تأملی بر اخوانیه‌های منظوم در شعر معاصر افغانستان

17 عقرب 1402
14 دقیقه
تأملی بر اخوانیه‌های منظوم در شعر معاصر افغانستان

– محمدامین دانش، دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی
– دکتر منوچهر دانش‌‎پژوهان، عضو هیأت علمی دانشگاه بین‌المللی اهل‌بیت-تهران

بخش نخست

چکیده

در روزگار معاصر با وجود گسترش راه‎های ارتباطی، باز هم اخوانیه‌نویسی از جایگاه خاصی برخوردار است، با آن‌که در ادبیات معاصر افغانستان شاعران اندک، در این زمینه گام بر داشته‌‎اند؛ اما بررسی آن ضرورتی انکار ناپذیر است. اخوانیه‌سرایی از گونه‌های دیرپای ادبیات فارسی و جزو زیرمجموعه‌ی ادب غنایی است که شاعران از سده‌های نخستین ادب فارسی، بدان توجه داشته‌اند. اخوانیه به آن نوع از اشعار گفته می‌شود که بازتاب دهنده‌ی الفت و دوستی بین دو شاعر یا شخص بوده و حاوی درون‌مایه‌ی گسترده است. اخوانیات بیش‌تر با موضوعات ستایش، شکوه و گلایه، شکایت از ناملایمات روزگار و دوستان، طنز و طیبت و … گره خورده است؛ اما نسبت به سایر موضوعات ادبی، از تحقیق و پژوهش بازمانده و به آن توجه نشده است. حالا با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی، ضمن بررسی اجمالی، نمونه‌های آن را در آثار شاعران معاصر افغانستان بررسی و گونه‌های مختلف آن را دسته‌بندی کرده‌ایم. بررسی‌ها نشان‎دهنده‌ی آن است که با توسعه‌ی ابزارهای ارتباطی در دنیای معاصر، از وجود اخوانیه‌نویسی و نامه‌نگاری در حوزه‎ی ادبیات معاصر افغانستان به‌شدّت کاسته شده و نسبت به گذشته از رونق بازمانده است. هم‌چنان تغییرات و تحولاتی که در ساخت و درون‌مایه‌ی شعر معاصر افغانستان و در کل زبان ادبیات فارسی به‌وجود آمده، قالب‌های کهن که روزگاری بستر مناسب برای سرایش شعر بود، امروز کم‎کم به‌فراموشی سپرده می‎شوند. به‌علاوه‎ی این مشکلات باز هم کم و بیش سنت اخوانیه‌نویسی در محور توجه شاعران معاصر افغانستان وجود داشته و به آن پرداخته‌اند.

پژوهش حاضر، از عصر نوگرایی و تجدد ادبی (دوره‎ی محمود طرزی و هم‌فکرانش تا روزگار ما) با محوریت اخوانیه‌های منظوم مورد پژوهش قرارگرفته است. در این میان در داخل کشور از شاعرانی چند به‌عنوان نمونه: استاد خلیل‌الله خلیلی، عبدالقهار عاصی، محمدکاظم کاظمی، صالح‌محمد خلیق، سلمان‌علی زکی، زهرا حسین‌زاده و دیگران قابل یادآوری است.

کلیدواژه: نامه‌نگاری، اخوانیه‌سرایی، تحلیل محتوا، شعر معاصر افغانستان.

مقدمه

نامه پیامی است که بنابر ضرورتی برای کسی یا جایی فرستاده می‌شود و برطرف‌کننده‎ی نیازهایی در روابط بین افراد است و اگر در نوشتن آن دقت شود، به‌طوری‌که عواطف و احساسات نویسنده در آن منعکس شود، جنبه‌ی ادبی پیدا می‌کند(گنابادی و دیگران، 1400: 3). اخوانیه‌سرایی در حیات ادبیات فارسی سابقه‎ی طولانی دارد. شاعران و نویسندگان ادب فارسی در زمینه و مسابل مختلف با هم‌دیگر مکاتبه داشته‌اند. انواع مختلفی از ترسلات با نام‌های: نامه‌های دیوانی، اخوانی، سلطانیات و … از فرهنگ گذشته برجای‌ مانده است. شرایط اجتماعی روزگار قدیم، نبود امکانات ارتباطی پیش‌رفته در میان مردم در تقویت این فن نقش مهمی داشته و نامه‌نگاری را به یکی از عناصر مسلّط ارتباطی در جوامع قدیم بدل کرده است. سابقه‎ی نامه‌نگاری در ایران به پیش از اسلام بر می‌گردد. جست‌وجو در منابع مختلف نشان‌گر آن است که این فن در ایران باستان، به‌ویژه در دوره‎ی ساسانیان رواج چشم‎گیری داشته است؛ با این‌ همه نشانه‌های زیادی از این آثار بر جای نمانده است و آگاهی‌های ما محدود به یادکرد نویسندگانی است که در دوره‎ی اسلامی، فرهنگ ایران ساسانی را به زبان عربی گزارش کرده‌اند؛ از این‌رو، با مطالعه و تحقیق در آثار مؤرخان ادب عرب و نیز محققان و نویسندگان ایرانی‎نژاد، در قرون اولیه‎ی اسلامی و تطبیق روایات آنان با مختصر آثار موجود یا معلوم می‌توان به‌خوبی دریافت که این قسم از اقسام نثر در ایران پیش از اسلام، با شرایط و ضوابط فنی خاص خود، شهرت و رواج تمام، و در فنّ نثرنویسی ارزش و مرتبتی خاص داشته و چنان‌که بیش‌تر محققان و مؤرخان قدیم و جدید بدان تصریح کرده‌اند؛ قواعد مستقیم و مختصات آن، از طریق ترجمه، به‌طور مستقیم و غیرمستقیم در دواوین خلفا تقلید شده و اثر گذاشته و در تکوین و تکامل مکاتیب و ترسلات زبان عربی بعد از اسلام، سهمی بسزا داشته است(گلی‎زاده و دیگران، 1396: 3).

