سید عوضعلی کاظمی؛ دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی
با وجودیکه بارها نظریات نسخهشناسانه و محققانهی استادان مطرح حوزهی زبان و ادبیات پارسی را در مورد ضررها و بدآموزی چاپ بازاری و غیر علمی انتقادی آثار و نسخههای خطی شنیده و خوانده بودم؛ ولی تاکنون با مورد جدی و شاخدار مواجه نشده بودم؛ هنوز ثابت نگردیده بود که تا چه حد اینگونه کتابها برای خوانندگان و اهل زبان میتواند بدآموزی و انتقال معلومات غلط داشته باشد، زمانی این نظریه برایم جنبهی اثباتی و تأمل پیدا کرد که یک قطعه شعر تعلیمی با مطلع:
چون تیغ بدست آری مردم نتوان کشت
نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت
از دیوان رودکی، تنظیم، تصحیح و نظارت جهانگیر منصور در فضای مجازی منتشر کردم، چند دقیقه از نشر این متن نگذشته بود که دوست ادیب و شعرشناسی با نشر عکسی از نرمافزار «گنجور» پای مطلبم متذکر شد که این شعر متعلق به ناصر خسرو بلخی است. این یادآوری تلنگری بر بیتوجهیام نسبت به ذکر نام شاعر بود، فکر کردم شاید در ذکر نام شاعر اشتباه کرده باشم، فوراً به جستوجو پرداختم، دیدم که راست میگوید این شعر هم بهنام ناصر خسرو هست و هم بهنام رودکی سمرقندی در مجموعهای بهنام دیوانش درج شده است. به این بسنده نکرده به دیوان ناصر خسرو تصحیح مجتبی مینوی و مهدی محقق- استادان دانشگاه تهران- مراجعه کردم؛ دریافته شد که در صفحه 519 دیوان، این شعر ثبت شده است؛ کتابی که به قول مصححانش، بر اساس قدیمترین نسخهی خطی سال 736 هجری از دیوان ناصر خسرو و چند نسخهی خطی دیگر و جنگ در سال 1357 خورشیدی تصحیح و نشر شده و از نظر تصحیح علمی تا حدی میتواند مورد اطمینان باشد، به چاپ قبلتر از آن هم که توسط سیدحسن تقیزاده، سیدنصرالله تقوی و مجتبی مینوی در سال 1307 نشر شده بود نیز مراجعه کردم، در آن چاپ هم این شعر در صفحه 500 آمده است؛ اما چاپ تازه که تحت عنوان انتقادی از دیوان ناصر خسرو توسط کامل احمدی نژاد و جعفر شعار صورت گرفته در اختیار نبود.
اما جای تعجب اینجا است که دیوان رودکی بعد از دیوان ناصر خسرو در سال 1373 خورشیدی نخستین چاپش توسط این آدم از سوی انتشارات «دوستان» به بازار آمده است؛ اما بدون درنظرداشت آثار مرتبط و منابع کمکی به سبک خراسانی و بهویژه رودکی این شعر را بهنام رودکی ثبت کرده است.
بعد از آقای منصور؛ منوچهر دانش پژوه- از استادان ادبیات فارسی- اشعار رودکی را چاپ کرده او نیز شعر مورد بحث را جز اشعار رودکی آورده است؛ اینجا بیشتر شک پیدا میشود که چطور این همه آدم بدون درنظرداشت دیوان ناصر خسرو این شعر را به رودکی نسبت میدهند و یا برعکس؛ شاید دانشپژوه دلیلی داشته که این شعر را در چاپ خودش آورده است؛ در پیشگفتار دیوان مینویسد: «از رودکی دیوانی و مجموعهیی بهجا نمانده است که مورد تحقیق پژوهندگان قرار گیرد و آنچه گرد آمده مجموعهی ابیات متفرقی است که از لابلای اوراق تذکرهها و جنگها و کتب علوم ادبی بهدست آمده است.» این جمله بیانگر این نکته است که شعر فوق در منابع دانشپژوه بهنام رودکی ثبت بوده؛ این دلیل هم به تنهایی نمیتواند قانعکننده باشد؛ باید جستوجوی بیشتر صورت گیرد، بعد از کنجکاو بهدست آمد که از اشعار رودکی سمرقندی چندین چاپ وجود دارد؛ در مجموعه اشعاری که خلیل خطیب رهبر تصحیح و نشر کرده، 492 بیت از اشعار رودکی آمده؛ چون خطیب رهبر بهدنبال مسلمات بوده و اشعار مشکوک را نیاورده، این شعر در آن دیده نمیشود، به قول عبدالمنان نصرالدیناف اشعاری که خطیب رهبر آورده: «در انتساب آن به رودکی مجال شک و تردید نیست». همین قسم در گزیدهی حسن انوری- جعفر شعار و لیلما رامسری، اسماعیل حاکمی و توفیق سبحانی از اشعار رودکی که در حدود چهارصد تا پنجصد بیت اثبات شده را آورده این شعر نیامده است.
