1382: 96).
فکری سلجوقی از راه تاریخ خدمات ارزنده‌ای در ادب و فرهنگ کشور به‌ویژه هرات انجام داده (حنیف بلخی، 1364: 607)، و در معرفی و آبادی هرات به‌ویژه برخی از زیارت‌ها و اماکن مقدس و مسجد جامع باستانی هرات با عبدالله ملکیار همکار بود و خدمات قابل قدری در نوشتن برخی از الواح سنگی مزارات، نقاشی‌ها، اشعار و توضیح موضوعات تاریخی بناها و شرح حال بزرگوارانی‌ که بناهای عالی بالای آرام‌گاه‌شان تأسیس گردید همّت گماشته است (اخی کرخی، 1390: 247). فکری سلجوقی از یاران بسیار نزدیک زنده‌یاد محمدعلی عطار و زنده‌یاد محمدسعید مشعل بود. (رستمی، 1387: 494). او و هنرمندان نام‌داری چون استاد عطار هروی، استاد حاجی‌محمد اسماعیل بنایی، استاد میرآقا حسینی و استاد محمدسعید مشعل، با حمایت مالی و معنوی زنده‌یاد ملکیار و مایار، توانستند با مسؤولیت‌پذیری و حسن سلیقه، مسجد جامع باستانی هرات این بنای مقدس تاریخی و اسلامی را تعمیر و مرمت کنند (اصیل یوسفی، 1384: 485). هم‌چنان بنای آرام‌گاه امیرعلی‌شیر نوایی، کاشی‌کاری آرام‌گاه امام فخرالدین رازی، کاشی‌کاری گنبد آرام‌گاه خواجه مودود چشتی نیز از جمله کارهای ارزنده‌ی او بودند که برخی از این آثار به اثر گذشت زمان و نابسامانی‌های دوره‌ی معاصر از بین رفته و برخی هم هنوز پابرجاست.
فکری سلجوقی صحاف بود و جلد کتاب را با وجودی که سامان و لوازم صحافی کافی در اختیار نداشت خوب صحافت می‌کرد. رنگ می‌ساخت؛ مرکب سیاه و سرخ (شنگرف) زنگار؛ طلا؛ سفیداب؛ وصالی می‌کرد کهنه کاغذ را به کاغذ دیگر پیوست می‌داد و قطعه می‌ساخت و در کهنه‌سازی اوراق کتب و قطعات بیداد می‌کرد (سلجوقی، 1386: 207). فکری سلجوقی افزون بر کارهای بسیار ارزشمند پژوهشی‌اش در زمینه‌های مختلف، خود خوش‌نویسی هنرور بود و مینیاتوریستی بنام.
استاد فکری سلجوقی در سال 1314خورشیدی به‌عنوان مأمور در تلگراف ‌خانه‌ی هرات به کار آغاز کرد و تا سال 1315 خورشیدی این وظیفه را با کمال صداقت پیش برد. پس از آن از سال 1316 خورشیدی مدتی به کار کاشی ‌کاری مسجد جامع هرات مشغول بود. در سال 1317 خورشیدی به‌عنوان معاون انجمن ادبی هرات ایفای وظیفه نمود که این وظیفه را تا سال 1320 خورشیدی ادامه داد(خسته، 1386: 226). در سال 1327 خورشیدی بعد از تأسیس کلوپ ادبی هرات و آغاز دوره‌ی دوم نشراتی مجله‌ی هرات به‌عنوان معاون مجله‌ی «هرات» مقرر شد و تا سال 1330 خورشیدی به این کار اشتغال داشت و در این سال برای مدتی بازنشسته گشت و از وظیفه سبک‌دوش شد (ملک‌دینی، بی‌تا: 352). در سال 1331 خورشیدی به‌عنوان مأمور موزیم هرات مقرر و تا اخیر 1335 خورشیدی به این وظیفه مشغول بود. از آن پس تا سال 1340 خورشیدی به‌‌عنوان نگارنده‌ی مسؤول مجله‌ی هرات و مدیر کلوپ ادبی هرات مؤظف بود. در سال 1343 خورشیدی به کابل خواسته شد و به‌‌عنوان عضو انجمن شعرا مقرر گردید. پس از انحلال انجمن شعرا چونان عضو مسلکی انجمن تاریخ مشغول فعالیت ‌های ادبی و تاریخی گردید. در سال 1344 خورشیدی به کتاب ‌خانه‌ی نسخ خطی مؤظف شد و با عشق سرشار فهرستی از تمام نسخ خطی ترتیب داد که در آرشیف ملّی حفظ می ‌شود. در پایان سال 1346 خورشیدی خانه ‌نشین شد، از نیمه‌ی سال 1347 خورشیدی تا پایان عمر یعنی 22 اسفند/حوت 1347 خورشیدی به خواهش وزارت معارف وقت مشغول تتبع و تحقیق درباره‌ی آثار و فلسفه‌ی مولانای بلخی گردید و بدون این‌که پاداشی از این عمل فرهنگی خویش به دست آورده باشد، چشم از جهان فروبست (بهاء تیموری، 1384: 357 ت).
فکری سلجوقی در داخل کشور به بیش‌تر استان ‌ها سفرهای رسمی و شخصی نموده و خاطرات خوش و تلخ خویش را طی آثار شعری از خود به یادگار گذاشته که در این زمینه خاطرات سفر غور او تحت عنوان «ره‌آورد غور» دل‌چسپ و خواندنی است.
در سال 1330 خورشیدی سفری شخصی به ایران و در سال 1347 خورشیدی به کشور شوروی وقت رسماً سفر نموده، در سالگرد 525 سال تولد امیرعلی ‌شیر نوایی وزیر معروف دوره‌ی تیموریان هرات که در تاشکند برگزار گردید، اشتراک کرد.
فکری سلجوقی سرانجام در شب پنج‌شنبه 22 اسفند/حوت سال 1347 خورشیدی زندگی را پدرود گفت، در کارته پروان کابل وفات کرد و در جوار آرام‌گاه مولانا نورالدین عبدالرحمان جامی، در مقبره‌ی سلجوقیان در شهر هرات به خاک سپرده شد.
او در تنظیم کتاب‌خانه‌ی نسخ خطی وزارت اطلاعات و فرهنگ بسیار تلاش کرد و با سعی و اهتمام فراوان، «تواریخ هرات باستان» را احیاء کرد و با تحشیه و تعلیقات جامع، متون کهن و ارزشمند هنری، تاریخی و زبانی این خطه‌ی فرهنگی را منتشر ساخت. خانه‌اش هنرستانی بود با کتاب‌های خوب و نفیس. او در کتاب‌خانه‌ی شخصی‌اش بهترین کتب خطی، تاریخی، ادبی و قطعات و مرقعات استادان معروف خط را گردآورده بود (اصیل یوسفی، 1384: 484).
حاصل ازدواج فکری سلجوقی سه پسر و یک دختر است: محمدحسین وفا، محمدارشد بهزاد، عبدالرحمان فریدون سلجوقی و کبرا سلجوقی (سلجوقی، 1400: 59).
فکری سلجوقی از چهره‌های شناخته‌شده، پرتلاش و تابناک هرات است. این شخصیت بزرگ با مناعت طبع توام با مشکلات شهربه‌شهر و کوچه‌به‌کوچه سفر کرد تا هویت تاریخی و فرهنگی هرات و نام مشاهیر این شهر را زنده نگه‌دارد. او در این راه پر مشقت خدمات بزرگی انجام داد و چند اثر تحقیقی پژوهشی را به یادگار گذاشت که بیش‌تر این آثار چاپ شده‌اند.