 این فن بعدها در دربارها و مناصب حکومتی به‌عنوان عنصر مسلّط ارتباطی موردتوجه قرار گرفت. یکی از گونه‌های مهم نامه‌نگاری که بعدها از دل همین ترسّلات شکل گرفت، نامه‌های اخوانی یا اخوانیات است. آن‌طور که از پژوهش در باب مکاتیب و ترسّلات ادبیات فارسی برداشت می‌شود، ظاهراً این‌گونه نامه‎ها، در ابتدا خاص نثر فارسی بوده‎اند؛ اما بعدها به‌دلیل جذابیت و ظرفیت‌های خاص شعر که قدرت انگیزش و جذابیت بیش‌تری داشته است، بخشی از اخوانیات در قالب شعر سروده شده‌اند. از آن‌جا که نامه‌های اخوانی ماهیت غیر رسمی و فارغ از قیل ‌و قال دربار و مناصب حکومتی داشته‌اند؛ شاعران این امکان را داشته‌اند که مسایل شخصی و منویات درونی خود را بی‌پرده بیان کنند(گنابادی و دیگران، 1400: 3).

بنابراین، این نامه‌ها نکات قابل‌توجه و حائز اهمیتی در خود دارند که بررسی و واکاوی آن‌ها می‌تواند نکات مبهم بسیاری را از قبیل: بروز خلاقیت‌های ذهنی، نحوه‎ی بیان در قالب کلمات با توجه به وضعیت مخاطب که گاهی به شکل دوستانه، مراثی، عرفانی، شکوائیه، طنزگونه و غیره می‌توان بیان کرد، روشن کنند. هم‌چنان تحلیل درون‌مایه‌ها در اخوانیه‌های معاصر، نیز قابل پژوهش و یادآوری ا‌ست، موضوعات جغرافیایی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی،  غربت و آوارگی از وطن، همه به‌‌عنوان بن‌مایه‌های مطرح در اخوانیه‌ها، نکاتی بااهمیت است.

 نخستین قطعه‌های اخوانی را باید در دیوان مسعود سعد سلمان جست‌وجو کرد. مسعود سعد اخوانیه‎ای مشهور دارد که به شاعر روزگار خود، ابوالفرج رونی نوشته است با این مطلع:

ای خـواجه بوالفرج نکنی یاد من

تا شـاد گـردد این دل ناشـاد من

(مسعود سعد، 1364: 893)

پس از او در دیوان سنایی غزنوی نیز اخوانیه‌هایی به‌یادگار مانده است. شاعران دیگری مانند سوزنی سمرقندی، انوری، خاقانی نیز در این گونه‎ی شعری طبع‌آزمایی کرده‌اند و نامه‌های ردوبدل‌شده میان خاقانی و رشید وطواط در ادب فارسی مشهور است. در اوایل قرن هفتم و هشتم در دیوان ابن یمین و کمال خجندی اخوانیه‌های بسیاری دیده می‌شود و چنان‌که برخی از محققان گفته‌اند، ابن یمین بیش‌تر از شاعران پیش از خود شعر اخوانی دارد. در بین متأخران، ایرج میرزا مقامی برتر در این‌گونه شعر دارد و شاید بتوان گفت در شعر اخوانی هیچ‌کس یارای پهلوزدن با ایرج را ندارد(گلی‎زاده و دیگران، 1396: 3)

تا آن‌جا که ممکن بود، سعی کردیم جواب نامه‌ها را از مخاطبان در تعاقب نامه‌ها بیاوریم؛ مگر بعضی نامه‌ها که یا جوابی در پی نداشته‌اند یا به منبع آن‌ها دست نیافته‎ایم. در بخش اخوانیات  منظوم، باید گفت که غرض و انگیزه‎ی سرودن این‌گونه نامه‌ها را تا آن‌جا که مبرهن و معلوم بود توضیح دادیم و پیشاپیش نامه‌ها ذکر نمودیم. مورد بعدی که آن نیز حایز اهمیت است بیان شرح‌حال مختصری درباره‎ی خود کاتبان و مخاطبان است تا موقعیت و مقام آن‌ها را به ما بشناساند. بدین منظور در پایان این اثر اعلام را به آن افزودیم.

