نقدی بر ساختار کتاب «تاریخ و جغرافیای افغان‌ها و افغانستان» اثری از دکتر لعل‌زاد

7 حوت 1403
9 دقیقه
نقدی بر ساختار کتاب «تاریخ و جغرافیای افغان‌ها و افغانستان» اثری از دکتر لعل‌زاد

نویسنده: دکتر محمدالله افضلی؛ مترجم و پژوهش‌گر

برای رسیدن به هدفی که در این نوشتار تعیین شده، مقدمتاً باید یک اصطلاح توضیح گردد و آن واژه‌ی کشکول است. این واژه، در لغت به‌معنای کشیدن به‌دوش است. «کش» به‌معنای پهلو و «کول» به‌معنای دوش یا کتف می‌باشد. از آن‌جایی که معمولاً درویشان زنجیر کشکول را روی دوش می‌اندازند، آن را کشکول می‌گویند. در اصطلاح، کشکول کتابی است جُنگ‌مانند، شامل نوشته‌های مورد علاقه‌ی یک شخص که در گذشته توسط عالمان و نویسندگان جمع‌آوری می‌شد. مانند «کشکول شیخ بهایی» که مشهور است. کتاب آقای لعل‌زاد نیز پیش از آن‌که یک اثر تألیفی و تحقیقی در موضوع تاریخ باشد، بیش‌تر شبیه همان کشکول نویسندگان است. این نکته را در همین اول کار باید روشن کنم که موضوعات این اثر متعلق به مؤرخان مشهوری است که ارزش آن‌ها قطعاً در جایش محفوظ است؛ اما در این مطلب ما صرفاً به بررسی شیوه‌ی ساختاری کتاب و سنجش میزان کمی و کیفی اثر آقای دکتر عبدالخالق لعل‌زاد می‌پردازیم.
هر نوشتاری در ابتدا به دو دسته‌ «شعر و نثر» و سپس به «داستانی و غیرداستانی» تقسیم می‌شود. آن‌گاه نویسنده به زبانی که می‌نویسد، به قالبی که برمی‌گزیند، به موضوعی که در ذهن دارد و به مخاطبی که مدنظر گرفته است، باید توجه کند. هر یک از این ویژگی‌هاجزئیاتی دارد که پرداختن به آن‌ها از حوصله‌ی بیان حاضر بیرون است. بنابراین شرایط نوشتن یک‌متن معیاری(مقاله/کتاب) در نهادهای معتبر و اکادمیک دارای ویژگی‌هایی است که در صورت عدم رعایت هر یک از آن‌ها، متن ترتیب‌شده اهمیت خود را از دست می‌دهد.
وقتی این شرایط را می‌خوانیم، از ترس جرأت نمی‌کنیم دست به قلم ببریم. این مراکز برای بررسی یک مقاله‌ی ارسالی، چند صد دالر به یک محقق می‌دهند تا آن را بررسی کند و سپس از چند فیلتر دیگر می‌گذرد. موی را از خمیر می‌کشند و هر مطلب چندبار بین نویسنده و ویراستار رد و بدل می‌شود. به همین خاطر برخی از نویسندگان کم می‌نویسند؛ ولی معیاری می‌نویسند و برخی دیگر بسیار می‌نویسند؛ ولی روشی معیاری در نویسندگی ندارند. این‌گونه اشخاص با آن که سن و سالی از آن‌ها گذشته است و تعدادی از آن‌ها مدارج تحصیلی لازم را نیز سپری کرده‌اند، هنوز آماتور به‌شمار می‌روند. زیرا بیش‌تر ذوقی عمل می‌کنند تا معیاری. این عدم دقت در میان نویسندگان امروزی افغانستان بیش‌تر قابل مشاهده است. برخی از نویسندگان ما فکر می‌کنند که به مرحله‌ی اجتهاد رسیده‌اند و آن‌چه به ذهن و زبان‌شان می‌آید، مانند ملفوظات مشایخ و یا امامان مذاهب دست‌به‌دست خواهد شد. این نویسندگان پرکار اغلب خود را در لابه‌لای آثار دیگران غرق می‌کنند. گاهی هم برای اثبات مسایلی که در ذهن دارند در میان قفسه‌های حقیقی و مجازی کتابخانه‌ها سرگردانند تا نکته‌ای بیابند و آن را سپر دفاعی برای ادعاهای خود بسازند.
اصول تحقیق که زمانی از ضمایم درس‌های اصلی محسوب می‌شد، امروزها به درس اصلی تبدیل شده است و این بزرگواران به این اصل توجه ندارند و یا از روی خودشیفتگی به سراغ آن نمی‌روند. اگر کسی به این عزیزان بگوید که عرصه‌ی پژوهش مانند خیالستان شعر، آیینه‌دارتصورات قلبی سراینده و یا جولانگاه تجسم‌های ذهنی نویسنده نیست، ناراحت می‌شوند.
