پژوهشگر: شادمحمد سهاک
دانشآموختهی دیپارتمنت زبان و ادبیات فارسی دانشکدهی ادبیات
و علوم بشری دانشگاه بغلان
چکیده
ابوریحان بیرونی نویسنده و شخصیت نامدار زبان و ادبیات پارسی و عربی، منجم، تاریخنگار و مردمشناس موفقی است که در زمینههای مختلف کتابهای متفاوت تألیف کرده است. در این مقاله به دیدگاه ابوریحان بیرونی در مورد پاسداری از فرهنگ پرداخته میشود که دیدگاههای ارزندهای را در مورد جشنهای پارسیان ارائه کرده است. در این تحقیق که به روش کتابخانهای میباشد، تا حد امکان تلاش شده است که از منابع معتبر مکتوب قدیمی و جدید و همچنان از نظریات مفید بزرگان و متخصصان این رشته به صورت دقیق استفاده شود.
نتیجهی این تحقیق آن است که پیش از ابوریحان، فرهنگ به عنوان یک کل و یک واقعیت مجزا هیچگاهی بررسی نشده و هیچگاه به شکل موضوعی علمی مطرح نبوده است؛ ولی بیرونی ثابت کرده است که فرهنگ نیز میتواند مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد؛ اما چنانکه از نوشتههای بیرونی معلوم میشود، او فرهنگ و موارد مرتبط با آن را بیشتر از نگاه مردمشناختی مورد بررسی قرار داده تا فرهنگشناسی. بدون شک که فرهنگ در شمار موضوعات مردمشناسی نیز محسوب میگردد. تقریباً تمام کتابهای مردمشناسی به شکلی از اشکال از فرهنگ و اجزای آن بحث کردهاند؛ اما بیرونی بیشتر از بعد مردمشناختی به فرهنگ نگریسته است.
کلیدواژهها: ابوریحان بیرونی، پاسداری از فرهنگ، مردمشناسی، فرهنگ کهن آریایی، جشنهای پارسیان
Abstract
Aburihan Al-Biruni is a writer and prominent figure in Persian and Arabic language and literature, a successful astrologer, historian, and anthropologist, who has authored different books in various fields. . In this article, Aburihan Al-Biruni’s view is about the preservation of culture, who has presented valuable views about Persian celebrations and holidays. The useful opinions of elders and experts in this field should be used accurately. The results of the research are that before him, culture as a whole and a separate reality was never investigated and never presented in the form of a scientific issue, but Boori has proven that culture can also be investigated and investigated. But as it can be seen from external writings, he examined culture and related issues more from an anthropological point of view than cultural studies. Undoubtedly, culture is one of the subjects of anthropology. Almost all anthropological books have discussed culture and its components in the form of forms, but Biruni has looked at culture more from the anthropological dimension.
Keywords: Aburihan Al-Biruni, cultural preservation, anthropology, ancient Aryan culture, Persian holidays.
مقدمه
ابوریحان محمد بن احمد البیرونی ملقب به ابوریحان بیرونی، فیلسوف و جغرافیهدان، فیزیکدان و ریاضیدان بزرگ سرزمینمان در سوم ذیالحجه سال 362 ه.ق در حوالی خوارزم متولد گردید. ابوریحان بیرونی یک شخصیت برجسته و مطرح در زبان و ادبیات پارسی دری میباشد. تحقیقات مختلف علمی را در رشتههای گوناگون مانند:علم نجوم، خداشناسی، مردمشناسی، تاریخنگاری و … در زمان خود بهطور کامل و دقیق انجام داده است و دانشمندان زیادی در مورد ابوریحان بیرونی نظریات شان را ارائه کردهاند. ابوریحان بهطرز جالب و عجیبی كتب و رسائل خود را دستهبندی كرده است 33 كتاب با ذكر نام آنها در مورد تقویم و جهتهای جغرافیایی، 8 كتاب در مورد علم حساب، 4 كتاب در مورد زمان و اوقات، 17 كتاب در مورد نحوهی محاسبهی قضایای هندسی و محاسبهی محیط و مساحت اشیا، 7 كتاب در مورد نجوم، 12 كتاب در مورد ادبیات، 19 كتاب در مورد عقاید و فلسفه كه مجموعاً 111 كتاب میباشد.
