نگارنده: سید مسعود حسینی
چکیده
از بازپسین چاپهای دیوان جامی، کاری است که با تلاش دکتر ماندانا خسروانی مجد و دکتر شجاعالدین شقاقی از سوی انتشارات خسروانی مجد، در سه جلد جداگانه در سال 1400 چاپ و نشر شده است. این کتاب در واقع همان نسخهی محمد روشن است که در هیأتی دیگر بازچاپ شده است. در این چاپ برای هربخش از دیوان جامی عنوانی جداگانه در نظر گرفته شده است. علیرغم اینکه این چاپ از بازپسینچاپها است، مخاطب انتظار دارد که با کاری متفاوت و برجستهتر از چاپهای گذشته روبهرو گردد؛ اما این انتظار، در این چاپ برآورده نمیگردد و علیرغم مصرف زیاد کاغذ و افزایش هزینهی چاپ، ابتکاری در طراحی جلد و حروفچینی و حتی محتوای مقدمه، بهنظر نمیرسد. افزون بر آنکه با دادن عنوانهای فرعی برای هربخش از دیوان، توقع خواننده به لحاظ موضوعی بالا میرود؛ و انتظار دارد که پیرامون عنوانها مطالبی را مطالعه کند؛ در حالیکه بهجز همان عنوانها بحث دیگری در بارهی آن مطرح نشده است. در این نوشته به چند و چون این چاپ از دیوان جامی پرداخته میشود.
کلیدواژهها
مولانا جامی، دیوان، مجد خسروانی، شقاقی
مقدمه
مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی، شاعر، عارف و دانشمند بزرگ زبان پارسی، یکی از خوشاقبالترین شخصیتهای حوزهی تمدنی ما است که شهرت وی در زمان زندگیاش به اقصی شهرهای مهم منطقه و فرامنطقه رسید. مولانا جامی افزون بر آنکه در هرات و در دستگاه حکومت تیموریان از احترام خاصی برخودار بود، در ماوراءالنهر و آذربایجان و عثمانی نیز مورد احترام صاحبان قدرت قرار داشت. از آثار جامی که تعداد آن دهها اثر ادبی و علمی و عرفانی بود، در زمان حیات وی و پس از وفاتش صدها نسخه تهیه و به شهرهای مختلف فرستاده شد و مورد استقبال مردم و صاحبان قدرت قرار گرفت. چندی پیش کتابی دیدم که در مصر و به زبان عربی چاپ شده و موضوع آن، معرفی نسخههای خطی آثار مولانا جامی در بایگانیها و موزیمهای مصر است. تعداد این نسخههای خطی در حدی است که معرفی مختصر آنها خود به کتابی مستقل در کشوری چون مصر تبدیل شده است. البته این تنها نیست؛ آثار جامی در بایگانیهای اکثر کشورهای مهم منطقه موجود است و شاید آثار خطی زیادی از وی موجود باشد که تا هنوز کار پژوهشی لازم در بارهی آن صورت نگرفته است.
کثرت تعداد نسخههای خطی آثار مولانا جامی از جهت دیگری نیز مهم است و آن اینکه جایگاه والای این شخصیت چندبعدی: شاعر، عارف، عالم، موسیقیدان، سیاستگر و حامی سرسخت فرهنگ و زبان پارسی را در زمان حیاتش نشان میدهد. شاید سخنی گزاف نباشد اگر بگوییم که هیچ شخصیت دیگری در حوزهی تمدنی پارسی در زمان زندگیاش به اندازهی مولانا جامی عزیز و بزرگ نبوده است. این سخن مشهور که میگوییم ما زندهی خوب و مردهی بد نداریم، دست کم در مورد مولانا جامی مصداق ندارد؛ زیرا او هم در زمان حیاتش عزیز و محترم دستگاههای قدرت منطقه و مردم بود و هم پس از وفاتش چنان بزرگ بود که امیری چون علیشیر نوایی خودش را صاحب عزای آن مخدومی خواند و سلطانحسین بایقرا برجستهترین شاه تیموری، به عزاداریاش مشغول گردید.
