احسان سلام
سالهاست که از«همدیگرپذیری»حرف میزنیم؛ اما هیچگاه به پذیرش همدیگرنرسیدیم. تا جاییکه میبینم«همدیگری»هایی را باید سپریکنیم تا برسیم به همدیگرپذیری. اما یادمان نرود که همدیگرپذیری، در میان آدمهایی شکل میگیرد که بر تنِ «همدیگر»شان مین چسپَکی نچسپانند و بنای«پذیرش و پذیرفتن»را با بُشکۀ زرد منفجرنکنند. ازاین شرطهای انفلاقی که بگذریم، بیایید یکجا باهم این مراحل را برشماریم. تأخیر و تقدمش با شما:
ـ همدیگرشنوی؛ گوششناسان باوردارند که گوش آدمی وظایف بسیار دارد؛ از جمله:« گوشمالی و گوشتاوی خوردن، از پشت در گوشکردن، پسِ گوشکردن، گوشَکانی کردن و…»، اما وظیفه و رسالت اصلی گوش آدمی، شنیدن است. در حالتی که نمیتوانیم گوشهایمان را روزانه برس یا مسواک بزنیم؛ با شنیدن حرفهای گرم و سرد، سخت و سست و زشت و زیبای موافق و مخالف، میتوانیم سوراخهای گوشمان را دوامدار فعال و باز نگهداریم، تا خدانخواسته مَنگ نگیرد؛ وگرنه کارمان به برمۀ گوش خواهدکشید.
از همین سبب، حضرت مولانا فرمودهاست:
ـ آدمی«لاغر»شود از راه گوش! یعنی در نتیجۀ«همدیگرشنوی»روزانه نیمکیلو چربوی اضافی بدنمان را میتوانیم بسوزانیم!
ـ همدیگرنگری؛ مثلاً اگر در جلسهیی نشستهایم؛ مثل بدمعاشان و کلهخرابان فلمهای هندی، بدبد بهسوی همدیگرنبینیم؛ چشمهایمان را به زیرِ میز ندوزیم؛ با موبایلمان مشغول واتسپ و فیسبوک نشویم؛ با خودکار، برروی کاغذ جلسه، مرغک، آدمک و چشمهای دختر همسایه را رسمنکنیم؛ اگر دهنمان نافرمانینکند، در یک دقیقه دهبار فاژهنکشیم. خدا چشمها را آفریده تا بهسوی همدیگرببینیم.
ـ همدیگرنفریبی؛ بدین معناست که با« تنبان ریا» و«دریشی فریب»، در چشم همدیدگرمان داخلنشویم که به مثانه و پروستات سخت مضراست.
ـ همدیگرگردنی؛ یعنی تلاشکنیم در جریان گفتمان و گفتوگو، گردنمان از اداره خارج نشود؛ رگهای آن زیاد نپندند و خون صافنشده را به مغزمان پمپنکنند. خلاصه، مواظب گردنِ همدیگرباشیم.
ـ همدیگرفهمی؛ مانند یک ترافیک مسؤول، حرفهای طرفِ بحث را بهسوی سر و جمجمۀ مبارکمان هدایتکنیم، و چندثانیه منتظربنشینیم و ببینیم که مغزمان در زمینه چه حکم صادر میکند. زیرا بزرگان گفتهاند:«فرستادن حرفهای مجلسیان، مخاطبان و مصاحبان به معده و روده، سبب ایجاد نفخ و باد میشوند.»
ـ همدیگرشناسی؛ برای همدیگرفهمی، عاشق همدیگرشناسی نباشیم؛ وگرنه تا رسیدن به نزدیکیهای«پل صراط»مجبوریم انتظاربکشیم.
ـ همدیگرخوری؛ سراسیمهنشوید. مرادم خوردن همدیگرتان نیست. این مرحلۀ نان و نمک شدن فقط در مجالس حضوریست. اگر درنشستها؛ کباب و پلو و فرنی و یا چای سبز و کشمشپنیر وطنی حضورفعال داشتهباشند و در ساعتهای تنفس و تفریح خورده و نوشیده شوند؛ تاجایی به تلطیف گفتمانهای سیاسی و اجتماعی و بحثهای زیرنوشتساز و سرنوشتساز کمک میکنند.