ابوریحان بیرونی با فرهنگهای مختلف آشنایی داشت از جمله فرهنگ هندی که همین آشنایی با فرهنگ هند است كه او را در تألیف كتاب ارزشمند «تحقیق ماللهند» دربارهی گذشته و فرهنگ هند و ترجمهی چندین كتاب از زبان سانسكریت یاری كرده است. علمای هند در آغاز آشنایی با ابوریحان، به دیدهی شک در او می نگریستند و از مجالست و مصاحبت با او طفره میرفتند و حتی او را از نظر علمی در شأن مباحثه نمیدانستند؛ اما چندی نگذشت که بیرونی توانست اعتماد دانشمندان هندی را جلب کرده و با دعوت از آنان و ترتیبدادن جلسات متعدد توانست شمهای از تمدن اسلامی را بهایشان نشانداده و در مقابل، مطالعات عمیقی در رسوم و پیشینهی آن داشته باشد. اهمیت کتاب “تحقیق ماللهند” در معتبر و مستندبودن اطلاعات آن است، و امروز که هزار سال از نگارش آن می گذرد، هنوز به عنوان یک مرجع معتبر، انتخاب اول هندشناسان است.
ابوریحان بیرونی نه تنها جشنهای آریایی را هویدا کرده است؛ بلکه دیدگاههای متفاوت را دربارهی جشنها ازجمله: جشن نوروز، مهرگان، چهارشنبه سوری، شب یلدا و جشن سده نظریات جامع خود را ابراز کرده است. برعلاوهی آن آشنایی همهجانبه و عمیق وی با فرهنگ آریایی سبب شد که کتاب “آثارالباقیه” را بنویسد.
روش تحقیق
روش این پژوهش کتابخانهای با شیوهی استنادی- تحلیلی است. همچنان در این تحقیق تا حد ممکن تلاش شده است تا از منابع دست اول و معتبر مکتوب قدیمی و جدید، همچنان از نظریات مفید بزرگان و متخصصان این رشته به صورت دقیق استفاده شود.
اهداف تحقیق
هدف اصلی
1. شناسایی و دیدگاه ابوریحان بیرونی به عنوان پاسدار صادق فرهنگ نیاکان در بارهی فرهنگ
2. شناسایی دیدگاه ابوریحان بیرونی درمورد جشنهای پارسیان
هدف فرعی
أ. دیدگاه ابوریحان بیرونی در مورد جشن نوروز
ب. دیدگاه ابوریحان بیرونی در موردجشن چهارشنبه سوری
ج. دیدگاه ابوریحان بیرونی در مورد جشن مهرگان
د. دیدگاه ابوریحان بیرونی در مورد جشن شب یلدا
ه. دیدگاه ابوریحان بیرونی در مورد جشن سده
ضرورت تحقیق
ضرورت تحقیق درمورد ابوریحان و آثار بهجاماندهی او در آن است که نسل جوان امروزی، این دانشمند بزرگ را چنانکه لازم است بشناسد و اندیشههای او را در نظریههای علمی و در مجموع ردیف زندگی رهتوشه سازد.
پرسش تحقیق
پرسش اصلی
1. ابوریحان بیرونی کیست و دیدگاه آن به عنوان پاسدار فرهنگ نیاکان چیست؟
2. از نظر ابوریحان بیرونی جشنهای پارسیان چند نوع است؟
پرسش فرعی
أ. دیدگاه ابوریحان بیرونی در مورد جشن نوروز چیست؟
ب. دیدگاه ابوریحان بیرونی در موردجشن چهارشنبه سوری چیست؟
ج. دیدگاه ابوریحان بیرونی در مورد جشن مهرگان چیست؟
د. دیدگاه ابوریحان بیرونی در مورد جشن شب یلدا چیست؟
ه. دیدگاه ابوریحان البیرونی در مورد جشن سده چیست؟
ابوریحان بیرونی پاسدار فرهنگ آریایی
ابوریحان بیرونی یکی از دانشمندان مسلمان است که به چندین رشتهی علوم و فنون تجربه داشته و در حوزههای مختلف علمی میراث خوب و مثمر علمی از خود بهجا مانده است. بیرونی علوم موجود در عصر خود را طبقهبندی کرده و برای علوم انسانی اهمیت خاصی قایل شده است. هرچند او در مورد طول و عرض البلد، علم حساب، ستارهشناسی و حکایات آثار مهمی نوشته و نظریهپردازی کرده است؛ اما روی پدیدههای اجتماعی نیز تمرکز کرده است. البته که پیش از بیرونی دانشمندانی چون طبری و یعقوبی نیز در مورد پدیدههای اجتماعی حرف زدهاند؛ اما تفاوت بیرونی با بسیاری از دانشمندان جهان اسلام در این است که وی از روش ریاضیات، در مطالعهی مسایل انسانی و اجتماعی استفاده کرده است. موصوف در حوزهی اجتماعی بیشتر روی فرهنگ، تمدن، نظامهای خویشاوندی، زبان، ادیان، رسم و رواج، تاریخ، و… پژوهش کرده و نظریات خود را ارائه داده است (کوپانس و دیگران، 1390: 18).