در این مطلب ما به بررسی ساختار کتابی می‌پردازیم که به نثر نوشته شده و قالب غیرداستانی دارد. زبان کتاب فارسی و موضوع آن تاریخ است که گویا به صورت پژوهشی تهیه شده است. نام کتاب «تاریخ و جغرافیای افغان‌ها و افغانستان» و نویسنده‌ی آن دکتر لعل‌زادبدخشانی مقیم لندن می‌باشد و هیچ آدرس نشراتی در آن درج نشده است. جدا از چاپ کتاب در لندن، آقای لعل‌زاد از طریق فضای مجازی نیز آن را در اختیار دوستان خود و علاقه‌مندان به تاریخ افغانستان قرار می‌دهد.
کتاب آقای لعل‌زاد از طریق دوست مشترک‌مان برایم رسید. وقتی چشمم به فهرست اولیه افتاد، دچار تردید شدم. گفتم شاید این نقل به اشتباه سر و ته شده باشد و فهرست منابع در اول آمده باشد. دیدم نخیر این فهرست عناوینی است که تعداد آن به 420 عنوان می‌رسد و از صفحه 5 تا 28 در حدود 25 صفحه را به‌خود اختصاص داده است. با خود گفتم که این تعداد فهرست‌د‌هی برای کتاب یک جلدی و با این تعداد صفحه، می‌تواند در نوع خود بی‌نظیر و یا کم‌نظر ‌باشد. این اثر از اول تا آخر 1388 برگ دارد که 1325 صفحه، متن کتاب را در بر می‌گیرد. بعد از فهرست مطول آن، 33 برگ به چها ر متن تقریظی اختصاص یافته است که متعلق به آقایان: عالم جمال، دستگیر رضایی، هارون امیرزاده و صاحب‌نظر مرادی است. 16 برگ، پیش‌گفتار نویسنده می‌باشد. 622 صفحه را برای فهرست مطالب از منابع داخلی (فارسی، عربی و پشتو)(1) و 675 صفحه را به فهرست مطالب از منابع خارجی (انگلیسی، ترکی و اروپایی) درنظر گرفته است. الباقی به یافته‌ها، ارزیابی‌ها، نتیجه‌گیری و نقشه‌ها اختصاص یافته است.
برای شناخت بهتر کتاب «افغان‌ها و افغانستان»، مشکلات تألیفی آن را بررسی می‌کنیم:
کار این عزیزان شبیه تولیدات برخی هنرمندان در عرصه‌ی موسیقی است که از شعر، تصنیف، آهنگ، تا تهیه‌ و تدارک یک قطعه‌ای موسیقی، توسط خودشان تهیه می‌شود. بنابراین، قاطعانه می‌توانم بگویم که کارهای عمده‌ی این کتاب شامل متن، عنوان، ویرایش، صفحه‌آرایی، قطع کتاب و طرح روی جلد که باید توسط چند نفر انجام شود، همه را نویسنده به تنهایی انجام داده است. حتی ناشر این کتاب نیز خود آقای لعل‌زاد است؛ چون ذکری از ناشر به میان نیامده است. برای همین است که چنان آهنگی، آن‌گونه که لازم است چنگی به‌دل نمی‌زند و چنین کتابی آن‌چنان که پیش‌بینی می‌شود، انتظارات لازم را برآورده نمی‌سازد. خود کوزه‌ و خود کوزه‌گر و خود گل کوزه.
از آن‌جایی که مشکلات شکلی و محتوایی این اثر یکی دو تا نیست که در چند مورد مشخص آن‌ها را دسته‌بندی کنیم، ناگزیر برای نشان‌دادن هر یک از مشکلات موجود از اعداد ریاضی کمک می‌گیریم:
1. به‌جز عکس روی جلد، این کتاب هیچ زیبایی ظاهری ندارد. چرا؟ چون برخلاف ادعای آقای لعل‌زاد، این اثر از هیچ روش معیاری و خاصی برخوردار نیست. خط بد، رنگ بد، اندازه بد، ترتیب و ترکیب بد … الی آخر.
قلم بد است و مرکب بد است و کاغذ بد/ گناه هر سه چی باشد که دست قابل نیست
2. از نگارش شناسنامه تا یادآوری از ناشر که خودش باشد، از تشریح عکس روی جلد تا دلیل انتخاب این همه نقشه‌ی رنگارنگ و مختلف‌الابعاد، خبری نیست. در کل برای توضیح اساسات کتاب، مؤلف لب تر نکرده است. حتی نگفته است که چرا منابع داخلی و خارجی را به شکل تاریخی فهرست کرده است، نه موضوعی.
3. استفاده از فونت‌های غیر معیاری در متن و عناوین به‌صورت رنگی در یک کتاب، بی‌خبری نویسنده از فضای تألیف و نویسندگی را جار می‌زند. مؤلف که خود محرر و تایپست و صفحه‌آراء و… است، حتی به اصطلاح (Jus‌tify) و نقش آن در برابرکردن عناوین، خطوط متن، جملات انگلیسی، شعرها و پاورقی‌ها آشنا نیست.