ـ همدیگرنزنی؛ نه، بههیچ صورت! مرادم مشت و لگدنزدن به سر و صورت همدیگرنیست. بلی، دقیق است برداشت شما! یعنی کتره و کنایه نزدن به حاضران مجلس و طرف بحث، که«خدا»را گفتهاست، اما کسی نمیگذارد که«بیردی»اش را هم بگوید.
ـ همدیگرنگریزی؛ هدف اینست که، دکمۀ شکیباییمان را فشاربدهیم و غُلیکده، بیسروصدا از بحث و مجلس فرارنکنیم. رفتن به قضایحاجت و کشیدن یگان سگرت مالبرو از این امر مستثناست!
ـ همدیگرخندی؛ برای اینکه فضای گفتوگو به«مراسم هُق و فُق»مبدلنشود، و از پیشانیهایمان عرقِ سرکه نچکد؛ تبسم و ظرافتگویی را فرامو شنکنیم و به روی همدیگرمان یگان لبخند بزنیم. حتا ساختهگی و زورَکی! مگر پوزخند و ریشخند و بروتخند، ممنوع!
ـ همدیگرپذیریی پیش از همدیگرپذیری؛ عنوان کمی درازشد. اما محتوایش مختصرست. دراین مرحله ـ مثلاً اگر در نشستی حضورداشتهباشیم ـ در دلمان خموشانه چنین نیتکنیم:«نیت کردم؛ اداسازم سه ساعت گفتوگوی سازنده را که برمن واجب این وقتاست. روآوردم به حقیقت نازدانه؛ حقیقت من به جهت وطن بیچاره؛ اقتداکردم به اجندایجلسه… از برای خیر خلایق؛ اللهاکبر!»
ـ همدیگرنیازاری؛ نبشتههای همدیگرمان را نخوانده؛ لایک، امضا و نقد نکنیم. هنگام گفتوگو از مدارِ زمین خارجنشویم؛ اگر طرف بحثمان گفت:«قورباقه شاخ دارد، ما نگوییم که، پس خر هم تخم میدهد!»مغالطه را به زبالهدانی فضای بحثبریزیم و حاضران را به مغزدردی مبتلا نکنیم. از همین سبب بزرگان گفته اند:« میازار موری که دانهکش است!»آدم که بهجایش!
ـ همدیگرنلیسی؛ این مرحله با آنکه زیاد مهم نیست؛ اما خیلی ضروریست. یعنی در تأیید بیقید و شرط نظر مقابل آنقدر کله نشورانیم که گردنمان رگشود و یا اگر سخنران و طرفِ بحث، سرماخوردهگی داشت و پیوسته عطسه میزد؛ سراسیمه برایشنگوییم:«درود به بینی فرزانۀتان، خیلی عالی فرمودین!» دراین حالت جنابشان، بیخی باورمیکند که ما فقط برای لیسیدن افکار او آمدهایم.
ـ همدیگر ناسواری؛ گاهی یگانتا پیش از هرگونه ابراز نظر و پیشبرد گفتوگو، میخواهد طرفِ بحث را مثل خرنر سوارشود و با«خله چوب تطمیع»او را به طرف موضوع دلخواه خودش بدواند و بجُفتاند. دراین صورت با یک«همدیگر سواری»مدرن مواجه استیم که هدفش رفتن به سوی«طویلۀ تسلیم»است!
همدیگر نترقانی؛ خلص کلام اینست که در پروسۀ همدیگرپذیری(هنگام پذیرش دیگران) نباید دست به افراطگرایی بزنیم. یعنی طرفِ مشاجره و مباحثه را نباید زیاد بادکنیم. کسی که ظرفیت دوکیلوگرام توصیف را دارد، اگر شما برای جذب و پذیرش او، سیکیلوگرام توصیف را در خالیگاه مغزش سرازیرکنید، موصوف بیاختیار میترقد.
ـ همدیگرایزارنکشی؛ این مرحلهیی است که باید حجاب منطق و سترشکیبایی را رعایتکنیم و«ایزار و نیکرتفاهم »را نکشیم. هرچند به تفاهم و تصامیمی نرسیم.
ـ حرف آخر اینکه، یک معلم پشتو داشتیم در لیسۀ نادریۀ کابل؛ نامش«پذیرگل»بود. بندۀ خدا چنان مهربان و هوشیاربود که نه«گل»را میپذیرفت و نه شاگردش را!
ـ … و شاید بعد از پیمودن این همه مدراج و مراحل شیک و وبادوام، برسیم به یک آغاز پذیرفتنی، که همانا رفتن به سوی همدیگر پذیریست!
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1421