یکدور خورشیدی از رفتن بیبرگشت واصف باختری، سرایشگر، پژوهشگر و برگردانندهی زبان پارسی گذشت.
محمد شاه واصف باختری در سال ۱۳۲۱ خورشیدی در شهر مزارشریف زاده شد، و در همان شهر دورهی تعلیمی را به پایان رساند، سپس گواهی کارشناسی را به رشتهی زبان و ادبیات از دانشگاه کابل به دست آورد و در سال ۱۳۵۵ گواهی کارشناسی ارشد را به رشتهی آموزش و پرورش از دانشگاه کلمبیای آمریکا گرفت؛ واصف باختری مدتی در ریاست تألیف و ترجمهی وزارت معارف افغانستان کار کرد و عضو چندین کانون ادبی و فرهنگی بود که اکثر پیامها و آییننامههایشان به قلمش نگارش یافتهاست.
از واصف باختری اثرهای زیادی در گسترهی سرایش، برگردان سرایشها، فلسفه و پژوهشهای ادبی بهنشر رسیدهاست. او از پیشگامان شعر نو در افغانستان است.
واصف باختری در سرایش غزل، شعر نیمایی، نثر شاعرانه، شعر منثور، ترجمهی موزون و منثور شعر موفق بودهاست، او اندیشههای فلسفی، اساطیری، تاریخی، اجتماعی، سیاسی و تعلیمی را به خوبی و زیباییهای شاعرانه بازتاب دادهاست، او گنجینهی واژگانی پارسی را تقویت بخشیده و از سوی هم برای خویش سبکی طرح کردهاست، محمدشاه واصف باختری شاعری است سیاسی و بیشتر به کمک نمادها محتوای شعرش را با زیباییهای شعری پیچیدهاست و از ناستودهشدن «شکیب تلخ سپیدارها» شکوههای شاعرانه سر داده:
چرا به سوی فلقها دری گشوده نشد
سرود فجر زگلدستهها شنوده نشد
چه بذرها که فشاندیم در کویر خیال
یکی جوانه نبست و یکی دروده نشد
سخن مدیحۀ کبر تبر به دستان گشت
شکیب تلخ سپیدارها ستوده نشد
ز بهر خصم فراهم شد از فلاخن کین
به جز ناصیهی دوست آزموده نشد
دل از گزافهی امروزیان به هرزه گداخت
ولی حماسهی فرداییان سروده نشد
محمدشاه واصف باختری هفت دهه سرود، پژوهش و برگردانی کرد و چندین دهه اسوه و استاد چند نسل شاعران افغانستان بود و سرانجام «دلش از گردش آرام قطار» زندگی گرفت و به تاریخ ۲۸ تیر ۱۴۰۲ در ایستگاه سرای جاودانگان با «مسافران شکیبا و خموش» بدرود کرد و پیاده شد.
چهها که بر سر این تکدرخت پیر گذشت
ولیک جنگل انبوه را ز یاد نبرد
به فتحنامهی خورشید کاغذین خندید
چراغ گوشه اندوه را ز یاد نبرد
نشست عمری در استوای برگ و تگرگ
شکیب صخره نستوه را ز یاد نبرد
به استواری آن سنگ آفرین بادا
که آبگینه شد و کوه را ز یاد نبرد
یادش انوشه باد
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2329