چیزی که در فرهنگشناسی بیشتر مطرح است، بخش ذهنی و معنوی یک جامعه است؛ نه چارچوبها و سازمانهای آن. ما نیز با مطالعهی فرهنگشناسی در مورد رفتارها، کردار، شکل زندگی، شکل برگزاری مراسم، دین، رسم و رواج مردم، و… معلومات حاصل میکنیم؛ یعنی کاری که بیرونی کرده است (نقیزاده، 1368: 119).
به باور نفیسی نقیزاده تازگی کار بیرونی در این است که پیش از وی، فرهنگ به عنوان یک کل و یک واقعیت مجزا هیچگاهی بررسی نشده و هیچگاه به شکل موضوع علمی مطرح نشده است؛ ولی بیرونی ثابت کرده است که فرهنگ نیز میتواند مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد؛ اما چنان که از نوشتههای بیرونی معلوم میشود، او فرهنگ و موارد مرتبط به آن را بیشتر از نگاه مردمشناختی مورد بررسی قرار داده تا فرهنگشناسی. بدون شک که فرهنگ از شمار موضوعات مردمشناسی نیز به شمار میرود. تقریباً تمام کتابهای مردمشناسی به شکلی از اشکال از فرهنگ و اجزای آن بحث کردهاند، اما بیرونی بیشتر از بعد مردمشناختی به فرهنگ نگریسته است (بویس، 1376: 120- 121).
مردمشناسی از ریشهی واژهی یونانی «اتنوس» به معنی گروه گرفته شده است که تاریخ ملتها را بازسازی کرده، ارزشها، ذهنیت، دین، نماد و تصاویر را در بر گرفته و مرحلهی بعد از مردمنگاری به شمار میرود (کوپانس و دیگران، 1390: 21- 22).
مردمشناسی مرحلهی تألیف دادهها است و وظیفهی آن کار بالای مواد جمعآوری شده توسط مردمنگاری میباشد (رضی، 1383: 26- 27).
از نظر بیرونی علم مردمشناسی از این جهت اهمیت دارد که وی پیش از نهادینهشدن علم مردمشناسی از این علم بحث کرده است. پس بیرونی را میتوان از شمار نخستین مردمشناسان برشمرد. این بدان معنی نیست که وی بنیانگذار مردمشناسی به شکل امروزی و یا علمی آن است؛ البته که پیش از او نیز کسان دیگری از این علم یاد کردهاند؛ اما بیرونی مطالعات مردمشناسی را هنگامی انجام داده است که این دانش به شکل امروزی آن مطرح نبوده است. او در قسمت موضوع مردمشناسی از عقاید مردم، دین و زبان بحث کرده است که نظر به تعریف علم مردمشناسی از شمار موضوعات اساسی این علم است. بیرونی همچنان از تاریخ، فرهنگ و جغرافیه یاد کرده است. او فرهنگ و تاریخ جامعهی هند را با دید کارکردی مورد مطالعه قرار داده است؛ نه تنها فرهنگ، بلکه ازدواج را نیز از این نگاه مطالعه کرده است. به باور بیرونی برای شناسایی یک فرهنگ، باید آن را با فرهنگ مشابهش در سایر ملل و نحل مقایسه کرد و تطبیق داد تا اینکه درست فهمیده شود (نقیزاده، 1368: 123). بیرونی تنها دربارهی فرهنگ و ادیان موجود در هند نظر ارائه نکرده؛بلکه در مورد دین زرتشت نیز تحقیقاتی انجام داده است (عفیفی، 1374: 122).
