واژه‌های فارسی در توپونیم‌های زبان قزاقی

3 سرطان 1403
18 دقیقه
واژه‌های فارسی در توپونیم‌های زبان قزاقی

دکتر زوبایدا شادکام
استاد دانشگاه الفارابی- قزاقستان

 

چکیده
نام‌گذاری مناطق و اماکن جغرافی، مانند: نام‌های‌ رودخانه، کوه، دریا، روستا، شهر، واحه، دشت و صحرا…، در هر زبانی فلسفه‌ای دارد و برای گروه‌های انسانی آن ملت دارای ویژگی و ارزش ملی ‌می‌‌باشد. وابستگی‌های معنوی، عاطفی، تاریخی، اقتصادی …، انسان‌ها را نسبت به‌محل زندگی‌‌شان، از ورای توپونیم‌های هر ملت می‌توان دریافت؛ زیرا در ریشه‌ی این اسا‌می‌ (توپونیم‌ها) تاریخ و دستاوردهای فرهنگی (مادی و معنوی) مردم مختلف از فرهنگ‌های متفاوت نهفته است. در عمق فرهنگ و زبان حتی کلاً در زندگی روزمره‌ی مردم آسیای مرکزی، نشانه‌های فرهنگ فارسی و زبان فارسی را امروزه نیز به‌راحتی ‌می‌‌توان مشاهده کرد. از نام‌های‌ افراد و اشخاص گرفته تا اصطلاح‌ها و واژه‌های علمی‌ و اقتصادی و فلسفی و مفاهیم فارسی که از دیرباز تا کنون در این منطقه به‌طور گسترده کاربرد دارند، ‌می‌توانیم به‌قدرت و نفوذ زبان و فرهنگ پارسی پی ببریم. در این مقاله‌ تلاش می‌گردد تا با روش توصیفی- تحلیلی به نکاتی هم‌چون: تحلیل و تجزیه‌ی توپونیم‌های قزاقی از لحاظ ساختاری و معنایی و مقایسه‌ی آن با توپونیم‌های فارسی؛ نشان‌دادن نحوه و چگونگی کاربرد آن‌ها در زبان معاصر قزاقی؛ و بیان اهمیت بررسی توپونیم‌های قزاقی از لحاظ زبان‌شناسی فرهنگی و زبان‌شناسی شناختی در آموزش و یادگیری زبان فارسی در قزاقستان با تکیه بر منابع قزاقی، روسی، فارسی و دیگر کارهای علمی-‌ پژوهشی پرداخته شود.
واژه‌های کلیدی: توپونیم‌های قزاقی، فارسی، زبان‌شناسی فرهنگی.

مقدمه
در روی ز‌مین منطقه و جایی نیست که دارای نام و اسمی‌ نباشد. همان‌طور که شاعر و نویسنده‌ی قزاق س. سیفولین ‌می‌گوید: «نام هر قسمت از دنیا، نام ملتی است که داده است آن نام را»، نویسنده‌ی دیگر قزاق م. عووضوف ‌می‌گوید: «مردم قزاق، با نظر به ویژگی‌ها و خصوصیات‌شان به جا و مکان و کوه و دشت اسم داده است. به هرجا که بروی در اسا‌می‌ کوه و بیابان، حتی در اسم کوچک‌ترین و دورافتاده‌ترین چشمه و ده و دیه کوچک معما و سرّ ناگشوده‌ای نهان است (1).
همان‌طور که احمد کسروی نیز ‌می‌نویسد: «یکی از چیزهایی که مردم یک سرز‌مین و زبان آنان را نشان ‌می‌دهد نام‌های رودها و کوه‌ها و دیه‌ها و شهر‌ها و کوی‌هاست؛ زیرا هر مرد‌می‌ این نام‌ها را از زبان خود پدید آورند وبه روی آن چیز‌ها گذارند…»(9. ص.59-60).
جای‌نام‌ها یکی از عناصر جداناپذیر در پیش‌رفت و توسعه‌ی جامعه هستند. آن‌ها آینه‌ی ملت، تاریخ و جغرافیای هر منطقه و کشور هستند. بنا بر این بررسی و مطالعه‌ی معنا و نحوه‌ی به‌وجودآمدن و تحول جای‌نام‌ها دارای اهمیت ‌می‌باشد.

 

اهمیت مطالعات و پژوهش‌های علمی‌ جای‌نام‌ها
برای حفظ ارزش‌های ملی، فرهنگی، مادی، معنوی، قو‌می‌ خود، قزاق‌ها قبل از همه باید به مورد زبان، تاریخ و ادبیات خود توجه کرده از آن‌ها حمایت بکنند. در طول 70سال حکومت سوسیالیستی شوروی قزاق‌ها نه تنها از لحاظ سیاسی ،اقتصادی و نظا‌می،‌ بلکه از لحاظ فرهنگی نیز تحت فشار شدیدی قرار داشته‌اند. سیاست‌های فرهنگ‌زدایی و خودبیگانگی از سوی رژیم سوسیالیستی در وهله‌ی اول از تغییر اسا‌می‌ اشخاص و اماکن جغرافی قزاق‌ها سرآغاز گرفت که متأسفانه تا اکنون نیز آثار آن را در قزاقستان و دیگر جمهوریت‌های آسیای ‌میانه می‌توانیم ببینیم. در موقعیت کنونی نیز قزاق‌ها در تغییردادن و بازگرداندن اسا‌می‌ قدیمی‌ شهر‌ها و استان‌های خود با مشکلاتی که از طرف روس‌های مقیم قزاقستان و دولت روسیه ایجاد ‌می‌شود رو در رو هستند. برای بازگرداندن این نام‌ها‌، زبان‌شناسان با تاریخ‌شناسان و جغرافی‌دانان به‌طور گسترده به جمع‌آوری و مطالعه‌ی اسناد رسمی‌ در آرشیو‌های روسیه و کشورهای دیگر وارد عمل شده‌اند. از لحاظ دیگر برای ترویج و تقویت زبان قزاقی به‌عنوان زبان رسمی‌ قزاقستان و شکل‌گیری هویت و ایدئولوژی ملی مردم قزاق، پژوهش‌های جای‌نام‌شناسی از دیدگاه زبان‌شناسی، قوم‌شناسی، زبان‌شناسی فرهنگی و شناختی از اهمیت والا برخوردار است. در طی این پژوهش‌ها و مطالعات مخصوصاً ریشه‌یابی جای‌نام‌ها هم از لحاظ زبان‌شناسی تاریخی، هم از لحاظ زبان‌شناسی فرهنگی و شناختی تأثیر و نقش زبان و فرهنگ فارسی به‌طور بارز دیده ‌می‌شود که این خود موردی برای مطالعه و بررسی علمی‌ بر محور زبان‌شناسی تاریخی، زبان‌شناسی فرهنگی و شناختی و تطبیقی بین زبان قزاقی و فارسی فراهم ‌می‌کند. هم‌چنین این را نیز نباید فراموش کرد که آموزش زبان فارسی در قزاقستان و آسیای ‌میانه در بازنگری و مطالعه‌ی مجدد از دیدگاهی بی‌طرفانه و مدرن در حیطه‌ی تأثیرات متقابل فرهنگی و زبانی هم در گذشته و هم در زمان حاضر برای هر دو ملت اهمیت حیاتی دارد؛ زیرا در طول سال‌های دراز اطلاعاتی ناآگاهانه و نادرست در اسناد رسمی‌ و علمی‌ در باره‌ی جنبه‌های متفاوت جای‌نام‌های قزاقستان باعث نتیجه‌گیری‌های غیرواقعی و اشتباه شده است.
