منتقد شناسی

23 دلو 1402
3 دقیقه
منتقد شناسی

نگارنده: احسان سلام

 

ارزیابی‌هایی که از جانب «سازمان منتقدان بی‌مرز» انجام شده‌اند، نشان می‌دهد که بیش‌ترین منتقدان نظام شمسی و به‌ویژه کره‌ی زمین، در افغانستان (حقیقی و مجازی) تولید و به بازارعرضه شده‌اند.
از روزی‌ که افغانستان دهن چپ و راستش را شناخته‌، یک‌روز بی‌منتقد نبوده‌است؛ اما دل‌تان جمع باشد، روی سخنم با منتقدان ادبی و سیاسی نیست. با سیری درجغرافیای نقد، می‌رویم به دنبال منتقدانی، که تا به‌حال کسی با نام ونشان‌شان آشنا نبوده‌است:
ـ منتقد ضربه‌ای؛ این منتقد در شش‌سطر نوشته‌اش، بیست‌وشش کتاب شش‌صد صفحه‌ای را با یک نفس می‌تواند نقد کند و آه نگوید. گاهی به این منتقد، «پَرَخچه‌ای»هم می‌گویند. یعنی با دو سه کلمه نقدش، پرخچه‌های شاعران و نویسندگان را باد می‌کند.
ـ منتقد تلویزیونی؛ نقدش از دُق دُق و اِرغه‌ی لفظی شروع‌شده و به چهارقلاچ کلامی ختم می‌شود. خوانش این منتقد از متن و محتوا و ارزیابی وضعیت سیاسی ـ فرهنگی، خیلی«تُف‌انگیز»است. وقتی نقدش به کمال می‌رسد که رگ‌های گردنش بپندد و میزگرداننده را پُر از تَف و تُف کند. در دانش‌نامه‌ی افغانیکا، از این منتقد، به‌نام«منتقد تُفی»یاد شده‌است!
ـ منتقد پرزه‌ای؛ این منتقد در همه‌ی اعصار و زمانه‌ها وجود دارد؛ حتا در کوچه‌ها و پس‌کوچه‌های فیس‌بوک. به این‌نوع، «منتقد مستور» هم می‌گویند؛ یعنی مثل همان بودجه‌ی مستور کود 91 دوره‌ی جمهوری مرحوم غَمُلِی(غنی‌محب‌فضلی!)
این منتقد، با دیدن بانوان در جاده‌ها و برگه‌های مجازی، ذوق هنری‌اش گل می‌کند و با پراندن پرزه‌های رمانتیکی، طرفِ نقد را هنگام راه‌رفتن در خیابان و نوشتن در فیس‌بوکستان، پُرزه پُرزه می‌کند!
منتقد پرزه‌ای، شالوده‌شکن است و از تمام ذخایر واژگانی زبان استفاده می‌کند. در نقد پساساختارگرایانه‌ی این نوع منتقد، جلوه‌های ادبیات زیردامنی، زیرتنبانی و بندایزاری، فراوان دیده می‌شوند!
ـ منتقد املایی؛ در حالتی دست به نقد املا در قلمرو زبان می‌زند که خودش، سگ را با ص می‌نویسد و«ه»گردک را، «هـ»دوچشمه. بر بنیاد باور این منتقد، از آن جایی که در افغانستان، «اجماع ملی»وجود ندارد، رفتن به سوی «املای ملی» کار بیهوده ‌است.
ـ منتقد فراملی؛ این منتقد با نگذشتن از مرحله‌ی ملی، پا به فاز فراملی می‌گذارد. یعنی قوه‌ی نقدش به اندازه‌ای قوی ا‌ست که، بینی اُشتکش را ـ که مثل چشمه‌ی شیر پلخمری جاری‌ است ـ پاک کرده نمی‌تواند؛ اما شب و روز، در ریش و بروت حاکمان کرملین و قصرسفید آویزان است.
