دکتر گ.ای. قنبربکوا
استاد دانشگاه فارابی، دانشگاه ملی قزاقستان
چکیده
این مقاله به آثار جلالالدین محمد بلخی در ادبیات قزاق در سه دورهی مختلف میپردازد. نویسندهی مقاله کوشیده است، اطلاعات کاملی از آثار مولانا در ادبیات قزاق از قرن نوزدهم تا امروز ارایه دهد. آثار مولانا در قرن 18 و اوایل قرن 20 و همچنین ارتباط شاعر قزاق شاهکریم خدایبردی با جلالالدین رومی مورد توجه قرار گرفته است.
تحلیلی بر ترجمهی مستقیم و آزاد داستان شاهکریم خدایبردی دربارهی «سنجاب رنگشده» ارایه شده است. علاوه بر این، دورهی شوروی برای مطالعهی آثار مولانا، از جمله ترجمهی اشعار او به قزاقستانی از طریق روسی در نظر گرفته شده است. دورهی پس از شوروی نیز بهطور جداگانه در نظر گرفته شده است و تحلیلی از ترجمههای قزاقستانی که در سالهای اخیر انجام شده است، ارایه گردیده است.
کلیدواژهها: رومی، مثنوی معنوی، ترجمه، زبان فارسی، زبان قزاقستانی، نقاشی، خلاقیت، شاهکریم خدایبردی.
معرفی
نام جلالالدین محمد بلخی، شاعر برجستهی فارسی، در محافل ادبی شهرت فراوانی دارد. جلالالدین رومی از مدتها پیش، در ادبیات قزاق شناخته شده است. با این حال، دقیقاً نمیدانیم شاعران قزاق از چه زمانی و چگونه با آثار جلالالدین رومی آشنا شدهاند؟ از این رو سعی کردیم تمام جزئیات مربوط به کار جلالالدین رومی و تأثیر شعر او بر آثار شاعران قزاق را در نظر بگیریم.
جلالالدین بلخی، فرزند بهاءالدین محمد(معروف به سلطانالعلماء)، بعدها به نامهای مولانای رومی، مولوی و ملای رومی رایج شد(صفا، 1378: 448-449). جلالالدین محمد (1207-1272م) در زمان حملهی مغول میزیست و شاهد حوادث تاریخی بسیاری بود. او با وجود سختیهای فراوان زمان خود، اثر گرانبهایی چون مثنوی معنوی و دیوان شمس از خود بهجای گذاشت. علاوه بر این، مولانا احتمالاً تنها شاعر قرون وسطی است که تا به امروز فرزندانی دارد. دانشمندان، اینرا به این واقعیت نسبت میدهند که او فقط یک شاعر نبود، بلکه معلم معنوی دانشآموزانی بود که به دنبال خود و حقیقت بودند.
به عبارت دیگر، او مؤسس طریقت صوفیانه «مولویه» بود – او را به افتخاری مولانا یا مولوی نامیدند. این طریقت با سلطانولد پسر بزرگ مولانا آغاز می شود(ساریتوپراگ، 2005: 295). به لطف رهبری ماهرانهی او، این طریقه اعتبار بالا و شهرت گستردهای در بین ساکنان آناتولی بهدست آورد. اکنون این طریقت نهتنها در ایران بلکه در خارج از ایران نیز شناخته شده است(ام. جی. رومانوف،2004: 181). سایتهای رسمی زیادی در ایالات متحده امریکا، ترکیه و کشورهای اروپایی به آموزههای مولوی اختصاص داده شده است.(2)
جلالالدین محمد بلخی نه خود را فیلسوف میدانست و نه شاعری به معنای سنتی این کلمه. او احساسات خود را به شکلی غیرعادی بیان میکرد. میتوان گفت مولوی سبک شعری خاصی را خلق کرد که ویژگی تمام ادبیات فارسی بعدی شد. اما نمیتوان تأثیر پیشینیان او مانند سنایی(متوفی 525/1131)، عطار و غزالی را بر جهانبینی او انکار کرد. علاوه بر این، زمانی که مولانا در قونیه زندگی میکرد، این شهر پایتخت روم سلجوقیان بود. همچنین همزمان با مولانا دانشمندان مشهوری که از حملهی مغول گریخته بودند در قونیه میزیستند، مانند صدرالدین قونوی، فخرالدین عراقی، شرفالدین موصلی و شیخ سید فرقانی(صفا، 1378: 402).