با این‌که قزاقستان مانند دیگر جمهوریت‌های دیگر آسیای ‌میانه 25سال ‌است که استقلال خود را به‌دست آورده؛ ولی در بسیاری موارد وابسته به روسیه و مطالعات کارشناسان روسی است که این وابستگی مخصوصاً در تحقیقات و پژوهش‌های علمی‌- آموزشی به‌طور واضح دیده ‌می‌شود. ما بر این نظر هستیم که روش‌های پژوهشی و علمی‌ قزاقستان به‌ویژه در علوم انسانی باید مستقل از دیدگاه‌ها و نظریه‌های روسی باشد؛ زیرا برای پایه‌گذاری و تحکیم عقیده و شعور ملی قزاق این امری الزا‌می‌ است. باید توجه داشت که مطالعات جای‌نام‌شناسی قزاقستان بر اساس دانش زبان‌شناسی، و زبان‌شناسی تاریخی و شناختی، ایدئولوژیِ ملّیِ سست و ضعیف‌شده‌ی مردم قزاق را که در طول 70سال استعمار روسیه پدید آمده بود، اندک‌اندک جانی تازه داده، و امکان بازسازی ریشه‌های کهن آن را با فرهنگ‌ها و تمدن‌های اقوام و خویشان تاریخی خود نوید ‌می‌دهد.
مطالعات و پژوهش‌های ‌علمی‌ در حوزه‌ی جای‌نام‌شناسی: ‌می‌شود گفت که محور اصلی علم “جای‌نام‌شناسی” بر سه شاخه‌ی ‌علمی:‌ جغرافیا، تاریخ و زبان‌شناسی استوار است. و هر واحد توپونیمی‌ از این سه دیدگاه مورد بررسی قرار ‌می‌گیرد. هر واحد توپونیمی‌ بر اساس مشخصات جغرافی و تاریخی گردآوری، دسته‌بندی و سپس با کمک روش‌های زبان‌شناسی مورد تحلیل قرار ‌می‌گیرد.
از آن‌جایی که هر «جای‌نام» یک «واژه» است، پس یک مقوله‌ی زبانی نیز ‌می‌باشد. زبان‌شناسان، “جای‌نام‌شناسی” را از محدوده‌ی علم آنوماستیک که نام‌ها را تنها از دیدگاه زبان‌شناسی بررسی ‌می‌کند، جدا ‌می‌کنند؛ زیرا این علم همان‌طور که در بالا اشاره شد، به بررسی نام‌های جغرافیایی از دیدگاه سه علم جغرافیا، تاریخ و زبان‌شناسی ‌می‌پردازد (8. ص. 181).
زبان‌شناسان قزاق درباره‌ی منشأ و معنای اسا‌می‌ و اصطلاحات جغرافی قزاقستان از نیمه‌ی دوم سده‌ی بیستم پژوهش‌های جدی و متنوع در حوزه‌ی ریشه‌شناسی و معناشناسی “جای‌نام‌ها” انجام داده‌اند. در نتیجه‌ی این پژوهش‌ها ویژگی‌های زبانی و ساختاری بسیاری از جای‌نام‌ها مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته، جنبه‌های نظری این علم قوی‌تر و گسترده‌تر شده است. این پژوهش‌ها، مشوق ما در پرداختن به‌کار این مقاله است. در این گزارش هدف اصلی و کلی ما این است که نقش “جای‌نام” را به‌عنوان یک پدیده‌ی زبانی در تقاطع جای‌نام‌شناسی، زبان‌شناسی و زبان‌شناسی شناختی در آموزش و یادگیری زبان «فارسی» مطرح کنیم.
در بسیاری از کتاب‌ها و مقالات ‌علمی‌ ‌اهمیت “جای‌نام‌شناسی” در رابطه با علومی چون: تاریخ، زبان‌شناسی، اتنولوژی و فرهنگ‌شناسی مطرح ‌می‌شود. “جای‌نام‌ها” در آشکارساختن بسیاری از حقایق و وقایع تاریخی که با گذشت زمان غیر از نام، اثری از آن‌ها باقی نمانده است، نقش مهمی‌ دارند و ‌می‌توانند برای دریافت پیشینه‌ی تاریخی و فرهنگی، به محققان کمک کنند (8. ص. 184).
«جای‌نام‌های هر منطقه قبل از هر چیز، از مقداری واژه ترکیب یافته‌اند که در وهله‌ی اول به‌عنوان واحد زبانی قابل بررسی اند. این اسا‌می‌ در ترکیب‌بندی و شکل‌گیری، تابع قوانین زبان خود هستند، فقط نگاه عمیق‌تر در مورد جغرافیای زبان و تاریخ زبان اطلاعات وسیع‌تری را ارائه ‌می‌نماید. تحلیل زبان‌شناسی جای‌نام‌ها اسرار نهفته و بسیاری را آشکار ‌می‌کند. چه بسیار کلمات منسوخی که در دل توپونیم‌ها نهفته است. زبان مانند موجود زنده‌ای که پیوسته در حال رشد و نمو و تغییر است و کلمات بسیاری در اثر شرایط اجتماعی، اقتصادی، ‌علمی‌، فنی، سیاسی و روان‌شناختی جامعه به‌وجود ‌می‌‌آید، یا کلمه‌ها و واژه‌های قدیمی‌ جای خود را به کلمات و واژه‌های جدیدتر ‌می‌سپارند. بررسی و مطالعه‌ی جای‌نام‌ها به‌جهت گشودن اسرار تاریخی و فرهنگی انسان جایگاهی ویژه دارد.