حتی صفویها که در ابتدای حکومتداری مست بادهی غرور بودند و مزار مولانا جامی را تخریب کردند و نقطهی جامی تراشیدند و خامی کردند؛ در قسمت مولانا جامی بهزودی به پختگی رسیدند و در سلک رواجدهندگان آثار او برآمدند. چنانکه نفیسترین اثر هنری هفتاورنگ که امروزه موجود است، با حمایت ابراهیممیرزای صفوی پدید آمد. «او پسر بهرام میرزا پسر شاهاسماعیل اول بود» (غفاریفرد، 1397: 48). شاید روزی که شاهاسماعیل مرقد مولانا جامی را خراب کرد؛ هرگز فکر نمیکرد که کمی بعد، نواسهاش در احیای آثار مولانا جامی، به بهترین وجه ممکن تلاش میکند و به هفتاورنگ او بعدی هنری میبخشد که تا امروز در دنیای کتابآرایی بیمثل است.
ارزیابی ظاهری کتاب
از جملهی آثار جامی، دیوان او که متشکل از سه بخش: «فاتحةالشباب»، «واسطةالعقد» و «خاتمةالحیاة» است و مثنوی هفتاورنگ او که متشکل از هفت مثنوی با عناوین: «سلسلةالذهب»، «سلامان و ابسال»، «تحفةالاحرار»، «سبحةالابرار»، «یوسف و زلیخا»، «لیلی و مجنون« و «خردنامهی اسکندری» است، از شهرت بیشتری برخوردارند. در اینجا در بارهی مثنوی هفتاورنگ صحبت نمیکنیم و گپوگفت در بارهی آن کتاب بزرگ را به زمانی دیگر میگذاریم؛ اما در بارهی دیوان جامی باید گفت که تا کنون چاپهای متعددی از این کتاب صورت گرفته است که مشهورترین آن، تصحیح هاشم رضی، تصحیح محمد روشن و تصحیح اعلاخان افصحزاد پژوهشگر تاجیکستانی است. از بازپسین چاپهای دیوان جامی، کاری است که با تلاش دکتر ماندانا خسروانی مجد و دکتر شجاعالدین شقاقی از سوی انتشارات خسروانی مجد در شهر ارومیهی آذربایجان غربی، در سه جلد جداگانه در سال 1400 چاپ و نشر شده است. این کتاب در واقع همان نسخهی محمد روشن است که در هیأتی دیگر بازچاپ شده است. چنانکه نویسندگان در «شرح و مقدمات» این چاپ از دیوان جامی، خود نوشتهاند که: «در نسخهی پیش رو، مقدمه و تصحیح آن توسط محمد روشن صورت گرفته است» (خسروانیمجد و شقاقی، 1400: 83). در این چاپ برای هربخش عنوانی جداگانه، بدون دقت در درستنویسی برخی از واژگان، بهقرار زیر در نظر گرفته شده است:
بخش اول با عنوان: «سیمین ذقن سنگدل لاله عذار (تاملی در فاتحه الشباب عبدالرحمان جامی)» در 1460 صفحه؛
بخش دوم با عنوان: «سلطان خیال (تاملی در واسطه العقد عبدالرحمان جامی)» در 746 صفحه؛
بخش سوم با عنوان: «شرح غم اشتیاق (تاملی در خاتمه الحیات عبدالرحمان جامی)» در 567 صفحه.
کیفیت چاپ، نوع کاغذ و جلد کتاب خوب و دلپذیر مینماید و در روی جلد کتابها و پشت آنها، در هر سه بخش، مینیاتور واحد و تکراری چاپ شده است. این نگاره که از آن در برخی از منابع با نام «خواب دانای خردمند» یاد شده، یکی از 28 نگارهای است که بر کتاب هفت اورنگ جامی، در زمان ابراهیممیرزا یکی از شهزادگان صفوی میان سالهای 963 تا 973ه.ق. و به دستور او در خراسان کتابآرایی و خوشنویسی گردید و اکنون در نگارخانهی فریر در واشنگتن نگهداری میشود.