آثار فکری سلجوقی
فکری سلجوقی، در راه نگارش تاریخ هرات باستان و احیای مفاخر، هنرها و صنایع ظریفه‌ی این دیار و معرفی و شناخت موسیقی اصیل خراسانی خدمات فراموش ناشدنی انجام داد و آثاری بس ارزشمند و مفید از خود به یادگار نهاد. او محقق و هنرمندی ذوفنون بود و در رشته‌های گوناگون فرهنگ کارهای ارزشمندی انجام داده است. او از تاریخ‌نویسان برجسته‌‌ای است که نوشتارهایش تاریک‌ناهای تاریخ هرات در دوران تیموریان هرات را به‌درستی آینه‌داری می‌کند. او سنگ‌سنگ و خشت‌خشت بناهای تاریخی را می‌کاود، به ورق‌پاره‌هایی درنگ می‌نماید تا رازی را روشن سازد و گوشه‌هایی از تاریخ هرات را به آشکارگی برساند. فکری سلجوقی اگر سروده‌ای دارد و اگر درد دل شاعرانه‌‌ای همه و همه در پرتو همین تاریخ‌گرایی او رنگ می‌گیرد (ره‌یاب، 1402: 234).
شهرت علمی، ادبی و هنری استاد فکری سلجوقی و آوازه‌ی استعداد و تلاش ‌های فرهنگی و هنری مثمرش نه تنها در سرزمین باستانی هرات و شهرهای دیگر میهن، پخش گردیده بلکه ده ‌ها سال پیش از امروز جوامع علمی و شخصیت ‌های فرهنگی کشورهای منطقه نیز با نام و آثار استاد فکری مرحوم آشنایی حاصل نموده ‌اند.
فکری سلجوقی با تلاشی خستگی‌ناپذیر بر گور آرزوها و مزار خداوندان دانش و فرهنگ کشور شمع ‌های تحقیق و پژوهش می ‌افروخت و با فروتنی و بدون این ‌که هیچ ‌گونه ادعایی بر چیزفهمی خویش داشته باشد دانشمندان و فرزندان دانشجوی این خاک را تشویق می ‌کرد تا در زنده نگه‌داشتن آثار باستانی کشور تلاش نمایند و آن ‌چه را که وی از عهده‌ی روشن نگه‌داشتن آن برنیامده است تکمیل کنند.
او تا حد توانش برای معرفی و شناسایی فرهنگ و تاریخ غنی هرات تلاش کرد و در لابه‌لای یادداشت‌های پراگنده‌اش کوشش می‌کرد تا گلی چند دست سازد و ارمغان جهان تحقیق و پژوهش کند. به قول حسین وفا سلجوقی فرزند استاد فکری سلجوقی: روزی گفتم: پدر عجله نکنید شاید اشتباهی شود و نارسایی رخ دهد. با تبسّمی گفت: آن‌چه در خور توان من است به دامن دوستان علم و هنر می‌ریزم، اگر اشتباهی کنم دانشمندان آن را با قلم لطف اصلاح خواهند کرد؛ ولی اگر آن‌چه سال‌ها زحمت کشیده و تحقیق کرده‌ام در گوشه‌ی دلم مخفی بماند و خاک شود گناهی بزرگ مرتکب شده‌ام (فکری سلجوقی، 1349: 98).
در ادامه هر یک از آثار فکری سلجوقی را به معرفی خواهم گرفت. البته این نکته را نیز باید اضافه نمایم که در برخی آثار او مطالب تکراری‌اند که در کتاب‌های مختلفش و با نام‌های مختلف منتشر نموده است. به‌عنوان مثال آن‌چه پیرامون محیی باغدشتی در تعلیقات رساله‌ی مزارات هرات نوشته و رساله‌ی مناسک حج که از محیی لاری است، اشتباهاً به محیی باغدشتی نسبت داده، همین مطالب تکراری را در حواشی و تعلیقات ذکر برخی از خوش‌نویسان و هنرمندان بر دیباچه‌ی دوست‌محمد هروی آورده، در اثر اخیر چند بیت نیز از مناسک حج محیی لاری به‌عنوان نمونه‌ی شعر محیی باغدشتی اضافه نموده است که چند بیت نخستش را این‌جا می‌آورم:
وقتی ازین پیش درین کو مقیم
بی‌بدلی بوده چو درّی یتیم
این چه زمین است که عرش برین
رشک برد با همه رفعت برین
نخل بُنی سرزده زین آب و گِل
کش ثمره بوده همه جان و دل
رسته ازین باغ بسی گل عجیب
کش بُده جبرئیل امین عندلیب
سروقدی سر به فلک آخته
سایه به فرق مَلَک انداخته (فکری سلجوقی، 1349: 59).
همین مطالب تکراری را در رساله‌ی گازرگاه نیز آورده و محیی خوش‌نویس باغدشتی را همان محیی لاری شاعر دانسته و کتاب فتوح‌الحرمین محیی لاری را از محیی باغدشتی دانسته است. (فکری سلجوقی، 1355: 20).
به همین ترتیب در رساله‌ی خیابان این آرام‌گاه‌ها به معرفی گرفته شده است: آرام‌گاه بابا حسن ابدال ترک، آرام‌گاه شیخ ابوللیث فوشنجی، آرام‌گاه امام فخرالدین محمد رازی، آرام‌گاه مولانا حاجی محمد فراهی، آرام‌گاه مولانا حسین واعظ کاشفی بیهقی هروی، آرام‌گاه یحیی عمار شیبانی معروف به خواجه غلتان، آرام‌گاه شیخ عمر جغارگی، آرام‌گاه امیر خواوند مؤرخ، آرام‌گاه شیخ زین‌الدین خوافی، آرام‌گاه ابوعبدالله مختار هروی، آرام‌گاه حضرت جامی و تخت مزار حضرت سعدالدین کاشغری و برخی از مشاهیری که در این تختگاه آرمیده‌اند از مهم‌ترین بحث‌های رساله‌ی خیابان فکری سلجوقی است. ضمن آن‌که در تعلیقات رساله‌ی مزارات هرات نیز تمام این آرام‌گاه‌ها با اندک تغییری آمده است.
فکری سلجوقی هم‌چنان در رساله‌ی گازرگاه به‌طور مفصل درباره‌ی گازرگاه و به‌طور اختصار در اطراف آرام‌گاه گازرگاه، بنای آرام‌گاه خواجه عبدالله انصاری و وضع کنونی آن، لوح آرام‌گاه خواجه عبدالله انصاری و مولانا فصیح‌الدین محمد علا، مولانا ضیاءالدین نورالله خوارزمی، مولانا معین‌الدین واعظ فراهی هروی، خواجه آصفی هروی شاعر، و آرام‌گاه‌های بیرونی صحن مزار خواجه عبدالله انصاری چون آرام‌گاه شیخ ابواسحاق مرشدی، آرام‌گاه ابونصر خباز هروی، آرام‌گاه شیخ عمویه و دیگر آرام‌گاه‌ها و مزارات گازرگاه در این کتاب صحبت کرده است. ضمن آن‌که تمام این آرام‌گاه‌ها تقریباً به عین مطلب در تعلیقات رساله‌ی مزارات هرات نیز تکرار آمده است.

