نویسنده: نادیه صدیقی، دانشجوی دکتری ادبیات فارسی و استاد همکار دکتر میرهاشمی
چکیده
ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺑﺰرگﺗﺮﯾﻦ ﺷﺎﻋﺮ ﺑﺰﻣﯽ و داﺳﺘﺎنﺳﺮای زبان پارسی و از ﻣﻌﺪود ﺷﺎﻋﺮاﻧﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪدلیل ﮐﺴﺐ ﻋﻠﻮم و ﻓﻨﻮن ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻫمچون ﻓﻠﺴﻔﻪ و ﮐﻼم، ﻋﻠﻮم ﻗﺮآﻧﯽ، ﻧﺠﻮم و دﯾﮕﺮ ﻋﻠﻮم ﺑا ﻋﻨﻮان ﺣﮑﯿﻢ ﻣﻠﻘﺐ ﺷﺪه اﺳﺖ. آﺷﻨﺎﯾﯽ او ﺑﺎ ﻗﺮآن و ﺣﺪﯾﺚ و ﺑﻪﮐﺎرﮔﯿﺮی ﻋﻠﻮم ﺑﻼﻏﯽ و ﺑﺪﯾﻌﯽ ﻫﻤﭽﻮن ﺗﻠﻤﯿﺢ، اﻗﺘﺒﺎس، اﺷﺎره، ﺗﺮﺟﻤﻪ و دﯾﮕﺮ آراﯾﻪﻫﺎی ﻗﺮآﻧﯽ ﺑﺮرﺳﯽ زﯾﺒﺎﯾﯽﺷﻨﺎﺳﯽ ﺷﻌﺮ اﯾﻦ ﺣﮑﯿﻢ ﻓﺮزاﻧﻪ را اﺟﺘﻨﺎبﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﮐﺮده اﺳﺖ. نیایش تنها وسیلهای نیست که انسان به کمک آن نیازمندیهای خود را رفع کنند، بلکه نیایش تجلی عشق و نیاز روح آدمیاست، غالباً آنچه با منطق و بررسی تحلیلی و علم و تفکر علمیو فلسفی بهدست نمیآید، با عشق و با پیوستگی روح به معشوق بهدست میآید. نیایشﻫﺎی ﻧﻈﺎﻣﯽ در آﻏﺎز ﻫﺮ ﭘﻨﺞ ﻣﻨﻈﻮﻣﻪ ﭘﺲ از ﺣﻤﺪ ﺧﺪاوﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎل آﻣﺪه اﺳﺖ. در این مناجاتها ﺧﻮاﻫﺶ و اﻇﻬﺎر ﻋﺠﺰ و ﻋﻄﺶﻫﺎی ﻋﻤﯿﻖ روﺣﺎﻧﯽ و ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ و ﭘﺲ از آن ﻣﺒﺎﺣﺚ ﻣﻌﺎد ﻣﻄﺮح ﻣﯽﺷﻮد. ﻃﻠﺐ ﻣﻐﻔﺮت از ﺧﺪاوﻧﺪ و دﻋﺎ در ﭘﺎﯾﺎن سرودهها میآید. آوردن ﻣﻀﺎﻣﯿﻦ ﻟﻄﯿﻒ و ﻋﻤﯿﻖ ﺑﺎ ﺣﻤﺪ اﻟﻬﯽ و ﺗﻮﺻﯿﻒ ﻋﻈﻤﺖ ﮐﺒﺮﯾﺎﯾﯽ، ﺑﺮﺷﻤﺮدن ﺻﻔﺎت ﺟﻤﺎل و ﺟﻼل اﻟﻬﯽ، ﺗﺴﺒﯿﺢ و ﺗﻨﺰﯾﻪ ﺧﺪاوﻧﺪی، ﺑﯿﺎن رﺣﻤﺖ و ﻣﻐﻔﺮت اﻟﻬﯽ، اﻇﻬﺎر ﻋﺠﺰ و اﻋﺘﺮاف ﺑﻪ ﻣﻌﺎﺻﯽ و ﮔﻨﺎﻫﺎن، ﻃﻠﺐ ﻋﻔﻮ و ﺑﺨﺸﺶ اﻟﻬﯽ در مناجات نظامیمباحث زیادی مطرح است که مهمترین آن توحید، عشق، عرفان، مقام انسان، مقام عقل و دل، ادب و ذکر، تواضع و اخلاص و زهد و فنا برجستهتر است.
کلید واژه: مناجات، عاشقانه، عارفانه، حکیمانه، نظامیگنجوی
مقدمه
مناجات، بهعنوان یک گونه و موضوع ادبی وسیلهای برای بیان عقاید و اصول تفکر در ادبیات فارسی بهشمار میرود. بهطوری که حکیم نظامی گنجهای با الهام از اصول تفکر اسلامی نگرش خود را نسبت به خدا ،جهان هستی، عقاید و مفاهیم عمیق دینی در گوشهی انزوایی خویش با شیواترین زبان تحلیل ترنم کرده است. با عنایت به مهارت خاص نظامی در ارائهی مسائل مربوط به خداشناسی و بهویژه ارائهی آن در قالب مناجات که او را در میان شاعران فارسیگوی ممتاز کرده است. «شناخت خدای یگانه بهعنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات، منزه از هرگونه نقص و کاستی، و شناخت رابطهی او با جهان، عکسالعملی در ما ایجاد میکند که از ان به پرستش تعبیر میشود. پرستش نوعی رابطهی خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خدای خود برقرار میکند و این نوع رابطه را تنها با خدای خود میتواند برقرار کند و در مورد غیر خدا نه صادق است و نه جایز. شناخت خداوند بهعنوان یگانه مبدأ هستی و یگانه صاحب و خداوندگار همه چیز، ایجاب میکند که هیچ مخلوقی را در مقام پرستش شریک او نسازیم» (جعفری ،1370 :290 ). نیایش در طول پرستش و در طول مذهب قرار دارد. بهاین معنا که در هر نیایشی مذهب و پرستش وجود دارد؛ ولی همه مسائل مذهب، مستقیماً به نیایش مربوط نمیشوند؛ بلکه هدف نهایی آنها حصول حالت ارتباط با خدا و نیایش است که با تقویت اعتقاد و انجام عبادتها، نیایش واقعی صورت میگیرد. نیایش یک رابطهی وجودی دوسویه است که در نهایت به حاکمیت و احاطهی تام و تمام یکسو میانجامد و بنده ، خود را سراپا عین فقر و احتیاج به حق مییابد.نیایش بهمعنای تسلیمشدن و گوشهی عزلت برگزیدن نیست، بلکه نیایش جانمایهی نشاط و تلاش و کوشش و شجاعت است؛ زیرا اتصال روح و جان آدمی به حقیقت خداوندی، بهذات خود نشاطآور و شجاعت زاست. به همین دلیل است که عارفان واقعی شادترین و شجاعترین افراد هستند.
بیان مسأله
نظامیگنجوی یکی از بزرگترین شاعران ادبیات فارسی است که دارای سبک است و حتی از وجود اوست که میتوان از مکتب آذربایجانی سخن گفت. نظامی داستان عاشقانه را به کمال رساند و صدها شاعر به تقلید از وی شروع به سرودن داستانهای عاشقانه کردند. شعر نظامی از جهتهای متفاوتی قابل بررسی است. یکی از ویژگی شعر نظامی مناجات اوست که با تمام ادبیات پیش از خود و بعد خود متفاوت است. مسألهی اصلی تحقیق این است که مناجات نظامی چه تفاوتی با مناجات دیگر شاعران دارد؟ او از چه زاویه یا مضمون به مناجات میپردازد و اینکه به یک موضوع خاص در مناجات ایستا است یا مضمونآفرینی میکند و مناجات متحرک و پویایی دارد. کیفیت و کمیت این مناجاتها چگونهاند و چه اشتراکهایی با دیگر شاعران دارد. در تحلیل این مسأله به پنجگنج توجه شده است؛ زیرا مهمترین اشعاری که مضامین نیایش و دعا و مناجات دارند در خمسهی وی است. با تحلیل هر بخشی که از لحاظ مضمونآفرینی شعر نظامی پیرامون مناجات مثالهای آورده شده تا چیستی و چگونگی مناجات در شعر نظامی مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته باشد.