با توجه به این نکته که تعداد این نگارهها 28 تصویر است؛ این امکان برای تهیهکنندگان دیوان جامی وجود داشت که در هرکدام از بخشهای دیوان تصویری متفاوت برگزینند و در پشت جلد هم اگر نیازی به چاپ تصویر بود، باز تصویری دیگر از این مجموعه انتخاب و چاپ کنند. هرچند مناسبت این نگارهها با هفتاورنگ جامی است و چون همین ناشر هفتاورنگ را نیز در هفت مجلد جداگانه چاپ کرده، شاید بهتر مینمود تا از این نگارههای زیبا و هنرمندانه، بر روی جلد بخشهای هفتاورنگ کار گرفته میشد. البته این نکته نیز قابل توجه است که چهارسال قبل از چاپ خسروانیمجد از دیوان جامی، محمد انور بجارزهی، کتابش را تحت عنوان «بررسی مبانی انسانشناسی جامی در هفتاورنگ» در دو جلد، با تزئین همین نگاره به چاپ رسانده است و چاپ خسروانیمجد در واقع تقلیدی از آن است؛ با این تفاوت که ترکیب رنگ اثر بجارزهی، دقیقتر بهنظر میرسد؛ زیرا او رنگ لاجوردی را برای آرایش کتاب انتخاب کرده که با کارهای هنری روزگار تیموریان همخوانی بیشتری دارد و خسروانیمجد و شقاقی رنگ زرد را برای این منظور انتخاب کردهاند که کاربرد آن بیشتر در هنر روزگار قاجار رایج شده است.
از جانبی کلیت رنگ جلد بخش اول دیوان جامی تقریباً نارنجی بهنظر میرسد و بخش دوم و سوم، رنگ زرد تقریباً تیره را به نمایش میگذارد. اینکه یک جلد یک رنگ و دوجلد دیگر با رنگی دیگر تزئین شده، معلوم نیست که چه فلسفهای را تداعی میکند. بهجز عنوانهای بخشها و تفاوت رنگ بخش اول با بخش دوم و سوم، ابتکار دیگری در طراحی جلد کتاب بهچشم نمیخورد.
هر سه بخش دیوان، مقدمهای دارد با نام «مقدمه مولفین» (؟) که با خط نستعلیق کمپیوتری نگارش یافته و در یک صفحهی مستقل کتاب جا گرفته است. این مقدمه بدون کموکاست در هر سه جلد دیوان تکرار شده است و تلاش گردیده تا به این پرسش، پاسخ دهد که چرا دیوان جامی برای بازچاپ انتخاب شده است. منطق حاکم بر پرسش و پاسخی که مؤلف یا مؤلفان (؟) ارائه کردهاند، به نظر نمیرسد توان اقناع ذهن مخاطب را داشته باشد.
به بخشی از طرح موضوع در مقدمه دقت کنید: «برای پاسکردن واحد درسی نیازمند تهیهی دیوان جامی شدم و راهی کتابخانههای شهر، … تأسف حاصل از اینکه این کتابها در کتابخانهها خاک میخوردند و اهل مطالعه برای شان نبود» (خسروانیمجد و شقاقی، 1400: 29).
بعد از فهرست مطالب و اشعار، فصلی گشوده شده با عنوان اصلی «شرح و مقدمات» و عنوان فرعی که در ذیل آن قرار گرفته با عبارت: «معرفی کتاب دیوان جامی اثر عبدالرحمن جامی». عبارتی که با ضعف تألیف روبهرو است «کتاب دیوان جامی اثر عبدالرحمن جامی» چیزی است که نویسندگان قصد دارند آن را معرفی کنند. البته اسم شاعر که در روی جلد بهصورت «عبدالرحمان» و در عنوان این بخش بهصورت «عبدالرحمن» نوشته شده جلب توجه میکند و سخن از آن دارد که نویسندگانِ «شرح و مقدمات»، خود را در بهکارگیری از روشی واحد در نگارش، ملزم نداستهاند. این عدم التزام به روش واحد نگارشی، در جایجای مقدمات و متن کتاب نیز بهچشم میآید. فاصلههای کوتاه یا همان نیمفاصله رعایت نمیگردد. در مواردی که «ـة» تأنیث عربی در ترکیب کلمهای قرار دارد، بهجای آن «ـه» نوشته شده؛ مانند: «فاتحةالشباب» که بهصورت «فاتحه الشباب» نگارش شده و مثل این، «واسطةالعقد» و «خاتمةالحیاة که بهصورت «واسطه العقد» و «خاتمه الحیاه» نگارش یافته است. این مسأله هم در عنوانهای هر سه بخش دیوان و هم در متن مقدماتی نویسندگان دیده میشود.
