زبان فارسی در چین

9 سنبله 1402
2 دقیقه
زبان فارسی در چین

دکتر حمیدالله مفید

 

سرزمین چین تاریخ بسا باستانی دارد. در این سرزمین نخستین خط یا دبیره‌ی تصویری پس از مصریان پدیدار شده است، تسایلون چینی در سال ۱۵۰ ترسایی کاغذ را ساخت و چین در حقیقت جایگاه بزرگی در تمدن بشری دارد. زبان فارسی که زمانی زبان جهانی بود، در دوران شاهان تانگ زبان دربار شاهی چین نیز بود. به روایت مارکوپولو هنگامی‌که در دربار خاقان چین شرفیاب شد، در دربار خاقان با درباریان به زبان فارسی سخن می‌زد.

یکی از منابع بسیار جالب دیگری که به‌نقش زبان فارسی در دربار چین پرداخته است، ابن‌بطوطه نویسنده‌ی مشهور مراکشی است که در سفر ۲۷ ساله‌اش در اقصی نقاط جهان از چین نیز دیدن نموده است.

ابو عبدالله محمد بن عبدالله بن محمد بن ابراهیم لواتی طنجی (۷۰۳ -۷۷۰ ه‍.ق‍.) جهان‌گرد نامدار مراکشی طی سفر بیست‌و‌هفت ساله‌ی خود که هم‌عصر مارکوپولو بود و نزدیک به ۱۱۷۵۰۰ کیلومتر راه را در آن سال‌ها پیمود و در فرایند این سفر، کتاب بسا نام‌دار خود به‌نام «رحله‌ی ابن‌بطوطه» یا «سفرنامه‌ی ابن‌بطوطه» را نوشت که تا اکنون به 21 زبان زنده‌ی جهان ترجمه شده است، نیز منبع جالبی در زمینه‌ی نقش زبان فارسی در دربار امپراتوری چین دارد.

او در رویه‌های ۷۴۲ و ۷۴۶ متن عربی این کتاب در مورد سفرش به چین چنین می‌نگارد: «امیر بزرگ (قرطی) امیرالامرای چین ما را در خانه‌ی خود مهمان کرد و دعوتی که ترتیب داد، آن‌را «طوی» نامید (واژه‌ی طوی به‌معنای عروسی که یک واژه‌ی چینی- مغولی است؛ در زبان گفتاری مردم کابل تا کنون کاربرد دارد (نویسنده) و بزرگان شهر در آن حضور داشت (داشتند)، مطربان به زبان فارسی شعر می‌خواندند و این شعر خاقانی را زمزمه می‌کردند:

ای به‌گه امتحان ز آتش شمشیر تو

گنبد حراقه‌رنگ سوخته حراقه‌وار

در فرجام محفل، خداحافظی کردیم و برای ما دو کشتی شبیه خراقه آماده کردند. ما در یک کشتی نشستیم و پسر امیر در کشتی دیگر نشست. مطربان و موسیقی‌دانان نیز با او بودند و به فارسی آواز می‌خواندند. چندبار به فرمان امیرزاده، این‌شعر را تکرار کردند، چنان‌که من از دهان‌شان گرفتم و آن آهنگ عجیبی داشت و چنین بود :

«تا دل به محنت داده‌ایم

در بحر فکر  افتاده‌ایم

چون در نماز ایستاده‌ایم

قوی در محراب اندری» (1).

از نگارش ابن بطوطه بر می‌آید که زمانی زبان فارسی در دربار امپراتور چین کاربرد داشت.

‫—————

۱ این شعراز سعدی است و در طیبات آن آمده است و اصل آن چنین است :

تا دل به مهرت داده‌ام، در بحر فکر افتاده‌ام

چون در نماز ایستاده‌ام،  گویی به محراب اندری

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=582


مطالب مشابه