تعریف مسأله

واکاوی بالای اخوانیات یا برادرانه‌سروده‌ها، مکاتبات منظوم در شعر معاصر افغانستان گفتاری است که مورد توجه پژوهشگر در این نوشته است. ناگفته نباید گذاشت که دوره‎ی ادبی معاصر افغانستان، هم‌زمان با کسب استقلال سیاسی در زمان شاه امان‌الله‌خان، هم‌راه با تجدد و نوگرایی در تمام عرصه‌ها به‌ویژه در بخش ادبیات با همّت جمعی از شاعران  که در رأس آن‌ها محمود طرزی قرار داشت، تا امروز را در بر می‌گیرد. در کلّیت نظام از عصر تجدد ادبی هم‌زمان با دوره‎ی مشروطیت تا عصر حاضر، بیش‌تر شعر معاصر افغانستان منبعث از اراده‎ی جمعی توده‌های مردمی ا‌ست که یک دوره‎ی نسبتاً طولانی را با مبارزه و مقاومت، در برابر بیگانگان و متجاوزان سپری کرده‌اند و محتوای آن‌هم بیش‌تر رنگ‌وبوی ادبیات پایداری، مقاومت در برابر بی‌عدالتی، ظلم و استبداد و مسایل دیگر را به‌خود گرفته است. با دوام چنین وضعیت، اکثر شاعران معاصر به خارج از کشور مهاجر شده‌اند. لذا در این دوره‎ی تاریخی و ادبی می‌بینیم که شاعران و نویسندگان مجال کم‌تر یافته‌اند تا اشعار دوستانه بسرایند و دم از دوستی و رفاقت و مسایل شخصی بزنند.

اخوانیات معاصر افغانستان دارای چه ساختار و نظامی‎ است؟  کدام موضوعات را بیش‌تر در قالب دوستی بین شاعران، بیان می‎دارد؟ بازتاب دهنده‎ی کدام موضوعات است؟ این‌ها موضوعاتی ا‎ست که در این پژوهش باید به آن پاسخ گفت.

افزون بر موضوعات یادشده، عواملی که سبب خلق چنین اثر گردیده و پژوهش‎گر را به گردآوری اخوانیه‌ها در شعر معاصر افغانستان و تحلیل آن‌ها، مجبور ساخته است، از چند جهت قابل ‌تأمل است؛ اول این‌که تا هنوز پژوهشی مشابه، در ادبیات معاصر افغانستان روی این موضوع صورت نگرفته است و این خود اولین گام در این عرصه شمرده می‌شود. دوم: در زبان و ادبیات فارسی، ما بیش‌تر با نامه‌نگاری منثور سروکار داشته‌ایم و خلق و ابداعات هنری شاعران به شکل منظوم کم‌تر بوده است؛ بنابراین، بیان داشته‌ها و منویات ذهنی در قالب نظم نسبت به نثر، تأثیر بیش‌تری بر ذهن و روان خواننده داشته و از اهمیت بیش‌تری برخوردار است.

تفکیک، تحلیل و بررسی نامه‌های منظوم از سایر اشعار که از لحاظ موضوع و این‌که حامل چه پیامی برای مخاطبان است؟، نیز یکی از دلایل مطرح در جهت گردآوری موضوع است. تفسیر و توضیح این‌گونه نامه‌ها نسبت به سایر اشعار که مخاطبان نامشخصی دارد، برای مردم عام و آن‌هایی که اهل‌فن نیستند، دشوار است. هم‌چنان‌ مشخص ساختن مرز مشترک میان اشعار سپید و نیمایی و نامه‌های منظوم که در این‌گونه قالب‌ها، سروده می‌شود. نیز مهم است.

اهمیت پژوهش

یکی از وظایف پژوهش در زمینه‎ی هر موضوع، این است که آن موضوع را از هاله‎ی ابهام بیرون آورده و به آن هویت علمی می‌دهد؛ افزون بر آن، اهمیت پژوهش در زمینه‎ی تحلیل محتوایی نامه‌نگاری‌های منظوم در شعر معاصر افغانستان از چند جهت قابل‌ تأمل است؛ اول این‌که موضوع در حوزه‎ی ادبی افغانستان، بکر و تازه است و تحقیق در این زمینه در نفس خود از ارزش‌مندی خاصی برخوردار است. اثر نو و بکر جایگاه ویژه‎ی داشته و توجه خوانندگان بیش‌تری را جلب نموده، باعث انتقال مفاهیم جدید به مخاطبان می‌گردد. دوم: شکوفایی و پویایی داشته‌های ادبی درگرو پژوهش، تولید علم و دانش است و گردآوری و تحلیل داده‌های فکری، بر بقا و زنده‌ماندن سرمایه‌های ادبی کمک کرده و از زوال و نابودی آن جلوگیری می‌کند.