در این تحقیق تلاش بر این شده است که گوشههایی از زیبایی کلام این حکیم بزرگوار بررسی و تحلیل شود. تا با گشودن دریچهای از احساس و جهانبینی شاعر نیایشگر از این راه به اعتقاد دینی او پی ببریم و نگاهش به عقل بهعنوان یک ابزار شناخت چگونه است؛ در صدد تقابل با کدام یک از اندیشهها برآمده؛ خود را تا چه پایه میشناخته؛ آمال و آرزوهایش چه بوده است؛ تا دریابیم که ارزش و کیفیت هنری آثار او با آمیختن با آموزههای دینی در زمینههای مختلف به چه صورتی درآمده است. آیا تحت تأثیر قرار گرفته است یا نه؛ یا آموزههای تعلیمی از ارزش زیبای شعر نظامی را بررسی کنیم. کاسته است یا نه؟
پرسش اصلی: مناجات نظامی چه ویژگی دارد و از چه فاکتورهای برای مناجات سود برده است؟
پرسشهای فرعی
1) تفاوت مناجات نظامی با دیگر شاعران چیست؟
2) هدف نظامی از موضوعات گوناگون با بیان نیایش چیست؟
هدف تحقیق: هدف این پژوهش آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی، با توجه به ارزش معنوی دعا و نیایش در ادبیات از نظر محتوا و کیفیت، به بررسی تطبیقی دعا و نیایش و محتوا و مضمون آنها در اشعار نظامیگنجوی پرداخته شود.
روش تحقیق: روش پژوهشی در این رساله، توصیفی و تحلیلی است که با استقصا در آثار نظامیصورت گرفته است.
مناجات
مناجات را در ادبیات فارسی نیایش، دعا، حمد، ثنا، ذکر و تسبیح گفتهاند که این واژگان ریشهی عربی یا فارسی دارند و در عین اینکه تفاوتهای اندکی با یکدیگر دارند؛ همه به یک مفهوم و دلالت واحد اشاره دارند و آن عبارت است از خلوت کردن و درد دل گفتن با خالق یگانه که سرچشمهی همه فیضها و لطفهاست. «نیایش به معنای آفرین و تحسین و دعایی است که از روی تضرع باشد» (حمیدیان، 1372: 72). «نیایش پرواز روح آدمیاست به طرف آن کانون روحانی عظیم و مرموز کائنات» (احمدنژاد، 1378: 40). و یا در ستایشهای واقعی هیچگونه طمعی در کار نیست؛ زیرا ستایش امری فطری و طبیعی است و انسان در مقابل زیباییها ناخودآگاه زبان به ستایش میگشاید. انسان وقتی در مقابل زیباییها و عظمتها قرار میگیرد، خاضع میشود و خضوع خود را به صورت ستایش اظهار میکند و آن پدیدهی زیبا را تحسین میکند بدون آنکه سودی از آن در نظر باشد. در همه ادیان و مذاهب در کنار وظایف فردی و اجتماعی که برای پیروان وضع شده، لحظات و زمانهایی هم برای ارتباط خالصانه و نزدیک با خالق در نظر گرفته شده است تا مؤمن در این لحظات بتواند پنهانترین رازهای خود را با نزدیکترین منبع آفرینش خود در میان بگذارد. این لحظات تنهایی را در فرهنگ دینی به اسامیگوناگونی نامیدهاند.
حمد در معنای دعا، ثنا، شکر نعمت، مدح و نیکویی گفتن، ستودن و آفرین، مقابل نکوهش. در زبان فارسی کلمهای نداریم که ترجمان دقیق کلمهی «حمد» باشد. دو کلمهی مدح و شکر عربی در زبان فارسی معادل دارند که معمولاً از این معادلها برای کلمهی حمد استفاده میشود. مدح را میتوان ستایش و شکر را میتوان سپاس ترجمه کرد. با این حال هیچ کدام به تنهایی رسانندهی معنای حمد نیستند. حمد به معنای شکر، نعمت خدا را بهجا آوردن و او را مدح نمودن، پرستیدن، در معنای عبادت کردن، خم شدن به رسم تعظیم و نماز بردن نیز معنی شده است. ستایش از نظر زمانی معمولاً در جایگاه دوم قرار میگیرد؛ یعنی در ابتدا نعمتی داده میشود و ستایشکننده پس از دریافت آن نعمت اقدام به ستایش میکند. یا در مقابل زیبایی یا عظمتی قرار میگیرد و مجذوب آن شده خواسته یا ناخواسته زبان به ستایش میگشاید.
مناجات مصدر عربی از باب مفاعله و ریشهی آن کلمهی نجو (نجا) است . ابوهلال عسگری میگوید: «نجوا سخنی پنهانی است که با دوستت در میان میگذاری و گویی آن سخن را چنان بالا میبری که غیر از او کسی را بر آن دسترسی نیست و این بدان دلیل است که معنای اصل کلمه، رفعت و بلندی است و از همین ریشه است نجوه به معنی سرزمین بلند». مناجات در اصطلاح، طلبکردن چیزی از خداوند و یاری خواستن از اوست. همچنین در تعریف دعا آوردهاند که ندا کردن خداوند است با گریه و زاری برای آنکه از دعاکننده دفع عذاب کند یا مطلوبش را برآورده سازد. در اصطلاح علمای بلاغت: «مناجات یعنی طلبکردن دانی از عالی با تضرع و خشوع» (زرینکوب، 1363: 325). دعا و مناجات ۲۱۲ بار در قرآن کریم آمده است. بههمین جهت، دعا، تبتل، ابتهال، تضرع، مطلق خواندن و صدا کردن، ندا، صدا، آواز، درخواست، طلب حاجت، قنوت، ندبه، ذکر، سجده، رکوع، سجود، تسبیح، مسألت، التماس، حمد، ثنا نوعی مناجات بهشمار میرود. از معانی مناجات در فارسی، خواندن، نیایش، کرنش، زاری، راز و نیاز، ارتباط قلبی با خدا، نیز آمده است. راغب اصفهانی در معنای مناجات آورده است: «مناجاتکردن با کسی، همان به راز سخن گفتن است و در اصل سخنگفتن با کسی در سرزمین بلند و دور از چشم دیگران است». در متون ادب فارسی از میان واژگانی که هممعنای نیایش آوردهاند، مناجات بیشتر از لغات دیگر بهاین تعریف نزدیک است. میتوان مناجات را در اصطلاح خاص دینی چنین تعریف کرد: مناجات راز و نیاز گفتن بنده به درگاه خداوند است که معمولاً در خلوت از روی صفای قلب و رقت احساس، به منظور استغفار و جلب یاری و ترحم وی انجام میگیرد. مناجات نوعی تجربهی دینی است که در احوالی پدید میآید که فیلسوفان دین امروز آن را «تجربهی دینی» مینامند؛ یعنی که آدمی با جان خود اموری را مییابد که در ذهنش خطور نکرده است. مواجهه وجودی با حقایقی پنهان و دور از دسترس حواس و برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم و فراتر از تمامیآنچه که خوانده و شنیده است. انتقال این احوال و بازگفت این اسرار امکانپذیر نیست باید مرد راه بود و صادقانه گام در طریق سلوک نهاد و به آستان حقیقت رسید.
فلسفهی آفرینش انسان، بندگی و عبادت و عبودیت است. این کلام صریح الهی در قرآن کریم است که میفرماید: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (ذاریات/۵۶) جن و انس را جز برای پرستش و بندگی خود نیافریدم. پس با این تصریح هدف اصلی آفرینش عبادت دانسته شده است. اما سؤالی که مطرح میشود این است که آیا در دورانهای پیشین و اقوام گذشته امر پرستش چگونه صورت میگرفته یا چرا بعضی از انسانها در گذشته بهسوی بتپرستی یا ستایش عناصر طبیعت گرایش مییافتهاند. شور دینی، مبتنی بر شعور دینی است و شعور دینی بعدی اصیل و ریشهدار در وجود آدمیاست که نمیتوان آن را نادیده گرفت. بسیاری از فیلسوفان و متکلمان بهصراحت، بر اصیلبودن حسّ پرستش و دینورزی آدمی مهر تأیید نهادهاند. بدینسان نیایش بخشی از ساختار وجود آدمیاست. همین بافت مستقیم حضوری است که او را به نیایش و تضرع در آستان حق فرا میخواند. نیایش در عمق جان او ریشه دارد نهاینکه حاصل ترس و جهل او در برابر سیل و طوفان و زلزله و بلایای طبیعی باشد.