1) خط و خطاطان
این اثر که از آن به‌عنوان «تذکره‌ی خطاطان هرات» هم یاد می‌شود، نخستین اثر فکری سلجوقی است که در سال 1317 خورشیدی تکمیل و جهت چاپ به کابل ارسال نموده و بعد از یازده سال تأخیر و یکی دو بار اصلاح سرانجام تحت عنوان «صورت‌گران و خوش‌نویسان هرات در عصر تیموریان» به‌نام علی‌احمد نعیمی در کابل منتشر شده است. محمد علم غواص این کتاب را از فکری سلجوقی دانسته و می‌نویسد: «تذکره‌ی خط و خطاطان از مؤلفات اوست» (غواص، 1399: 80). شایق هروی نیز در کتاب خطاطان و نقاشان هرات (از ادوار تیموری تا نخستین سالگرد جمهوری) به این اثر او اشاره کرده و می‌نویسد: «از تألیفات تاریخی استاد فکری کتب مزارات هرات، گازرگاه، خیابان و تذکره‌ی خطاطان و نقاشان در کابل طبع شده است» (شایق هروی، 1353: 238).
فکری سلجوقی در تعلیقات کتاب ذکر برخی از خوش‌نویسان و هنرمندان بر دیباچه‌ی دوست‌محمد هروی نیز به این کتاب اشاره نموده و می‌نگارد: «در سال 1317 خورشیدی تذکره‌ی خطاطان هرات را تألیف نموده بودم که قسمتی از آن به‌طور مسلسل در نمرات مجله‌ی ادبی هرات به ریاست مستقل مطبوعات در کابل فرستادم تا اگر شایسته‌ی طبع باشد به چاپ رسد که پس از شش ماه آن نسخه به انجمن ادبی مسترد و تأکید شد که کوشش شود تا برخی از خطاطان دیگر که ذکر آن‌ها درین رساله نیامده افزود شود. من هم از تنگی حوصله آن را بین کتاب‌هایم انداختم و دیگر به آن نپرداختم تا سالی چند بر آن بگذشت. روزی آن را برداشتم و به تعدیل آن مشغول شدم و پاره‌ی بر آن کار کردم که در همان موقع رساله‌ا‌ی به دستم افتاد به‌نام صورت‌گران و خوش‌نویسان هرات در عصر تیموریان تألیف دانشمند ارجمند جناب آقای علی‌احمد نعیمی» (فکری سلجوقی، 1349: 98).
بهزاد سلجوقی پسر استاد فکری سلجوقی در نوشته‌‌ای پیرامون این کتاب در نامه‌ی بایسنغر، جلد نخست، ص 314، به این اثر اشاره کرده و می‌نویسد: «می‌دانم پدرم خیلی با حوصله و با تحمل بود و نمی‌خواست کسی آزرده خاطر شود. یادآوری‌شان در رساله‌ی دوست‌محمد گواشانی خود می‌رساند که با کنایه و الفاظ محترمانه از آن صرف نظر کرده به مقابله و مناقشه نپرداختند. با جرأت گفته می‌توانم که یک سرقت ادبی و هنری بوده و خلاف نورم‌های مطبوعاتی صورت گرفته بوده است».

2) ره‌آورد غور (سفرنامه‌ی منظوم)
این اثر از نخستین اشعار و سروده‌های فکری سلجوقی و دوران جوانی اوست که در سال 1322 خورشیدی در سفری به غور، همراه با نایب‌الحکومه‌ی وقت هرات عبدالله ملکیار سروده شده و در این سفر از مناطق و اماکن اداری و تاریخی اوبه و چشمه‌ی آب گرم آن، چشت‌شریف و بناهای تاریخی آن، شیرخاج، کتیبه‌ی تاریخی تنگی ازو، شهرستان شهرک، آهنگران و قلعه‌ی تاریخی آن، کاسی، چغچران یا فیروزکوه، دولتیار، دایزنگی، پنجاب، یامان، پسابند، تیوره، لُروند، نیلی، پرچمن و دیگر مناطق دیدار کرده و حاصل این سفرنامه را به نظم درآورده است. البته این مناطق در آن روزگار از لحاظ اداری مربوط به هرات بوده است.
این اثر تحت عنوان ره‌آورد غور در شماره‌های آذر/قوس الی اسفند/حوت 1327 و شماره‌های فروردین/حمل الی تیر/سرطان 1328 خورشیدی در مجله‌ی هرات که در آن زمان محمدابراهیم رجایی مدیر مسؤول آن بوده‌اند، به نشر رسیده است. سپس این اثر با مقدمه‌ی الحاج استاد غوث‌الدین مستمند غوری در سال 1388 خورشیدی، به مناسبت یادبود از چهل و یکمین سال درگذشت فکری سلجوقی از آدرس انجمن حامیان میراث فرهنگی در هرات منتشر شده است.
منظومه‌ی ره‌آورد غور یک ترکیب‌بند بالا بلند است و هر بند آن پنج بیت دارد. قافیه در چهار بیت نخستین هر بند یکی بوده؛ امّا بیت پنجم همواره قافیه‌ی جداگانه دارد که بعد از آن بند دیگر و با قافیه‌ی دیگر آغاز می‌یابد. این ترکیب‌بند با یک مقدمه‌ی کوتاه منثور به قلم خود استاد فکری سلجوقی جهت نشر به مجله‌ی هرات سپرده شده و متشکل از سی‌وشش بند و یک‌صد و هشتاد بیت است (فکری سلجوقی، 1388: مقدمه – هـ).