در یک کلام، زمان و شرایط بر مولانا تأثیر گذاشت و او نیز بر پیروان خود تأثیر گذاشت.
شاعران قزاق و جلالالدین محمد بلخی
در ادبیات قزاق، نام شاعران نامدار فارسی مانند فردوسی، سعدی، حافظ، عمر خیام و نظامی اغلب دیده میشود. شاعران قزاق از آغاز قرن بیستم با آثار شاعران فارسیزبان در مکتبها و مدرسههای سنتی آشنا میشوند.
شایان ذکر است که در مدارس مختلف آسیای میانه، نهتنها احادیث و سورههای قرآن کریم تدریس میشد، بلکه زبان و ادبیات فارسی نیز مورد مطالعه قرار میگرفت. بنابراین، روشنفکران محلی، از جمله روشنفکران قزاق از قرون هجدهم – اوایل قرن بیستم با آثار بسیاری از شاعران فارسی آشنا بودند. از جملهی شاعرانی که تحت تأثیر حافظ، سعدی و فردوسی شعر سرودهاند و نیز شاعرانی که به ترجمهی آزاد و تفسیر پرداختهاند.
این را نسخههای خطی و کتابهای کمیاب از مجموعه بایگانی کمیاب کتابخانهی ملی جمهوری قزاقستان و کتابخانهی علمی مرکزی “Gylym Ordasy” نشان میدهد. مثلاً غالباً بر گلستان سعدی ترجمه و شرحی بهنام «گلستان» وجود دارد.(جی. ای. کامباریکوف، 2011: 145). « گلستان» در تاشکند، با چاپ سنگی گ.خ.عارفجانف منتشر شد.
در ترجمه و تفسیر ملامراد حاجی ایشان بن صالح، متن فارسی ابتدا با حروف درشت روشن نوشته شده است، ترجمهی آن به زبان ترکی-جغتایی در زیر هر سطر یا جمله نوشته شده و به دنبال آن توضیحاتی در مورد آن آمده است. تصاویر سیاه و سفید از این کتاب وجود دارد. عنوان دوم کتاب «گلستان مصور» است.(اورداسی، 2015: 286). علاوه بر این، ترجمههایی از شاهنامه، تذکرهالاولیاء، اخلاق محسنی، انوار سهیلی و بسیاری دیگر موجوداست.
با توجه به همهی این اطلاعات، میتوان فرض کرد که شاعران قزاق میتوانستند با آثار شاعران فارسی در مدارس محلی آشنا شوند. برای سهولت کار، مطالعه خود را به سه دوره تقسیم کردیم: مولانا در ادبیات قزاق قبل از تشکیل اتحاد جماهیر شوروی، مولانا در ادبیات قزاق در زمان اتحاد جماهیر شوروی و مولانا در ادبیات قزاق پس از فروپاشی شوروی.
مولانا در شعر قزاق قبل از تشکیل اتحاد جماهیر شوروی
در بالا ذکر شد که روشنفکران قزاق این فرصت را داشتند که با کارهای مولانا در مدارس محلی آشنا شوند. لازم به ذکر است که مدارس انواع مختلفی داشتند: ابتدایی، متوسطه و عالی؛ به این معنا که آثار شاعران فارسیزبان، عمدتاً در مدارس عالی تدریس میشد. اما شواهدی وجود دارد که نشان میدهد، زبان و ادبیات فارسی در مدارس متوسطه نیز تدریس میشد. به عنوان مثال، شاعر معروف قزاق ابراهیم کنانبایف (1845-1904) در مدرسهی احمدرضا در شهر سمی تحصیل کرده است(کنانبایف،1986: 3).
این مدرسه متعلق به مدرسهی میانه بود. اما ابراهیم جوان در مدت کوتاهی توانست زبان فارسی را بیاموزد و نخستین اشعار خود را تحت تأثیر شاعران فارسی به علاقمندان تقدیم کند. مثلاً بیت معروف او در مورد شاعران شرق کاملاً حرف ما را تأیید میکند. محققین معتقدند ابراهیم 13 ساله این شعر را هنگام تحصیل در مدرسه احمدرضا سروده است. شعر از چهار سطر تشکیل شده است:
فضولی، شمسی، سایلی،
نوایی، سعدی، فردوسی،
خواجه حافظ – همه شما
یاری کنید ای شاعران نامدار!