4. از شیوه‌ی مأخذدهی در این اثر خبری نیست. آقای ضیاءالدین جمال در نقد این کتاب می‌گوید: «روش‌های مختلفی در شیوه‌ی ارجاع‌دهی درون‌متنی در دنیای امروز وجود دارد که پر کاربردترین آن‌ها APA، MLA، OSCOLA Chicago، و… می‌باشد؛ اما این کتاب که ادعای پژوهشی بودن را دارد، از هیچ‌یک از روش‌های پذیرفته‌شده‌ی بین‌المللی در امر ارجاع‌دهی استفاده نکرده است»(2).
5. نویسنده در پیشگفتار اثرش می‌گوید: «به‌عنوان یک روش تازه‌ی پژوهشی عمدتاً شامل چهار بخش: «فهرست تاریخی منابع»، «بازنویسی مطالب مهم»،«یافته‌های تحلیل و ارزیابی» و «نتیجه‌گیری» است». برخلاف گفته‌ی مؤلف این کتاب نه بخش‌بندی دارد و نه فصل‌بندی و اصلاً معلوم نیست موضوعی که من خواننده به آن نیاز دارم در کجاست. نظر به این تقسیم‌بندی، متقاضی برای دریافت یک مطلب باید چهاربار به چهارقسمت کتاب مراجعه کند.
6. همان گونه که گفته شد، نویسنده برای این کتاب قطور فهرست منابع ندارد. وی به جای فهرست مطالب، (فهرست منابع داخلی و خارجی) را گذاشته است و صرف از اثر و سال تألیف آن نام می‌برد. مثلاً:
(85. تاریخ فرشته، ١۶٠۶ و……… ٢٠٢)
(86. تذکرة‌الابراراخنددریزه، 1611… 224)
و در نقل مطلبی از همان اثر در دو صد یا چند‌صد صفحه بعدتر، از آن مأخذ نام می‌برد و تنها شماره‌ی صفحه مأخذ را می‌نویسد. مانند: (… ظاهراً همان قوم افغان اند که اکنون هستند…) ص 54. و یا (… اما مردم زیرانی بادیانت و اهل صلاحند…) ص91. حال خواننده باید خودش بداند که (ص54) و یا (ص91) یعنی نام آثاری است که در شماره‌های 85 و 86 فهرست منابع داخلی در اول کتاب آمده است… حتی یک نمونه شبیه مأخذدهی‌های معیاری در این کتاب وجود ندارد.مانند: (نام خانوادگی، نام (سال انتشار). عنوان کتاب. محل انتشار کتاب: نام انتشارات).تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
7. فهرست نقشه‌ها نیز به سلیقه‌ی شخصی ردیف شده است. مانند: (نقشه ۴ . افغانستان جانشین کابل بزرگ و جغرافیای کنونی ( ١٩٢٢-١٨۶٠) …………… 4). نه تسلسل تاریخی دارد و نه هم تداوم موضوعی و نه تقدیم و تأخیر آن معلوم است. نقشه‌ها فقط شماره دارد و معلوم نیست که از کدام منبع به دست آمده است. از جانبی فهرست نقشه‌ها همواره در آخر کتاب قرار دارد که خلاف رسم معمول آقای لعل‌زاد در اول آورده است.