3) گردآوری، تدوین، تصحیح و چاپ دیوان مولانا بنایی هروی
این اثر را استاد فکری سلجوقی غزل غزل و قصیده قصیده از جنگ‌های خطی جمع‌آوری نموده و به گونه‌ی دیوان تدوین نموده است. دیوان مولانا شیرعلی بنایی هروی را فکری سلجوقی در زمانی‌که مسؤولیت مجله‌ی هرات را بر عهده داشت، به‌جای شماره‌ی دوازدهم، دلو و حوت سال 1336 خورشیدی به زیور چاپ آراسته ساخته است. مجموعه‌ی اشعار مولانا شیرعلی بنایی (بعدها حالی)، فرزند استاد محمد سبز هروی، برای نخستین بار به کوشش استاد فکری سلجوقی منتشر شده است.
این مجموعه در پنجاه صفحه در مطبعه‌ی دولتی هرات به طبع رسیده و دارای 8 قصیده بعضی ناقص، 70 غزل، 8 قطعه و یک رباعی می‌باشد. فکری سلجوقی این اشعار را به مرور سال‌ها از بیاض‌ها و جنگ‌های خطی به دست آورده و طوری‌که در مقدمه‌ی این اثر توضیح داده، این بیاض‌ها و جنگ‌ها با نادرستی‌هایی فراوان و به خط بدنویسندگان کم‌سواد دست‌نویس شده و چون نسخه‌بدلی از این اشعار نزد فکری سلجوقی موجود نبوده، در تصحیح آن زحمات فراوانی دیده است. چنان‌چه در ابیات فراوانی از این اشعار دیده می‌شود که یک یا چند کلمه ناقص است و فکری سلجوقی این نکته‌های مبهم را با علاماتی ویژه نشانی کرده است. استاد فکری سلجوقی در این مجموعه شرح حال نسبتاً مفصل مولانا بنایی هروی را نیز به طبع رسانده و تا حد ممکن اصطلاحات و نکات پیچیده‌ی اشعار را نیز در حواشی توضیح نموده است.

4- دیوان خواجه آصفی هروی به جمع و تصحیح فکری سلجوقی
دیوان خواجه آصفی در سال 1337 خورشیدی از آدرس مطبعه‌ی دولتی هرات منتشر شده است. پس از آن‌که نسخه‌ی ناقصی از آن به دست آمده و اشعار پراگنده‌ی دیگر از جنگ‌های خطی فراهم آورده و به گونه‌ی دیوانی در سال 1338 خورشیدی به جای شماره‌ی دلو و حوت مجله‌ی هرات، در 122 صفحه به چاپ رسیده است.
در این اثر نخست سرنامه به قلم فکری سلجوقی نوشته شده و در آن اشاره به چگونگی طبع و خلاصه‌‌ای از زندگی‌نامه‌ی آصفی هروی گردیده است. او دیوان آصفی هروی را بر اساس تنها یک نسخه، امّا با استفاده از نامه‌های خطی و جنگ‌های متفاوت جمع‌آوری کرده و دیوان کوچکی از آصفی به دستش قرار گرفته و آن را اساس کارش قرار داده و غزل‌ها و رباعیاتی که از لابه‌لای جنگ‌ها از آصفی گردآوری کرده بر این دیوان افزوده و در سال 1337 خورشیدی آن را منتشر ساخته است. در سرنامه می‌نویسد: «دیوان آصفی نایاب نیست؛ امّا سخت کمیاب است و این نسخه‌ی جمع شده اگر کامل نیست باز هم غنیمت است که به مدتی طولانی جمع و فراهم شده و چون نسخه‌بدل نداشت غلطی‌های آن بعضی به قیاس تصحیح شد و برخی به همان وضع باقی ماند و هر جا که مغشوش و ناخوان بود اگر مؤفق به تصحیح و تکمیل آن شدم آن را بین قوس( ) گرفتم و الا … نقطه گذاشتم و نیز اصل غلط‌های تصحیح شده را در پاورقی نشان دادم و اگر به تصحیح آن مؤفق نشدم علامت استفهام بین قوس (؟) گذاشتم و تصحیح آن را به آیندگان گذاشتم و ادعا ندارم همه تصرّفات و اصلاح من مقرون به صواب است» (فکری سلجوقی، 1337: د).
این مجموعه که تحت عنوان «خواجه آصفی» با مقدمه و شرح حال شاعر، به طبع رسیده دارای 275 غزل، 4 قطعه و 62 رباعی می‌باشد.
فکری سلجوقی در این تصحیح دیوان آصفی هروی، غزلی از ندایی سمرقندی و سحابی استرآبادی را اشتباهاً به‌نام آصفی هروی آورده است. مطلع غزل ندایی سمرقندی، نظر به تذکره‌ی صبح گلشن و برخی منابع دیگر این است:
جور و جفا مکن، بکن مهر و وفا نگار من
خنده‌ی خود مبین، ببین گریه‌ی زار زار من

و مطلع غزل سحابی استرآبادی نیز این است:
گر به آن کاکل مشکین تو کمند اندازی
سرکشان را همه از پشت سمند اندازی