بدون شک زبان‌شناسی، ستون اصلی تحقیقات جای‌نام‌شناسی است و در این راستا از روش‌های جغرافیایی و تاریخی نیز بهره‌مند ‌می‌گردد. به همین جهت در بعضی از دانشگاه‌های معتبر دنیا موضوع و مبانی جای‌نام‌شناسی در دروس زبان‌شناسی گنجانده شده و تدریس ‌می‌گردد. بنابراین ‌می‌توان گفت که جغرافیا، شناس‌نامه‌ی جای‌نام‌شناسی و زبان‌شناسی، زبان گویای آن و تاریخ، پیشینه و ریشه‌ی آن است (8.ص.61-62).
اِ. م. مورزایف در گزارش خود به‌نام «گرایش اصلی تحقیقات جای‌نام‌شناسی» تلاش ‌می‌کند که نقش سه علم زبان‌شناسی، تاریخ و جغرافیا را در جای‌نام‌شناسی مطرح کند و ضرورت مشارکت این سه علم را برای ایجاد یک رشته‌ی ‌علمی‌ مستقل (جای‌نام‌شناسی) اثبات نماید. وی تأکید ‌می‌کند که: نام‌های جغرافیایی، اغلب دارای محتویات جغرافی مشابه و همانند هستند. برای همین در برخی موارد فقط علم جغرافی به زبان‌شناسان در ریشه‌یابی و ریشه‌شناسی این واژه‌ها کمک ‌می‌کند.
مسـأله‌ی «انسان» و «زبان» در سال‌های اخیر به‌طور فزاینده‌ای ‌اهمیت یافته است؛ زیرا مطالعه‌ی جدی و گسترده در مورد زبان فقط با در نظرگرفتن فراسوی زبان امکان‌پذیر است. در این‌جا منظور از انسان، انسانی است که سازنده، خلّاق و استفاده‌کننده‌ی زبان است. در این مرحله برای زبان‌شناس چشم‌اندازهای بیش‌تری برای پژوهش در ویژگی‌های شناخت زبان باز ‌می‌شود.
در مطالعات زبان‌شناسی، به مسأله‌ی درک محصولات زبانی (گفتاری/گویش) هم‌راه با پیش‌رفت گرایش‌های شناختی توجه ‌می‌شود؛ گرایش‌های شناختی‌ای که علوم مختلفی مانند: زبان‌شناسی، روان‌شناسی، ریشه‌شناسی …، را به یک‌دیگر نزدیک ‌می‌کند. به ‌اهمیت این گرایش (شناختی) و وسعت مشکلات آن، با پدیدآمدن کارهای متعدد ‌علمی‌-پژوهشی مخصوصاً در زمان اخیر ‌می‌توان پی برد. از آن‌جا که در حوزه‌ی علم جای‌نام‌شناسی و علم شناختی مطالعات و پژوهش‌های قابل توجه زیادی انجام نشده، و گرایش کلی تحقیقات شناختی تا کنون درباره‌ی علم آنوماستیک پیش ‌می‌رود، به‌نظر ‌می‌رسد که مشکلات مطالعاتی جای‌نام‌شناسی در کل ادامه خواهد داشت.
اسا‌می‌ خاص/ اسم خاص، یکی از عناصر (زبانی) فعالی است که در سیستم درک و شناخت دنیا و شکل‌گیری جهان‌بینی فرد نقش مهمی‌ دارد.
یکی از اولین فاکتورهای منعکس‌کننده‌ی واقعیت جغرافیایی در ذهن/ شعور یک فرد، اسا‌می‌ توپونیمی ‌(جای‌نام‌ها) ‌می‌باشد که عمدتاً به‌خاطر جهت‌یابی/ جهت‌گیری، به‌معنای وسیع کلمه به‌وجود آمده است.
این پایه‌ی اساسی برای تصویر مفهوم «جای‌نام‌شناسی» به‌عنوان یک سیستم آموزشی پیچیده است که در یک زبان نسبتاً خاص و مستقل و در عین حال سازگار با روابط و فرآیندهای زبان عمو‌می‌ عرض اندام می‌کند.
در مقاله‌ی «درآمدی بر جای‌نام‌شناسی ایران» م.م.احدیان و ر.بختیاری دسته‌بندی جای‌نام‌ها، بر اساس مطالعات و پژوهش‌های رفاهی و شارق:
1 – از دید زبان‌شناسی به‌طورکلی به دو گروه اصلی: «کلان جای‌نام‌ها» و «خرد جای‌نام‌ها»، که آن‌ها نیز در بین خود به بخش‌های دیگر تقسیم ‌می‌شوند، پرداخته می‌شود.
2-جای‌نام‌شناسی از لحاظ موضوعی به چهار گروه : عمو‌می‌، خاص، نظری، تطبیقی ، تقسیم می‌گردد.
3- جای‌نام‌ها بر پایه‌ی بنیان نام‌گذاری به دو گروهِ: الف) از نظر ساخت واژه و مورفولوژی شامل نام‌های جغرافیاییِ بسیط، مرکب، مشتق.، ب) از نظر مفهوم و استناد مفهو‌می‌، باز قابل بخش است.
4- دسته‌بندی جای‌نام‌ها را برپایه‌ی عناصر تشکیل‌دهنده‌ی آن‌ها (قوم جای‌نام‌ها، زیست جای‌نام‌ها، ….) نشان ‌می‌ دهند (9).
بسیاری ازمطالعات ‌علمی‌ پژوهش‌گران قزاق و روس در ز‌مینه‌ی جای‌نام‌شناسی و تقسیم‌بندی جای‌نام‌ها بر اساس علم آنوماستیک و ریشه‌شناسی هستی یافته است.
فقط ت. ژان اوزاقــوف: «به ‌اهمیت دسته‌بندی جای‌نام‌های قزاقستان از لحاظ واژه‌ای- معنایی(لکسیکال- سمانتیک) و یا همان جای‌نام‌ها بر پایه‌ی بنیان نامگذاری احدیان و بختیاری: الف) از نظر ساخت واژه و مورفولوژی شامل نام‌های جغرافیاییِ بسیط، مرکب، مشتق؛ ب) از نظر مفهوم و استناد مفهو‌می‌؛ اشاره ‌می‌کند. به‌نظر وی نخست به تقسیم‌بندی جای‌نام‌ها از مقوله‌ی واژه‌ای/ واژه‌شناسی باید تأمل کرد، سپس به ویژگی‌های مفهو‌می‌ و رابطه‌ی آن‌ها (جای‌نام‌ها) با نحوه‌ی زندگی، رفتاری، و زندگی اجتماعی فرد ‌می‌توان پی برد.