مناجات در شعر نظامی
در تارک ادب فارسی، شاعران و نویسندگان پارسی و غیرپارسی، با استناد به فرمایش پیامبر اکرم (ص) که فرمودند: «هر کاری با نام خدا آغاز نشود ابتر است»، از دیرباز سرودهها و نوشتههای خود را با نام پروردگار جهان آغاز کردهاند و بزرگی و بخشندگی وی را ستوده، سر نیاز بر آستان او نهادهاند. در ادب عربی نیز شاعران قدیم و جدید به صورت جسته و گریخته در اشعار خود به دعا و نیایش با پروردگار هستی پرداختهاند. نظامیگنجوی یکی از بزرگترین شاعران ادب فارسی در آغاز مثنویهای خود، ابیات زیادی را به حمد و مناجات با خدا اختصاص داده است. پدیدهی بسیار مهم و بنیادین دعا و نیایش در ادب دیرپای پارسی نیز جایگاه والا دارد. پیوند دیرین ادبیات و دین در ایران که نخستین نمونهی درخشان این پیوند، متون اوستایی است، همواره دعا را در ردیف مهمترین مضامین و نیز قالبهای ارائه شده در ادبیات فارسی از دورهی باستان تا میانه و نو قرار داده است. در ادب فارسی، از آثار حماسی چون شاهنامهی حکیم فردوسی گرفته تا آثار داستانی از قبیل منظومههای نظامی و ادب غنایی و تغزلی، همواره با کثرت و تنوع بهاین پدیده برمیخوریم. در این مقاله برآنیم که با تکیه بر یکی از مهمترین منظومههای داستانی پارسی، یعنی «لیلی و مجنون» نظامیگنجوی که بسیار مورد پیروی و تقلید شاعران قرار گرفته، جایگاه دعا و نیایش را در آثار نظامی بهطور اخص و در ادب منظوم پارسی بهطور عموم باز نماییم و با روش توصیفی و تحلیلی، جایگاه این پدیدهی بسیار مهم را در فرهنگ پارسی ترسیم کنیم.
زبان فارسی جولانگاه هنرنمایی شاعران بزرگی همچون حافظ، مولوی، عطار، سعدی، نظامی و… بوده است. از میان این شاعران، حکیم نظامیکه از ارکان مهم ادب فارسی بهشمار میآید، نادره حکیمیاست که به دلیل فطرت توحیدی و بینش عمیق و معلومات وسیع، اشعاری نغز همراه با آموزههای اخلاقی دارد. مناجاتهای شعر نظامی از نظر ادبی بسیار قویتر است و او مضامین نو و تشبیهات و استعارات فراوانی بهکار برده است. نظامیدر بیان مفاهیم الهیات و بهویژه در مناجات و راز و نیازهایش از تغزل و توصیف استفاده نمیکند. بنا به گفتهی علامه محمد تقی جعفری گویا این روش از قرن هفتم به بعد رایج شده است؛ اما تأثیر نظامی بر شاعران بعد از خود نیز واضح و آشکار است. حتی شاعران بزرگی چون مولوی، سعدی و حافظ از این تأثیر مصون نبودهاند و این مطلب، مقام بلند علمی و ادبی او را مینمایاند. باب سوم این رساله تأملی بر افکار و عقاید اوست. عدهای براساس برخی از ابیاتش او را شافعی و اشعری میدانند.
نظامیحکیم است و حکیم به حکم حکمتش، سخاوتمندانه و دلسوزانه به هدایت و راهنمایی خلق میپردازد و از طرفی دیگر ادبیات فارسی، ریشه در اندیشه و دیدگاه توحیدی دارد و در این دیدگاه پند و اندرز و احساس مسؤولیت در برابر دیگران وظیفهی هر انسانی و بهویژه انسان آگاه و خردمند است برای بیان پند و اندرزها و بهرهگیری از آنها، در باب چهارم به جایگاه پند و اندرز در ادب فارسی و بهویژه در آثار نظامی پرداخته شده است. با بررسی مفاهیم و مضامین اشعار نظامیدرمییابیم؛ نظامی شاعری عارف است و عرفان او بیشتر عملی است. هرچند که از نظریات عرفانی نیز آگاه و قادر به بیان طرح آن نیز بوده و به بیان آرای خود نیز مبادرت ورزیده است. اما تفاوت اصلی نظامی با شاعران عارف دیگر همچون عراقی، سنایی، مولوی و … در این است که او برای بیان عشق، از قالب غزل استفاده نکرده و در قالب مثنوی و با بیان داستانهای مورد علاقه عموم مردم، سعی در تبیین عشق حقیقی که رکن اصلی نظام خلقت میباشد، داشته است.
مناجات و خمسهی نظامی
مناجات در خمسهی ﻧﻈﺎﻣﯽ که از ﻣﺨﺰن اﻻﺳﺮار عرفانی و ﺣﮑﻤﯽ آﻏﺎز ﮐﺮده ﺑﻮد و در ﻟﯿﻠﯽ و ﻣﺠﻨﻮن، رﻣﺎﻧﺘﯿﮏ، اﯾﻦ ﺑﺎر کاملاً داﺳﺘﺎﻧﯽ ﺷﺮوع ﻣﯽﮐﻨﺪ؛ ای ﺧﺪاﯾﯽ ﮐﻪ وﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺑﻮدی، ﻫﯿﭻﮐﺴﯽ ﻧﺒﻮد و ﺟﻬﺎن را ﺗﻮ آﻓﺮﯾﺪهای، ای ﺧﺪاﯾﯽ ﮐﻪ آﻏﺎز ﻫﻤﻪداﺳﺘﺎنﻫﺎ ﺗﻮﯾﯽ و ﭘﺎﯾﺎﻧﺶ ﻧﯿﺰ ﻫﻢ. ﺧﺴﺮو و ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻣﻨﻈﻮﻣﻪای اﺳﺖ ﺑﺎ ﺑﯿﺶ از 6500 ﺑﯿﺖ ﮐﻪ داﺳﺘﺎن ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪن ﺧﺴﺮو ﭘﺮوﯾﺰ ﺑﺮ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺷﺎﻫﺰاده ﺧﺎﻧﻢ ارﻣﻨﯽ 590 بیت اﺳﺖ. در ﺳﺮآﻏﺎز ﺗﻌﺪاد 13 ﺑﯿﺖ اول راز و ﻧﯿﺎز اﺳﺖ. ﭘﺲ از آن ﺗﻌﺪاد 44 ﺑﯿﺖ ﺗﺤﻤﯿﺪ آورده اﺳﺖ و ﭘﺲ از اﺳﺘﺪﻻل ﻧﻈﺮ و ﺗﻮﻓﯿﻖ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺧﺪاوﻧﺪ، ﺑﺎر دﯾﮕﺮ در 12 ﺑﯿﺖ روی ﺑﻪ آﻣﺮزش راز و ﻧﯿﺎز آورده و در 33 ﺑﯿﺖ ﺑﻪ دﻋﺎ ﭘﺮداﺧﺘﻪ اﺳﺖ. ﻣﺠﻤﻮع اﺑﯿﺎت اﯾﻦ ﺗﺤﻤﯿﺪﯾﻪ 102 ﺑﯿﺖ اﺳﺖ. اﯾﻦ ﻣﻨﻈﻮﻣﻪ ﺑﺎرﻫﺎ ﻣﻮرد ﺗﻘﻠﯿﺪ ﺷﺎﻋﺮان ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ و ﺷﺎﻋﺮان ﻣﻀﺎﻣﯿﻨﯽ ﻧﻮ و دلپذﯾﺮ از آن ﺳﺎﺧﺘﻪاﻧﺪ. ﻟﯿﻠﯽ و ﻣﺠﻨﻮن اﯾﻦ ﻣﻨﻈﻮﻣﻪ ﺑﻌﺪ از ﺧﺴﺮو و ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﻪ ﻧﻈﻢ درآﻣﺪه اﺳﺖ؛ و دارای 4700 ﺑﯿﺖ اﺳﺖ و بیشتر آن را ﻓﻘﻂ در ﭼﻬﺎر ﻣﺎه از ﺳﺎل 584 ﻫـ. ق ﺳﺮوده و در ﺳﺎل 588 ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎن برده اﺳﺖ. ﺑﺎز ﻫﻢ در آﻏﺎز اﯾﻦ ﻣﻨﻈﻮﻣﻪ ﺗﺤﻤﯿﺪﯾﻪای در 105 ﺑﯿﺖ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﯾﮏ ﻣﻨﺎﺟﺎت ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ و دﻋﺎی همراه ﺑﺎ اﺧﻼص و ﻋﺒﻮدﯾﺖ و ﺧﺪاﭘﺮﺳﺘﯽ ﺳﺮوده ﺷﺪه اﺳﺖ. ﭼﻮن داﺳﺘﺎن اﯾﻦ ﮐﺘﺎب وﺻﻒ ﻋﺸﻖ و ﻋﺎﺷﻘﯽ اﺳﺖ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺗﺤﻤﯿﺪﯾﻪی اﯾﻦ ﻣﻨﻈﻮﻣﻪ را ﺑﻪ ﻣﻀﺎﻣﯿﻦ ﻋﺎﺷﻘانه آراﺳﺘﻪ اﺳﺖ. دیگر ﻫﻔﺖﭘﯿﮑﺮ یا ﻫﻔﺖﮔﻨﺒﺪ اﺳﺖ. این مثنوی ﺑﻪﻧﺎم ﺑﻬﺮام ﻧﺎﻣﻪ نیز خوانده شده و ﻣﺸﺘﻤﻞ ﺑﺮ دو ﻣﻨﻈﻮﻣﻪ «ﻫﻔﺖﮔﻨﺒﺪ» و «ﺑﻬﺮامﻧﺎﻣﻪ» ﻧﯿﺰ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮد. ﮐﺎر وﯾﮋهی ﻧﻈﺎﻣﯽ در اﯾﻦ اﺛﺮ ﻗﺼﻪﮔﻮﯾﯽ اﺳﺖ. جمعاً بیشتر از 5000 ﺑﯿﺖ است و در ﺳﺎل 593 ﻫﺠﺮی ﻗﻤﺮی ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎن رﺳﯿﺪه اﺳﺖ. اﯾﻦ اﺛﺮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻧﻈﺮ ﺑﺮ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪی ﻓﺮدوﺳﯽ ﺳﺮوده ﺷﺪه اﺳﺖ ﺑﺎ ﻣﻨﺎﺟﺎتی زﯾﺒﺎ و دلﻧﺸﯿﻦ آﻏﺎز ﻣﯽﺷﻮد.