سوم: تبیین داده‌های ذهنی شاعران و نویسندگان، روایت از اوضاع‌ و احوال ادبی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دارد و برای ما از درد و رنج، گفته‌ها و ناگفته‌ها و آن‌چه یک شاعر و نویسنده در ذهن دارد، حکایت می‌کند. سرانجام در قالب کلمات و واژه‌ها، احساس و درک یک ملت را به خواننده هدیه می‌کند که در ذات خود، شایسته‎ی تقدیر است.

تلاش پژوهشگر در این پژوهش این است تا با جوانب مختلف زندگی، فعالیت‌ها و کارنامه‌های ادبی شاعران، در پهنه‎ی پرندین ادبیات معاصر فارسی آشنا ‌شده؛ افزون بر آن، پژوهش پیرامون شاعران معاصر افغانستان و آشکارسازی مهارت‌های این‌چنینی‌ شان، ما را با دیگر شاعران ‌هم‌عصر و اهداف آنان در قبال شعر و ادب فارسی آشنا می‌سازد تا در بستر ادبیات فارسی دری به شناس‌نامه‎ی آنان دست‌یابیم.

روش پژوهش

شیوه‎ی پژوهش این پایان‌نامه بر اساس نوع پژوهش توصیفی_تحلیلی انجام‌ یافته است که با استفاده از منابع موجود در این زمینه، بر روش‌های نقل‌ قول، عبارت‌پردازی و خلاصه‌سازی استوار بوده که خود نمایان‎گر رعایت اصول و مبانی پژوهشی در زمینه‎ی نگارش پایان‌نامه‌نویسی و رساله‌نویسی به‌شمار می‌آید.

اهداف پژوهش

مسأله‎ی اصلی، بازیابی و استخراج محتویات نامه‌ها است که عبارت از مسایل شخصی و دوستانه، غم غربت، جنگ، آوارگی و مهاجرت، بازتاب تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، تاریخی، جغرافیایی، گلایه از روزگار، خون‌ریزی مردم بی‌گناه، انتقاد از نظام حاکم و ده‌ها مسأله‌ی دیگر که در بطن نامه‌ها وجود دارد و ما با توجه به متون نامه‌ها، بتوانیم به این عناصر مجهول، پاسخ دریافت کرده و هرکدام را تعریف و دسته‌بندی کنیم.

هم‌چنان برای دست‌یابی به نتیجه‎ی بهتر، می‌کوشیم، دسته‌بندی همه‌جانبه‌ی را از انواع اخوانیه در روزگار معاصر داشته باشیم و هرکدام از نامه‌ها را در دسته‎ی خود معرفی کرده و در چارچوب: 1. اخوانیه‌های شخصی (احوال‌پرسی‌های دوستانه) 2. اخوانیه‌های مدحی 3. اخوانیه‌های شکوه‌آمیز 4. اخوانیه‌های اجتماعی با گلایه از شرایط روزگار 5. اخوانیه‌های پرسش و پاسخ 6. اخوانیه‌های طنزآمیز 7. اخوانیه‌های عرفانی 8. اخوانیه‌های طلبی 9. مراثی اخوانی 10. اخوانیه‌های عذرخواهانه، تحلیل نماییم.

تشویق و ترغیب خوانندگان، نویسندگان و شاعران جوان برای تداوم این سنت پسندیده، یکی دیگر از عواملی است که صاحب اثر را به پژوهش وا‌داشته و در واقع گامی است در جهت برجسته‌سازی موضوع در پهنه‎ی ارزش‌مند ادبیات معاصر افغانستان و از طرف دیگر، با شعر و ادب معاصر که در حقیقت بیان‌کننده‎ی هویت ملی مردم این جغرافیا است، آشنا شده، در ضمن یک راه‌گشا و شروع خوبی برای تحقیقات بیش‌تر در مراحل بعدی خواهد بود.

پیشینه‎ی پژوهش

در قسمت پیشینه‎ی پژوهش روی این موضوع، آن‌هم در بستر ادبیات معاصر افغانستان، با این نام و نشان هیچ‌گونه پژوهشی صورت نگرفته و این اولین گامی‎ است که در زمینه‎ی تحلیل و بررسی نامه‌نگاری‌های منظوم یا برادرانه‌سروده‌ها (اخوانیات) برداشته می‌شود؛ اما در خارج از افغانستان، یعنی در کشور ایران نظیر این‌گونه فعالیت‌ها کم‌وبیش صورت‌گرفته است. کتابی است به‌نام «مکاتبات منثور و منظوم شعرا و فضلای نامی ایران» توسط سید وهاب قیاسی که انتشارات صراط در سال( 1394 هـ.ش) منتشر کرده است. این کتاب، شامل نامه‌های منظوم و منثور اعم از اخوانیات و سلطانیات را از قرن پنجم هجری الی قرن معاصر دربر دارد.