ـ منتقد دندانی؛ این منتقد، در فرایند نقدش، زبان را به حلقوم و از آن‌جا به مری و معده تبعید می‌کند. وظیفه‌ی زبان را می‌سپارد به دندان‌های مسلح غیر مسؤول؛ و بعد شروع می‌کند به جویدن اوضاع و گزیدن فضا و شخصیت‌ها!
در کل این نوع منتقد، شگردهای زیبایی‌شناسی سخن را در میان دندان‌هایش ذخیره می‌کند، و وقتی با شکار نقد روبه‌رو شد، بی‌اختیار به سر و صورتش پرتاب می‌کند. بیش‌ترینه منتقدان دندانی، پیرو مکتب«خَرمالیزم»هستند!
ـ منتقد ناموسی؛ این نوع منتقد، به غیر از ناموس خودش، کل ناموس ملت را نقد می‌کند. اما ناموس خودش را به جای نقد، لَت می‌کند!
این منتقد خیلی عمل‌گرا است، و هر واژه‌ای که از دهنش می‌برآید، مُخل حیات است و هرمضمونی که از کله‌اش می‌تراود، ممدِ ممات!
منتقد پوقانه‌ای؛ هنوز به شناخت و تحلیل اوضاع نرسیده، که ترقس «بادِ نقد»ش می‌برآید! آن‌گونه که از نامش پیداست، این منتقد را«بادگرایان»پُف می‌کنند.
منتقد شُلتاقی؛ هنگام نقد، اگر جیبش خالی ‌بود، دهنش پر می‌شود؛ و اگر جیبش پربود، دهنش خالی.
منتقد ملی؛ هرگاه این منتقد به سخن درآید و به نقد وضعیت بپردازد؛ در برابر هرجمله و عبارتش باید بگویی:«بلی قربان؛ حق باشماست!» درغیرآن به اجازه‌ی هفت پشتش، زبانت را از شش جای اره می‌کند!
منتقد ساجقی؛ یکی را نقد می‌کند تا بتواند خودش را در دُم دیگری بچسپاند. اگر از حوزه‌ی انتقاد بیرونش بیندازی، بازهم در زیر بوت و چپلک سومی، خودش را می‌چسپاند.
منتقد چسپکی؛ از رقیبان سرسخت «مین چسپکی» است. این منتقد بعد از چسپیدن به بدن رسانه؛ با فشاردادن دکمه‌ی کلمه، خودش را منفجر می‌کند؛ اما بینی‌اش خون نمی‌شود.
منتقد اشپلاقی؛ خودش را «ترافیک اوضاع» ملی معرفی می‌کند و در «چهار راه سرنوشت» مردم، شب و روز مشغول اشپلاق‌زدن است.
منتقد خارشی؛ به منتقدی گویند که با «واکنش بدنی» نقدش را بیان می‌کند. مثلاً از شنیدن واژه‌های دانش‌کده، دانش‌گاه، دادستانی و دادگاه، بخش‌های حساس و مهم بدنش به خارش می‌افتد و نرمی‌گوش‌ها و نوک بینی‌اش زرد و سرخ می‌شوند!
منتقد سوته‌ای: نخست آدم را با لگدهای پسامدرنیستی، مشت‌های امپرسیونیستی و قنداق سوررئالیستی خوب گرم و داغ می‌کند؛ باز اگر فرصت و حوصله داشت، شروع می‌کند به نُق نُق و گزیدن و چُندیدن!
منتقد پشمویی؛ هم‌سو و هم‌کار با منتقد سوته‌ای است. اگر انتقادش را پذیرفتی و در برابرش خط بینی کشیدی، خوب؛ وگرنه با ریسمان نقدش، از یک لنگ آویزانت می‌کند.
اگر منتقد دیگری از قید قلم مانده‌باشد، نقدتان به سر و چشم!

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1693


مطالب مشابه