مطالعهی فرهنگی بیرونی بیشتر مربوط جامعهی هند میشود؛ چون او بیشترین تحقیقات را در این جامعه و فرهنگ انجام داده است. موصوف در قسمت بررسی فرهنگها روش تحلیل و مقایسه را پیش گرفته است. بیرونی از یک طرف فرهنگها و ارزشهای یک جامعه را مورد بررسی قرار داده و از سوی دیگر این فرهنگ را با دیگر فرهنگها مقایسه کرده است. چنانکه خود او در کتاب تحقیق ماللهند میگوید هدفش آوردن دلایل، نقش و باطلبودن فرهنگها نیست؛ بلکه قصدش درک نزدیکیها و شباهتهای فرهنگهای مختلف است (بیرونی، 1422ق.: 4).
دیدگاه ابوریحان بیرونی در مورد اعیاد ماههای پارسیان
ما چون اموری را که به ماهها و سالها پیوست می گردد بیان کردیم اکنون باید برگردیم و پرسشی را که از ما شده پاسخ گوییم تا با رسیدن به جـواب و بهدستآوردن مطلوب تشنگی پرسنده فرونشیند. این است که به روزهای معروف و معلومی که در ماههای پارسی است آغاز کرده و یکسره آنچه را که در فریجها نگاشتهاند کنار می گذاریم؛ زیرا نویسندگان این دفاتر را توجه و عنایتی به ایام نبوده و در اکثر این کتب به نقل از نسخی فاسد که بیشتر آنها ساختگی است کفایت شده ولی ما آنچه را که از ناحیهی خود زردشتیان بهدست آوردهایم که برای اعتقاد دینی توجه خاص و عنایتی مخصوص بدین روزها داشته اند، در اینجا نقل میکنیم: در کتب رادویه بن شاهویه و خورشید این زیار موبد اصفهان و محمد بن بهرام بن مطیار مطالبی در این بحث یافتم که مرا از دیگر مراجع بینیاز کرده و آنها را در اینجا بازگو میکنم و باهم آنها را به هم میآمیزم و بهیاری خداوند میگویم: ایرانیان وقتی که سالهای خود را حساب می کردند فصول چهارگانه را با ماههای خود علامت می گذاشتند؛ زیرا این دو به هم نزدیك بودند و فروردین ماه اول تابستان و تیرماه اول پاییز و مهرماه اول زمستان و دی ماه اول بهار بود و روزهایی خاص در این فصول داشتند که بر حسب فصول چهارگانه بهکار می بستند و چون کبیسه اهمال شد اوقات آنها بههم خورد .برخی از این ایام مربوط به امور دنیوی است و پارهای مربوط به امور دینی؛ اما امور دنیوی اعیاد مقدسی است و روزهایی بزرگ که پادشاهان و بزرگان دین آنها را وضع کرده تا موجب شادمانی و فرح به وسیلهی کسب حمد و ثنا و دوستی و دعای خیر مردم شوند و برای توده مردم رسومی قرار دادند که آنان نیز بتوانند در چنین سروری شرکت کنند و طاعت و خدمتگزاری خود را نسبت به پادشاهان اظهار کنند و این عیدها یکی از اسبابی است که تنگی روزی فقرا را بهیك زندگانی فراخ مبدل میسازد و آرزوهای نیازمندان را بر میآورد و آنانرا كه نزدیك به هلاك رسیده و در گرداب بلا افتادهاند رهایی میبخشد و سنتها و آیینهایی برای این ایام وضع کرده بودند که به خلف از سلف ارث رسیده بود و بدان تبرك و تیمن میجستند؛ اما ایام دینی را دین آوران و شارعان آنان از پیشوایان مذهبی و فقه یان و دین داران برای آنان وضع کردند و مقصود از وضع این ایام و انجام سنن آن نیز مانند مقصود و غایت از وضع روزهای مربوط به امور دنیوی بود جز اینکه در این روزها اجر و ثواب اخروی نیز ملحوظ بود (بیرونی، 1352: 223- 224).