نگاهی به ادبیات معاصر افغانستان

در آغاز سده‎ی بیستم میلادی، افغانستان با تحولات و دگرگونی‎های اقتصادی و فرهنگی روبه‌رو می‎شود. در نخستین دهه‎ی این قرن است که با تغییر مناسبت‎های اجتماعی و سیاسی روبه‌رو می‎گردیم. در سال (1291 ه‍.ش.) نخستین مدرسه به شیوه‎ی مدارس جدید غربی گشایش می‎یابد و به‌نام امیر وقت(حبیب‌الله خان)، حبیبیه نامیده می‎شود. این مدرسه، که معلمان هندی نیز آموزگاران آنند، کانونی می‎شود برای جنبش‎های فکری، نهضت مشروطیت نیز از همین‌جا سربلند می‎کند.

در سال (1289 ه‍.ش.) محمود طرزی، که پس از سال‌ها‎ تبعید از ترکیه برگشته بود، بر اثر نفوذی که در دربار دولت دارد،  هفته‌نامه‎ی را به نام «سراج‌الاخبار» بنیان می‎گذارد. هرچند این نخستین جریده در کشور نیست؛ ولی نخستین جریده‎ای است که هم در عرصه‎ی ژورنالیسم و روزنامه‎نگاری و هم در حوزه‎ی ادبی کشور، پیشاهنگ رشد و تحول این دو عرصه به‌شمار می‎آید. اگرچه برای بار نخست جریده‎ی «شمس‌النهار» در سال(1161ه‍.ش.)، به نشرات خویش آغازید؛ اما به‌هیچ‌وجه نتوانست منشأ خوبی در عرصه‎ی روزنامه‎نگاری و ادبیات گردد و سهم اندکی هم در تحول ادبی کشور داشته باشد.

سراج‌الاخبار نه تنها در پویایی جریان روزنامه‎نگاری نقش ارزنده بازی کرد؛ بل در ایجاد فضای نو و تازه در عرصه‎ی ادبیات، گام‎های استواری برداشت و زمینه را مساعد ساخت که شعر و نثر کشور به جست‌وجویی مضامین تازه برخیزد. محمود طرزی که به‌گونه‎ی غیر مستقیم، از مجرای ادبیات ترکیه، به ادبیات فرانسه و مغرب‎زمین آشنایی یافته بود، جریده‎اش را عرصه‎ی معرفی این‎گونه ادبیات و تقلید از ادبیات اروپایی ساخت. اگر بنا باشد به‌گونه‎ی فشرده از شیوه‎ی کار محمود طرزی در دگرگونی ادبیات سنتی فهرستی تهیه بداریم، به چنین خلاصه‌ا‎ی دست می‌یابیم:

اول: ترجمه‎ی رمان اروپایی و آشنا ساختن خوانندگان به نحوه‎ی جدید داستان‎نویسی که با شیوه‎ی سنتی افسانه‎گویی، قصه‎نویسی و حکایت‎نگاری ادبیات فارسی، تفاوت فاحش داشت. او رمان‎های «ژول ورن» را به فارسی دری برگرداند و به‌صورت مستقل چاپ، و زمینه را فراهم ساخت تا نویسندگان کشور به‌شیوه‎ی داستان‎نویسی غربی آشنایی به‎هم رسانند.

دوم: تحول در مضمون شعر و پشت‌کردن به مسایل شخصی و ضجه‎های عاشقانه، طرزی دو مضمون جدید را در شعر دارد؛ نخست، اصطلاحات فناوری و تمدن اروپایی؛ دو دیگر، مسایل اجتماعی و میهن‌پرستی. او قالب کلام خویش را دگرگون نکرد؛ بل در همان فرم و قالب کلاسیک اندیشه‎های آن‌روز را گنجاند و صدایش را از همان محدوده‎ی قالب‎های قدیمی با پیام‎های نوین بلند کرد. شعری را که او هواخواهش بود، “شعر مقتضیات” نامیده‎اند که بار نخست در فرانسه و سپس در ترکیه، ایران و افغانستان پیروان و مشتاقانی را یافت. شعر مقتضیات افغانستان، افزون بر دو ویژگی و خصوصیتی که برای آن بر شمردیم، تلاش ورزید تا زبان گفتار را نیز در حریم خویش راه دهد و بی‎پروا به انتقاد معاندان و مخالفان، از کاربرد واژگان عامیانه هراسی نداشته باشد.  محمود طرزی حتی شاعران را تشویق و تحریک کرد تا به گویش‎های محلی خویش، سرودهایی به‌نام او بفرستند و او دست به چاپ آن‌ها زند. در همین روزگار، انواع ادبی دیگر چون پارچه‎های ادبی و شعر منثور، که تقلید از ادب اروپایی بود، رایج گشت و قطعات نمایشی در جریده‎ی سراج‌الاخبار چاپ گشت.