در قافیه این شعر با نام شاعران مشهور شرق آشنا میشویم. در میان آنها شمسی شاعری وجود دارد. برخی از محققان شمسی را به شمس تبریزی نسبت میدهند. اما مطمئن نیستیم که او شمس تبریزی باشد. با این حال، ما فکر میکنیم که ابراهیم کنانبایف مانند بسیاری از شاعران آسیای میانه با آثار جلالالدین رومی آشنا بوده است. از زمان کنانبایف، نسخهی خطی بهزبان ترکی-جغتایی نگهداری میشود که در آن ترجمهی مستقیم و آزاد مثنوی معنوی وجود دارد. این نسخه خطی در بایگانی کمیاب کتابخانهی ملی جمهوری قزاقستان نگهداری میشود. روی نسخه نوشته شده: «ترکهای مثنوی» و نام مترجم در برگهی سوم نوشته شده است – عبدالمجید سیواسی. با مطالعهی دقیق، اطمینان یافتند که ترجمهی آغاز مثنوی معنوی در مجموع 18 بیت انجام شده است(کتابخانهی ملی جمهوری قزاقستان، کد2: 3a). در ادامه، گزیدهای از آثار دیگر نویسندگان آمده است. زمان مکاتبات، 1298/1881م. درج شده است. حتماً ترجمهای از بخشهای دیگر مثنوی معنوی وجود دارد. اما ما هنوز در مورد آنها چیزی نمیدانیم. با این حال، این اطلاعات این امکان را فراهم میآورد که ترجمهی کاملتری از معنوی مثنوی وجود داشته است.
معاصران و همکاران ابراهیم کنانبایف با آثار جلالالدین رومی آشنا بودند. این را کار شاعر مشهور قزاق شاهکریم خدایبردی، برادرزادهی کونانبایف، نشان میدهد. شاهکریم چند زبان میدانست، در سال 1905 به زیارت مزار مولوی رفت و پس از زیارت، کتابهای زیادی به زبانهای مختلف با خود آورد. او در اشعار خود مینویسد که در استانبول با دانشمندان بسیاری از کشورهای مختلف از جمله ایران گفتگو کرده است.
شاهکریم بیش از 10 غزل حافظ شیرازی و 14 داستان از گلستان سعدی را ترجمه کرد و منظومهی لیلی و مجنون(شنبای،2006: 41-42) را سروده است. این خیلی چیزها را میگوید، بهویژه اینکه او زبان و ادبیات فارسی را خیلی خوب میدانست. شاهکریم علاوه بر شعر، کتابی دربارهی اسلام و تاریخ نوشت. اما سرنوشت شاهکریم سخت و غمانگیز بود. او در سال 1931 به دست بلشویکها کشته شد.
او متهم به مخالفت با بلشویکها بود و به همین دلیل، همیشه تحت تعقیب قرار داشت. از اینرو، تا سال 1958 شاعری گمنام و تا سال 1988 شاعری ناشناخته باقی ماند. آثار شاهکریم خدایبردی توقیف شد و تا مدتها غیر قابل دسترس ماند. اولین مجموعهی او تنها در سال 1988 با مقدمهای از نویسنده و دانشمند مشهور قزاق، مختار ماگوین منتشر شد(ماگوین،1988: 5-24). این بدان معنی است که آشنایی با کارهای شاهکریم بسیار دیرتر از زمان لازم آغاز شد.
در ابتدا، هیچکس به برخی از اشعار شاهکریم توجهی نکرد. اشعار و کلمات او برای خوانندگان نامأنوس بهنظر میرسید. محققان ترجمههایی از حافظ و سعدی را شناسایی کردهاند، اما حتی بعد از همهی اینها یک شعر در مجموعهی شاهکریم بود که توجه ما را بهخود جلب کرد. این شعر«بویولی سویر» نام دارد که به معنای سنجاب نقاشیشده است. با مطالعهی دقیق شعر شاهکریم و مقایسهی آن با بیت مولانا درباره شغال منقوش از مثنوی معنوی، به این نتیجه رسیدیم که این ترجمهی آزاد از دفتر سوم مثنوی معنوی است.
در اصل به این شعر گفته میشود – داستان اینکه چگونه شغال در کوزهی رنگ افتاد و در میان شغالها اعلام کرد که طاووس است. همانطور که میدانید، مولانا با بیان یک داستان که گاهی اوقات ناتمام میماند، میتواند به داستانی دیگر بپردازد. با این حال، پس از چند داستان میتوانید به داستان اول بازگردید. در مورد داستان شغال منقوش نیز در ادامه، دو داستان وجود دارد. ادامه را چنین مینامند: «اعلام شغالی که در کوزهی رنگ افتاد که او شغال است» (کامباربکوف، 2011: 390).