دیدگاه ابوریحان بیرونی در مورد چهارشنبه سوری
ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه چنین مینویسد: آیین نوروزی تنها آیینی است که در گذر زمان چون هویت ملی خویش حفظ کنند در جغرافیای بازماندهی آریای کهن این جشنها از چهارشنبه سوری آغاز و با جشن سیزده نوروز پایان مییابد و همهی آنها با فروهرها که در روزهای پایان سال به دیدار خانوادهی خود به زمین بر میگردند، پیوند دارد. در همین روزها بود که شبانگاه برای راهنمایی فروهرها بر بام یا صحن خانه آتش میافروختند. تعداد آتشهایی که در این مراسم میافروختند به شمار هفت امشاسپند هفت آتش؛ گاه سه آتش نماد گفتار نیک پندار نیک و کردار نیک بود. پریدن از روی آتش از کارهایی بود که به سبب تقدس آتش در پیش از اسلام وجود نداشت برپایی آتش در این روز نوعی گرمکردن جهان و زدودن سرما، پژمردگی و بدی از تن بوده است. از مراسم دیگر چهارشنبه سوری قاشقزنی یا ملاقهزنی است که با ملاقه آب می پاشیدند وجام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت کاش هر روزی برای ما نوروز بود و برخی از حشویه میگویند که چون سلیمان بن داود انگشتر خویش را گم کرد سلطنت از دست او بیرون رفت؛ ولی پس از چهل روز بار دیگر انگشتر خود را بیافت و تعیین پادشاهی و فرماندهی بر او بر گشت و مرغان بر دور او گرد آمدند ایرانیان گفتند: آمد یعنی روزی تازه بیامد و سلیمان باد را امر کرد که او را حمل کند و پرستویی در پیش روی او پیدا شد که میگفت : ای پادشاه مرا آشیانهای است که چند تخم در آن است. از آن سوتر رو که آشیان مرا درهم میکنی. پس سلیمان راه خود را کج کرد و چون از تخت خود که بر باد حرکت میکرد فرود آمد پرستو با منقار خویش قدری آب آورد و بر روی سلیمان پاشید و یك ران ملخ نیز هدیه آورد و از اینجاست که مردم در نوروز بر یکدیگر آب می پاشند و پیشکشها بهنزد هم میفرستند و علمای ایران میگویند که در این روز ساعتی است که فیروز فرشته ارواح را برای انشاء خلق میداند و فرخندهترین ساعات آن ساعات آفتاب است و در صبح نوروز فجر و سپیده نکتهای نزدیکی خود بهزمین میرسد و مردم به نظرکردن بر آن تبرك میجویند و این روز روز مختاری است؛ زیرا که نام این روز هرمزد است که اسم خداوند تعالی است که آفریدگار و صانع و پرورندهی دنیا و اهل آن است و او کسی است که واصفان توانا نیستند که جزئی از اجزای نعمتهای او را توصیف کنند (بیرونی، 1352: 323).
سعیدبنفضل میگوید کوه که در فارس است هر شب نوروز بر آن برقهایی میدرخشد خواه هوا صاف باشد و یا ابر و شگفتتر از این آتش است هرچند دل بدین سخنان تا هنگامی که مشاهده نکند اطمینان نمییابد و ابوالفرج زنجانی حاسب برای من حکایت کرد که این آتش را من دیدهام در سالی که عضدالدوله به بغداد آمد ما یقصد كلواذا بیرون شدیم و آن آتشی است و شمعهایی که از کثرت بشمار در نمی آید و در سمت غربی دجله که روبهروی کلواذا است در شب نوروز دیده میشود و عضدالدوله نگهبانان خود را در آنجا گذاشت که از حقیقت امر جستوجو کنند؛ مبادا که این کار از نیرنگهای مجوس باشد و نگهبانان شاه اطلاعی نیافتند و هر اندازه که بهآتش نزدیك میشدند آتش بهآنان دورتر میشد و هرچه دورتر میشدند آتش نزدیکتر میشد. چون ابوالفرج از نقل این قصه فارغ شد من بهاو گفتم که نوروز از وضع و حالت نخستین خود زایل شده؛ زیرا ایرانیان کبیسهسالها را اعمال کردند پس چرا این آتش از موقع خود تأخیر نمییابد که در شب نوروز حقیقی اتفاق افتد و اگر لازم نباشد که تأخیر یابد آیا آن وقت که ایرانیان سالهای خود را کبیسه مینمودند این آتش از وقت فعلی خود پیشی میگرفته است؟ ابوالفرج را در مقابل این اشکال پاسخی نبود که مرا اقناع کند. دانندگان نیرنگها میگویند هرکس بامداد نوروز پیش از آنکه سخن گوید سه مرتبه عسل بچشد و سه پاره موم دود کند از هر دردی شفا مییابد. برخی از علمای ایران میگویند سبب اینکه این روز را نوروز مینامند این است که در ایام تهمورث سابقه آشکار شدند و چون جمشید بهپادشاهی رسید دین را تجدید کرد و این کار خیلی بزرگ بهنظر آمد و آن روز را که روز تازهای بود جمشید عید گرفت؛ اگرچه پیش از این هم نوروز بزرگ و معظم بود. باز عیدبودن نوروز را چنین گفتهاند که چون جمشید برای خود گردونه بساخت در این روز بر آن سوار شد و جن و شیاطین او را در هوا حمل کردند و بهیك روز از کوه دماوند بهبابل آمد و مردم برای دیدن این امر در شگفت شدند و این روز را عید گرفتند و برای یادبود آنروز در تاب مینشینند و تاب میخورند. دستهای دیگر از ایرانیان میگویند که جمشید زیاد در شهرها گردش مینمود وچون خواست به آذربایجان داخل شود بر سریری از زر نشست و مردم بهدوش خود آن تخت را میبردند و چون پرتو آفتاب بر آن تخت بتابید و مردم آنرا دیدند این روز را عید گرفتند (بیرونی، 1442ق.: 325- 327).