8. عمده‌ترین مشکل این کتاب مشکل انتحال ادبی از خود (Self-plagiarism) است که به عنوان یکی از شگردهای ممنوع در آثار تألیفی – پژوهشی شناخته شده است. به‌نقل از سایت دانشگاه گلاسکوی بریتانیا: «انتحال ادبی از خود» عملی است که نویسنده حین تألیف یک اثر جدید، از بخش‌هایی از متن نوشته‌شده‌ی قبلی خود استفاده مجدد می‌کند.(3) وقتی به نوشته‌های قبلی آقای لعل‌زاد مراجعه می‌کنیم، به وضاحت می‌بینیم که این کتاب جدید «تاریخ و جغرافیای افغان‌ها و افغانستان» در واقع مطالب انتحال‌شده از کارکردهای قبلی وی می‌باشد که 5 تا 10 سال پیش نوشته بود. شما می‌توانید به این دو منبع مراجعه کرده و تقریباً تمام متن کتاب جدید را در آن دو کتاب مشاهده کنید: کتاب افغان‌ها در منابع تاریخی (در سال 2019)(4)و رساله‌ی افغان‌ها در منابع تاریخی (در سال 2011).(5)
برای وضاحت و آشنایی بیش‌تر از ترفند «‌انتحال ادبی از خود» در کشکول آقای لعل‌زاد که قطعاً منحصربه‌فرد خواهد بود، به این نمونه‌ها توجه کنید و ببینید که متن چندین سال قبل به همان شکل اولیه و حتی بدون ویرایش امروزی به متن جدید منتقل (Copy pas‌t) شده است. در این جابه‌جایی‌ها حتی نوع، اندازه و بعضاً رنگ فونت‌ها عیناً جابه‌جا شده است:

البته لینک برخی از نوشته‌های قبلی خود را در زیر بعضی از عناوین فرعی گذاشته است که این روش هم درست نیست. نویسنده این‌گونه موارد را باید در پاورقی‌ها قرار ‌دهد که ظاهراً ایشان با این شگردها آشنایی ندارند.
9. این انتحال‌ها شامل بخش نقشه‌ها نیز می‌شود. علاوه بر «انتحال متن ادبی از خود»، ایشان در قسمت «انتحال نقشه از خود» نیز ید طولایی دارند. جهت نمایان شدن اشتباهات تألیفی ایشان به این لینک مراجعه کرده و بیش‌تر نقشه‌های استفاده‌شده در این کتاب را در رساله‌ی 70 صفحه‌ای به‌نام «سیرتاریخی واژه‌های افغان و افغانستان در نقشه‌های جغرافیایی» که در سال 2019 منتشر شده است، مشاهده کنید.(6)
10. اشتباه پشت اشتباه، کار را به‌جایی می‌رساند که ایشان برای نقشه‌های مندرج این کتاب کاری کرده‌اند که ارزش اثر را به خاک یک‌سان کرده است. آقای لعل‌زاد برخی نقشه‌ها را در رساله‌ی قدیمی خود از یک آدرس معرفی می‌کند و در کتاب جدید از آدرسی دیگر: به این نمونه‌ها توجه فرمایید:

11. منابع فارسی و انگلیسی کتاب که در واقع بدنه‌ی اصلی متن را می‌سازد از اول تا آخر بین 600 تا 800 سال فاصله‌ی زمانی دارند. بنابراین نبود یک‌دستی در متن این اثر، به‌شدت آزاردهنده است؛ زیرا 98 درصد از مطالبش را مستقیماً از این منایع به‌صورت مستقیم کپی کرده و بدون هیچ دخل و تصرفی شامل کشکولش کرده است. ضمناً ویرایش مناسبی ندارد و دارای غلطی‌های املایی است که در قسمت‌های نوشتاری خودش قابل مشاهده است. قرار اطلاع، متن این کشکول را آقای لعل‌زاد به دو تن از اشخاص صاحب‌قلم فرستاده بود؛ اما گمان می‌رود که در نهایت از متن بدون ویرایش خودش در چاپ نهایی استفاده کرده است. مثلاً در جایی،کلمه‌ی «مؤید» را این گونه نوشته است: «با آن‌که مویید یافته‌ها و نتیجه‌گیری‌‌ای این‌ پژوهش است» (ص 1298)
12. برای یک کتاب‌خوان مسلکی، ابتدا تصور می‌شود که نویسنده زحمت زیادی کشیده و عمر خود را به پای این منابع و جمع‌آوری نکته‌های پیرامون افغان و افغانستان خاک کرده است. با کمی دقت مشخص می‌شود که چنین نیست. صاحب کشکول برای استخراج این مطالب زحمت بالفعلی نداشته‌است. این‌ها تمام مطالبی است که در خلال بیست سال گذشته، یادداشت‌وار جمع‌آوری کرده و حالا بدون نظم و ترتیب، بسته‌بسته در داخل کشکول جدیدی به‌نام «تاریخ و جغرافیای افغان‌ها و افغانستان» انداخته و نامش را کتاب گذاشته است.
13. برخلاف ادعای صاحب اثر که در مورد اهمیت پژوهشی کشکولش می‌گوید: «کار مقدماتی زیادی برای یک یا چند رساله‌ی پژوهشی (ماستری و دکتورا) فراهم شده است». تمام موارد نقل‌شده در این اثر برا

ی پژوهش قابل استفاده نیست؛ زیرا نویسنده‌ی اثر با تألیف و الفت‌دادن مطالب آشنا نیست و اصل مهم مأخذ‌دهی را نادیده گرفته است و یا مآخذ آن به‌صورت کل ناقص است. برای انتخاب یک نقل ‌قو

ل از یک مؤرخ مانند «سیفی(7)» یا «راورتی(8)» در این کتاب، مأخذ قابل استفاده‌ای وجود ندارد

 و دانشجو مجبور است به‌سراغ اصل منبع برود که شاید یافتن آن مقدور نباشد. بنابراین کتاب حاضر خدمتی انتظار می‌رود برای دانشجو و محقق نمی‌تواند انجام دهد.