اگر هر سطر را با هم مقایسه کنیم، بهراحتی میتوان مطمئن شد که «سنجاب نقاشیشده» اثر شاهکریم خدایبردی، ترجمهای آزاد از داستان مولانا است. شاهکریم خدایبردی شاعر معروفی است که در موضوع تصوف سروده است. شاید تصوف او با مولانا متفاوت باشد. اما، این واقعیت که آنها افکار، دیدگاهها، جهانبینی و خیلی چیزهای دیگر مشابه داشتند، شکی نیست. بنابراین به نظرمان میرسد که شاهکریم خیلی راحت و با علاقمندی این بخش مثنوی را ترجمه کرده است.
تحلیل تطبیقی ترجمهی مثنوی مولوی درباره شغال منقوش مثنوی اصلی درباره شغال رنگ شده از 11 دوبیتی (قسمت اول) و قسمت دیگر شامل 12 دوبیتی (بیت) است. طبق کتاب دکتر ب فروزانفر، این بیتها با بیتهای 721 تا 731، قسمت دوم از 766 تا 777 سطر در کتاب مثنوی معنوی منطبق است. بین دو قسمت داستان، مردی است که هر روز صبح بر سبیل و لبهایش چربی میمالید و در میان مخالفان اعلام میکرد که این و آن را خورده است، جمعاً 15 دوبیتی (بین 732 تا 746 سطر).
پس از این داستان، داستان دیگری در مورد اینکه چگونه فردی که سریع و با یک چشم غذا میخورد، امتحان حضرت را پس داده و به سلامت از این مسیر عبور کرده است، در مجموع 19 دوبیتی (بین 747-765 بیت). در ادامه، قسمت دوم داستان دربارهی شغال رنگشده است. داستان دو قسمتی مولانا درباره شغال 23 دوبیتی است. محتوای داستان بسیار ساده، اما با معنای عمیق است. داستان در مورد شغالی است که داخل شیشهی رنگ افتاد و خود را به رنگهای مختلف رنگ کرد. شغال تعجب کرد، اما به سرعت متوجه شد که او دیگر شغال نیست، بلکه طاووس است! طاووس به طور طبیعی زیبا است و دارای سایههایی از رنگهای مختلف است.
شغال با دیدن ظاهر رنگارنگش فکر کرد که او هم طاووس است و دیگران باید در برابر او تعظیم کنند. شغالها مانند شب پرهها دور که دور شمع میچرخند دور او میچرخیدند. شغالهای دیگر از او می پرسند اگر طاووس هستی، آیا میتوانی آواز بخوانی؟ پاسخ داد نه! گفتند پس تو طاووس نیستی. مولانا با این جملات داستان را به پایان میبرد: «لباس طاووس از بهشت داده شده، با این سخنان رنگی از آن نمیگیرید».
به عبارت دیگر این حقتعالی است که رنگ و هدیه و زیبایی میبخشد. هر چه بگوییم، همهی اینها فقط یک دروغ است، اما نه بیشتر. اخلاقیات داستان این است که انسان بیشتر به ظاهر توجه میکند تا به دنیای درون. اگر ناگهان چیزی زیبا و رنگارنگ در خود دید، فوراً خود را خاص میپندارد و بلافاصله تکبر در درونش پدیدار میشود. داستان در مورد یک شغال است، اما در زندگی افراد بسیار احمقتر از این شغال وجود دارند.
شاهکریم خدایبردی ترجمهای آزاد از داستان شغال انجام داد و نام جدیدی را «بویولی سیر» گذاشت. Suyr از قزاقستان به روسی به عنوان Groundhog ترجمه شده است. در فارسی، صدای گربه مانند سنجاب است. شاهکریم به جای شغال، سنجاب را گرفت و آنرا «سنجاب رنگشده» نامید. بهطور کلی، شعر «سنجاب رنگشده» از شاهکریم در 64 بیت و در قالب رباعی سروده شده است. داستان شاهکریم با این شروع میشود که چگونه یکبار یک سنجاب که به دنبال غذا بود، وارد روستا شد. سگها در روستا تعقیبش میکردند. از ترس سگها، او در خانهای بدون صاحب – داخل یک سطل رنگ پنهان شد.