از لحاظ لغوی، مورد‌هایی مانند:
ساختارجای‌نام‌ها که آیا آن‌ها تک‌واژ هستند؟، مشتق و یا بسیط و یا مرکب؟، و یا از ترکیب چند واژه ساخته شده‌اند؟؛ این واژه‌ها از ریشه‌ی چه زبانی گرفته شده‌اند؟، چه نوع پسوندهایی استفاده شده؟ و مسایلی مانند این را بررسی کرده و هم‌زمان با آن معنا و مفهوم (سمانتیک) را که زبان مادری به این واژه‌ها و جای‌نام‌ها اختصاص داده است می‌توان مطالعه کرد؛ زیرا معنا و مفهوم جای‌نام‌ها فقط در باره‌ی آن مکان جغرافیایی معلومات نمی‌دهند؛ بلکه هم‌زمان با این معلومات، ارتباط و وابستگی این نام را با کسی/قو‌می‌ که این نام را داده آشکار ‌می‌کند. پس هنگام بررسی و مطالعه‌ی ‌اهمیت و مفهوم یک جای‌نام، روش دسته‌بندی واژه-مفهو‌می‌/ معنایی، روش مناسبی خواهد بود(1.ص:29-30).

برخی از جای‌نام‌های تک‌واژی فارسی در زبان قزاقی از لحاظ ساختاری، آوایی و معنایی:
1- آوات (آباد)، نام دهی است در استان جنوبی (ناحیه‌ی آلماتی ) قزاقستان. به‌معنای جایی که برای مسکن و اقامت مناسب ‌می‌باشد. این، همان واژه‌ی «آباد» فارسی است که مفهوم آن در زبان قزاقی با مفهوم فارسی تقریباً یکی ‌می‌باشد و حتی در نام‌گذاری اشخاص نیز استفاده ‌می‌‌گردد. بر اساس قواعد زبان قزاقی (ترکی) حروف صامت نرم در آخر کلمه به صامت سخت، هم‌چنین در هجای اول کلمه‌ی آباد صدای «ب» به «وِ» تغییر یافته، کلمه‌ی «آباد» به «آوات» تبدیل ‌می‌شود (1.ص:47).
2- آزات (آزاد)، نام دهی در استان جنوبی (ناحیه‌ی آلماتی ) قزاقستان است. «آزات» همان واژه‌ی «آزاد» فارسی است که مفهوم آن درزبان قزاقی با مفهوم فارسی‌اش یکی ‌می‌باشد و حتی در نام‌گذاری اشخاص نیز استفاده ‌می‌شود. در زمان رژیم شوروی به معنای دهی که آزادی گرفته مردمش و با برابری حقوقی – اجتماعی زندگی ‌می‌کنند نام‌گذاری شده. بر اساس قواعد زبان قزاقی(ترکی) حروف صامت نرم در آخر کلمه به صامت سخت تغییر یافته، کلمه‌ی «آزاد» به «آزات» تبدیل شده است (1.ص:47).
3- باخار (بهار)، نام دهی است در استان جنوبی (ناحیه‌ی آلماتی) قزاقستان. در این منبع این واژه اقتباس شده از زبان عربی نشان داده شده(1.ص:69). از لحاظ آوایی در این‌جا صامت نرم «ه» در زبان قزاقی تحت تأثیر «آ» که قبل و بعد از «ه» قرار دارد به‌صورت صامت سختِ «خ» تلفظ ‌می‌شود و واژه‌ی «بهار» به شکل «باخار» گفته ‌می‌شود.
4- دیقان/ دهقان، نام دهی است در منطقه‌ی یِنبکشی نزدیک آلماتی. در قزاقی به معنای جایی مخصوص کشاورزی، کشت و مزرعه‌داری استفاده شده است(1.ص:79). ولی در دهه‌ی اخیر محوطه‌ی معنایی این واژه گسترده شده و به معنای کشاورز و مزرعه‌دار یعنی اسم شغل و اسم فاعل نیز استفاده ‌می‌شود.
5- دوستیق (دوس+تق) ، نام دهی است در استان جنوبی (ناحیه‌ی آلماتی) قزاقستان. جایی که اقوام مختلف با یک‌دیگر با دوستی و برادری و مهربانی باهم زندگی ‌می‌کنند (1.ص:80). واژه‌ی فارسی دوست بر اساس قواعد زبان قزاقی آخرین حرف صامت و سخت خود را از دست ‌می‌دهد. به‌شکل دوس با پسوند قزاقیِ تیق/ تق با معنای دوستی در زبان قزاقی دارای استفاده گسترده ‌می‌باشد. هم‌چنین بعد از استقلال نام یکی از خیابان‌های اصلی و بزرگ آلماتی از «لنین» به «دوستق» تغییر یافت.
6- داریا/ دریا، نام رودخانه‌ای در استان قاراقاندی ‌می‌باشد. این کلمه در زبان فارسی به معنای دریا است که در زبان قزاقی به معنای «رودخانه‌ی بزرگ و پرآب» ‌می‌باشد(2). از لحاظ سمانتیک معنای آن تنگ و کوچک شده است. به معنای رودخانه استفاده ‌می‌شود.
7- نیاز، رشته‌کوهی در استان قاراقاندی که درازای آن 50کیلومتر است. به احتمال زیاد این واژه‌ی فارسی به‌جای اسم قدیمی‌ رشته‌کوه «شیدرتی» داده شده است. (2). این واژه برای نام‌گذاری اشخاص نیز به‌کار می‌رود.
8- نایزا/ نیزه، بلندترین کوهی است که در ناحیه‌ی آمانتاو قرار دارد. به‌معنای کوه بلند، قله‌کوه/ کوهی با قله‌ی بلند(2). نیزه/ نایزا-ایر. اسم آلتی جنگی است که دارای نوک تیز با دسته‌ای بلند چوبی می‌باشد(6. فرهنگ لغت ادبی قزاق. جلد 11. ص 456 آلماتی/ 2011).
9- دَره/ دارا- نام مکان است. منشأ ترکی- مغولی- فارسی دارد. به‌معنای ‌میان و بین کوه، بریدگی عمیق بین کوه(2). البته در منابع دیگر این واژه را به‌صورت فارسی نشان ‌می‌دهند.
10- باقتی/ بَختی. هم نام کوه و هم نام منطقه‌ی مسکونی است. به معنای 1- جایی که بخت دارد، 2- جایی برای باغ و یا دارای باغ(2).
12- باغشا/ باغچه. نام دهی است در ناحیه‌ی آقسو در استان آلماتی. به‌معنای مکانی مناسب برای کشت‌وکار(1.ص67). کلاً این واژه با معنای فارسی خود در زبان قزاقی به‌شکل باغشا/ باقشا کاربرد دارد.