از میان چاپهای متعددی که از اشعار رودکی در ایران و تاجکستان صورت گرفته یکی همین چاپی است که آقای منصور انجام داده و در پشت کتاب هم نوشته که «1098 بیت بدست آمده تا امروز» ولی متأسفانه از روند کار و منبعی که این متن از روی آن بیرون داده شده چیزی نگفته است. فقط در بخشی از مقدمهای که در شرح احوال و زندگی رودکی در آغاز دیوان آورده متذکر شده است که این معلومات خلاصهای از نوشتهی سعید نفیسی در مورد شاعر است؛ اینجا به درج واژهی دروغ تصحیح در این کتاب متیقن شدم، به جستوجوی تحصیل و صلاحیت علمی ایشان برآمدم، آنچه سایتها از زندگی وی نشان میدهد؛ او فرزند یک کتابفروش و ناشر بوده که خود نیز به کارهای نشر علاقه داشته و دست به این کارها زده است. در سایت ویکی پدیا پیرامون زندگی او چنین آمده است:
جهانگیر منصور فرزند محمد جعفر منصور، معروف به «ادب» است که از پیشکسوتان نشر کتاب در ایران بود و در خیابان ناصرخسرو کتابفروشی داشت. پدربزرگ او نیز در عصر ناصری و مظفری در بازار بینالحرمین به استنساخ کتاب مشغول بودهاست. منصور از سیزدهسالگی در کانون معرفت، شاگرد بود و در سال ۱۳۳۵ به انتشارات نیل پیوست. بعد از انحلال انتشارات نیل، همراه با دوستانش کتاب زمان را تأسیس کرد. او بعد از انقلاب به تدوین کتابهای مجموعه قوانین روی آورد.
این معلومات نشان میدهد که از لحاظ علمی درج عنوان مصحح برای این شخص به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست، چون کارش تصحیح نبوده؛ بلکه چاپ و نشر کتاب بوده که از روی منبع دیگر کاپی برداری شده است. به همین سبب از چگونگی تصحیح سخنی به میان نیاورده است؛ در حالیکه نسخهشناسی و تصحیح انتقادی متون؛ صلاحیت علمی، تحقیق و تجربه می-خواهد که ایشان هیچکدامش را ندارد؛ اما نامش را در پشت کتاب مصحح درج کرده و از منبع یا منابع در دسترس خود هم چیزی نگفته است.
باتوجه به همان سرنخی که از معلومات سعید نفیسی در اختیار گذاشته، دیوان رودکی نسخهی سعید نفیسی و براگینسکی بهدست آمد، نسخهای که در آغازین دههی سدهی چهارده، نفیسی فراهم کرده بود و بعد از سالها توسط انتشارات نگاه در سال 1373 چاپ و منتشر شده است، دریافته شد که شعر مذکور در صفحهی 73 کتاب آمده به منابعی هم نسبت داده شده است؛ اما چاپهای تازهتری که از اشعار رودکی صورت گرفته در اختیارم نبود، بناءً گزارش مفصل این مشکل را در فرصتهای دیگر بعد از مراجعه به همهی چاپها و بهدستآمدن نتیجه، تقدیم خواهم کرد. این مشت نمونهی خروار نشان میدهد که ریشهی اصلی در کار سعید نفیسی است که بعد از تلاشهای محمد قزوینی اولین کتاب را تحت عنوان «احوال و اشعار رودکی سمرقندی» در دو جلد در سال 1309 خورشیدی منتشر کرد و بعدها بیشتر علاقهمندان به این شاعر بزرگ بدون نگاه انتقادی، کار نفیسی را تأیید کرده بهعنوان منبع استفاه نمودند ویا به چاپ دوباره اقدام کردند؛ در حالیکه این رویه علمی نیست، اخلاق تحقیق حکم میکند که با درنظرداشت احترام به نویسندهی قبلی کارش چشمپوشیده مورد تأیید قرار نگیرد، جایگاه قابل احترام شخصی نمیتواند جلو بیدقتیهای یک محقق را بگیرد تا کسی کارش را مورد نقد قرار ندهد؛ ولی در مورد سعید نفیسی اینکار صورت گرفته است.
این سندها نشان میدهد که چاپکنندهی اشعار رودکی بدون درنظرداشت قوانین کاپیرایت و اجازهی صاحب اثر دست به چاپ اشعاری زده که قبلاً سعید نفیسی گرد آورده است؛ ولی نام خودش را به عنوان مصحح ذکر کرده بدون اینکه کوچکترین توجهی به صلاحیت علمی خود و پیامدهای منفی این چنین چاپهایی داشته باشد؛ چون هدف پول درآوردن از مسیر چاپ کتاب برای این دسته ناشران مهم است نه کارهای پخته و علمی که از نظر دانشمندان رشتهی مذکور تأیید شده باشد.