5) رساله‌ی گازرگاه
این رساله بیش‌تر بر معرفی مزارات و بناهای تاریخی گازرگاه هرات تمرکز دارد و تا حدودی همه‌ی بخش‌های بناهای تاریخی گازرگاه را بیان داشته و به معرفی گرفته است. این اثر تحت عنوان گازرگاه (قسمتی از تاریخ هرات باستان) در سال 1341 خورشیدی از سوی ریاست مستقل مطبوعات در شهر کابل منتشر شده است. سپس رساله‌ی گازرگاه در سال 1355 خورشیدی تحت عنوان «گازرگاه مدفن پیر هرات» از سوی انجمن تاریخ افغانستان منتشر شد. در سال 1390 خورشیدی این اثر همراه با رساله‌ی خیابان و رساله‌ی «بخشی از تاریخ هرات باستان» که به همّت زنده‌یاد محمدمسعود رجایی در سال 1362 خورشیدی منتشر گردیده بود، تحت نام «هرات‌نامه» به کوشش غلام‌سخی غیرت به پیشواز سمینار «هرات در گذرگاه تاریخ» در هرات منتشر شد. آخرین چاپ رساله‌ی گازرگاه در سال 1399 خورشیدی به کوشش احمدجاوید ضرغام در هرات منتشر شده است.
در تمام چاپ‌های این اثر از نظر حروف‌نگاری، رسم‌الخط و علامه‌گذاری بسیاری با آن‌چه امروز از اثری چنین با اهمیّت انتظار می‌رود، فاصله دارد؛ امّا در چاپ 1399 خورشیدی کوشش گردیده این موارد اصلاح شود. در صفحه‌ی آخر چاپ 1355 خورشیدی تعلیقه‌ی کوتاهی عبدالعلی شایق بر رساله‌ی گازرگاه نوشته و به اصلاح چند نکته اشاره کرده است. یکی از آن موارد را این‌جا اشاره می‌نمایم: در صفحه‌ی 23 سطری که راجع به دو مسجد شمالی و جنوبی دهلیز مزار خواجه شرحی داده شده و هر دو مسجد را به‌نام جماعت‌خانه مسمی می‌داند. شاید در زمانی‌که مطلع سعدین کمال‌الدین عبدالرزاق تألیف شده هر دو مسجد به‌نام جماعت‌خانه یاد می‌شده؛ ولی اکنون تنها مسجد سمت جنوب در گازرگاه به‌نام جماعت‌خانه شهرت دارد که در زمان برف و باران نمازهای جنازه در آن ادا می‌شود و مسجد سمت شمال به‌نام مسجد بوریا به زبان مردم گازرگاه معروف است که نمازهای پنجگانه جماعت در آن صورت می‌پذیرد، و جماعت‌خانه نام مخصوص همان یک مسجد جنوبی است و در آن نمازهای پنجگانه ادا نمی‌شود و مخصوص جنازه است(فکری سلجوقی، 1355: 73).
فکری سلجوقی در این کتاب به‌طور مفصل درباره‌ی گازرگاه و به‌طور اختصار در اطراف آرام‌گاه گازرگاه، بنای آرام‌گاه خواجه عبدالله انصاری و وضع کنونی آن، لوح آرام‌گاه خواجه عبدالله انصاری و مولانا فصیح‌الدین محمد علا، مولانا ضیاءالدین نورالله خوارزمی، مولانا معین‌الدین واعظ فراهی هروی، خواجه آصفی هروی شاعر، خطوط منسوب به میر عماد در ایوان بزرگ شرقی و هم‌چنان مدفن دانشمندان و هنرمندان متقدمین و متأخرین چون مولوی شمس‌الدین بادمرغانی،مولوی فیض‌الله بادمرغانی، آرام‌گاه گلزارخان شاعر، آرام‌گاه محمدعمرخان خوش‌نویس و مدفن پادشاهان و تخت اولاد امیرتیمور بحث کرده است. ضمناً درباره‌ی سنگ هفت قلم، آرام‌گاه‌های شاهان چنگیزی، آرام‌گاه رستم محمدخان چنگیزی، آرام‌گاه امیر دوست‌محمدخان، آرام‌گاه فرامرزخان سپه‌سالار و آرام‌گاه‌های بیرونی صحن مزار خواجه عبدالله انصاری چون آرام‌گاه شیخ ابواسحاق مرشدی، آرام‌گاه ابونصر خباز هروی، آرام‌گاه شیخ عمویه و دیگر آرام‌گاه‌ها و مزارات گازرگاه در این کتاب صحبت رفته است (ستوده، 1356: 88 – 89.).