1- مناجات محض با دیدگاه اسلامی
ستایش از معشوق، همواره برای یک عاشق لذتبخش بوده است. «خداوند، اول است؛ یعنی وجود او را آغازی نیست (و از ازل بوده است) و آخر است؛ یعنی هستی و بودن او نهایتی ندارد.
خداوند ازلی و ابدی است. «هُوَ الاوَّلُ و الآخِر»(حدید: 3). «سمعانی» در توضیح این آیه چنین میگوید: «خداوند، اول است؛ یعنی وجود او را آغازی نیست (و از ازل بوده است) و آخر است؛ یعنی هستی و بودن او را نهایتی نیست وجود خداوند قبل از هر قبلی بوده و ازلی است و بقای او بعد از هر بعدی و ابدی است بدون هیچ دگرگونی و فنا. هیچ چیزی نیست جز آنکه نابود میشود یا تغییر پیدا میکند یا بر آن تحول عارض میشود یا زائل میگردد و یا از حالی به حال دیگر درمیآید؛ جز پروردگار جهانیان که او همواره فرد بوده و خواهد بود. او اول است پیش از هر چیزی و آخر است برای همیشه. صفتها و نامها بر او گوناگون نمیشوند، آن گونه که بر غیر او گوناگون میگردند، از قبیل انسان که زمانی خاک، زمانی خون و گوشت و دورانی هم درهم شکسته و خاک میشود، که در همهی این موارد، نامها و صفتها تغییر مییابند و خداوند برخلاف آنهاست. حکیم نظامی در مقام توجه به دو صفت «ازلیت» و «ابدیت» خداوند، در مخزن الاسرارِ خویش اینگونه خدایش را میستاید:
اول و آخر به وجود و صفات
نیست کن و هست کن کائنات
پیشْ وجود همــهآیندگان
بیــــشْ بقای همه پایندگان
اول او اول بی ابتـــــداست
آخـــر او آخر بی انتهاســت
(نظامی،1363 :23 ).
همچنین نظامیدر هفت پیکر در این باره چنین میگوید:
ای جهان، دیده بودِ خویش از تو
هیچ بودی نبوده پیش از تو
در بدایـت، بدایــت همه چیز
در نهایــت، نهایت همه چیز
اوّل الاوّلیـــن به پیش شـمار
و آخر الآخــرین به آخر کار
(نظامی،1363 :233).
و بالآخره در شرفنامه گوید:
نبود آفرینش تو بودی خدای
نباشد همیهم تو باشی بهجای
(نظامی،1363 :203).
حکیم نظامی در لیلی و مجنون، در بیان یکی از ستایشهای عمیق و زیبای خویش از پروردگار جهان هستی، چنین میگوید:
ای محرم عالَم تحیّر
عالَم ز تو، هم تهی و هم پر
اشاره به یگانهبودن در امر ستایش از پروردگار مهمترین مضمون نظامی است. هم به یک معنا به موجودات نزدیک است و هم به یک معنا از آنها دور است. مقصود نظامی در عبارت «عالَم ز تو، هم تهی و هم پر» اشاره به همین حقیقت است؛ آن که خدا را شناخت، تنها عاشق او میشود. خداوند، هم با همه چیز است و هم غیر همه چیز.
2- مناجات با محتوای عاشقانه
نخست به چگونگی ثنا و ستایش شاعر از خداوند بزرگ پرداخته پس آنگه به چگونگی انعکاس روحی و روانی نیایشگر توجه شده، در سرآغاز هر بحث سعی براین شده است که از آیات و احادیث ویژه که با آن موضوع مرتبط است استفاده شود و در نهایت بهاین نتایج میرسیم که تعالیم نظامیحالت جهان شمول دارد، گوی فرا زمانی و فرا مکانی و قابل استفاده برای ابنای بشر در دوران مختلف است، نطامی رنگ فردی و تکبعدی به آموزههای خود نداده است و در دیدگاهش نسبت به مسائل گوناگون از وسعت مشرب بینظیری برخوردار است. او با تسلط کامل بر اصول تفکر اسلامی توانسته معارف فراوانی مربوط به الهیات، اخلاقیات و حکمت و عرفان اسلامی را در قالب هنر شعر که مستند به آیات و احادیث است نام خود را در این زمینه جاودانه بنماید و سخن از دست بلند، خارج از زمان و مکان بگوید. توحید که بهعنوان یک جهانبینی در بینش اسلامی وجود دارد اساسیترین محور در مناجات حکیم نظامیگنجوی است و اعتقاد به توحید و یگانگی خداوند و اقرار به انفراد او در تمام ابعاد آن اعم از خالقیت، مالکیت، حاکمیت، ربوبیت، با ترکیبهای بدیع و تصویرهای کمنظیر در باورهای نظامی در لابهلای آثارش متبلور شده است. نظامیگنجوی اولین کسی است که با آوردن مسائل حکمی، فلسفی، و علوم عقلی و نقلی در شعر آن هم در اوضاع نابسمان فکری و عقیدتی و تشکیک آرا در میان ملل با تأسی و تمسک الهی با بهترین شیوه به وسیلهی زبان مناجات و راز و نیاز در ضمن حمد و ستایش خداوند و گاهی بهصورت رازنامه در مخزن الاسرار بیان کرده است
ستایش از خداوند در نظر عاشق و معشوق
ستایش از معشوق، همواره برای یک عاشق لذتبخش است. یک عاشق، آنگاه که لب به ستایش معشوق میگشاید، شور و شعف وجودش را فرامیگیرد و احساس میکند بهنوعی از سوی معشوق خویش کامیاب شده است. این لذت و شور و شعف آنگاه در عاشق به اوج میرسد که معشوق سرچشمهی تمام زیباییها و داناییها و قدرتها بوده و در نتیجه بی نظیر و منحصر به فرد باشد؛ چنین معشوقی، جز ذات پاک پروردگار جهان نخواهد بود و به تعبیر نظامی:
تعالی اللّه یکی بیمثل و مانند
که خوانندش خداوندان خداوند
عاشقی که چنین معشوقی را شناخت، یک سره دست از غیر او میشوید و جهت عشق خویش را تنها به سوی او معطوف خواهد ساخت. نظامیدر این باره گوید:
هر چه هست از دقیقههای نجوم
با یکایک نهفتههای علوم
خواندم و سرّ هر ورق جستم
چون تو را یافتم ورق شستم
همه را روی در خدا دیدم
در خدا بر همه تو را دیدم
ای به تو زنده هر کجا جانی ست
وز تنور تو هر که را نانی ست
(نظامی،1363 :112).