13- آستانا/ آستانه: نام کنونی پایتخت قزاقستان ‌می‌باشد. واژه‌ی فارسی به‌معنای پایتخت یا شهر بزرگ و مرکزی کشوری (4. ت.ژ.ص:197).
14- بازار: این واژه به‌عنوان جای‌نام در زبان قزاقی به‌معنای محل جمعیت، گروه، جمع ‌می‌باشد. جای‌نام‌هایی مانند: بازار (استان شرقی)، بازار توبه (آتِراو)، بازار دارا/ دره (قاراغاندی)، بازار شُلغان (آتِراو) در استان‌ها و مناطق مختلف قزاقستان وجود دارد؛ ولی به‌معنای بازار نیز در زبان کنونی قزاقی کاربرد خود را حفظ کرده است (4. ت.ژ.ص:198).
15- ناورزِم (قورق) نام پارک جنگلی است در استان قَوستانای (4. ت.ژ.ص:354).
16- سارایشق (سرایشق) مکان تاریخی است در غرب قزاقستان (4. ت.ژ.ص:362). واژه‌ی فارسی سرای/ سارای در جلد 12 فرهنگ لغت زبان ادبی قزاقی به 5 معنا آورده شده است: 1- کاخ پادشاهان و سلطان‌ها؛ 2- خانه‌ی بزرگ با اطاق‌های بسیار؛ 3- مسافرخانه، هتل، مهمان‌سرا؛ 4- آخور و انبارِ کاه و آذوقه برای حیوانات؛ 5- بازار سربسته(6.ص675). در این‌جا معنای 4 و 5 بعد از انقلاب سوسیالیستی در آسیای ‌میانه شکل گرفته است.
این واژه با پسوند «شق» که در زبان قزاقی معنای کوچک‌بودن را ‌می‌دهد کلاً به‌معنای کاخ کوچک جای‌نا‌می‌ است در قزاقستان.
17- تاراز/ طراز: (4. ت.ژ.ص:373). نام شهری قدیم در کنار رودخانه‌ی تالاس و بر گذرگاه جاده‌ی ابریشم ‌می‌باشد که هنوز هم یکی از شهرهای پرجمعیت و بزرگ قزاقستان ‌می‌باشد. در ریشه‌یابی واژه‌ی طراز/ تاراز نظریه‌ی قطعی و ‌علمی‌ مشخصی هنوز وجود ندارد. به‌نظر پژوهش‌گران قزاق واژه‌ی طراز/ تاراز را از 2 قسمت: تار/ دار و آز/ آس، ساخته شده است. بخش اول تار/ دار در واژه‌های توپونیمی‌ مانند: تارخان/ دارخان، تارغاپ/ دارغاپ، داراتی/ تاراتی دیده ‌می‌شود که در زبان فارسی و ترکی به‌معنای دره و بریدگی ‌میان کوه است. بخش دوم واژه‌ی آز/ آس به‌معنای آب، رود/ رودخانه ‌می‌باشد. در نتیجه واژه‌ی تاراز/ طراز به‌معنای رودخانه‌ی کوه/ کوهی ‌می‌باشد. (4. ت.ژ.ص:373). البته این نظریه ت. ژان اُزاقوف ‌می‌باشد. وی در کتاب خود در باره‌ی ریشه‌یابی این واژه‌ها هیچ منبع ‌علمی‌ و تاریخی ارائه نمی‌دهد.
18- شنار/ چنار: نام دهی در استان جنوبی قزاقستان ‌می‌باشد. در زبان قزاقی نام درخت بلندی است؛ ولی در جای‌نام‌ها هم دیده ‌می‌شود (4. ت.ژ.ص:232).
19- نایزا/ نیزه/ نایزالیق: معنای توپونیمی‌ این واژه نوک‌تیز، بلند و ایستاده ‌می‌باشد. در استان‌های قاراغاندی و پاولادار کوه‌هایی به‌نام: نایزا، نایزا قارا (کوه بلند سیاه)، نایزا تاس (کوه بلند) این‌جا منظور از تاس (سنگ) کوه ‌می‌باشد (4. ت.ژ.ص:219).
20- داریا/ دریا: واژه‌ی داریا در زبان قزاقی به‌معنای رودخانه‌ای از دریا کوچک‌تر از دریاچه بزرگ‌تر ‌می‌باشد (4. ت.ژ.ص:202). با ترکیب واژه‌ی داریا در زبان قزاقی جای‌نام‌های داریا، سِر داریا، ژانا داریا، در استان‌های قاراغاندی، قِزِاُوردا وجود دارد.
21- دیقان: واژه‌ی دیقان/ دهقان در زبان قزاقی به‌معنای کشاورز و مزرعه‌دار ‌می‌باشد. به‌عنوان جای‌نام هم با این معنا کاربرد دارد. نام دهی است در استان آلماتی (4. ت.ژ. ص:202).
22- لِنگِر: در استان جنوبی قزاقستان نام شهری است با معناهای مختلف؛ ولی ریشه‌ی فارسی دارد و حتی به‌معنای لنگر کشتی نیز کاربرد دارد. بیش‌تر به‌معنای محلی برای توقف، استراحت کاروان‌سرا و مسافران کاربرد دارد (4. ت.ژ. ص:119).
37- نایزا/ نیزه/ نایزالیق: معنای توپونیمی‌ این واژه نوک‌تیز، بلند و ایستاده ‌می‌باشد. در استان‌های قاراغاندی و پاولادار کوه‌هایی به‌نام: نایزا، نایزا قارا (کوه بلند سیاه)، نایزا تاس (کوه بلند) این‌جا منظور از تاس (سنگ) کوه ‌می‌باشد (4. ت.ژ.ص:219).
41- دارا/ دره/ دره سن: در این‌جا نویسنده بر اساس کارهای پژوهشی و نظریات اَ. مُورزایف ریشه‌ی این واژه را فارسی دانسته است. همان معنا و مفهوم فارسی خود را در قزاقی حفظ کرده ‌است. «سن» در واژه‌ی دِرِه سِن را به‌عنوان پسوند نشان داده‌اند (4. ت. ژ. ص:298-299).

 

جای‌نام‌های قزاقی که از دو واژه (قزاقی و فارسی) ساخته شده‌اند:
1- آیگُول: نام دهی است در منطقه‌ی جنوب قزاقستان. اسم زنی است که به این مکان داده شده است. (1. ت. ژ. ص: 48). واژه‌ی قزاقی آی (ماه) با واژه فارسی گُل ساخته شده است.
