افغانستان، کشور جنون‌زده‌ی تحصیل

21 عقرب 1402
6 دقیقه
افغانستان، کشور جنون‌زده‌ی تحصیل

محمد توحید شکیبا

زندگی مثل کاروانی است در حرکت؛ همین که توقف کردیم یعنی عقب ماندیم. افغانستان کشوری از درون غنی و در ظاهر پریشان؛ سرزمینی پر از استعداد و تهی از انگیزه، انگار جایی از کار می‏لنگد. سال‌ها است در جنونی به‌نام تحصیل مانده‌‌ایم. کشوری که پای خیلی‏ها به مکتب نرسید و به دست خیلی‏ها کتاب!
سرزمینی که همه به تاریخ ۵ هزار ساله‏اش مات و مبهوت می‌نگرند و از شکست دو ابر قدرت در افغانستان به وسیله‏ی ‏همین مردم متعجب می‏شوند. مردمی باغیرت که شرق و غرب از دست درازی به آن می‏هراسید؛ مردمی بودند خودجوش و متحد که جز آزادی میهن به چیزی نمی‏اندیشیدند.
مگر امروز این مردم از بقایای نسل آن مردم نیستند؟!
در کشوری هم‌چون افغانستان که تبعیض و قوم‌گرایی حرف اول را می‌زند، سیستم آموزشی به عنوان یک مرجع عالی می‏تواند تمام نخبگان و متفکران این کشور را تحت تربیت خود قرار دهد و هم‌دیگرپذیری، احترام دینی، قومی، زبانی و جنسیتی را برای این نسل به ارمغان آورد‌. ما اکنون گرفتار جنونی به‌نام تحصیل شده‌ایم؛ می‌خواهیم در کم‌ترین زمان ممکن بدون رعایت اصول، متخصص شویم. در این جنون خیلی‏ها توانستند بیاموزند ولی هدف آموختن را درک نکردند. این‌جا در مورد تفاوت بین تحصیل و یادگرفتن صحبت می‏کنیم؛ یادگیری برای امتحان تا میل به یادگیری از هم بسیار متفاوتند. اگر بتوانیم میل برای یادگیری اقشار مختلف این سرزمین را بالا ببریم بدون شک می‌توانیم از لحاظ علمی و سطح جهانی حرف‌های زیادی برای گفتن داشته باشیم.
برای این‌کار باید چالش‌های این مسیر را به گونه‏ی ‏درست برطرف نماییم و با استفاده از راه‌کارهای منطقی به سیر صعودی خود در عرصه‌ی تحصیلی در کشور قدم‏های مثبت برداریم. مشکلاتی هم‌چون نبود سیستم آموزشی معیاری، کمبود فضای آموزش مناسب، نبود منابع بروز علمی، فراهم نشدن فرصت تحقیق و نشر مقالات در نشریه‌‏های معتبر علمی و نبود امکانات آزمایشگاهی را می‌توان از جمله‌ی اساسی‌ترین دلایل یک آموزش ناقص و کم‌کیفیت دانست، تا آن‌جا که آمار تولید مقالات علمی-پژوهشی افغانستان را نزدیک به صفر گزارش می‏دهند.
یکی از بزرگ‌ترین چالش‏ها برای مردم این سرزمین محدودیت‌های اقتصادی به‌شمار می‌رود و معمولاً بحران تحصیل برای قشرهای سطح پایین اقتصادی رقم می‏خورد. این قشرها از بین کار و تحصیل باید یکی را انتخاب کنند؛ ولی اگر برای این قشر ارتباط بین تحصیل امروزی و درآمد آینده گوش‌زد شود و ارزش آموزش را به‌گونه‏ی ‏درست خاطرنشان کنیم، این مشکل تا حد امکان حل خواهد شد.
با توجه به این‌که سیر صعودی پیش‌رفت یک جامعه را می‌توان از روی سطح دانایی و ظرفیت مردم آن جامعه تعیین کرد، نیاز است تا برای بالابردن سطح دانایی مردم خویش چاره‌ای بیندیشیم. راه‌کارهایی که می‏تواند برای یک آموزش با کیفیت و استاندارد مثمر باشد:

1) بسیج والدین
اگر توانستیم ارزش آموزش را به‌گونه‏ی ‏درست، منطقی و همه‌جانبه‏ی ‏آن برای والدین القاء کنیم، آینده‏ی ‏روشن‌تری برای فرزندان این سرزمین فراهم کرده‌ایم. فهم و درک پدر و مادر مستقیماً روی فرزندان تأثیر داشته و می‌تواند مهم‌ترین انگیزه برای پویایی و رشد فرزندان به‌شمار رود.