بی گمان یکی از عاشقانی که با تمام وجود از معشوق حقیقی خویش، یعنی پروردگار عالم هستی ستایش کرده است، عارف و حکیم بزرگ، نظامیگنجهای است. اگر ادعا کنیم که هیچ شاعر بزرگی چون نظامی، توفیق نیافته است که بدین زیبایی و عمق و گستردگی، معشوق خویش را توصیف کند و بستاید، سخن به گزاف نگفتهایم. اقتباس نظامیاز آیات و روایات و همچنین استخدام مایههای فلسفی و کلامی او در امر ستایش پروردگار، او را از دیگر بزرگان شعر و علم و ادب متمایز ساخته است. ناگفته نماند که از امثال این ابیات، مقام رفیع شناخت و معرفت حکیم نظامی از ولینعمت خویش، یعنی حق تعالی نیز فهمیده میشود. وی در بخشی از ستایش از معشوق خویش چنین میسراید:
بهنام آن که هستی نام از او یافت
فلک جنبش، زمین آرام از او یافت
خدایی کآفرینش در سجودش
گواهی مطلق آمد بر وجودش
وجودش بر همه موجود قاهر
نشانش بر همه ذرات ظاهر
فلک بر پای دار و انجم افروز
خرد را بی میانجی حکمتآموز
کواکب را به قدرت کارفرمای
طبایع را به صنعت گوهر آرای
(نظامی،1363 :203).
نظامیمعشوق حقیقی خویش را کسی میداند که همه معشوقان عالم در برابرش رنگ باخته و زیبایی خویش را از دست داده اند.
مناجات عارفانه
نظامیدر عرفان و سیر و سلوک، یکی از پیشوایان بزرگ و دارای مراتب بلند است. آنچه از اشعار وی استفاده میشود، این است که وی مراتب و مقامات باطنی و قلبی را طی کرده و به ریاضت، نفس را رام ساخته و صاحب همت بلند بوده است. شیخ نظامی به واسطهی علّو طبع و بزرگی همت، به سلاطین، امرا و متمولین اعتنایی نداشت. قزل ارسلان، با آن قدرت و جلالت و با آن غرور و نخوتی که داشته و از بوسیدن دست سلطان عصر طغرل، با اینکه مرسوم بوده است امتناع میکند، آن گاه که زیارت شیخ نصیبش میشود، با منتهای خضوع و خشوع، به بوسیدن دست شیخ افتخار میکند. همین قزل ارسلان در یکی از مسافرتهای خود در شش فرسنگی شهر گنجه، رحل اقامت انداخته، بزم عیش و طربی تهیه نموده بود. آن گاه که با خبر میشود نظامی به دیدن او میآید، فوراً مجلس طرب را به هم میزند، شیخ را استقبال میکند و مشغول پذیرایی و شنیدن نصیحتها و اندرزهای حکیمانهی او میشود.
چو ما با ضعف خود دربند آنیم
که بگزاریم خدمت تا توانیم
تو با چندان عنایتها که داری
ضعیفان را کجا ضایع گذاری
(همان:234)
باری در پاکی اخلاق و تقوی، نظیر حکیم نظامی را در میان تمام شاعران عالم نمیتوان پیدا کرد. حتی در آنجا هم که مواقعه عاشق و معشوق را به نظم درمیآورد، یک کلمه رکیک و یک لفظ زشت بهکار نمیبرد. نظامی، حسودان و رشکبران را مانند یک پیغمبر بردبار، به جای نفرین دعا میکند و میگوید:
کسی کو بر نظامی میبرد رشک
نفَس بی آه بیند دیده بی اشک
حکیم بزرگ، نظامیگنجهای، کتابی مشتمل بر بیست هزار بیت در حکمت اخلاق و حکایات موسوم به «خمسه» برای ما به یادگار گذاشته و گذشته است»(ثروتیان، 1378: 98) خدای چارهساز نظامی، خداوند چارهساز بندگان است و تنها کسی است که میتواند بندگانش را از تنگناها و بنبستها نجات دهد؛ یعنی آنگاه که هیچ چارهای برای بندهای نمانده است و تمامی راهها به روی او بسته شده است، یک راه چاره همواره به روی بندگان باز است و آن هم خداوند تبارک و تعالی است. تو پناه و چارهی منی، آنگاه که تمامی راهها با همه وسعت آن به رویم بسته میشود و زمین با همه فراخی، بر من تنگ میگردد:
چارهی ما ساز که بیداوریم
گر تو برانی به که روی آوریم
یار شو ای مونس غمخوارگان
چاره کن ای چاره بیچارگان
قافله شد، واپسی ما ببین
ای کس ما بیکسی ما ببین
(نظامی، 1363: 93).
ولی نکته اینجاست که در مکتب نظامی، خداوند، تنها، خدای خردمندان و عاقلان نیست و فقط از آنها بندهنوازی نمیکند، بلکه او خدای نابخردان هم بوده و چارهساز امور آنها نیز میباشد. نظامیدر این زمینهاینگونه میسراید:
خدای خردبخش بخردنواز
همان ناخردمند را چارهساز
خداوند نظامی، تنها، خدای خوبان و نیکان نیست؛ بلکه پروردگار گنهکاران نیز هست؛ آنها را میآمرزد و مشمول رحمت خویش قرار میدهد. آری خداوند، صفاتی مانند عفو، آمرزش، رأفت، پردهپوشی، فضل و رحمت دارد که جز گنهکاران از آن برخوردار نمیشوند و در ایام روزگار نسیمهای رحمتی از جانب خداوند میوزد که جز افرادی که خود را در معرض آن قرار میدهند، بهرهای نمیبرند. نظامیگنجهای در منظومهی هفتپیکر خویش در این باره چنین میسراید:
گر آلوده گردم من اندیشه نیست
جز آلودگی خاک را پیشه نیست
گر این خاک روی از گنه تافتی
به آمرزش تو که ره یافتی
(نظامی، 1363: 23).