در این روز رسم است که مردمان برای یکدیگر هدیه میفرستند و سبب آن چنانکه آذریاد موبد بغداد حکایت کرد این است که نیشکر در کشور ایران روز نوروز یافت شد و پیش از این کسی آن را نمیشناخت و نمیدانست که چیست و خود جمشید روزی نیای را دید که کمی از آبهای درون آن به بیرون تراوش کرده بود و چون جمشید دید که آن شیرین است امر کرد که آب این نی را بیرون آورند و از آن شکر ساختند و آنگاه در روز پنجم شکر بهدست آمد و از راه تیرگان، مردم برای یکدیگر شکر هدیه فرستادند و در مهرگان نیز این کار را بههمین میزان تکرار کردند و بدین جهت برای آغاز سال انقلاب صیفی را انتخاب کردند که انقلابین را از اعتدال این بهتر می شود بهیاری آلت و چشم اطلاع یافت؛ زیرا انقلابین اول اقبال خورشید است بهیکی از دو قطب کل و همچنین اول، ادبار آفتاب است از یکی از دو قطب کل و چون ظل منتسب را در انقلاب صیفی و ظل بسیط را در انقلاب، شنوی در هر موضعی از زمین رصد کنند روز انقلاب بر آید پوشیده نخواهد ماند و اگرچه خیلی از علم هیئت و هندسه دور باشد؛ اما اعتدال این را نمیشود شناخت؛ مگر پس از اینکه انسان در آغاز کار عرض بلد و میل کلی را بداند پس انقلابین به سببی که گفتیم از اعتدالین برای ابتدای سال بهتر است و چون انقلاب صیفی بهسمت الرأس مردم شمالی نزدیكتر است از اینرو ایرانیان آنرا برگزیدند و از انقلاب شنوی چشم پوشیدند. نیز هنگام انقلاب صیفی غلات بهدست میآید پس برای اینکه خراج از رعیت بگیرند از انقلاب شنوی بهتر است. بسیاری از علما و حکمای یونانی هنگام طلوع كلبالجبار را طالع سال گرفتند و سال را افتتاح بهآن نمودند و بهاعتدال بهاری توجهی نکردند چه، در زمانهای گذشته طلوع این ستاره موافق با این انقلاب و یا نزدیك بهآن بوده و عید نوروز از جایگاه اصلی خود زائل شده و در زمانها با دخول آفتاب در برج بره موافق گشته که آغاز بهار باشد و رسم ملوك خراسان این است که در این موسم به سپاهیان خود لباس بهاری و تابستانی میدهند (بیرونی، 1340: 329).