آخر این شعر نمیتواند که همزمان از دو شاعر باشد، اگر از ناصر خسرو است چرا بهطور قطعی در مجموعههای شعر رودکی آورده شده است، اگر از آن رودکی است؛ چرا کسی به این توجه نکرده است؟ پرسشی است که هنوز برایم بیپاسخ مانده است، از میان این همه نسخهشناس و اهل تحقیق که هرازگاهی خطابههای غرا ایراد میکنند؛ چرا یکی به این مسأله اعتراض نکرده، واقعاً جای تأمل دارد. تنها دلیلی که میشود این شعر را از ناصر خسرو گفت این است که از اشعار ناصر خسرو نسخههای خطی موجود است و بهدلیل مغلقبودن متن و گرایشهای مذهبی کمتر مورد مراجعه قرار گرفته و دستبرد زده شده است؛ اما طبق نظر اکثر محققان از اشعار رودکی نسخهی کامل وجود ندارد، بیشتر براساس گمانهزنی و منابع کمکی بهدست آمده است؛ اما این نظر نهایی نیست.
این یک مورد نشان میدهد که هنوز بی دقتیها در تصحیح و چاپ متون و چاپهای بازاری در جامعهی فرهنگی ما رنگ و رونق زیاد دارد، گذشتن از آن هم کار سختی است؛ برای رسیدن به تصحیح علمی و انتقادی همهی متون در حوزهی زبان پارسی راه طولانی در پیش است، اگر راهروان خیلی هم تلاش کنند تا رسیدن به سرمنزل مقصود سالها وقت میطلبد که محققان آگاه و دردمند چاپهای سره را از ناسره جدا کنند. با آنکه کارهای پشینیان را باید قدر نهاد، تعدادی از کارهایی که از متون صورت گرفته خوب است؛ ولی هنوز کافی نیست، شاید تا آنروزها تعدادی از نسخههای خطی کشف و ضبط نشده بوده است که مصححان از آن کار گیرند، در کنار محققان ناشران نیز مقصرند، کسانی هستند که خاص برای پول درآوردن، متون را چاپ کرده در اختیار مردم قرار میدهند که واقعاً جای نگرانی است. در بعد فرهنگی از فایدهی اینگونه چاپها ضررش خیلی زیاد است، به جای بالابردن معلومات ذهن هزاران آدم با متون اشتباه انباشته میشود؛ بدون اینکه خود متوجه باشند، غلطآموزیها و تحریفاتی نصیب جامعهی فرهنگی میگردد که جز با تصحیح انتقادی و چاپهای علمی از بین رفتنی نیست؛ این مسؤولیت را دانشگاهیان، نسخهشناسان و استادان زبان و ادبیات پارسی بردوش دارند تا به اینگونه اشتباهها قلم نقد برکشند و خطاهای صورت گرفته را اصلاح ورزند. متونی در اختیار نسل کتابخوان و علاقهمند به هنر و ادبیات قرار داده شود که کمتر مورد شک و تردید قرار داشته باشد، وقتی من به عنوان یک دانشجوی رشتهی زبان و ادبیات فارسی -که گهگاهی با متون سروکار دارم- در دام این چنین چاپهای نامعتبر میافتم، از کسانیکه فقط کتاب میخرند هیچ جای گلایه نیست. حوصله و توان هم ندارند که به سراغ منابع اینگونه مشکوکات بروند، اگر فرصتی هم داشته باشند امکانات در اختیارشان نیست که به متون خطی و منابع اولیه مراجعه کنند. همین است که مردد میشوند که به کدام متن اطمینان شود، وقتی متنی را دو استاد دانشگاه نشر میکنند همزمان هردو، یک شعر را از دو شاعر میگویند، بعد از صدسال تاریخ پرشور نسخهشناسی هم کسی متوجه این نکته نمیشود که این شعر از آن کیست، قطعاً که راه بسیار در پیش داریم و باید بکوشیم تا به این هدف نایل آییم. به امید روزی که با کتاب-هایی سروکار داشته باشیم که با قلم دانشمندان زیرک تصحیح و راهی بازار شده باشد.
رویکردها
1- حاکمی، اسماعیل، رودکی و منوچهری، چاپ هشتم، تهران، پیام نور، 1381.
2- خطیب رهبر، خلیل، گزینهی سخن پارسی 2: رودکی، چاپ هجدهم، تهران، صفی علیشاه، ،1379.
3- رودکی سمرقندی- ابوعبدالله جعفر بن محمد، دیوان، تصحیح و تنظیم جهانگیر منصور، تهران، دوستان، 1381.
4- شعار، جعفر و حسن انوری، گزیدهی اشعار رودکی، تهران، امیر کبیر، 1365.
5- صالح رامسری، لیلما، نمونهی اشعار رودکی، تهران، امیر کبیر، 1360.
6- قبادیانی، ناصر خسرو، دیوان اشعار، به اهتمام مجتی مینوی و مهدی محقق، تهران، مؤسسه مطالعات دانشگاه مک گیل به همکاری دانشگاه تهران، 1357.
7- ناصر خسرو، دیوان قصاید و مقطعات، تصحیح سید حسن تقی زاده، سید نصرالله تقوی و مجتبی مینوی، مطبعهی مجلس، 1307.
8- نصرالدین اف، عبدالمنان، «نگاهی به تصحیح و نشر اشعار رودکی»، رودکی، شماره 8-9، فصلنامهی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در تاجکستان، پاییز و تابستان 1384، صص 181-200.
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2511