گناه من ار نامدی در شمار تو را نام کی بودی آمرزگار خداوند، هم خدای خردمندان و اهل طاعت است و هم پروردگار نابخردان و گنهکاران. حقانیت جهان آفرینش از نگاه نظامی اساس آموزههای وحیانی، «جهان آفرینش، هدفمند و بر اساس حق پیریزی شده است» و «از هرگونه لهو و لعب و بازیچه بودن به دور میباشد». قرآن کریم «صاحبان اندیشه را کسانی میداند که با اندیشیدن در آفرینش، ساحت آن را از هرگونه باطلی منزه میدانند». در واقع، تفکر در اسرار آفرینش، به انسان آگاهیهای ویژهای میدهد که از آن جمله توجه به بیهوده نبودن خلقت است؛ زیرا جایی که انسان در هر موجود کوچکی از این جهان بزرگ هدفی میبیند، چگونه باور کند که مجموعهی جهان، بیهدف باشد. در ساختمان اعضای یک گیاه، هدفهای روشنی میبینیم، قلب انسان، حفرهها و دریچههای آن، هر کدام برنامه و هدفی دارند. ساختمان طبقات چشم، هر کدام به منظوری ویژه طراحی شده است. همچنین است مژهها و ناخنها و حتی گود بودن کف پا که هر کدام هدفی را دنبال میکنند. جایی که ذرات یک موجود نیز دارای هدفی خاص است و به تعبیر نظامی:
هر ذره که هست اگر غباری است
در پردۀ مملکت به کاری است
خوشا روزگارا که دارد کسی
که بازار حرصش نباشد بسی
به قدر بسندش یساری بود
کند کاری ار مرد کاری بود
جهان میگذارد به خوشخوارگی
به اندازه دارد تک بارگی
نه بذلی که طوفان برآرد ز مال
نه صرفی که سختی درآرد به حال
همه سختی از بستگی لازم است
چو در بشکنی خانه پر هیزم است
چنان زی کزان زیستن سالیان
تو را سود و کس را نباشد زیان
(نظامی، 1363: 333).
چگونه ممکن است، مجموعهی آن بیهدف و سرگردان باشد؟ وجود جهانی دیگر به نام معاد و رستاخیز، بزرگ ترین هدفی است که آفرینش آن را تعقیب میکند. «اگر ماورای این عالم، عالم دیگری نباشد، بلکه خداوند کارش آن باشد که موجوداتی خلق کند و در آخر معدوم نماید و باز دست به خلقت موجودات دیگری بزند. باز همانها را از بین ببرد، این را زنده کند و سپس بمیراند و یکی دیگر را زنده کند و همین طور الی الابد این عمل را تکرار نماید، در کارش بازیگری و عملش عبث و بیهوده خواهد بود و عبث و بیهودگی بر خدا محال است. پس عمل او هرچه باشد، حق است و غرض صحیحی به دنبال دارد. بنابراین چارهای نداریم قبول کنیم که در ماورای این عالم، جهان دیگری است باقی و دائمی که تمامی موجودات بدانجا منتقل میشوند و آنچه در این دنیای فانی و ناپایدار هست، مقدمهای است برای انتقال به آن عالم که همان زندگی آخرت باشد».
یارب تو مرا به روی لیلی
هر لحظه بده زیاده میلی
از عمر من آنچه هست بر جای
بستان و به عمر لیلی افزای
(نظامی، 1363: 123)
حکیم نظامی نیز با توجه به حقانیت جهان هستی و اینکه آفرینش از هرگونه بیهودگی و «هزل» به دور است، چنین گفته است:
در عالَمِ عالم آفریدن
به زین نتوان رقم کشیدن
حرفی به غلط رها نکردی
یک نکته در او خطا نکردی
این هفت حصار برکشیده
بر هَزل نباشـــــــد آفریده
وین هفت رواق زیر پرده
آخر به گزاف نیست کرده
کار من و تو بدین درازی
کوتاه کنم که نیست بازی
(نظامی، 1363: 30).
مناجات با درون مایه حکمت
بیتردید، نظامیگنجوی که نام او را با کمال شایستگی، به کلمهی «حکیم» آراستهاند، جزو آن دسته شخصیتهای تاریخی است که توانستهاند حقایقِ عالی علمی، حِکمی، اخلاقی و عرفانی را در قالب هنر شعری به عرصهی معرفت بشری وارد کنند. نظامیگنجوی است که با کمال شایستگی نام او را به کلمهی «حکیم» آراستهاند. نظامیگنجوی در مقامی از معرفت قرار گرفته است که برخی از صاحبنظران او را با جلالالدین محمد مولوی مقایسه میکنند. البته اگر ما به جنبهی هنرِ شعری نظامی توجه کنیم، بدیهی است که نظامی از این جنبه تا حدودی از برتری محسوسی نسبت به هنر شعری مولوی برخوردار است. البته معنای این ترجیح آن نیست که مولوی میخواسته مطالب خود را به بهترین شکل هنر شعری ابراز کند ولی نتوانسته است، زیرا او به صراحت میگوید:
قافیه اندیشم و دلدار من
گویدم مندیش جز دیدار من
بی تردید، از دیدگاه معارف بسیار گستردهای که تاریخ فرهنگ اسلامی از مولوی در قلمروهای علمی، کلامی، حِکمی، عرفانی، روانی، اخلاقی، تفسیری و دیگر قلمروهای معرفتی سراغ دارد، حتی یک صدم این معارف در نظامی مشاهده نمیشود. در مقدمهی چهارم بهاین مسأله اشاره خواهیم کرد. حکیم نظامیگنجهای مانند اغلب اساتید باستان، از تمام علوم عقلی و نقلی بهرهمند و در علوم ادبی و عربی، کاملعیار و در وادی عرفان و سیر و سلوک، رهنمای بزرگ و در عقاید و اخلاق ستوده، پایبند و استوار و سرمشق فرزندان بشر بوده است. نظامی، در فنون حکمت از طبیعی و الهی و ریاضی، استاد بوده است و اگر وارد مرحلهی شاعری نبود و به تدریس و تألیف علوم عقلیه میپرداخت، در ردیف نوابغ حکمت و فلسفه به شمار میآمد. تمام اصطلاحات حکمت، پیش وی حاضر و میطع بوده و هر کجا خواسته، در کمال آسانی به کار برده است. وی در علم طب نیز ماهر بوده و در مواقع مختلف، اصطلاحات طبی و اندرزهای پزشکی را به خوبی به کار برده است.
چیرهدستی نظامی و تسلط او بر الفاظ عربی و فارسی و بهرهبرداری وی از آنها در ارائهی معانی، بهقدری محکم و روان است که اگر نگوییم بینظیر بوده، دست کم میتوانیم بگوییم قطعاً در ادبیات فارسی کمنظیر است. گاهی شعر نظامی از نظر نظم کلمات، با در نظرگرفتن معانیای که از آنها منظور داشته، به قدری اوج میگیرد که سخن واقعاً به حد نصاب خود میرسد. مثلًا، بهاین ابیات توجه کنید:
در عالَمِ عالَم آفریدن
بِهْ زین نتوان رقم کشیدن
کار من و تو بدین درازی
کوتاه کنم که نیست بازی
زان مایه که طبعها سرشتند
ما را ورقی دگر نوشتند
تا در نگریم و راز جوییم
سر رشتهی کار باز جوییم
بینیم زمین و آسمان را
جوییم یکایک این و آن را
کاین کار و کیایی از پی کیست؟
او کیست، کیای کار او چیست؟
(نظامی، 1363: 293).
ﺧﺪاوﻧﺪا در ﺗﻮﻓﯿﻖ ﺑﮕﺸﺎی/ دﻟﯽ ده ﮐﻮ ﯾﻘﯿﻨﺖ را ﺑﺸﺎﯾﺪ/ ﻣﺪه ﻧﺎﺧﻮب را ﺑﺮ ﺧﺎﻃﺮم راه/ دروﻧﻢ را ﺑﻪ ﻧﻮر ﺧﻮد ﺑﺮاﻓﺮوز/ و در ﭘﺎﯾﺎن ﺑﺎ اﻟﺘﺠﺎ ﺑﻪ درﮔﺎه اﻟﻬﯽ ﻣﯽﺳﺮاﯾﺪ: ﭼﺮاﻏﻢ را ز ﻓﯿﺾ ﺧﻮﯾﺶ ده ﻧﻮر/ دل ﻣﺴﺖ ﻣﺮا ﻫﺸﯿﺎر ﮔﺮدان/ ﺗﻨﻢ را در ﻗﻨﺎﻋﺖ زﻧﺪهدل دار/ دﻣﺎغ دردﻣﻨﺪم را دوا ﮐﻦ/. ﻧﻈﺎﻣﯽ در اوج داﺳﺘﺎن ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪی ﻧﯿﺎﯾﺶ ﮐﺮدن ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﺎ ﯾﺰدان ﭘﺎك، ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪﺗﺮﯾﻦ ﺳﺨﻨﺎن را از زﺑﺎن او ﺑﯿﺎن ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎد ﻣﻦ ﻓﺮﯾﺎد ﺧﻮان رس/ اﻏﺜﻨﯽ ﯾﺎ ﻏﯿﺎث اﻟﻤﺴﺘﻐﺜﯿﻦ/ ﺑﻪ ﺳﻮز ﺳﯿﻨﻪی ﭘﯿﺮان ﻣﻈﻠﻮم/ ﺑﻪ ﯾﺎرب ﯾﺎرب ﺻﺎﺣﺐ ﮔﻨﺎﻫﺎن/ ﺗﻮﯾﯽ ﯾﺎری رس ﻓﺮﯾﺎد ﻫﺮ ﮐﺲ/ ﻧﺪارم ﻃﺎﻗﺖ ﺗﯿﻤﺎر ﭼﻨﺪﯾﻦ/ ﺑﻪ آب دﯾﺪهی ﻃﻔﻼن ﻣﺤﺮوم/ ﺑﻪ داور داور ﻓﺮﯾﺎد ﺧﻮاﻫﺎناست.
