از فضاپیما تا فناپیما

20 اسد 1403
3 دقیقه
از فضاپیما تا فناپیما

نویسنده: احسان سلام، استاد دانشگاه

حکیمی را می‌شناسم که شخصیت چهاربُعدی دارد. یعنی هم‌زمان چهارعمل را می‌تواند انجام‌بدهد: «با شما حرف می‌زند؛ با رهگذری که از کنارش بگذرد، سلام‌وعلیک می‌کند؛ به زنگ تلفونش پاسخ می‌دهد و زیرلب باخودش چیزهایی زمزمه می‌کند که شنیدنش محال‌ست!» حکیم، آدمی ا‌ست ژرف‌نگر و حاضرجواب‌ و هیچ‌گاه از پرسیدن خسته‌ ‌نمی‌شود. در این روزگار پرسش‌خیز و پاسخ‌ستیز، هرگاه ذهنم کر شود و هوشم کور، سراسیمه خودم را به نزدش می‌رسانم، که پیوسته گره از پرسش‌های فروبسته‌ی ما می‌گشاید و بر فکر چملک‌مان اتو می‌کشد. این هم نتیجه‌ی دیدار اخیرمان با حکیم پُرحوصله:
ـ اجازه می‌دهید امروز از شما پرسش‌هایی داشته باشم؟
ـ بفرما، پرسیدن عیب نیست؛ نپرسیدن عیب است.
ـ فکر می‌کنید که مردم افغانستان از خواب بیدار شده‌اند؟
ـ بلی، از خواب بیدار شده‌اند؛ اما هنوز مشغول«قضای حاجت»هستند.
ـ از دید شما، افغانستان در چه وضعیتی قراردارد؟
ـ در حال پیش‌رفت به سوی پس‌رفت!
ـ در روزگاری که دیگران فضا‌پیما دارند و به فضا می‌روند؛ ما به کجا می‌رویم؟
ـ ما فناپیما داریم و به فنا می‌رویم!
ـ چرا در افغانستان حتا مدرنیزاسیون نتیجه نداد؟
ـ برای این که هنوز جامعه از مرحله‌ی «کانالیزاسیون» نگذشته است.
ـ باورتان چیست، در افغانستان قوای ثلاثه داریم؟
ـ بلی داریم: « قوای خرهنگیه، قوای تکفیریه، قوای شلاقیه!»
ـ یقین‌دارید که، مردم ستم‌دیده‌ی افغانستان به بلوغ سیاسی رسیده باشند؟
ـ خوش‌بختانه به بلوغِ جنسی رسیده‌اند!
ـ فرق میان ساجق پوقانه‌ای و سرنوشت افغانستان در چیست؟
ـ ساجق پوقانه‌ای را می‌توانی پُف‌کنی و پیش از ترقیدن جمع‌اش کنی؛ اما «سرنوشت افغانستان» را به اندازه‌ای پُف کرده‌اند که رهایش کنی، می‌ترقد؛ جمع‌اش کنی می‌ترقد!
ـ می گویند، تهاجم فرهنگی خطرناک است؟
ـ خطرناک‌تر ازآن، تهاجم بی‌فرهنگی ا‌ست!
ـ در دوسه سال پسین، بزرگ‌ترین فابریکه‌ای که در افغانستان اعمار شده‌است، چه نام دارد؟
ـ فابریکه‌ی ذوب زن!
ـ ایرانیان فرهنگ عمید دارند، فرهنگ معین دارند و فرهنگ دهخدا. ما چه داریم؟
ـ ما «فرهنگ معافیت» داریم!
ـ چه نوع نظام سیاسی برای افغانستان مناسب است؟
ـ فقط نظام خجالتی!
ـ می‌گویند، بعضی‌ها در«خلأ»زندگی می‌کنند؟
ـ درست است؛ و شماری هم در بیت‌الخلأ!
ـ آیا باریک‌تر از مو، چیزی را دیده‌اید؟
ـ دیده‌ام، گردنِ چاپلوس!
ـ از دید شما، مظلوم به چه کسی گویند؟
ـ به کسی گویند که، روزانه شش‌بار، محل فرودآمدن «سوته‌ی ظلم» را واسیلین بزند و در فرجام بگوید: «خدایا هرچه که رضای تو باشد!»
ـ شما چند نوع مرچ سرخ تند و تیز را می‌شناسید؟
ـ انواع زیاد دارد؛ اما سه گونه‌اش خیلی مشهورند:«دانش‌کده و دانش‌گاه و دادستانی!»