دیدگاه ابوریحان بیرونی در مورد نوروز
ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم چنین مینگارد روز ششم این ماه نوروز است که نزد ایرانیان عید بزرگی است و گویند که خداوند در این روز از آفرینش جهان آسوده شد؛ زیرا این روز آخر روزهای ششگانه است و در این روز خداوند مشتری را بیافرید و فرخندهترین ساعتهای آن روز ساعات مشتری است زرتشتیان میگویند که در این روز زردشت توفیق یافت که با خداوند مناجات کند و کیخسرو برهوا در این روز عروج کرد و در این روز برای ساکنان کره زمین سعادت را قسمت میکنند و از اینجاست که ایرانیان این روز را روز امید نام نهادند و اصحاب نیرنگها گفتهاند هرکس در بامداد این روز پیش از آنکه سخن گوید شکر بچشد و با روغن زیتون تن خود را چرب کند در همهی سال از انواع بلاها سالم خواهد ماند و ایرانیان میگویند که در بامداد این روز بر کوه پوشنگ شخصی صامت و خاموش دیده میشود كه یك طاقه مرو در دست دارد و بهاندازهی یك ساعت پیداست؛ سپس از چشم پنهان میشود و تا سال دیگر این وقت آشکار نمیگردد. زادویه در کتاب خود گفته که سبب این است که آفتاب از ناحیهی جنوبی که آفاهنر است طلوع میکند. بیان مطلب آن است که ابلیس لعین برکت را از مردم زایل کرده بود بهقسمی که هر اندازه خوردنی و آشامیدنی تناول میکردند از طعام و شراب سیر نمیشدند و نیز باد را نمیگذاشت بوزد که سبب روییدن اشجار شود و نزدیك شد که دنیا نابود گردد پس حجم بهامر خداوند و راهنمایی او بهقصد منزل ابلیس و پیروان او بهسوی جنوب شد و دیرگاهی در آنجا بماند تا اینکه این غائله را برطرف نمود آنگاه مردم از تو بهحالت اعتدال و برکت و فراوانی رسیدند و از بلا رهایی یافتند و جم در این هنگام بهدنیا بازگشت و در چنین روزی مانند آفتاب طالع شد و نور از او میتافت و مردم از طلوع در آفتاب در یك روز شگفت ننمودند و در این روز هر چوبی که خشک شده بود سبز شد و مردم گفتند (روز نو) یعنی روزی نوین و هر شخص از راه تبرك بهاین روز در طشتی جو کاشت سپس، این رسم در ایرانیان پایدار ماند که روز نوروز در کنار خانه هفت صنف از غلات در هفت اسطوره بکارند و از روییدن این غلات بخوبی و بدی زراعت و حاصل سالیانه حدس بزنند (بیرونی، 1340: 124).
در این روز بود که جمشید بهاشخاصی که حاضر بودند امر نمود و به آنانکه غائب بودند نوشت که گورستانهای کهنه را خراب کنند و گورستان تازهای سازند و اینکار در ایرانیان باقی ماند و خداوند آن را پسندید و پاداشی که ایزد تعالی فعل قام جمشید را برای اینکار داد این بود که رعایای او را از پیری و بیماری و حسد و فنا و غم و مصائب دیگر حفظ نمود و هیچ جانوری در مدت پادشاهی جم نمرد، تا آنکه خواهرزادهی او پیدا شد و جم را بکشت و بهکشور او چیره گشت. چون در عهد پادشاهی هم هیچ جانوری نمرد و بهطوری رو گذاشتند که فراخنای زمین با همه پهنایی که داشت بدل به تنگنا شد خداوند آن وقت زمین را سه برابر کرد و ایشان را امر نمود که با آب غسل نمایند تا از هر گناهی پاك شوند و در هر سال برای اینکه آفات را از ایشان دور کند این کار را تکرار نمایند. نیز گفتهاند سبب اینکه ایرانیان در این روز غسل میکنند این است که این روز به هرودا که فرشته آب است تعلق دارد و آب را با این فرشته مناسبتی است و از اینجاست که مردم در این روز هنگام سپیدهدم از خواب بر میخیزند و با آب قنات و حوش خود را میشویند و گاهی نیز آب جاری برخود از راه تبرك و دفع آفات میریزند. در این روز مردم به یکدیگر آب میپاشند و سبب این کار همان سبب اغتسال است و برخی گفتهاند که علت این است که در کشور ایران دیرگاهی باران نبارید ناگهان باران سخت ببارید ومردم به این باران تبرك جستند و از این آب به یکدیگر پاشیدند و این کار همینطور در ایران مرسوم بماند. نیز گفتهاند سبب اینکه ایرانیان در این روز آب بههم میپاشند این است که چون در زمستان تن انسانی به کثافات آتش از قبیل دود و خاکستر آلوده میشود این آب را برای تطهیر از آن