نگرش نظامی به مرگ: نظامی یکی از بزرگانی است که نسبت به مرگ، خوشبین است. در او احساس خوشایندی نسبت به جهان پس از مرگ است و بر همین اساس از جهان دیگر به خیر و نیکی یاد میکند. صرف نظر از چگونگی احوال انسان در جهان پس از مرگ، موضوع مردن یا همان انتقال از جهانی به جهان دیگر، همان گونه که سیدالشهدا (ع) فرمود، امری زیبا و در حکم زینت برای فرزندان آدم به شمار میآید. آن حضرت در بیانی دلنشین در این باره چنین میفرماید: خُطَّ المَوتُ عَلی وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلی جیدِ الْفَتاةِ. مرگ بر فرزندان آدم به مثابه گردنبند بر گردن دختر جوان، کشیده و بسته شده است. هر آنچه هست برای همیشه میماند همین هستی هستی، دلیل جاودانگی آن است. اگر هستی جاودانه عوض میشود، پس باید زیباتر شود و اگر ناپدید میشود پس باید به صورتی متعالیتر باز گردد و اگر به خواب میرود، پس باید خواب بیداری بهتری را ببیند؛ زیرا هستی در تولدهای دوباره خود، همواره زیباتر بوده است.
حکیم بزرگ نظامیگنجهای با چنین نگرشی به مرگ و با توجه بهاین نکته که مرگ همان رجوع به سوی پروردگار است، در توصیف شادمانهی خویش از جهان پس از مرگ چنین میسراید:
گر مرگ رسد چرا هراسم
کان راه به توست میشناسم
تا چند کنم ز مرگ فریاد
چون مرگ ازوست مرگ من باد
گر بنگرم آن چنان که رای ست
این مرگ نه مرگ، نقل جای ست
از خوردگهی به خوابگاهی
وز خوابگهی به بزم شاهی
خوابی که به بزم توست راهش
گردن نکشم ز خوابگاهش
(نظامی،1363 :123).
ناگفته نماند که وعدهی دوزخ به برخی آدمیان کمترین تأثیری در زیبایی جهان پس از مرگ نخواهد داشت؛ زیرا دوزخ، در واقع چیزی نیست مگر مکانی برای دادن شایستگی به کسانی که این قابلیت را برای رهیابی به بهشت از دست دادهاند. بر این اساس، جز تعداد اندکی بهنام معاندین، بقیه، بالآخره از دوزخ رها خواهند شد و به گفتهی شیخ الرئیس ابوعلی سینا: «هلاکت ابدی مال نوعی خاص از جهل و رذیلت اخلاقی است کهاین در تعداد انگشت شماری از مردم وجود دارد»(ثروت، 1370: 69). بنابراین، دوزخ نشانی از رحمت خداوند است و از این رهگذر میتواند سبب خرسندی نیز باشد. دانته، شاعر بزرگ و خداشناس قرن سیزدهم میلادی در اثر معروفش کمدی الهی دراین باره چنین میگوید: «سپس آنهایی را خواهید دید که در میان آتش خرسندند؛ زیرا امید دارند روزی پا به جرگهی ارواح سعادتمند بگذارند»(زرینکوب ، 1363: 115). همانگونه که پرتو خورشید با حرارتش در میوهها اثر میگذارد و آنها را میپزد، و از آن جهت که منفعت میرساند رحمت است، همین طور حرارت آتش جهنم، که پختن میوههای بهشت یا (همان آدمیان دوزخی) را سبب میشود. خوشبینی و احساس خوشایند نظامی نسبت به مرگ. دوزخ نیز در حقیقت رحمت خداست، برای آن دسته از آدمیانی که شایستگی ورود به بهشت را از دست دادهاند تا بدین وسیله این شایستگی را پیدا کنند.
توصیهی نظامیبه شناختن حدود خویش
شناختن و نگاه داشتن حد و اندازهی خویش و در نتیجه تجاوز نکردن از آن حد، یکی از رموز حفظ شخصیت و عزت و کرامت آدمی است که آدمی را در نهایت، مشمول رحمت الهی خواهد کرد. نبی اکرم اسلام (ص) در این باره میفرماید: «رَحِمَ اللّه ُ امرَأً عَرَفَ قَدرَهُ وَ لَم یَتَعَدَّ طَورَهُ؛ آنکه حد و اندازهی خویش را بداند و از حد خویش فراتر نرود مورد رحمت الهی قرار خواهد گرفت»(ریاضی، 1385: 102). آنکه حدود خویش را میشناسد، در اموری که خارج از تخصص اوست دخالت نمیکند و نسبت به مسائلی که از آنها ناآگاه است، نظری نمیدهد. برای چنین کسی، کلمهی «نمیدانم» بسیار گواراتر است از آن که ندانسته و بدون علم، دربارهی موضوعی سخن بر زبان آورد. نظامیگنجهای در این باره چنین میگوید:
برگردد بخت از آن سبکرای
کافزون ز گلیم خود کشد پای
مرغی که نه اوج خویش گیرد
هنجار هلاک خویش گیرد
ماری که نه راه خود بسیجد
از پیچش کار خود بپیچد
(نظامی، 1363: 409).
شناختن حد و اندازهی خویش و تجاوز نکردن از آن حد سبب حفظ عزت و کرامت آدمی و جلب رحمت الهی خواهد شد. لطفهای نهفته در دردها و رنجها از نگاه نظامی لطفها و نعمتهای خداوند دو گونهاند: برخی آشکار و پیدایند و انسان بهراحتی آنها را احساس میکند، همانند: نعمت آب، غذا، هوا، فرزند، آسایش و نظیر آنها؛ ولی بعضی از لطفها و نعمتهای پروردگار، ناپیدایند و آدمی بهسادگی قادر به درک آنها نخواهد بود؛ مانند: مصیبت و گرفتاری و درد و رنج که عرفا از آنها به «الطاف خفیه» خداوند تعبیر میکنند. برای پیبردن به لطف نهفته در رنجها، کافی است بدانیم که در وجود آنها نیز معنا و حکمتی نهفته است و آنگاه که معانی درج شده در سختیها و ناکامیها را دریافتیم، وجود آنها برایمان قابل تحمل و بلکه سبب خرسندی خواهد شد. نبی اکرم (ص) میفرماید: انسان تا موقعی رنج میبرد که نداند برای چه متحمل رنج میشود؛ ولی بعد از آنکه دانست برای چه رنج میبرد، دیگر شکایت نمیکند. همچنین، یکی از روشهای درمانی که به وسیلهی دکتر ویکتور فرانکل ابداع گردید، معنا درمانی یا لوگوتراپی بوده است. مشکلات و تجربههای دشوارتان را بستایید. هر اندوه و ناکامیو تجربهی دشوار میکوشد شما را به سوی فهم و ادراکی عظیمتر هدایت کند تا سرانجام به شیوهی مؤثرتر و کاملتری از زیستن دست یابید. از اینرو تجربههای دشوار، برکتی هستند، اگرچه در جامهی لعنت. حکیم نظامی با عنایت بهاین نکته که رنجها نیز میتوانند الطاف خفیّهی الهی باشند، چنین میگوید:
چون رسد تنگی ای ز دور دورنگ
راه بر دلْ فراخ دار، نه تنگ
بس گره کو کلید پنهانی ست
بس درشتی که در وی آسانی است
ای بسا خواب کو بود دلگیر
اصل آن دلخوشی است در تعبیر
(نظامی، 1363: 232).