 

2) خلاقیت محوری سیستم آموزشی
سیستم آموزشی کشور در دوازده سال مکتب با حجم زیادی از کتب درسی تنها متمرکز بر روی رشد حافظه بوده، مانع رشد خلاقیت، نوآوری و فکر یک دانش‌آموز می‌گردد و باعث می‌شود افراد تحت این سیستم از لحاظ فکر و خلاقیت تنبل به بار آیند.
فراغت از مکتب را شاید افتخار بدانیم؛ ولی در حقیقت از عقب‌ماندگی ذهنی و فکری خود رنج می‌بریم. در سیستم امروزی، حافظه پرورش می‌یابد، آن‌چیزی که در کتاب هست را مو به مو حفظ می‌کنیم و روی ورق امتحان پیاده می‌سازیم؛ ولی از خلاقیت مورد نیاز برای رشد و توسعه برخوردار نیستیم، تا آن‌جایی که به حوادث و معلومات پراکنده‌ی اطراف خود نمی‌توانیم بافت معنی‌دار بدهیم و از تحلیل درست و حسابی برخوردار باشیم. و زمانی‌که وارد دانشگاه می‌شویم، آمادگی جذب آن‌چنانی را نداریم و در نتیجه از مقطع ارزش‌مند اکادمیک خود بهره آن‌چنانی نمی‌توانیم ببریم.
تا‌ زمانی‌که سیستم تغییر نکند و یک سیستم خلاق جای‌گزین سیستم فعلی نگردد، به مشکل می‌توان به یک پیش‌رفت آیده‌آل و قناعت‌بخش دست پیدا کرد. خلاقیت‌‌محوری سیستم آموزشی، روزنه‌ی رشد همه‌جانبه‌ی دانشجویان را فراهم نموده و باعث شگوفایی استعدادهای درونی افراد می‌گردد.

 

3) حمایت همه‌جانبه از آموزگاران
یکی از مشکلات اساسی نسل امروزی نبود مربی‏های متعهد و متخصص در سیستم‏های آموزشی کشور می‏باشد. اکثر آموزگاران امروزی از تحولات علمی رشته‌ی تخصصی خود آگاهی لازم را ندارند و به دانش گذشته‌ی خود بسنده کرده‌اند. مشکلات اقتصادی، روحی – روانی و دانش ناکافی مربیان نخست باعث بی‌انگیزه‌شدن خود مربی و در نهایت باعث تباهی آینده‏ی ‏دانش‌آموز و سیستم آموزشی یک کشور می‏گردد. به خواسته‏های آموزگاران ارزش قایل شویم و آن‌ها را مورد توجه قرار دهیم‌. معلمان به تشویق، حمایت و ایده نیاز دارند تا بتوانند به‌گونه‏ی ‏معیاری نسل امروزی را آموزش دهند. برای بالارفتن ظرفیت معلمان و مربیان نیاز است کارگاه‌های تخصصی برای ایشان برگزار شود تا از نحوه‏ی ‏تعاملات امروزی و پیش‌رفت‌های علمی آگاهی کامل حاصل کنند.
اگر آموزگاری بخواهد، می‌تواند آینده‏ی ‏یک کشور را رقم بزند و جز آموزگار، کس دیگری توانایی پیش‌برد این روند حیاتی و سرنوشت‌ساز را نخواهد داشت!

 

4) تعادل در حوزه‏های تخصصی
در جامعه‌ای که همه‏ی ‏انسان‏های با ظرفیت داکتر، مهندس و حقوق‌دان شوند، بدون شک بی‌ظرفیت‌ها تربیه‏ی ‏نسل امروزی را به عهده خواهند گرفت. نبود تعادل در حوزه‌های تحصیلی و روی‌آوردن همه‏ی ‏جوانان در رشته‏های تخصصی محدود باعث کم‌بود متخصص در ابعاد دیگر جامعه شده و باعث برهم‌خوردن تعادل در امور تخصصی یک جامعه می‏شود. زمانی پیش‌رفت یک کشور امکان پذیر است که همه ابعاد تخصصی به صورت متعادل رشد کند.

 

5) روش‌های همه‌جانبه‏ی ‏آموزشی
سیستم آموزشی امروزی با سیستم آموزشی چند دهه قبل یک‌سان نیست. باید خود را بروز نماییم. از تمام امکانات، تکنولوژی و سهولت‏های امروزی برای پیش‌برد آموزش خود استفاده کنیم.
جنگ، خشونت، انقلاب، تغییر‌حکومت و عرف جامعه به هیچ وجه نباید مانع تحصیل یک انسان شود. به همین دلیل نیاز است تا روش‏های آموزشی را برای موقعیت‏های ناآرام و اضطراری تطبیق دهیم. در شرایط امروزی دست‌رسی آسان به اینترنت و منابع آموزشی آنلاین وجود دارد و اگر به‌صورت جدی پی‌گیر باشیم، قطعاً می‌توانیم از لحاظ اکادمیک با یک انسان دارای مدرک علمی رقابت کنیم. با استفاده‌ی درست از تکنولوژی در هر زمان و مکان و در هر شرایطی می‏توانیم سطح علمی خود را بالا ببریم و بر تکامل شخصیتی خود بیفزاییم.