در سال (1298ه‍.ش.)، پس از کشته‌شدن امیرحبیب‌الله، پادشاه افغانستان، عین‎الدوله امان‌الله فرزند امیر مقتول بر جای وی نشست و به‌دنبال آن، مشروطه‎خواهان و روشن‎گران تجددطلب را، از زندان آزاد ساخت. آنان قدرت و مدیریت را در عرصه‎های مختلف به دست گرفتند و سال های(1298-1307 هـ.ش) را دهه‎ی گسترش فرهنگ و بالندگی مطبوعات و روزنامه‎نگاری ساختند. جنگ‎های استقلال‎طلبانه‎ی کشور در همین دهه به ثمر نشست، نخستین قانون اساسی در همین روزگار تدوین گشت.

نوسازی در حیات اجتماعی با اعمال قدرت دولت اصلاح‎گرا در اوضاع و احوالی صورت می‎پذیرفت که سنت‎های گذشته به سختی بیداد می‎کرد و هیچ گونه تحول و توسعه‎ی سیاسی و اقتصادی را بر نمی‎تافت؛ ولی با این حال دولت جدید در همه‎ عرصه‎ها دست به نوآوری، ابتکار و تجدد می‎زد و نوگرایی در برابر سنت، پی‎گیرانه می‎رزمید؛ اما در این چالش، نوگرایان فرهنگ و سیاست، شکست سختی را چشیدند و جدال تجدد و سنت به شکست تجدد انجامید. با برچیده شدن اصلاحات امانی، بار دیگر روزگار اختناق فرا می‎رسد و ادبیات زیر چتر حکومت‎های خودکامه، مجال برای تنفس نمی‎یابد. نظارت بر مطبوعات و آثار ادبی، سانسور، تفتیش عقاید و نابودی آزادی بیان، از دستاوردهای این دوران است.

در سال(1308 هـ.ش) “انجمن ادبی هرات” به دست چند تن از سخنوران آن دیار، پس از ماه‎ها رکود و فترت ادبی، گشوده می‎شود و یک سال پس از آن، “انجمن ادبی کابل” گشایش می‎یابد. این هر دو انجمن مجله‎های ادبی “هرات” و “کابل” را انتشار می‎دهند؛ اما این مجله‎ها به‎ویژه مجله‎ی ادبی کابل، نمی‎توانند پایگاهی برای شعر مدرن و داستان نوخاسته باشند. مجله‎ی ادبی کابل در واقع سنگری ا‎ست برای ادبیات سنتی، شعر و داستان مدرن به حاشیه رانده می‎شوند. در این میان، دولت نیز دو سوم نویسندگان انجمن ادبی کابل را که مردان متجدد و آزادی‌خواه بودند، به زندان‎های طولانی می‎افگند. نمایندگان شعر کلاسیک و سنتی در این دوران، قاری عبدالله، عبدالحق بیتاب و استاد خلیل الله خلیلی اند. دو تن نخست، به ترتیب ملک الشعرای افغانستان می گردند و خلیلی که از آنان جوان‎تر است، از یک سو به جای گرایش به شیوه‎ی شعرسرایی مکتب هندی، به مکتب خراسانی توجه می‎کند و از طرف دیگر گوشه‎چشمی به شعر جدید دارد و قطعاتی در فرم‎های جدید و با مضمون‎های نسبتاً نو‎آیین عرضه می‎کند.

در سال (1318هـ.ش) پس از چاپ شعرهای “غراب” و “ققنوس” از نیما یوشیج در مجله‎ی “موسیقی” خلیلی شعری به نام “سرود کوهستان” می نویسد که شعری است شبیه نیمایی، و به مجله‌ی ادبی کابل می فرستد؛ ولی سنت‎گرایان این شعر را که تساوی طولی مصراع‎ها در آن رعایت نشده بود، چاپ نمی‎کنند و خلیلی را به‌خاطر چنین بدعت، مورد سرزنش قرار می‎دهند. به‌رغم خواست محافظه‎کاران ادبی، شعر نو و داستان جدید آرام آرام پا می‎گیرد و راهش را در آشفته‎بازار ادبی پیدا می‎کند. نخستین مجموعه‎ی شعرنو در سال (1336هـ.ش) اجازه‎ی چاپ می‎یابد و در سال (1341هـ.ش) دفتر شعری چند شاعر نوسرا در کابل انتشار می‌یابد.