برخی الطاف خداوند بر بندگانش پنهان است که از آن جمله اند وجود ناگواریها و سختیها که میتوانند برای انسان برکات فراوانی به همراه آورند. پیوند انسان با خداوند از طریق دعا و مناجات و رازگوییهای انسان با خداوند، از مهمترین و زیباترین حادثههای زندگانی بشر است که در دین، عرفان، ادبیات و بسیاری از دیگر شاخههای دانش و معرفت بشری از آن سخن رفته است. اهمیت دعا چندان است که لفظ «دعا» و مشتقاتش 200 بار در قرآن کریم بهکار رفته است و خداوند، خود امر صریح فرموده که دعا کنید تا پاسختان دهم. پدیدهی بسیار مهم و بنیادین دعا و نیایش در ادب دیرپای پارسی نیز جایگاه والا دارد. پیوند دیرین ادبیات و دین در نزد پارسیزبانان که نخستین نمونهی درخشان این پیوند، متون اوستایی است، همواره دعا را در ردیف مهمترین مضامین و نیز قالبهای ارائه در ادبیات فارسی از دورهی باستان تا میانه و نو قرار داده است. در ادب فارسی، از آثار حماسی چون شاهنامهی حکیم فردوسی گرفته تا آثار داستانی از قبیل منظومههای نظامی و ادب غنایی و تغزلی، همواره با کثرت و تنوع بهاین پدیده برمیخوریم.
نتیجه
نظامی در بیان مفاهیم الهیات و بهویژه در مناجات و راز و نیازهایش از تغزل و توصیف استفاده نمیکند. بنا بهگفتهی علامه محمد تقی جعفری گویا این روش از قرن هفتم به بعد رایج شده است. در نتیجه جایگاه رفیع مقام ادبی نظامی بر کسی پوشیده نیست و تأثیرگذاری او بر شاعران بزرگی چون مولوی، سعدی و حافظ غیرقابل انکار است. آثار او که به پنجگنج معروف است، محبوب اهل ادب و شعر است. او مردی دانشمند و آگاه به همه علوم زمان خود بوده است. در وعظ و اندرز از پیروان سنایی بوده و میکوشید در اشعارش افکار زاهدانه و عارفانه سنایی را تقلید کند. ﻣﻀﺎﻣﯿﻦ ﻟﻄﯿﻒ و ﻋﻤﯿﻖ ﺑﺎ ﺣﻤﺪ اﻟﻬﯽ، ﺗﻮﺻﯿﻒ ﻋﻈﻤﺖ ﮐﺒﺮﯾﺎﯾﯽ، ﺑﺮﺷﻤﺮدن ﺻﻔﺎت ﺟﻤﺎل و ﺟﻼل اﻟﻬﯽ، ﺗﺴﺒﯿﺢ و ﺗﻨﺰﯾﻪ ﺧﺪاوﻧﺪی، ﺑﯿﺎن رﺣﻤﺖ و ﻣﻐﻔﺮت اﻟﻬﯽ، اﻇﻬﺎر ﻋﺠﺰ و اﻋﺘﺮاف ﺑﻪ ﻣﻌﺎﺻﯽ و ﮔﻨﺎﻫﺎن و ﻃﻠﺐ ﻋﻔﻮ و ﺑﺨﺸﺶ اﻟﻬﯽ ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ وﯾﮋﮔﯽ آنها اﺳﺖ. در اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﻫﺮ ﯾﮏ از آراﯾﻪﻫﺎی ﻗﺮآﻧﯽ اﺷﺎره، ﺗﻠﻤﯿﺢ، اﻗﺘﺒﺎس، ﺗﺮﺟﻤﻪ، ﻋﻘﺪ و اﺳﺘﺸﻬﺎد ﮐﻪ در ﺷﺮح ﻣﺘﻮن دارای اﺧﺘﻼط ﻣﻌﻨﺎﯾﯽ ﺑﻮده و ﻋﻤﺪتاً از آنها ﺑﻪﻋﻨﻮان ﺗﻠﻤﯿﺢ ﯾﺎد ﻣﯽﺷﺪ ﺑﺎ ﺗﻌﺎرﯾﻒ ﻋﻠﻤﯽ ﻣﺸﺨﺺ، ﻣﺮزﺑﻨﺪی و ﺑﻪ ﺷﺮح زﯾﺮ ﺗﻔﮑﯿﮏ ﻣﻌﻨﺎﯾﯽ ﺷﺪ. ﺗﻠﻤﯿﺢ، از ﺟﻤﻠﻪی آراﯾﻪﻫﺎی دروﻧـﯽ کلام اﺳﺖ ﮐـﻪ در ﺧﻼل ﺳﺨﻦ ﺑﻪ آﯾﻪای ﯾﺎ ﺣﺪﯾﺜﯽ ﻣﻌـﺮوف ﺑﺎ ﭘﺸﺘﻮاﻧﻪی داﺳـﺘﺎﻧﯽ و واﻗﻌـﻪای ﻣﺸﻬﻮر اﺷﺎره ﺷﻮد و در آن ﮐﻼم ﺑﺎ اﻟﻔﺎﻇﯽ اﻧﺪك ﺑﺮ ﻣﻌﺎﻧﯽ ﺑﺴﯿﺎر دﻻﻟﺖ ﮐﻨﺪ. در اﺷﺎرهی ﺗﻌﺮﯾﻒ آن، ارﺟﺎع ﮔﺬرا ﺑﻪ آﯾﻪ، ﺣﺪﯾﺚ، داﺳﺘﺎن، ﯾﺎ اﺛﺮی دﯾﮕﺮ ذﮐﺮ ﺷﺪ ﺑﻪﺷﺮط آنکه اﯾﻦ اﺷﺎره و ارﺟﺎع، ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺑﺎﺷﺪ و ﻫﻤﺎنﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ از ﻧﺎﻣﺶ ﭘﯿﺪاﺳﺖ در اﺷﺎره ﺑﻪ زﯾﺮﺳﺎﺧﺖ داﺳﺘﺎﻧﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻤﯽﺷﻮد. در مناجات نظامی مباحث زیادی مطرح است که از آن میان توحید، عشق، عرفان، مقام انسان، مقام عقل و دل، ادب و ذکر، تواضع و اخلاص و زهد و فنا برجستهتر است.
منابع
– قرآن کریم.
– احمدنژاد، کامل. (۱۳۷۸). مخزنالاسرار نظامیگنجوی. تهران: سخن.
– ثروت، منصور. (۱۳۷۰). گنجینۀ حکمت در آثار نظامی. تهران: امیرکبیر.
– ثروتیان، بهروز. (۱۳۷۸). لیلی و مجنون نظامیگنجوی. تهران: توس.
– ثروتیان، بهروز. (۱۳۶۳). مخزنالاسرار نظامیگنجوی. تهران: توس.
– جعفری، محمد تقی. (۱۳۷۰). حکمت عرفان و اخلاق در شعر نظامیگنجوی. تهران: کیهان.
– حمیدیان، سعید. (۱۳۷۲). آرمانشهر زیبایی؛ گفتارهایی در شیوۀ بیان نظامی. تهران: قطره.
– ریاضی، حشمت الله. (1385). داستانها و پیامهای نظامیگنجوی، تهران: حقیقت.
– زرینکوب، عبدالحسین. (1377). پیر گنجه در جستوجوی ناکجا آباد، تهران: سخن.
– نظامیگنجوی. (۱۳۶۳). خمسه. تصحیح وحید دستگردی،۳ جلد، چ دوم، تهران: موسسۀ مطبوعاتی علمی.
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2831