6) رساله‌ی خیابان
این رساله در بیان و معرفی بناها و آرام‌گاه‌های شخصیت‌هایی پرداخته که در دو طرف خیابان تاریخی هرات، یکی از مواضع معروف دوره‌ی تیموریان، موقعیت دارد. این رساله در حقیقت، جغرافیای تاریخی خیابان هرات است. این رساله در سال 1343 خورشیدی از سوی ریاست مستقل مطبوعات در شهر کابل منتشر شده است. سپس در سال 1390 خورشیدی این اثر همراه با رساله‌ی گازرگاه و رساله‌ی «بخشی از تاریخ هرات باستان» که به همّت زنده‌یاد محمدمسعود رجایی در سال 1362 خورشیدی منتشر گردیده بود، تحت نام «هرات‌نامه» به کوشش غلام‌سخی غیرت به پیشواز سمینار «هرات در گذرگاه تاریخ» در هرات منتشر شد. آخرین چاپ رساله‌ی خیابان در سال 1399 خورشیدی به کوشش احمدجاوید ضرغام در هرات منتشر شده است. در چاپ 1399 خورشیدی، یکی از مقالات استاد فکری سلجوقی تحت نام «نبش حریصانه‌ی مقبره‌ی سلطان حسین بایقرا» که در شماره‌ی بیستم مجله‌ی هرات باستان در سال 1363 خورشیدی منتشر گردیده بود و اطلاعات مفیدی را در برداشت، به این چاپ پیوست گردیده است.
فکری سلجوقی در نوشتن رساله‌ی خیابان نیز زحمات بسیاری کشیده و رنج‌های فراوانی متحمل گشته، هر یک از بناهای تاریخی خیابان و آرام‌گاه‌ها را شرح کرده و هر سنگ و کتیبه‌ی آن را نقل برداشته و هر آرام‌گاه و صاحب آن را شناسایی و معرفی نموده است. در این اثر پس از مقدمه‌‌ی کوتاه، نخست بحث خیابان را به بحث نشسته، سپس بناهای تاریخی خیابان شامل: عمارت مصلی، مدرسه و مسجد مهد علیا گوهرشاد، تمام بناهای امیرعلی‌شیر نوایی، مسجد جامع گوهرشاد، مدرسه‌ی سلطان حسین بایقرا، خرابی مصلی، بقایای آثار مخروبه مصلی، گنبد آرام‌گاه بایسنغر و گوهرشاد و کسانی‌که در این گنبد آسوده‌اند، بازخوانی کتیبه‌ها و سنگ‌نوشته‌های آرام‌گاه‌های مصلی و اطراف آن، بقایای مدرسه‌ی سلطان حسین بایقرا، آرام‌گاه امیرعلی‌شیر نوایی، آرام‌گاه بابا حسن ابدال ترک، آرام‌گاه شیخ ابوللیث فوشنجی، آرام‌گاه امام فخرالدین محمد رازی، آرام‌گاه شمس طبسی، آرام‌گاه ضیاءالدین خجندی فارسی، آرام‌گاه کمال‌الدین عبدالرزاق سمرقندی، آرام‌گاه مولانا عبدالقهار، آرام‌گاه فیروزه‌بیگم، آرام‌گاه مولانا حاجی محمد فراهی، آرام‌گاه مولانا حسین واعظ کاشفی بیهقی هروی، گنبد گاوچران، آرام‌گاه یحیی عمار شیبانی معروف به خواجه غلتان، آرام‌گاه شیخ عمر جغارگی، آرام‌گاه امیر خواوند مؤرخ، آرام‌گاه مولانا رستم‌علی پسر خواهر استاد بهزاد، آرام‌گاه شیخ زین‌الدین خوافی، آرام‌گاه خواجه پیراحمد خوافی، آرام‌گاه شیخ فصیح‌الدین محمد خوافی، آرام‌گاه ابوعبدالله مختار هروی، آرام‌گاه امیر غیاث‌الدین میرک محمد، آرام‌گاه حضرت جامی و تخت مزار حضرت سعدالدین کاشغری و برخی از مشاهیری که در این تختگاه آرمیده‌اند، ابنیه و عماراتی که در خیابان آباد بوده، باغ‌های خیابان، دهات اطراف خیابان، سنگ آرام‌گاه همشیره‌ی وزیر یارمحمدخان و لوح آرام‌گاه سردار شیرمحمدخان برادر وزیریارمحمدخان از مهم‌ترین بحث‌های رساله‌ی خیابان فکری سلجوقی است.

7) تصحیح و تحشیه‌ی مقامات شیخ‌الاسلام خواجه عبدالله انصاری اثری منسوب به مولانا نورالدین عبدالرحمان جامی
یکی از آثار منسوب به مولانا نورالدین عبدالرحمان جامی که تا کنون سه بار شده، مقامات شیخ‌الاسلام خواجه عبدالله انصاری هروی است که جامی در این کتاب درباره‌ی زندگانی خواجه عبدالله انصاری سخن گفته است. این اثر نخست توسط شرق‌شناس برتانوی آرتور جان آربری A.J.Arberry تصحیح و نشر گردیده، سپس مقامات شیخ‌الاسلام حضرت خواجه عبدالله انصاری هروی به تصحیح و حواشی فکری سلجوقی از روی نسخه‌ی آربری در سال 1343 خورشیدی در کابل منتشر شد و بار سوم با تحشیه و تعلیق علی‌اصغر بشیر هروی در سال 1355 خورشیدی منتشر گردیده است. فکری سلجوقی نسخه‌ی تصحیح‌شده‌ی آربری را دوباره تصحیح کرده است؛ امّا این چاپ به ویژه از لحاظ علائم نگارشی و ویرایشی نیز اشتباهات فراوانی دارد. استفاده از نقطه و ویرگول، مراعات نکردن فاصله و نیم‌فاصله‌ها به حدّی است که می‌توان اظهار داشت تقریباً صفحه‌ای از متن دیده نمی‌شود که این عیب در آن وجود نداشته باشد. وی در این باره می‌نویسد: «نگارنده‌ی عاجز همان متن تصحیح‌شده‌ی دانشمند آربری را نقل برداری نموده و خطا و اشتباهی که در متن به‌نظر می‌رسید آن را در متن حاضر اصلاح نموده با حواشیِ مختصر آن را آراست و آماده‌ی طبع نمود» (فکری سلجوقی، 1343: د).
از جمله کسانی‌که به خواجه عبدالله انصاری ارادت ورزیده‌اند، یکی مولانا نورالدین عبدالرحمان جامی است. وی که به اهل‌الله بسیار محبت می‌ورزیده، از جمله کسانی‌که بیش از دیگران به وی اخلاص داشته خواجه عبدالله انصاری است. جامی شیخ‌الاسلام انصاری را در نفحات‌الانس من حضرات‌القدس به تفصیل تمام معرفی داشته و جایگاه او را به خوانندگان این اثر گران‌سنگ به‌طرز شایسته‌ای بیان نموده است. در منقبت شیخ‌الاسلام و آرام‌گاه او قصیده‌ای سروده است که به خط نستعلیق خطاط معروف هرات، خلیفه ملا محمدحسین سلجوقی بر روی سنگی مرمرین نوشته و حکاکی شده است و این سنگ و نوشته، دورادور آیینه‌خانه‌ی آرام‌گاه خواجه عبدالله انصاری را مزیّن نموده است.
امّا کتاب مقامات شیخ‌الاسلام حضرت خواجه عبدالله انصاری هروی که در برخی منابع از آن به‌عنوان «مناقب خواجه عبدالله انصاری» هم یاد گردیده، در میان آثار موجود جامی نشانی و نامی از چنین کتابی نیست و بی‌گمان نسبت دادن آن به جامی اشتباه است. به ویژه که در بعضی از نسخه‌های تکمله‌ی عبدالغفور لاری و مقامات جامی از باخرزی نیز نامی از این اثر برده نشده است. از مهم‌ترین دلایلی که می‌توان نسبت دادن این اثر را به جامی رد کرد، عبارت‌اند از:
1. نثر ساده و روشن آن با زبان جامی تفاوت آشکاری دارد.
2. در میان مجموعه‌های موجود آثار جامی اسمی از آن نیامده است و با آن‌که از همه‌ی آثار جامی نسخه‌های متعددی موجود است از مقامات شیخ‌الاسلام خواجه عبدالله انصاری تا کنون بیش از یک نسخه شناخته نشده است.
3. بیش‌تر جملات و عبارات این کتاب عیناً مانند نفحات‌الانس جامی و طبقات‌الصوفیۀ انصاری است یا این‌که با اندکی تغییر در این کتاب آمده است.
در مقامات شیخ‌الاسلام و در بیوگرافی خواجه عبدالله انصاری، از جمله 91 فقره دست کم 39 فقره آن را به عین ترتیبی که در نفحات‌الانس آمده، البته با کمی اضافت و نقصان گنجانیده شده است و سه فقره‌ی دیگر آن هم در مواضع مختلف نفحات می‌باشد و نیز 33 فقره که در نفحات نیست در این رساله تقدیم شده است. یعنی از آغاز کتاب مقامات شیخ‌الاسلام تا صفحه‌ی ده کتاب از نفحات‌الانس آمده، از طرفی همان‌طور که پیش‌تر اشاره گردید بخش بزرگی از نوشته‌ی مقامات شیخ‌الاسلام با کمی اضافت از طبقات‌الصوفیه‌ی انصاری است.
شفیعی کدکنی درباره‌ی این کتاب نوشته است: «یک روایت از سیرت یا مقامات خواجه عبدالله انصاری باقی مانده است که با عنوان مقامات شیخ‌الاسلام، نخست توسط پرفسور آربری چاپ شده و چندبار هم از روی همان چاپ، در کابل، با تعلیقات و مقدمه‌ی استادان آن ناحیه، چاپ شده است. قدر مسلم این است که هسته‌ی اصلی این مقامات نمی‌تواند جدیدتر از قرن ششم باشد، گرچه تدوین نهایی آن به‌نام عبدالرحمان جامی ثبت شده است» (شفیعی کدکنی، 1392: 350).
اکنون چند نمونه از مطالب اقتباسی و مأخذ آن در کتاب مقامات شیخ‌الاسلام حضرت خواجه عبدالله انصاری هروی – جامی

