نویسنده: احسان سلام
در افغانستان دوگونه «ذخایر» داریم: یکی ذخایر زیرزمینی و دیگری ذخایر سرزمینی. ذخایر زیرزمین همان آهنِ تیتیپی، مسِ القاعده، زغال سنگِ داعش، طلای ترکستان شرقی و لاجوردِ دیوبندی هستند. ذخایر سرزمین، رهبران سیاسیِ هستند که در صدسال پسین، کشف، استخراج و به بهرهبرداری سپرده شدهاند.
رهبر در افغانستان انواع مختلف دارد. اگر از معرفی و نقد رهبران «کاریزماتیک» تاریخمان بگذریم؛ چند نوع رهبر «چهماتیک» هم داریم که کوتاه و مختصر برایتان معرفی میکنم:
ـ رهبر کُورِزماتیک؛ مردم را به «میکدۀ سیاست» دعوت میکند، یکیک پیمانه از شراب بدلِ خلطهای ساختهی خودش را ـ با شکم گرسنه ـ به آنان مینوشاند، که بدین صورت مردم را هم نشئه میکند و هم کور!
ـ رهبر تُخماتیک؛ دوامدار «مرغانچهی ملی» و فابریکهی خروسپروری آباد میکند؛ شب و روز در آنها آب و دانه میریزد، تا روزانه هم تخم بخورد و هم مرغ!
ـ رهبر اکونوماتیک؛ یک «آغیل ضد صدا» میسازد. در آخورش علف و کاه میریزد؛ اما دهنهای آغیل رفتگان را میبندد تا کاه و علفش را نخورند، و زمانیکه آغیلیان از گرسنگی فریاد بزنند، در پاسخشان بگوید: «تنها صداست که میماند!».
ـ رهبر کشمشاتیک؛ از شمار رهبران«شیرینکارِ شهرآشوب» است. سالی چندبار کشمشخانه میسازد، و شروع میکند به دعوتکردن کشمشخوران. وقتی کشمشیان داخل کشمشخانه شدند، بعد از تطبیق واکسین«سوزش موقت» (بر وزن حکومت موقت) دوباره بیرونشان میکند. فقط بعد از خارجشدن است که مردم میفهمند، نامهایشان را گذاشته است: «کشمشِ چوبکدار!».
ـ رهبر پتاقماتیک؛ میخواهد کابل را به «تفرجگاه مردم افغانستان و جهان» تبدیلکند؛ اما به سببِ زدن چیغهای دوامدار و دروغهای دُمدار، فرصت نمییابد و یکبار متوجه میشود که، کابل مبدل شده به «شاشگاه رهروان انفلاقی» و «بیتالخلای حامیان انفجاری!».
ـ رهبر خَرِزماتیک؛ از موفقترین رهبران صدسال پسین است. مردم را سر «خرِ افتخار» سوار میکند و میبرد به سفرهای تاریخی و پرپیچ و خم چند سده پیش! در وقت بازگشت، گردشگران خرسوار، یکبار متوجه میشوند که در همهی این مسیر، برعکس، خرِ افتخار سوارشان شدهاست!
ـ رهبر شکمبوماتیک؛ این نوع رهبر به مرض ساریِ «رژیم غذایی» گرفتار است. به همین سبب روزانه ششبار از دنبهی رهروان، برای خودش «جُجُق ثروت» (در گویش بدخشانی، جَزُک) میپزد و از ماهیچهی مردمانش «کباب قدرت!».
ـ رهبر جنگیراتیک؛ کارکرد این نوع رهبر مانند اجنه است. با آغاز محفلِ «توزیع جوایز سیاسی» سرو کلهاش پیدا میشود، و با شنیدن بسماللهِ اختتامیهی مجلس، دوباره میگریزد به جنگاهش!
ـ رهبر قاریزماتیک؛ رسالتش قهریدن و نازیدن است. برای خوش ساختنش، مجبورند گاه و بیگاه دوسه دانه «چوکیِ چوشَکی» را زیر زبانش بگذارند!
رهبر دیسانتیماتیک؛ با یک«مثقال دموکراسی» در میدانِ حکومت دیسانت میشود و با سی«تُن چورکراسی» دوباره به قرارگاهش پرواز میکند.
ـ رهبر کاریشماتیک؛ اینگونه رهبران، گیسوان پرند دارند و ریشهای بلند؛ و در هر تار ریششان، هزاران «ریشوند» صغیر و کبیر کشور آویزان هستند و بیوقفه مشغول گازخوردن. درخشندگی و زیبایی رهبران کاریشماتیک ایناست که، سرهای شان پُر از روده است و رودههای شان پُر از سر!
ـ رهبر خروسماتیک؛ گاهی یک بجهی شب و زمانی دوازده چاشت اذان میدهد. وقتی گلویش جَر شد و اذانش بند؛ قیغ زده، شروع میکند به قُت قُتاااس!
ـ رهبر جیواستراتیژیک؛ از شمار رهبرانی است که مردم و سرزمین پهناوری را رهبری میکند. این جغرافیا رهبری، از شمال با اتاق نشیمن، از جنوب با تشناب عصری، از شرق با اتاقهای خواب دونفره و از غرب با آشپزخانه و بالکن خانهاش هممرز است.
***
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2222