تا غروب همانجا دراز کشید تا سگها رفتند اما او دیگر رنگی شده بود. نزدیک به صبح، غار خود را پیدا کرد. وقتی از خواب بیدار شد، خز خود را دید – گاهی زرد، گاهی سبز، رنگ همیشه تغییر میکند. او از این رنگ تعجب کرد و فکر کرد که او حیوان مورد علاقهی خدا شده و خدا او را قدیس قرار داده است.
او تا جایی که میتوانست فریاد زد و همهی سنجابها جمع شدند و تعجب کردند. سنجاب به همه اعلام کرد که من دیشب به طاووس تبدیل شدم. از این به بعد مرا طاووس صدا کنید و هیچ حیوانی مقدستر از من نیست!
از این به بعد من را حیوان خطاب نکنید، شما حق ندارید بدون اجازهی من به گیاهان دست بزنید. من پوست مقدس دارم و با شما فرق دارم. من شاه خاکستر هستم! بقیهی سنجابها ترسیدند و عدهای حرف او را پذیرفتند. با این حال، یک گراز قدیمی در غار وجود داشت. او گفت تو یک حیوان خاکی هستی، فقط یک رنگ خز دیگر داری. چرا بلوف میزنی و با صدایت به مردم آرامش نمیدهی؟ از صدای طاووس در قصر همه خوشحال میشوند. تو هم برای ما بخوان وگرنه کسی حرفهایت را باور نمیکند.
سنجاب رنگشده سعی کرد آواز بخواند، عرق کرد و سرخ شد، اما نتوانست. گرگ پیر گفت باشد، آواز نخوان. بالاخره شما بالهایی مثل طاووس ندارید که بتوانید پرواز کنید. اما سنجاب بیچاره نتوانست متوقف شود و اعلام کرد که او نیز میتواند پرواز کند، از صخرهای بالا رفت و پرید، اما در آب افتاد و غرق شد. در پایان، شاهکریم همه را خطاب قرار میدهد و این نتیجه را میگیرد: « تو نباید چیزی را مسخره کنی. تعداد کمی از شما باهوشتر از این سنجاب هستید. بسیاری از قزاقها هستند که رنگ را مایهی خوشبختی خود میدانند و وقت خود را بیهوده میگذرانند» (ماگوین،1988: 89-90).
همانطور که میبینید، شاهکریم خدایبردی از داستان مولانا نسخه خود را ساخته است. او شغال را سنجاب نامید. به نظر میرسد در جایی که شاهکریم خدایبردی زندگی میکرد، شغالی وجود نداشته است. به نظر میرسد به همین دلیل است که سنجاب را انتخاب کرد، زیرا به درک خوانندهی محلی نزدیکتر است. در غیر این صورت، همهچیز کاملاً یکسان است و ترجمهی عالی شده است. آخرین بیت شاهکریم که در آن به سواران قزاق اشاره میکند، با محتوای درونی داستان با موفقیت ترکیب میشود. بهطور خلاصه میتوان گفت که قبل از اتحاد جماهیر شوروی، بسیاری از شاعران و دانشمندان قزاق با آثار مولان آشنا بودند و محتوای درونی اشعار شاعر را کاملاً درک میکردند.
با مثال شاهکریم خدایبردی و بسیاری از شاعران دیگر، میبینیم که بسیاری از شاعران قزاق این دوره اصل را خوانده و از روی اصل ترجمه کردهاند. به عبارت دیگر، میتوان گفت که ارتباط نزدیک و مستقیمی بین شاعران قزاق و فارسی وجود داشته است. متأسفانه این ارتباط به زودی قطع شد و مدتها به دلیل عدم ارتباط مستقیم، خوانندگان قزاق از طریق ترجمهی روسی با آثار شاعران فارسی آشنا میشدند.
مولانا در ادبیات قزاق در زمان اتحاد جماهیر شوروی
در زمان اتحاد جماهیر شوروی، بسیاری از آثار شاعران فارسی به روسی ترجمه شد. بعداَ افرادی از زبان روسی به زبان سوم مانند قزاقی، قرقیزی، اوکراینی و غیره ترجمه کردند. یکی از این تلاشها توسط شاعران قزاق که به ترجمهی ادبیات میپرداختند، انجام شد. در سال 1352ش مجموعهای از اشعار ترجمهشده از شاعران شرق با عنوان «ستارگان درخشان شرق» منتشر شد. این مجموعه شامل ترجمه 14 داستان از جلالالدین محمد رومی (میرزالیف،1973: 107-119) بود. ترجمه از متن روسی توسط شاعر مشهور قزاق، قدیر میرزالیف (1935-2011) انجام شده است.