ـ مطمئن هستید که در افغانستان از هوشِ مصنوعی استفاده‌می‌شود؟
ـ آینده را نمی‌دانم، مگرحالا از «هوش ممنوعی و مدفوعی» زیاد کار می‌گیرند!
ـ از دید شما، آدم دهن‌پاره به چه‌کسی گویند؟
ـ به کسی گویند که دهنش دوسانتی باشد و گپش هفتادوشش سانتی!
ـ در این روزگار، ما چه‌گونه و به دَورِ کی می‌توانیم متحد شویم؟
ـ فقط و فقط به دَور چایِ سبزِ هل‌دار، با کمی جلبی و شیرپیره‌ی وطنی!
ـ از نظر شما، یگانه چیزی که در افغانستان بند نیست، چیست؟
ـ ایزاربند!
ـ فرق میان بیل افغانی و زبان (گوشتی) وطنی چیست؟
ـ هیچ فرق ندارند. فقط در هنگام نیاز، با بیل، قبرمرد‌گان می‌کَنند و با زبان، گورِ زندگان!
ـ چرا عده‌ای حاضر می‌شوند تا مغزهای شان را بشویند؟
ـ آنان پذیرفته‌اند که، نظافت جزء ایمان است!
ـ از انواع دروغ، کدامش را بیش‌تر دوست دارید؟
ـ دو گونه‌اش را: «یکی دروغ شاخدار و دیگری، دروغ عربی‌دار!»
ـ برای اصلاح و تغییر پشم‌گل‌خان، به چه نوع دلیل و برهانی نیازداریم؟
ـ فقط به بادنجانِ سیاهِ چرب‌کرده با کمی نوشادر داغ!
ـ اگر کسی ما را به طعنه «لنده‌غر» و «کولابی» بگوید، ما برایش چه بگوییم؟
ـ شما هم با حفظ احترام، برایش «لنده خر» و «غول‌آبی» بگویید!
ـ چه تدبیر کنم تا ریشم زودتر دراز شود و برگردم به وظیفه؟
ـ روزانه، شش‌بار خودت را«ریش‌آویز»کن!
ـ فرق میان سامانه‌ی استینگر و پشم‌گل‌خانِ ویسکی‌بازِ نکتایی‌پوش در چیست؟
ـ اولی دنبال جت جنگی می‌دود ودومی پشت توردل بَنگی!
ـ آدم بردبار و شکیبا را چگونه تعریف می‌کنید؟
ـ صبور و شکیبا به کسی می‌گویند که هنگام سخن‌رانی سیاست‌مداران افغانستان بتواند بی‌درنگ «تف‌اش» را قورت‌کند!
ـ جنس تقلبی را در افغانستان چگونه می‌شناسیم؟
ـ هر جنسی که پسوند ملی داشته باشد. مثلاً، ملای ملی، منافع ملی، حکومت ملی، تلویزیون ملی، هویت ملی، وحدت ملی، مصطلحات ملی، فراخوان ملی، حاکمیت ملی، غیرت ملی و حتا غِرت و جُرت ملی!
ـ این چیزهایی که گفتید، «جنس»نیستند؟
ـ مزاحمت نکن. تا به حال چیزی به نام «دستور زبان ملی» نداریم!
ـ از ورزش‌های ملی، کدام‌های شان را بیش‌تر می‌پسندید؟
ـ بیشترینه، کیبل‌کیت، کله‌بال، شلاق‌دوانی، دوش ده‌متری در اتاق خواب ماتم‌پور، سنگساربازی و شکنجه‌ی ثقیله و خفیفه!
ـ عاقبت چه‌وقت، کشتی توفان زده‌ی وطن را به ساحل آرامش می‌توانیم برسانیم؟
ـ هیچ وقت!
ـ چرا هیچ وقت؟
ـ وقتی بحر نداریم، ساحل را از کجا آوردی؟
… و در فرجام پرسیدم:
ـ نظرتان در باره‌ی اوضاع جاری چیست؟
پیش از آن‌که حکیم پاسخم را بدهد، پسرش را صدازد:«عثمان، عثمان کجاستی؛ عاجل همو تف‌دانی را بیاور، که کاکایت منتظر جواب ا‌ست!»

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2390


مطالب مشابه