2- آینا بولاق/ آینه بولاق: نام ایستگاه راه آهن در نزدیکی شهر تالدیقورغان است، هم‌چنین نام محله‌ای در شهر آلماتی. از دو واژه: آینه (فارسی) و بولاق (قزاقی) به‌معنای چشمه/ رود. رود و یا چشمه‌ای که مانند آینه تمیز و براق است (1. ت. ژ. ص: 48).
3- آینا کُل/ آینه کُل: نام دهی است در منطقه‌ی بالخاش. از دو واژه: آینه (فارسی) و کُل (قزاقی) به‌معنای دریاچه. دریاچه‌ای که مانند آینه تمیز و براق است (1.ت.ژ.ص:48).
4- آی پارا/ آی پاره: نام دهی در نزدیکی آلا کُل درناحیه‌ی تالدیقورغان. بر اساس نام طایفه ای این اسم گذاشته شده است. (1. ت. ژ. ص: 48). واژه‌ی قزاقی آی (ماه) با واژه‌ی فارسی پاره به معنای پارچه ای/ تکّه‌ای از ماه و یا مانند ماه برای نام‌گذاری دختران نیز استفاده ‌می‌شود.
5- آق سِنگِر: نام دهی هم در ناحیه‌ی ژامبول هم در ناحیه‌ی اِلِه در جنوب قزاقستان ‌می‌ باشد. از دو واژه: آق (ترکی. به معنی سفید، به نظر اِ. قویشیبایوف منظور از واژه‌ی آق (سفید)، سفیدیِ بالای قله‌ی کوه، تپه که از جنس سنگ و مرمرسفید است، ‌می‌‌باشد.). واژه‌ی دوم سِنگِر از ریشه‌ی فارسی سنگ/ سنگاری/ سنگوری‌می‌‌باشد. به معنای جایی که سنگ‌دار، سنگلاخی است(1. ت.ژ. ص: 52).
6- بای زِرِک/ بای زیرِک: نام دهی در ناحیه‌ی آلا کُل ‌می‌باشد. شاید از نام و اسم کسی یا طایفه‌ای برداشته شده باشد. از دو واژه: بای (قزاقی) و زِرِک/ زیرک (فارسی) ساخته شده. کلمه‌ی زِرِک/ زیرک (درجلد چهارم فرهنگ لغت قزاقی ص. 390. آلماتی. 1979 غِلم باسپاسی) به‌عنوان صفت، به معنای باهوش، زرنگ و با دقّت داده شده است (1.ت.ژ.ص:65).
7- گُل دالا: نام دهی درنزدیکی ‌های تالغار ناحیه‌ی آلماتی ‌می‌‌باشد. از دو واژه گُل (فارسی) و دالا (قزاقی به معنی دشت) ساخته شده است (1.ت.ژ.ص:78).
8- داربازا قُوُم: نام دهی در ناحیه‌ی پانفیلوف استان آلماتی ‌می‌‌باشد. از دو واژه: دروازه/ دربازه (فارسی) و قُوُم (ترکی به معنای شن، ماسه، خاک) تشکیل شده. به معنای دروازه خاکی/ یا ساخته شده از خاک (1.ت.ژ.ص:78).
9- داردامتی: نام دهی در ناحیه‌ی اویغوری استان آلماتی است. قسمت اول این واژه «دار، در» را ازمنشا فارسی «درّه»، قسمت دوم «دام/ تام/ تُمب» به معنای تپه/ برآمدگی خاک از منشا ترکی قدیم، قسمت آخر «تی» پسوند مغولی ‌می‌ باشد. داردامتی به معنای درّه ‌میان کوه، تپه‌ای در دامنه‌ی کوه. جاینام‌هایی که با واژه «دار» ساخته شده‌اند، در اسیای ‌میانه، قفقاز، افغانستان زیاد به‌چشم ‌می‌خورد. مانند: دربانه، دارانُد/ داراناد، آق دِرِ/ دره، شاردارا، …(1.ت.ژ.ص:78).
11- آسپان تاو. نام دیگر کوه خان تنگری (در زبان قزاقی) در رشته کوه تیان شان است(1. ت. ژ. ص: 191). در اینجا منظور از آسپان همان واژه‌ی آسمان فارسی ‌می‌‌باشد که در چارچوب قواعد صوتی زبان قزاقی « م» تبدیل به « پ» شده است. (در زبان قزاقی واژه‌های گرفته شده از زبان‌های دیگربه دگرگونیهای شکلی و صوتی دچار ‌می‌شوند که از لحاظ صوتی به آنها هویتی قزاقی ‌می‌دهد. یکی از این حوادث صوتی تغییر یافتن حروف «ف»، «م» به «پ» ‌می‌‌باشد.)مانند: فاش به پاش، فرزند به ِپرزِند، … .
12- کنت آرال: محل مسکونی قدیمی‌ در ناحیه‌ی اُلیتاواُستان قاراغاندی. از دو واژه: کنت (فارسی) و آرال (قزاقی) ساخته شده. به معنی شهرجزیره‌ای(2. اول. تان. ص: 46).
13- دان ساری: نام دریاچه‌ای در ناحیه‌ی اُلیتاواستان قاراغاندی ‌می‌باشد. از دو قسمت: دان/ تنگ (فارسی) و ساری (قزاقی به معنای رنگ زرد ولی در اینجا به معنای بزرگ و گسترده) ساخته شده. کلاً به معنای دره بزرگ و پهناور(2. اول. تان. ص: 45). در اینجا هم بر اساس دگرگونگی آوایی و شکلی واژه «تنگ» فارسی در زبان قزاقی تبدیل به «دان» شده. «ت» حرف نخست واژه نرم شده تبدیل به «د» ، حرف «گ» افتاده و حذف شده.
15- بالا دِرِسِن: نام دهی در استان قاراغاندی ‌می‌‌باشد. از دو واژه: بالا (قزاقی به‌معنای بچه، کودک، کوچک)، دِرِ/ دِرِسِن (فارسی به معنای درّه) شکل گرفته. یعنی دره‌ی کوچک(2. اول. تان. ص: 27- 28). ریشه از واژه‌ی فارسی درّه دارد.
16- بای ‌میرزا. نام قزاقی دهی است به نام آستاخُفکا در اُستان قاراغاندی. این نام نشان‌دهنده‌ی این است که در این‌جا ‌میرزایی ثروتمند زندگی کرده است(2.اول.تان.ص:15). اگرچه اتیمولوژی کلمه ‌میرزا (ا‌میرزاده) عربی و فارسی است؛ ولی در این منبع به آن اشاره نشده است. واژه‌ی بای در قزاقی به‌عنوان صفت به‌معنای ثروتمند به‌عنوان اسم عام به‌معنای همسر/ شوهر ‌می‌باشد. کلاً کلمه‌ی مُرزا /‌میرزا در قزاقی کنونی صفت است و به معنای آدم دست و دل باز ‌می‌باشد.