نتیجه:
• وجود تبعیضات مختلف

 در کشور و در میان روشنفکران و نویسندگان افغانستان، یکی از عوامل گرایش آدم‌های سیاسی به مباحث عدالت‌خواهانه است تا به زعم خود در برابر تبعیض و بی‌عدالتی مبارزه کنند. فراتر از آن کسانی مانند آقای لعل‌زاد، همواره تلاش دارند تا گره‌ای از گره‌های کور سرنوشت افغانستان را بگشایند که نظر به نبود مطالعه‌ی کافی و آگاهی لازم در سطح عام، این نیت‌شان جواب معکوس می‌دهد و در نهایت تلاش موجود تبدیل به گره‌ی دیگری بر گره‌های کور سرنوشت کشور می‌شود.
• خصوصیات فردی، انزوا، تک‌محوری، خودشیفتگی و باورنداشتن به کارهای مشترک تحقیقی نیز سبب می‌شود که این بزرگواران تنها بیاندیشند، تنها بخوانند، تنها بنویسند و تنها چاپ کنند و در طول این روند تکاملی هیچ پیشنهاد اهل فنی را هم نپذیرند. از جانبی این عزیزان که خلاف مسلک خود، علوم انسانی را با قواعد علوم تجربی بررسی می‌کنند، دچار نوسان فکری می‌شوند. با وسواسی که از گذشته‌ی سیاسی خود دارند به مطالعه‌ی تاریخ می‌پردازند و در دنیای مهاجرت‌های تحمیلی، نکات مورد علاقه‌ی‌شان را یادداشت کرده و به حافظه‌ی کامپیوتر می‌سپارند. بعدها که این یادداشت‌ها به انبوه می‌رسد، فکر تألیف به‌سرشان می‌زند و دست به کاری می‌زنند که اگر نمی‌زدند بهتر بود؛ زیرا به قول معروف املای نوشته‌نشده غلطی ندارد.
• انجام چند کار ابتدایی برای این افراد باور کاذب ایجاد می‌کند و بعد از نوشتن چند مطلب پرسروصدا و به به و چه چه آدم‌های جنجالی، این باور کاذب به یقین تبدیل می‌شود، آن‌گاه است که دایره و پرگار مهندسی را کنار می‌گذارند و می‌شوند یک‌پارچه نویسنده. هرچند انتخاب رشت‌های تحصیلی در کشور ما به‌خواست متقاضی نبوده است؛ اما این کار سبب نمی‌شود که دارنده‌ی «ذوق ادبی» تمام استعدادش را فدای رشته‌ی ناخواسته‌اش کند.(9) اما مکلف است تا برای کسب درآمد، توان تخصصی‌اش را در اختیار آن رشته قرار دهد و ذوق ادبی را هم‌چنان به صورت ذوقی دنبال کند.
پایان این مطلب را به دیدگاه آقای زبیربیافر یکی از شرکت‌کنندگان آنلاین در مراسم رونمایی این کشکول آقای لعل‌زاد اختصاص می‌دهیم که گفت: این نوشته یک اثر پژوهشی نیست. تاریخ هم نیست و بر اساس روش مشخصی هم ترتیب نشده است. بهتر است آن را تتبع یا گردآوری بگوییم و در نهایت می‌توان آن را در حد یک دانشنامه و یا یک دایرةالمعارف ارتقا داد.

پاورقی‌ها:
1. عربی از کی منبع داخلی شده است؟
2. https://parsibaan.com/نقد-و-مقاله/نقدی-بر-کتاب-پژوهشی-در-گسترهی-تاریخ/
3. https://www.gla.ac.uk/research/ourresearchenvironment/prs/pgrcodeofpractice/self-plagiarism/definingselfplagiarism/
4. https://archive.org/details/20210517_20210517_2009/page/n3/mode/2up
5. https://archive.org/details/20211004_20211004_1924
6. https://archive.org/details/20231011_20231011_0905
7. سیف بن محمد بن یعقوبهروی
8. Henry George Raverty
9. البته ادبیان زیادی داریم که رشته‌ای تحصیلی شان ادبیات و یا علوم انسانی نیست؛ اما به شدت باسوادند و در عرصه‌ی نویسندگی آثار خوبی دارند.

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2708


مطالب مشابه
سنجاب

سنجاب

27 دلو 1403