              متن اقتباسی در مقامات شیخ‌الاسلام خواجه عبدالله انصاری متن مأخذ
ناصرالسلطنة قامع‌البدعة ابواسمعیل، عبدالله بن محمد انصاری قدس‌الله تعالی سره، و هو ابواسمعیل عبدالله بن ابی منصور محمد ابن علی بن محمد بن احمد بن علی بن جعفر بن ابی منصور مت بن ابی ایوب الانصاری ابومنصور هو مت الانصاری قدم هرات مع احنف بن قیس فی زمان عثمان بن عفان رضی‌الله عنه، و ابوایوب هو خالد بن زیدالانصاری شهد بداراً واحد والعقبه صاحب رحل رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله وسلم نزل علیه مهاجراً و هو من اصحاب الصفة مات عام سنة خمسین من‌الهجرة فی زمان معاویة بن ابی سفیان. بارض الروم غازیاً و یقال غزا عام یزید بن معاویة فدفن الی جوارالقسطنطنیه رحمه ‌الله تعالی. «ناصرالسلطنة زین‌العلماء إمام‌الائمة اسمعیل عبدالله أبی منصور محمد بن أبی معاد علی بن محمد بن أحمد ابن علی بن جعفر بن منصور بن أبی منصور مت الانصاری، قدس‌الله روحه و کرم وجهه، و مت، ابومنصور، قَدَم هراة مع أحنف بن قیس فی زمان عثمان بن عفان، رضی‌الله عنه، و هو من أولاد أبی ایوب خالد بن زیدالانصاری الخزرجی النجاری الازدی، صاحب رحل رسول‌الله، صلی‌الله علیه وسلم. و نزل رسول‌الله، صلی‌الله علیه وسلم، فی بیته‌المدینة مُهاجراً علیه حین قدمَه، و هو من أعداد اصحاب‌الصفه کرم‌الله وجهم. مات بالروم غازیاً، فَدُفِنَ إلی جدارالقسطنیه رحمه الله». (طبقات‌الصوفیه، ص 143).
شیخ‌الاسلام گفت رضی‌الله عنه که: من با یعقوب کورتی را دیده‌ام، پیری روشن بود و پیوسته چوبی داشت در دست و روسترۀ بر میان آن بسته، وی را گفتند که این بار چیست؟ گفت: این هم فنی است. «شیخ‌الاسلام گفت که من با یعقوب کورتی دیده‌ام، پیر روشن بود و صاحب وقت و کرامات بود، پیوسته لت داشتی در دست، و استره‌ای بر میان آن بسته، وی را گفتند: این باری چیست؟ گفت: این هم فنی است» (طبقات‌الصوفیه، ص 354).
شیخ‌الاسلام گفت قدس سره که: احمد چشتی بزرگ بود. مرا تعظیم داشتی و حرمت که هیچ کس را نمی‌داشت و پیشین کسی که موی خود را در پای من مالید وی بود. «شیخ‌الاسلام گفت که: پیشین کسی که موی در پای من مالید، احمد چشتی بود و چشتی در پای من افتاد و موی سپید در پای من می‌مالید» (طبقات‌الصوفیه، ص 157).
شیخ‌الاسلام گفت رضی‌الله عنه که: قاضی ابراهیم باخرزی مرا گفت که الله تعالی را بخواب دیدم، گفتم: خداوندا! بنده کی به تو رسد؟ گفت: آن‌گاه که او را هیچ مانع نماند که او را از من بازدارد. «شیخ‌الاسلام گفت که قاضی ابراهیم باخرزی مرا گفت که: الله تعالی به خواب دیدم، گفتم: خداوندا، بنده به تو کی رسد؟ گفت: آن‌گاه که او را هیچ مانع نماند که او را از من وادارد» (طبقات‌الصوفیه، ص 206).
حضرت شیخ‌الاسلام گفت قدس‌الله روحه: من بقهندز زاده‌ام و بآنجا بزرگ شده‌ام. ولدت من یوم الجمعه وقت غروب الشمس. الثانی من شعبان سنة ست و تسعین و ثلاثمائه. «شیخ‌الاسلام گفته است که: «من به قهندز زاده‌ام و آن‌جا بزرگ شده‌ام و ولادت من روز جمعه بوده است، در وقت غروب آفتاب، الثانی من شعبان، سنة ست و تسعین و ثلثمائة» (نفحات‌الانس، ص 336).
و هم وی گفته: من ربیعی‌ام، در وقت بهار زاده‌ام و بهار را سخت دوست دارم، آفتاب در هفدهم درجه‌ی ثور بوده است که من زاده‌ام، هرگه که آفتاب، آنجا رسد سال من تمام گردد و آن میانه‌ی بهار بود، خوشتر وقتی که در بهار باشد وقت گل و ریاحین. «و هم وی گفته: «من ربیعی‌ام، در وقت بهار زاده‌ام و بهار را سخت دوست دارم. آفتاب به هفدهم درجۀ ثور بوده است که من زاده‌ام. هر گاه که آفتاب به آنجا رسد، سال من تمام گردد و آن میانۀ بهار بود وقت گل و ریاحین». (نفحات‌الانس، ص 336).
شیخ‌الاسلام گفت قدس سره که: شریف حمزه‌ عقیلی پیر پدر من بود. «شیخ‌الاسلام گفته است که: «پدر من – بومنصور – در بلخ با شریف حمزه‌ عقیلی می‌بوده است» (نفحات‌الانس، ص 336).
وقتی زنی آمد بوی. گفت، ابومنصور را گوی تا مرا بزنی بخواهد، پدر من گفت: من هرگز زن نخواهم، و رد کرد، شریف گفت: آخر زن بخواهی تو را پسری آید. چون کدم پسر! و به هرات آمد زن خواست و شیخ‌الاسلام بزمین آمد شریف گفت: ابومنصور ما را به هری پسری آمد چنان هن. «وقتی زنی با شریف گفت که: ابومنصور را بگوی که مرا به زنی کند! پدر من گفته است که: من هرگز زن نخواهم، و آن را ردّ کرده است. شریف گفته است که: آخر زن بخواهی و ترا پسری آید، و په پسری! چون به هرات آمده است و زن خواسته و من به زمین آمده‌ام، شریف در بلخ گفته است که: ابومنصور ما را به هری پسری آمد چنان هن» (نفحات‌الانس، ص 336).
بانو عالیه زنی بود بشکوه در پوشنگ. چون شیخ‌الاسلام بزمین آمد. خضر علیه‌السلام. به وی گفت: آن کودک را دیدی در هری که از مشرق تا مغرب از وی پر شود؟ «بانو عالیه زنی بوده با شکوه به پوشنگ. چون شیخ‌الاسلام به زمین آمد، خضر علیه‌السلام – وی را گفت: آن کودک را دید در هری که از مشرق تا مغرب از پر شود؟» (نفحات‌الانس، ص 336 – 337).
و گفت قدس‌الله روحه که: من شش ماه شیر خورده‌ام و بس. و اول مرا در دبیرستان زنی کردند. گفتند زیان دارد. چون چهارساله شدم مرا در دبیرستان مالینی کردند و چون نُه ساله شدم. املا نوشتم از قاضی بامنصور و از جارودی و چهارده ساله بودم که مرا به مجلس بنشاندند و من در دبیرستان ادب خورد بودم که شعر می‌گفتم. چنان‌که دیگران از من حسد می‌آمد. «شیخ‌الاسلام گفت که: اوّل مرا در دبیرستان زنی کردند. گفتند: زیان دارد. چون چهار ساله شدم، مرا در دبیرستان مالینی کردند. و چون نُه ساله شدم، املا نوشتم از قاضی بامنصور و از جارودی. و چهارده ساله بودم که مرا به مجلس بنشاندند، و من در دبیرستان ادب خرد بودم که شعر می‌گفتم، چنان‌که دیگران را از من حسد می‌آمد» (نفحات‌الانس، ص 337).