17- بِتباق دالا/ بدبخت دالا: منطقه‌ی کویری و بیابانی میان استان جامبول و قاراغاندی است. از سه واژه: بِت/ بد (فارسی)، باق/ بخت (فارسی) و واژه‌ی قزاقی دالا (دشت، بیابان). با توجه به ظاهر و دید نازیبای بیابان (دالا) این نام به آن داده شده است که از دو واژه‌ی فارسی بد و بخت تشکیل شده. به معنای بیابانِ بدبخت. واژه‌های بد و بخت برای مردم آسیای ‌میانه بیگانه نیست. کلمات، اصطلاحات و اسم‌های زیادی با ترکیب این دو واژه در زبان قزاقی وجود دارد؛ مانند: گل بخت، بختتی، بی‌باغ، باغی آشِق،…، بَدوگوی، بَدِ گ،… با وجود این بازهم بعضی از پژوهش‌گران بر این نظر هستند که: شاید زمانی این منطقه پر آب و آباد بوده و طی زمان آب آن کاستی گرفته، این منطقه تبدیل به باتلاق (که در زبان قزاقی باتباق گفته ‌می‌شود) شده است. و به این شکل بِتباق دالا نا‌میده شده است. این فرضیه‌ی ضعیفی است که خیلی‌ها قبول نمی‌کنند(2. اول. تان. ص: 2).
18- آق تاق/آق طاغ: نام منطقه‌ای کوهستانی در استان ژِزقازغان است. به معنای کوه سفید. از دو واژه آق (قزاقی به معنای سفید) و طاغ (ترکی قدیمی‌ به معنای کوه) (2. اول. تان. ص: 6).
ولی به نظر ما در این‌جا مفهوم واژه‌ی دوم تاق/ طاغ همان «تخت» فارسی ‌می‌باشد؛ زیرا چنین دگرگونی آوایی در واژه‌ی بخت نیز دیده ‌می‌شود. در قزاقی باق یعنی بخت. پس تاق را نیز ‌می‌شود گفت که تخت است؛ چون‌که «تاققا اُوتِردِی» یعنی این‌که «بر تخت نشست».پس در این‌جا واژه‌ی تاق به معنای تخت ‌می‌باشد.
19- لابآسی: اسم رودخانه‌ای در استان آلماتی است. به معنای لب آب/ لب رود (4. ت.ژ.ص66). واژه‌ی لب فارسی با تغییر آوایی به شکل لاب در قزاقی شکل گرفته است .با واژه‌ی آز/ آس به معانی رودخانه.
22. دِرکُل: در استان غربی قزاقستان نام یک رودخانه‌ی کوچک ‌می‌باشد. «در» همان «دره» فارسی ‌می‌باشد، و کُل به معنای دریاچه (4. ت.ژ.ص:139-140).
23- سیردریا: به معنای سَردریا/ دریای بزرگ/ رودخانه‌ی بزرگ. هر دو واژه فارسی است (4. ت.ژ.ص:143).
24-آیتاغی: آی واژه‌ی ترکی، تاق/ طاغ ریشه‌ی واژه‌ی دوم این جای‌نام در این منبع گرفته شده از ترکی اوغوزی و به شکل داغ و یا طاغ نشان داده شده است (4. ت.ژ. ص: 149).
در حالی‌که کاربرد واژه‌هایی مانند: بخت، تخت،… که حرف آخر واژه، بی‌صدا و سخت\خشن باشد با پیوستن یک پسوند از حروف صوتی مانند «ی» نسبت به آن مانند: بخت+ی= باغی، تخت+ی=تاغی با حذف‌شدن یا افتادن آخرین حرف بی‌صدا و سخت صورت ‌می‌گیرد. در این‌جا هم ما بر این قاعده‌ی زبان قزاقی تکیه ‌می‌کنیم و واژه‌ی دوم این جای‌نام را همان واژه‌ی تخت فارسی ‌می‌دانیم. در ضمن باید گفت که در باره‌ی شکل و ویژگی‌های ماه در زبان قزاقی اصطلاحی است: «آی تاغینا اوتردی»= یعنی ماه بر تختش نشسته؛ که این نظریه‌ی ما را تحّکم ‌می‌بخشد.
25- بُرسِنگِر: واژه‌ی اول این جای‌نام از واژه‌ی بُر (در قزاقی به‌معنای آهک، خاک سفیدرنگ ‌می‌باشد) و واژه‌ی سِنگِر که نویسنده در این‌جا آن را با استناد به فرهنگ لغت م. قشغری به‌عنوان یک واژه‌ی ترکی‌الاصل به‌معنای گردنه‌های نوک‌تیز و یا کناره‌های بلند و نوک‌تیز سفیدِ کوه ارائه ‌می‌دهد؛ ولی در جای‌نام‌های دیگر واژه‌ی سِنگِر را مشتق از واژه‌ی سنگ نشان ‌می‌‌دهند. این نیز نشان‌دهنده‌ی درجه‌ی تسلط پژوهش‌گران قزاق و روسی به ریشه‌شناسی زبان‌های ترک/ قزاقی و فارسی را نشان ‌می‌دهد (4. ت.ژ.ص:160) .
26- داردامتی: نام کوه بلندی در استان آلماتی ناحیه‌ی اُیغور ‌می‌باشد. از سه جزء: «دار» از ریشه‌ی واژه فارسی دره، «دام ـ تُم ـ تُمب» به معنای تپه، برآمدگی روی ز‌مین، ـ پسوند ترکی قدیمی‌ و مغولیِ «تی». کلاً به معنای دره‌ی ‌میان کوه ‌می‌باشد (4. ت.ژ.ص:161).
27-آینه بولاق: آینا/ آینه. این واژه‌ی فارسی در ساختن جای‌نام‌های قزاقی به معنای شفاف و تمیز به‌کار می‌رود. آینه‌بولاق جای‌نا‌می‌ برای رودخانه و چشمه‌های تمیز و شفاف آب در استان آلماتی، استان قاراقاندی و استان شرقی قزاقستان ‌می‌باشد. همان‌طور که در بالا اشاره کردیم در این‌جا با استفاده از واژه‌ی آینه‌ی (فارسی) با واژه‌ی بولاق (قزاقی) به معنای چشمه‌ی آب/ رودخانه، این جای‌نام ساخته شده است (4. ت.ژ. ص:195).
28- آینه‌تاس: جای‌نا‌می‌ است به معنای سنگ شفاف و براق در استان جنوبی قزاقستان. با استفاده از واژه آینه‌ (فارسی) با واژه‌ی تاس (قزاقی) به معنای سنگ این جای‌نام ساخته شده است (4. ت.ژ.ص:195).