نسل نخستین که به جبهه‎ی تجدد در شعر می‌پیوندند، محمود فارانی، بارق شفیعی، سلیمان لایق، سهیل و آیینه و چند تن دیگرند. به دنبال آنان واصف باختری، اسدالله حبیب، لطیف ناظمی؛ ولی سهم این شاعران در روند شعر نو یکسان نیست. تاریخ‎نگاران ما، سال‌های (1342-1351)  را دهه‎ی دموکراسی، دهه‎ی مشروطه و دهه‎ی قانون اساسی مردم‌سالارانه، که راه را برای تشکیل احزاب سیاسی گشوده است، می‌دانند. قانون مطبوعات آزاد، در همین سال‎ها انتشار می‎یابد و نشریه‎های گوناگون و غالباً با گرایش‎های ایدئولوژیک و آرمان‎خواهانه از همین سال‎ها نشرات خویش را آغاز می‎کنند. تظاهرات خیابانی، اعتصابات و تعطیلات پیهم دانشگاه کابل، به علت تظاهرات در همین فصل تاریخی ا‎ست.

در شعر مدرن سال‌های چهل و پنجاه خورشیدی، دگرگونی چشم‎گیری در مضمون و شکل شعر پدیدار می‎گردد. شعر مدرن در جبهه‎ی زندگی قرار می‎گیرد و بازتاب زندگی، نمایش غم‎ها و شادی‎های انسان معاصر را، رسالت خویش می‎سازند، گرچه کلّیت شعر مدرن از نظر دورنمایه به دو بخش تقسیم می‎شود. بخشی از آن ادبیات «من» گرا است با مویه‎های یأس‌آلود، و بخش دیگر، شعر اندیشه‎گرا و جامعه‎گرا است. در این میان، شاعران آرمان‎گرا، که به مارکسیزم و لنینیسم دل بسته بودند، در جست‌وجوی آرمان شهر خویش اند و به فرداهای خیال‎انگیز دل بسته‎اند.

در شعر مدرن سال‌های چهل و پنجاه خورشیدی، دگرگونی محسوس و چشم‎گیر، در مضمون و شکل شعر پدیدار می‌گردد. رمانتیسم دقیق و احساساتی و شعر اجتماعی و متعهد، هر دو به یک نقط منتهی نمی‎گردد. تصویرگری طبیعت و بیان احوال نفسانی با زبان تغزلی و غنایی، تصویر لحظه‎های شیدایی و شادخوارگی، ویژگی شعر دسته‎ی نخستین است، و بازتاب ناهنجاری‎های اجتماعی و عواطف جمعی، دل‌بستن به قهرمانان خیالی از ویژگی‎های دسته‎ی دوم. اینان با طرح مسایل شخصی و فرایند ذهنی در جست‌وجوی پاسخگویی به نیازمندی‎های خویش‎اند و آنان با عنوان کردن عواطف اجتماعی و روی‌دادهای پیرامونی، پاسخ‌گوی خواست‎های زمانه.

در سال(1352ه‍.ش) پیکر آزادی با گلوله‎های کودتاچیان، از هم دریده می‎شود. حکومت تک‎حزبی، عامل منع مقررات گشت وگذار شبانه است. حکومتی که دموکراسی را بر نمی‎تابد؛ هیچ‌گونه مدارا و کثرت‎گرایی را نمی‎تواند تحمل کند؛ بر مسند قدرت تکیه می‎کند. دیگر زبان‎ها بسته و خامه‌ها شکسته می‎شوند؛ اما هنوز هم فاجعه آغاز نگردیده‎ است و کودتای اردیبهشت (1357هـ.ش) در راه است. هنوز هم سربازان ارتش سرخ، از رود جیحون نگذشته‎اند، هنوز هم بمب‎افگن‎ها، بر بام خانه‎ها، دهکده‎ها و کشتزارها، ارمغان‎های خویش را نثار نکرده‎اند. کودتا و سپس تجاوز و اشغال شوروی، میان شاعران، خط فاصلی می‎کشد: شاعرانی که با دستگاه اند و شاعران و نویسندگانی که بر دستگاه؛ آنانی که با دولت‎اند یا آن‌هایی که علیه دولت‎اند. شاعران وابسته به دولت، چامه‎های شان را که از نگاه ساخت و پرداخت شعری نیز سست و نااستوار بود، آذین مطبوعات دولتی می‎ساختند و شاعران متوسط نیز به‌دنبال آنان به پیروی از این اندیشه بر می‎خاستند. بدین‌گونه، شعر در بند ایدئولوژی افتاد؛ ولی هم‌زمان با آن، روند شعر مقاومت آهسته، آهسته هم در درون کشور و هم در بیرون مرز پا گرفت.