 

6) نقش حکومت‌ها در سیستم های آموزشی
در سراسر دنیا یک جامعه بدون آگاهی و سواد شهروندانش از ثبات کافی برخوردار نبوده و همین شهروندان اصلی‌ترین سرمایه‌ی یک کشور به حساب می‌روند. آموزش یک رابطه‌ی دو طرفه میان حکومت و مردم است و هر قدر سطح آگاهی مردم افزایش یابد، به همان اندازه حکومت‌داری بهتری وجود خواهد داشت. آموزش اصلی‌ترین مرجع اجتماعی-فرهنگی یک کشور به‌شمار می‌رود و نیاز است تا حکومت والاترین خدمات مادی و معنوی خود را برای بالابردن هر چه بیش‌تر سطح آگاهی شهروندانش بدون تفکیک جنسیتی و تبیعض ارائه بدارد.

و اما…
در اوضاع کنونی کشور بزرگ‌ترین چالش تحصیلی بسته‌بودن نهادهای آموزشی بر روی دختران این سرزمین می‏باشد. بدون کدام دلیل شرعی؛ بسته‌بودن مکاتب به‌روی دختران را عرف می‏دانند، در‌‌حالی‌که این سرزمین از زنانی که آموختند و آموختاندند هیچ‌گاه خالی نبوده است.
زنان قشر انسان‌ساز جامعه‌اند و این زنان هستند که تصمیم می‏گیرند چگونه شخصیتی را به جامعه تقدیم کنند. خداوند زن را آفرید و مسؤولیت انسان‌سازی را به او سپرد تا جامعه‌ای به بار آید که پر باشد از انسان‌هایی که تاریخ‌ساز شوند. مسؤولیت انسان‌سازی چیز کمی نیست! این مسؤولیت بزرگ را زن برعهده دارد و اگر زن به تکامل فکری نرسد، ما فاقد یک جامعه‏ی ‏انسانی به معنای واقعی کلمه خواهیم بود. مگر می‏شود بدون علم و دانش مسؤولیت خود را به گونه‏ی ‏درست آن اجرا کرد؟! انسان‏ها خلق شدند تا مثمر واقع شوند و زمانی این‌کار امکان‌پذیر است که هر یک از انسان‏ها -مرد و زن- علم نافع و پربار بیاموزند. علمی که تخصص و تعهد را هم‌زمان تضمین کند.
طوری که در نخست بیان گردید؛ انگار جایی از کار می‌لنگد. دنیا از هوش مصنوعی و ساختارهای موشکی گرفته تا ربات‏های انسان‌نما؛ همه و همه را تجربه کرد و اما ما هنوز برای بازشدن درهای مکاتب چاره‌اندیشی می‌کنیم. همه‌جانبه درگیر پدیده‌ای تحت نام فقر‌ذهنی قرار داریم. برای رسیدن به علم و هم‌مسیرشدن با دنیا تلاش مستمر نیاز است. باید مسؤولیت خود را بشناسیم، برای باسوادشدن این جامعه بکوشیم، کتاب بخوانیم، در رشد فرهنگ مطالعه و کتابخوانی سهم فعال داشته باشیم و حداقل برای دوستان خود هدیه‌ای جزء کتاب نداشته باشیم.
باید از تحصیل و آموزش برداشت درست را بیاموزیم‌؛ افغانستان سرزمینی است که همه جنون‌زده‏ی ‏تحصیل‌اند؛ خیلی‏ها به رتبه‏های بالای علمی دست پیدا کردند؛ اما جز سیاهی و فلاکت چیزی بر لوح بخت میهن‌مان ننوشتند. خیلی‌ها قلم به‌دست شدند؛ ولی چیزی جز بدبختی، خیانت و فساد از خود برجای نگذاشتند.
تحصیل را باید به‌گونه‏ی ‏دیگری تعبیر کرد! همه این سناریو را پشت سر گذاشتیم؛ حالا به‌خود آمده‌ایم دیگر جنون‌زده‌ی تحصیل نیستیم؛ بلکه می‌خواهیم از راه تحصیل میهن خود را بسازیم. زن و مرد در کنار هم قرار است این سرزمین را آباد کنیم، و این را بدانیم که: «هر کجا که بحث از ابراهیم باشد؛ اسم هاجر نیز باید به میان آید».
به امید روزی که در سرزمین‌مان دیگر حرفی از تبعیض نباشد، از جهل فرسنگ‏ها به‌دور باشیم، مردم خود را کتاب به‌دست ببینیم و فرهنگ کتاب‌خوانی را واجب‌تر از همه ارزش‌ها بدانیم و کتاب بر جامعه‌ی ما حکومت کند.

 

منابع:
آموزش برای همه، جستین سندفور، مرکز توسعه جهانی (CGD).
نحوۀ برخورد مراکز آموزشی در قرن 21، گروه کارشناسان بریتانیا، ویب‌سایت گاردین.
سیستم آموزشی افغانستان حافظه‌پرور است؛ نه خلاقیت‌پرور، تقی واحدی، ویب‌سایت دید پرس.

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1150


مطالب مشابه