از مقامات شیخ‌الاسلام خواجه عبدالله انصاری منسوب به جامی تا کنون تنها یک نسخه به دست آمده، آن‌هم در صفحات 194 – 217، به شماره‌ی 1182، متعلق به قسمت کتاب‌های فارسی ایندیا آفیس دهلی که 25 رساله‌ی جداگانه را دربردارد، گنجانیده شده است. در این نسخه بسیاری از رساله‌ها از آثار مولانا نورالدین عبدالرحمان جامی است که «سخنان» خواجه محمد پارسا در صفحات (3 الف – 8 ب)، لوایح در صفحات (8 ب – 29 ب)، شرح خمریه‌ی ابن فارض در صفحات (30 ب – 81 الف)، شرح قصیده‌ی تائیه در صفحات (81 ب – 120 الف)، شرح بعضی از رباعیات در صفحات (109 ب – 148 ب)، شرح بعضی از حصص مثنوی در صفحات (150 ب – 155 ب)، و رساله‌ی لااله الالله در صفحه‌ی (160) کتابت شده است. این نسخه دارای 228 صفحه، دوازده و نیم سانتی‌متر، نسخه‌ی اصل به استثنای دو ورق اخیر، توسط یک کاتب تحریر شده است در 19 سانتی‌متر می‌باشد و هر صفحه‌ی آن شامل هفت سطر است و به خط نستعلیق کتابت شده است. تنها خاتمه‌ای که عصر کتابت را نشان می‌دهد، به همین رساله‌ی انصاری افزوده شده است و از این بخش برمی‌آید که نسخه‌ی خطی مذکور به تاریخ 24 شوال 923 هجری قمری مطابق 9 نوامبر 1517 میلادی پایان یافته است. کاتب در آخر نسخه اسم مؤلف را صریحاً ذکر نکرده، بلکه تنها «حضرت مخدومی» نوشته است و این عنوانی است که به‌طور کلّی نشان‌دهنده‌ی شخصیت‌های برجسته فرقه‌ی نقشبندیه است و به‌ویژه با جامی بی‌مناسب نیست.
با توجّه به آن‌چه در بالا گفته شد، این اثر نمی‌تواند از جامی باشد، بلکه آن را ممکن کاتبی از لابه‌لای نفحات‌الانس و طبقات‌الصوفیه‌ی انصاری جمع‌آوری و منسوب به جامی دانسته است و چون این رساله در نسخه‌ی کتاب‌های ایندیا آفیس دهلی قرار گرفته، آ،ج،آربری و سپس از روی همین چاپ، فکری سلجوقی و علی‌اصغر بشیر هروی آن را از جامی دانسته و منتشر کرده‌اند. ضمناً فکری سلجوقی این اثر را به سبب نزدیک بودن احتفال پنجصد و پنجاهمین سال ولادت مولانا جامی در مدت یک هفته به انجام رسانده که مدتی است بس کوتاه.
ادامه دارد

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2952


مطالب مشابه
بیگانه

بیگانه

5 اسد 1404