در ادامهی این بخش در بارهی تسلط مولانا در انواع سبکهای شعری چنین آمده است: «تسلط او در انواع سبکهای شعری نظیر قطعه، ترجیع بند، معما و ترکیب بند در نوع خود مثال زدنی است» (همان: 83). مشخص است که نویسندگان میان دو مقولهی بسیار مهم ادبی: «سبک ادبی» و «نوع ادبی» خلط موضوع کردهاند؛ زیرا سبک ادبی چیزی دیگر و نوع ادبی چیزی دیگر است و آنچه این نویسندگان از آن با نام «سبک ادبی» یاد کردهاند، در واقع «نوع ادبی» است؛ نه «سبک ادبی».
«پرتو کنایات قرآنی در دیوان جامی»، «آثار جامی»، «وسعت اطلاعات و تسلط جامی به زبان عربی»، «تفاوت کنایه با مثل»، «کاربردهای کنایه در کلام»، «الف) تأثیرگذاری از راه خلق زیبایی»، «ب) انگیزه های پوشیدهگویی»، «پرتو کنایات قرآنی در دیوان جامی»، «کاربرد کنایه قرآنی با همان معنای کنایی»، در ذیل این عنوان به نکات و عنوانهای زیر پرداخته شده است: «عالیها سافلها کردن/ اشدن [شدن؟]، «شتر در سوراخ سوزن»، «نور علی نور»، «تر و خشک»، «روی سیاه/ روی سفید»، «یک چشم به هم زدن»، «دل محکم کردن»، راه زدن»، «پاک جامه»، «بازو قوی کردن»، «دست بالای دست بودن»، «خشکی و دریا»، «در چیزی یا کسی چنگ زدن»، «پا محکم/ استوار کردن»، «سخت دل بودن»، «سر در گلیم کشیدن»، «از رگ گردن نزدیک تر بودن»، «در گشادن»، «سست شدن»، و در ذیل عنوان «خلق کنایه از لفظ یا تعبیر قرآنی»، این نکات و عنوانهای فرعی را بررسی کرده است: «کن فیکون شدن»، «دل سی پاره شدن»، «مهر نهادن بر دهان»، «حور زاده/ حور نژاد»، «عیسی نفس»، «عزلت سرای عیسی»، «پرده بر داشتن/ دریدن»، «روحالله»، «یار غار بودن»، «صم بکم بودن»، و در ذیل عنوان «خلق کنایه با بار معنایی جدید» به این نکات اشاره شده است: «انگشت خاییدن/ گزیدن» که بیشتر با استناد به قرآن کریم بررسی شده است. البته چنانکه دیده میشود فاصلههای کوتاه در هیچکدام از این عنوانها رعایت نگردیده است؛ امری که امروزه از مهمات نگارش و چاپ بهحساب میآید.
بخش دیگر مقدمات اختصاص دارد به بررسی آرای جامی در بارهی نبوت خاصه با عنوان اصلی «بررسی آراء جامی در باره “نبوت خاصه” در دیوان اشعار با رویکرد به مبانی علم کلام اسلامی» و شامل بخشهای زیر است: «مقدمه»، «بحث»، «ارتباط بعثت پیامبر با هدایت و سعادت انسان ها»، «برتری محمد بر همه آفریده ها»، «محمد غرض اصلی آفرینش»، «معراج»، «صفات پیامبر»، «شفاعت کردن»، «واسطه فیض الهی»، «امی بودن»، «معجزات»، «قرآن»، «معجزات دیگر»، «خاتم الانبیا بودن»، «تقدم در آفرینش»، «نتیجه گیری».
شروع غزلیات و پایان غزلیات از دیگر بخشهای کتاب است و با فهرست منابع کتاب پایان مییابد.
این مقدمه با عین عناوین در بخش دوم و سوم دیوان جامی بدون کدام تغییر و تفاوت چاپ و به عبارتی بازنشر گردیده است.
در بخش اول دیوان، این «شرح و مقدمات» صفحات 83 تا 141؛
در بخش دوم دیوان، صفحات 45 تا 104؛
در بخش سوم دیوان، صفحات 29 تا 89 را به خود اختصاص داده است و همه تکرار محتوا با عین الفاظ است.