این مجموعه، شامل اشعاری از رودکی(ترجمهی ک. بخوژین، ت. شوپاشف، جی. کایربیکوف)، عمر خیام(ترجمهی کواندیک شانگیتبایف)، جلالالدین رومی(ترجمهی قدیر میرزالیف)، مصلحالدین سعدی(ترجمهی ژومکن شمسالدینی)، حافظ(ترجمهی ابیرش ژامیشف)، عبدالرحمان جامی(ترجمهی مامبتوف و س. اوسپانوف). به طور کلی در مجموعه مقدمهای وجود ندارد، اما در مورد هر شاعر اطلاعات مختصری آمده است.
متأسفانه در این مجموعه مشخص نشده است که شاعران قزاق از کدام ترجمهی روسی استفاده کردهاند. اما ما جستجو کردیم و اطلاعاتی پیدا کردیم. با مقایسهی هر بیت ترجمهشده، فکر میکنیم که این ترجمهی روسی مولانا بوده که از ترجمه درژاوین (1908-1975)، مترجم و شاعر مشهور روسی است. علاوه بر درژاوین مترجمان دیگری مانند پی. سلویسکی، ب. گولیایف و ای. دونایفسکی نیز در این ترجمهها مورد توجه بودهاند. لازم به ذکر است که در دورهی شوروی، خوانندگان قزاق از طریق ترجمهی روسی با آثار جلالالدین محمد بلخی آشنا شدند. شاعران مشهوری برای ترجمه انتخاب شدند و سعی کردند تمام معنای درونی شاعر را منتقل کنند. اما، با این وجود، ترجمهی مستقیم با چنین ترجمهای متفاوت است.
مولانا در ادبیات قزاق پس از فروپاشی شوروی
قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دانشکدهی شرقشناسی در دانشگاه ملی قزاقستان افتتاح شد و یکی از زبانهای شرقی که در این دانشکده تدریس میشد، زبان فارسی بود. آثار بسیاری از شاعران و متفکران شرقی به لطف متخصصان و صاحبنظران جدید زبان فارسی شروع به برگردانشدن کرد و تا به امروز ترجمه میشود. یکی از این آثار، ترجمه اوتگن کومیسبایف (1939-2016)، خاورشناس، شاعر، نویسنده و دانشمند سرشناس است.
یو. کومیس بایف برگزیدهی اشعاری از فارسی به قزاقستانی، از حافظ، سعدی، عمر خیام، نظامی، مولانا، جامی، فردوسی و بسیاری از شاعران دیگر را برگردانده است. یو.کومیسبایف علیرغم سن و سالی که داشت چندین بار برای تحصیل در دورههای زبان به ایران رفت. در نتیجه، اشعار بسیاری از شاعران مختلف از جمله ابیات مولانا را به زبان قزاقی ترجمه کرد(کومیسبایف،2004: 45-51). تعداد ترجمههای مستقیم از اشعار مولانا زیاد نیست، اما این تلاش نشان از رویکردی نو به کار شاعران فارسی دارد. علاوه بر این، ترجمهی مستقیم «شغال رنگشده» به زبان قزاقستانی همراه با نظرات علمی موجود است. این پژوهش در قالب مقاله و در مجلهی ادبی ژولدیز (کامباربکوف،1384: 165-168) به چاپ رسیده است.
نتیجهگیری
به طور خلاصه، میتوان گفت علاقهی مردم قزاق به آثار شاعران فارسی بسیار عمیق است. این علاقه قبلاَ در زمان اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت و از بین نرفت و پس از استقلال، دوباره شعلهور شد. به عبارت دیگر، خوانندگان قزاق به شیوهای جدید با آثار شاعران فارسی آشنا شدند. در مورد آثار جلالالدین محمد بلخی و بسیاری از شاعران دیگر، آثار بسیار زیادی در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا نوشته شده است.
فکر میکنم این تازه آغاز راه است، در آینده امیدواریم که خاورشناسان داخلی، بهتدریج تمام آثار کلاسیک ادبیات فارسی را ترجمه کنند.
پانوشتها:
منابع
http://www.hayatidede.org
https://www.dar-al-masnavi.org/mevlevi-glossary.html
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=319