کثافات بههم میریزند و دیگر اینکه هوا را لطیف و تازه میکند و نمیگذارد که در هوا تولید وبا و بیماری شود در این روز بود که حجم مقادیر اشیا را استخراج کرد و پادشاهان پس از او این روز را میمون و فرخنده داشتند و هرچه کاغذ و پوست که مکتوب میشد و باید بهاطراف فرستاد در این روز فراهم میآوردند، و هر کاغذ و نامه را که باید در آخر آن مهر زد این کار را در این روز انجام میدادند و این روز را به پارسی اسپیدا نوشت میگفتند و چون جم در گذشت پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند و این اعیاد را شش بخش نمودند پنج روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند و پنجهی دوم را به اشراف و پنجهی سوم را به خدم و کارکنان پادشاهان و چهارم را برای ندیمان و درباریان و پنچهی پنجم را برای تودهی مردم و پنچهی ششمین را برای برزیگران. گویند کسی که در نوروز را بههم متصل نمود هرمز پسر شاپور پهلوان است که او هم ایامی را که میان این دو عید بود عید گرفت و آتش را برای تیمن به آن به جاهای بلند قرار داد که جو را حرارت آن تصفیه کند و چیزهای پلید را بسوزاند و عفونات مولد فساد را این حرارت نابود نماید. آیین ساسانیان در این ایام چنین بود که پادشاه به روز نوروز شروع میکرد و مردم را اعلام مینمود که برای ایشان جلوس کرده که به ایشان نیکی کند و روز دوم را برای دهقانان که قدری مقامشان بالاتر از توده بود جلوس میکرد و خانوادهها نیز در این قسمت داخل بودند و روز سوم را برای سپاهیان و بزرگان موبدان جلوس میکرد و روز چهارم را برای اهل بیت و نزدیکان و خاصان خود و در روز پنجم برای خانواده و خدم خود و به هر کدام آنچه را مستحق رتبه و اکرام بودند ایصال میکرد و آنچه مستوجب و سزاوار میرت و انعام بودند میرساند و چون روز ششم میشد. از قضای حقوق مردمان فارغ و آسوده شده بود و برای خود نوروز میگرفت و جز اهل انس و اشخاصی که سزاوار خلوتاند کسی دیگر را نمیپذیرفت و در اینروز آنچه را که روزهای گذشته برای شاه هدیه آورده بودند امر به احضار میکرد و آنچه میخواست تفریق میکرد و میبخشید و هرچه قابل خزانه و تودیع بود نگه میداشت (بیرونی، 1330: 125- 128).
سروش روز
ابوریحان بیرونی در کتاب قانون مسعودی خود چنین نقل میکند که در روز هفدهم سروش روز است و سروش نخستین کسی است که مردم را به زمزمه امر کرد و زمزمه آن است که شخص آهسته آوازهایی بخواند بدون آنکه دانسته شود چه میخواند و بدین جهت زمزمه میکردند که در هنگام نماز و ستایش خداوند و تقدیس آن طعام تناول میکردند و دیگر ایشان را ممکن نمیشد که وسط نماز تکلم کند این بود که همه زمزمه میکردند و اشاره مینمودند و سخن نمیگفتند و این مطلب را آذر خورای مهندس به من خبر داد؛ ولی غیر از او اشخاصی دیگر میگویند سبب زمزمه آن است که بخار دهن به طعام نرسد و این روز روز فرخنده است که در هرماه است؛ زیرا سروش نام آن فرشتهای است که شب را مراقبت میکند و برخی گفتند اوجبرئیل است و سروش از تمام فرشتگان با چین و ساحران دشمنتر است و هنگامی که مردم در شب خوابند سه مرتبه این فرشته رو میآورد و جن را قلع و قمع میکند و ساحران را عذاب میدهد و شب برای طلوع پیدایش او روشن میشود و جو خنك و سرد می شود و آبها گوارا میگردد و خران برای طلوع او بانگ برمیآورند و شهوت نکاح در حیوان مشتعل میشود و یکی از این سه مرتبه طلوع فجر است که نباتات در آن به اهتزاز میآیند و شکوفه نمو میکند و مرغ به آواز میآید و شخص علیل روحی تازه مییابد و شخص مهموم و مغموم رفع غم میکند و مسافر به مأمنی میرسد و زمان خوش و خرم میشود و رؤیا راست میآید و فرشتگان و جن فرحی کنند روز نوزدهم فروردین ماه است که آن را برای اتفاق مردو نام فروردگان گویند بدین جهت که نام آن و نام شهری که در آن است یکی است و در هر شهر آنچه جاری مجرای این باشد مثل آن است (بیرونی، 1442ق.: 332- 333).
ادامه دارد
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2124