با توجه به عنوانهای سهگانهی کتاب که توسط نویسندگان تهیه شده، مخاطب انتظار دارد که در ترکیب مقدمه از «تأملی در فاتحةالشباب…»، «تأملی در واسطةالعقد…» و «تأملی در خاتمةالحیات…»، نکات و مسایل تأملبرانگیز را در بارهی بخشهای دیوان جامی هرچند بهگونهی کوتاه مطالعه کند. امری که جز در روی جلد کتاب دیگر بدان پرداخته نشده است. همچنان وقتی مثلاً عنوان اصلی بخش دوم «سلطان خیال» گذاشته شده، توقع مخاطب آن است که در بارهی مثلاً «عنصر خیال» در شعر جامی در مقدمات نکات و مسایلی را مطالعه کند؛ امری که باز بدان پرداخته نشده است. نیز التزام به چاپ یک غزل در یک صفحه، آن هم بدون در نظرداشت نکات زیباییشناسانه در کار دیزاین، سبب گردیده تا حجم کتاب بهگونهی غیرموجه افزایش یابد و تعداد صفحات در سه بخش، دست کم به 2773 صفحه برسد. این امر با توجه به وضعیت قیمت کاغذ و چاپ که اخیراً در ایران سرسامآور شده، بهطور طبیعی بر قیمت کتاب افزوده است و از این جهت مطلوب ناشر را که خواسته دیوان جامی را احتمالاً به بهترین وجه در دسترس مخاطبان قرار دهد، برآورده نمیسازد.
نتیجه
هرچند تلاش و سعی کوششکنندگان و مقدمهنویسان دیوان جامی، چاپ خسروانی مجد را در راستای عرضهی چاپی دیگر از دیوان مولانا جامی، میباید ستود؛ اما این چاپ گپ تازهای برای گفتن ندارد. طرح جلد، حجم زیاد مصرف کاغذ، عدم دقت در ارائهی کار فنی در دیزاین، عدم بهکارگیری روشهای نوین نگارش فارسی آن هم در سال 1400، عدم رعایت نکات ابتدایی نگارش فارسی مانند درستنویسی برخی از کلمات، عدم استفاده از روش واحد نگارشی، عدم رعایت فاصلههای کوتاه، و در مواردی نوشتن نادرست برخی از واژهها، از جملهی نکاتی است که در این چاپ خودنمایی میکند. افزون بر این، متن دیوان جامی، همان متن مصحح محمد روشن است که قبلاً چاپ و عرضه شده است. چاپگران دیوان جامی حتی به این نکته که چرا نسخهی محمد روشن را بر مثلاً نسخهی هاشم رضی یا نسخهی اعلاخان افصحزاد ترجیح دادهاند؛ نپرداختهاند؛ در حالیکه نسخهی اعلاخان افصحزاد شاید انتخاب بهتری بود برای انجام این کار.
یادداشت: در برخی از موارد که نقل قول مستقیم صورت گرفته است، برای نشاندادن شیوهی نگارش دیوان جامی چاپ خسروانی مجد، روش متن کتاب بدون تعدیل لازم، آورده شده است.
منابع:
بجارزهی، محمدانور. (1396). بررسی مبانی انسانشناسی جامی در هفتاورنگ. ج1/ چاپ اول، تهران: پرنیاناندیش.
بجارزهی، محمدانور. (1396). بررسی مبانی انسانشناسی جامی در هفتاورنگ. ج2/ چاپ اول، تهران: پرنیاناندیش.
خسروانیمجد، ماندانا و شقاقی، شجاعالدین. (1400). سیمینذقن سنگدل لالهعذار (تأملی در فاتحةالشباب عبدالرحمان جامی) بخش اول دیوان. چاپ اول، آذربایجان غربی: خسروانیمجد.
خسروانیمجد، ماندانا و شقاقی، شجاعالدین. (1400). شرح غم اشتیاق (تأملی در خاتمةالحیاة عبدالرحمان جامی) بخش سوم دیوان. چاپ اول، آذربایجان غربی: خسروانیمجد.
شقاقی، شجاعالدین و خسروانیمجد، ماندانا. (1400). سلطان خیال (تأملی در واسطةالعقد عبدالرحمان جامی) بخش دوم دیوان. چاپ اول، آذربایجان غربی: خسروانیمجد.
غفاریفرد، عباسقلی. (1397). فرهنگ تاریخ صفویه. چاپ اول، تهران: اطلاعات.
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1556