29- داربازا: نام دهی در استان جنوبی و استان آلماتی ‌می‌باشد. به معنای دروازه‌ی خاکی (4. ت.ژ.ص: 202). واژه‌ی فارسی داربازا/ داربازه با وجود دگرگونگی آوایی همان معنای فارسی خود را در زبان قزاقی حفظ کرده است. جای‌نام داربازا قُم: داربازا+ قُم (ترکی/قزاقی به معنای خاک و شن). واژه‌ی داربازا در زبان قزاقی کلاً به عنوان اسم آلت یعنی با همان معنی فارسی خود برای دروازه و درهای بزرگ به‌کار ‌می‌رود.
30- لای بولاق: این واژه در زبان قزاقی به معنای آب گِل‌آلود، مکانی گِلی ‌می‌باشد. نام چند ده در مناطق مختلف استان شرقی قزاقستان ‌است (4. ت.ژ.ص:218-219). لای، لایلی، در زبان قزاقی به معنای چیزی، جایی گِلی و کثیف ‌می‌باشد.
31- سِنگِرتاس: نام کوهی در استان شرقی قزاقستان است. سِنگِر به معنای بلند، تیز و نوک‌دار (4. ت.ژ.ص:222).
32- ژارکنت: در فرهنگ‌نامه‌ی قشغری این جای‌نام به‌شکل وارکنت آمده است؛ ولی اَ. مُورزویف در فرهنگ لغت خود آن را به شکل یارکنت نشان داده است. در زمان کنونی شهری به این نام (ژارکنت) هم در استان آلماتی هم در کشور چین در منطقه‌ی شین‌ژان وجود دارد. واژه‌ی نخست ژار (قزاقی به معنای تنگه‌ی کوه یا دره) با واژه‌ی دوم کنت (فارسی) به معنای شهر، که در کل به معنای شهری در تنگه‌ی کوه و یا دره ‌می‌باشد (4. ت.ژ.ص:307).
33-ژِتی سِنگِر: به معنای هفت کوه بلند ‌می‌باشد و جای‌نا‌می‌ است در استان قاراغاندی. واژه‌ی دوم این جای‌نام «سِنگِر» در فرهنگ لغت م. قشغری به 2 معنا: 1- ژان/سِن، زان= سخت، دشوار +غَر،گِر = کوه یعنی کوه بلند؛ 2- در ترکی قدیم به معنای تیز و نوک‌دار آمده است. در فرهنگ لغتِ غ. قَونقاشبایوا، ی. قَویشیبایو و اَ. مَورزایو واژه‌ی سِنگِر به معنای کوه بلند، قَله‌ی نوک‌تیزآمده است (4. ت.ژ.ص:309).
34- ‌میرزاکنت: نام دهی در استان جنوبی قزاقستان. به معنای شهری با برکت و دست و دل باز. (4. ت. ژ. ص: 354).
35- ناورِزبای: نام دریاچه‌ی کوچکی است در حوالی آلماتی (4. ت.ژ.ص:354). از 2 واژه ناوروز/ نوروز (فارسی) با واژه‌ی قزاقی «بای» به معنای ثروتمند که این جای‌نام بر اساس نام یکی از شخصیت‌های تاریخی قزاق‌ها داده شده است.
36- اوزکنت: اُغُوز کنت بوده در قدیم. در استان قِزل اُوردا. اَغَوز با واژه‌ی کنت فارسی یعنی شهر قوم ترک اَغَوزها ‌می‌باشد (4. ت.ژ.ص:359).
37- شیمکنت/ چیمکنت: نام شهری قدیم و پرجمعیت در جنوب قزاقستان نزدیک به اوزبکستان ‌می‌باشد. دیدگاه‌های مختلفی در باره‌ی نام این شهر قدیمی‌ و تاریخی وجود دارد: 1-چمن‌کنت: شهر سرسبز و آبادان، 2- چمکنت: چِم در زبان سغدی به معنای حصار، قلعه + کنت= شهری که اطراف آن حصار و یا قلعه داشته باشد (4. ت. ژ. ص:385).
38-ژامان بارشا/ژامان بارشه: در ریشه‌شناسیِ این جای‌نام واژه‌ی اول ترکی/ قزاقی است؛ ولی واژه‌ی دوم را نیز از ریشه‌ی ترکی پارشا/ بارشا به معنای لیمه‌لیمه، بریده شده نشان داده‌اند. هم‌چنین احتمال فارسی‌بودن این واژه به معنای پارچه‌ای، تکه‌ای، قسمتی از چیزی را نیز ذکر کرده‌اند (4. ت.ژ.ص:440).
39-قالغان داریا: نام مکانی مسکونی است در استان قزِل اُوردا ناحیه سیردریایِ قبلی. این جای‌نام از دو واژه قالغان (ترکی/قزاقی به معنای به‌جامانده از ریشه‌ی فعل «قالو» به شکل صفت فعلی) و داریا/ دریا (فارسی؛ در قزاقی به معنای دریاچه و رودخانه‌ی بزرگ) تشکیل شده. این منطقه برای این‌که در طول زمان از سیردریا بریده و جدا شده این نام را گرفته است (7. ت. ژ. ص:119).

Kaynaklar:
1- Телғожа Жанұзақ, «Қазақстан Географиялық Атаулары Алматы Облысы». Арыс, 2005, Алматы
2-Өлкенің жер–су аттары, Қарағанды, 2001. Қарағанды облыстық Н.В.Гоголь атындағы ғылыми – әмбебап кітапханасы
3- Рысберген Қ. К., «Ұлттық Ономастиканың Лингвокогнитивтік Негіздері». Дайк-Пресс, 2011, Алматы
4-Телғожа Жанұзақ, “Жер- су атаулары” 2011- Өнер баспа үйі, Алматы.
5- Қазақ тілінің түсіндірме сөздігі, 4-Ші том, 390- Ші б., Ғылым баспасы.1979, Алмты.
6- Қазақ Әдеби Тілінің Сөздігі, 11-ші Том. 2011, Алматы.
7- Телғожа Жанұзақ, Тарихи жер су аттарының түптөркіні. 2010, Алматы.
8- تهران 1393،مبانی توپونیمی‌ و نگاهی به توپونیم‌های ایران، فیروز رفاهی علمدار.
9- درآمدی بر جای‌نام‌شناسی ایران ،م.م. احدیان و بختیاری.
شماره‌ی 165، 1388 جستارهای ادبیات و علوم انسانی سابق.

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2262


مطالب مشابه