شعر برون‎مرزی مقاومت در فضایی سروده می‎شد که سایه‎ی هولناک سانسور و نظارت حاکمه بر آن، مسلط نبود و سراینده‎اش به هیچ آداب و ترتیبی پایبند نبود. از این رو شاعران برون‌مرزی، به جان زبان تصویر، از زبان توضیحی و حرفی کار می‎گرفتند و به‌جای تکیه و تأکید بر اسناد مجازی و بیان کنایی، با زبان عربی و مستقیم از فاجعه سخن می‎راندند. از این رو شعر را در قلمرو شعار کشاندند؛ اما شعر درون‌مرزی به‌خاطر هراس از دستگاه، شکنجه و شلاق، به‌سوی زبان کنایی و استعاری رانده شد. کاربرد ابهام در شعر و حتی در داستان چنان فزونی گرفت که گاهی از حیطه‎ی ادراک مخاطبان خارج بود.

باری، در سال‌های اشغال، برای بار نخست در تاریخ ادبیات کشور، کانون نویسندگان افغانستان زیر نام «اتحادیه‎ی نویسندگان جمهوری دموکراتیک افغانستان» عرض وجود کرد و از بدو گشایش، یعنی سال(1359-1366هـ.ش) کانونی بود برای نشر و تبلیغ نظام حاکم وقت و آفرینش ستایش‌نامه برای اشغال‎گران، حق‎‌ستیزان و حق‎‌ستانان! در سال (1366هـ.ش) این نهاد با اساس‌نامه‎ی جدید و با نام «انجمن نویسندگان افغانستان»، نویسندگان غیر وابسته و دگراندیش را به‌سوی خویش فرا خواند تا راهی دیگر پیش گیرند و ادبیات را از گروه‎گرایی رهایی بخشند. انجمن در درازای عمر دوازده ساله‎اش توفیق یافت تا نزدیک به دو صد عنوان کتاب شعر و داستان را انتشار دهد و گامی استوار در معرفی ادبیات معاصر کشور بردارد. در سال (1371هـ.ش) بنیاد‎گرایان بر کابل و شهرهای دیگر یورش آوردند و به شمول انجمن نویسندگان همه نهادهای فرهنگی را ویران ساختند.

غارت، تعصب و تحجر فکری مجالی برای پویایی فرهنگ و ادبیات باقی نگذاشت. حکومت تنظیمی و به دنبال آن سیادت طالبان، همه پل‎های پشت سر را ویران کرد و افق‎های امید برای آینده را تیره و تار ساخت. چنان فتنه‎ی برپا گشت که به بیان شیخ اجل: «هریک از گوشه‎ی فرا رفتند». پنج میلیون انسان به تبعید داخلی و برون‌مرزی تن دادند و در این میان هزاران شاعر، داستان‎نویس، ادبیات‎شناس، مترجم، هنر‎پیشه و هنرمند بار غربت را بر دوش کشیدند(ناظمی، 1390).

اخوانیات در شعر معاصر

با توجه به گسترش وسایل ارتباطی در روزگار ما، نامه‌نگاری رونق گذشته‎ی خود را ندارد؛ اما شاعران و ادیبان در سرایش اخوانیه تنها به ‌سویه‎ی ارتباطی آن چشم نداشته‌اند؛ بلکه اخوانیه را چنان‌که گفتیم محملی به‌شمار آورده‌اند تا مقاصد گوناگون خود را در قالب آن پیدا کنند؛ ازاین‌رو، با وجود گسترش روزافزون ابزارهای ارتباطی جمعی و نیز دگرگونی‌هایی که صورت و سیرت شعر فارسی در روزگار معاصر به خود دیده است، با آن‌هم از رونق اخوانیه کاسته نشده، بلکه شاعران معاصر کم و بیش اخوانیه‌هایی را در چارچوب این سنت ادبی کهن سروده‌اند، شایان یادآوری است بیش‌تر این اخوانیه‌ها در قالب‌های کهن سروده شده‌اند و شماری از شاعران معاصر قالب نیمایی و یا به‌طورکلی قالب‌های آزاد را برای سرایش اخوانیه در نظر گرفته‌اند. برای دست‌یابی به نتیجه‎ی بهتر، می‌کوشیم دسته‌بندی همه‌جانبه‌ای از انواع اخوانیه را در روزگار معاصر داشته باشیم. در یک چشم‌انداز کلی انواع اخوانیه‌های روزگار معاصر را می‌توان این‌گونه به‌شمار آورد:

اخوانیه‌ی شخصی (احوال‌پرسی‌های دوستانه)؛ 2. اخوانیه‌ی مدحی؛ 3. اخوانیه‌ی شکوه‌آمیز؛ 4. اخوانیه‌ی اجتماعی با گلایه از شرایط روزگار؛ 5. اخوانیه‌ی پرسش و پاسخ؛ 6. اخوانیه‌ی طنزآمیز؛ 7. اخوانیه‌ی عرفانی؛ 8. اخوانیه‌ی طلبی؛ 9. مراثی اخوانی؛ 10. اخوانیه‌ی عذرخواهانه.

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1107


مطالب مشابه