پایانِ اَلْفِ ثانی

20 عقرب 1402
5 دقیقه

“وفا”‌ی عزیز، السّلام علیک!

به نظر می‌رسد که پایان اَلْفِ ثانی فرنگیان، چندان هم خوش و بی درد سر نیست. همین دو سه روز پیش بود که در شهر “ویترول” – در جنوب فرانسه –  شهردار تازه انتخاب شده، در شورای شهر سخن‌رانی می‌کرد. در همین حال، در بیرون ساختمان شورای شهر، گروهی که بیش‌تر عرب‌های شمال افریقا و دیگر رنگین پوستان در میان‌شان دیده می‌شدند، تظاهراتی به راه انداخته بودند و هی فریاد می‌زدند:

 

  • فاشیزم پذیرفتنی نیست… فاشیزم پذیرفتنی نیست!

و منظور این آدم‌های پرخاش‌گر و خشم‌گین هم، شهردار تازۀ شهر بود که به حزب “جبهۀ ملی” تعلق دارد و با پیروزی او در انتخابات شهرداری، چارمین شهر در جنوب فرانسه، به دست این سازمان ملی گرای افراطی افتاده است. ملی گرایان افراطی فرانسه را “ژان ماری لوپن” رهبری می‌کند که گفته است اگر به قدرت دست یابد، سه چار ملیون خارجی را که در فرانسه زنده‌گی دارند، با لگد از خاک کشورش بیرون می‌اندازد تا بروند و در جای دیگری بچرند؛ چون که این مرغ‌زار مال فرانسه‌یی‌ها باشد.

آرایی که “جبهه ملی” در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته به دست آورد، نیز چشم‌گیر بود و از همین حالا، “ژان ماری لوپن” به انتخابات پارلمانی سال آینده چشم دوخته است و به پیروانش می‌گوید که خودشان را برای در آغوش کشیدن خوشگل‌های پیروزی و تکیه زدن بر کرسی‌های سرخ رنگ و مخملین پارلمان کشور، آماده سازند. و بعید هم نیست که این پیش‌بینی او درست از آب بر آید و “جبهۀ ملی” در پارلمان این سرزمین نیز به نیرویی مبدل گردد که باید رویش حساب کرد؛ هر چند اسرار غیب تنها نزد خداست و کار‌های آینده هم در خزانۀ بسته و ممهور مغیّبات باشد. یعنی که همان الغیب عندالله.

و اما – با این همه – حقیقتش این است که اوضاع و احوال سال‌های اخیر، در بسیاری از کشور‌های فرنگستان، برای ملی گرایان افراطی و تندرو، بسیار نوید بخش و دل‌گرم کننده بوده است؛ زیرا فضای سیاسی و رویداد‌های اقتصادی، شعار‌های این ملی گرایان را – که بیگانه‌ستیزی جزو اصلی این شعار‌هاست – کشش و جاذبه فراوانی بخشیده است.

پس از فرو‌پاشی – به اصطلاح – اردوگاه سوسیالزیم، سازمان‌های چپ که سد‌های استواری را در برابر ملی گرایان افراطی ساخته بودند، بسیار زیان دیدند و نفوذ و نیروی‌شان، در جوامع باختر زمین، کاهش یافت. در نتیجه، احزاب دست راستی که میدان را شغالی یافتند، به ترک تازی‌هایی گستاخانه آغاز کردند و فریاد سر دادند که دیگر باید فاتحه چپ را خواند. و در همین حال، ملی گرایان افراطی نیز، بیش‌تر از گذشته، لگام گسیخته شدند.

این اوضاع، انگیزۀ آن گشت که حتّا برخی از سازمان‌ها و احزاب چپ، به دگرگونی‌هایی که در‌خور احوال و اوضاع تازه باشند، گردن نهند. و برخی از این سازمان‌ها – از جمله، حزب کارگر بریتانیا – چنان در پذیرفتن این دگرگونی‌ها مبالغه کردند که اصلاً خصلت “چپ بودن” را از دست دادند؛ چنان که – باز هم مثلاً در بریتانیا – بین راه و رسم حزب محافظه کار و حزب کارگر آن کشور، دگر فرق چندانی دیده نمی‌شود. و گاهی هم، آگاهان در عرصه سیاست و اقتصاد، سخن از به میان آمدن دبستان مشترک بل کلنتون – تونی بلیر، بر زبان می‌آورند.

از سوی دیگر، در این سال‌های اخیر، هیولای زشت و نا‌خوشایند بی‌کاری، در بسیاری از کشور‌های فرنگستان، روشن‌تر چهره نموده است و مردمان را سراسیمه و هراسان ساخته است؛ چنان که امروز، بیش‌تر از دوازده در صد نیروی کار فرانسه، از بی‌کاری رنج می‌برد و افسانۀ شگوفایی اقتصاد آلمان نیز، کم کم، در شرف آن است که رنگ ببازد و لطف و جاذبه‌اش را از دست بدهد؛ زیرا گفته می‌شود که در این روز‌ها، آلمان هم از رهگذر میزان بی‌کاری، بد‌ترین حالت را پس از جنگ جهانی دوم دارد.

بدین صورت، در شماری از سر زمین‌های فرنگستان – از جمله، در فرانسه و آلمان و اتریش – تبر ملی‌گرایان افراطی دسته خوبی یافته است و آنان، خارجی‌های نگون‌بخت را بز طلیقه ساخته‌اند و گناه این فاجعه را به گردن همین خارجی‌ها می‌اندازند و در نتیجه، در آلمان به جان ترکان بی‌پناه افتاده‌اند و در فرانسه هم عرب‌‌های سر‌خوش و ساده دل را به فلکه اتهام بسته‌اند. پس بی سبب نیست که احسان نراقی – مشاور مدیرکل یونسکو – گفت که “ژان ماری لوپن” بیگانه‌ستیزی را شاه بیت فعالیت‌های سیاسی خودش ساخته است.

در آلمان، گروهی از بیگانه‌گان – از جمله، ترک جماعت – برای گذران زنده‌گی آمده‌اند و بسیاری از ایشان هم، پس از جنگ جهانی دوم، به دعوت خود آلمانی‌ها، باشنده این کشور شده‌اند. به این گونه آدم‌ها می‌گویند “مهاجر اقتصادی”. در فرانسه نیز، در حدود چار ملیون خارجی نفس می‌‌کشند که، عمدتهً، از سرزمین‌های شمال افریقا آمده‌اند و یا از دیگر مستعمره‌های پیشین این کشور گذار‌شان به قلم‌رو “آزادی، برابری و برادری” افتاده است. اینان، سال‌های درازی است که این جا ماندگار شده‌اند و مهر و نشان‌شان هم این جا و آن جا به چشم می‌خورد؛ چنان که خوراک “کوس کوس” شمال افریقا را، در رستوران‌های فرانسه‌یی نیز می‌توان یافت و لوحه‌هایی چون “مطعم مغربی” (رستوران مراکشی) و “لحم حلال خاص بالمسلمین” (گوشت حلال ویژه مسلمانان) و”حلّاق للرّجال” (سلمانی مردانه)، در بسیاری از شهر‌های فرانسه، به خصوص در جنوب، پدیده‌های ناآشنایی نیستند. و اما، با این همه، نه آن ترکان دور افتاده از یار و دیار، این موج بی‌کاری را پدید آورده‌اند و نه این عرب‌ها و عرب‌زبانان پرگوی و افتاده در برزخ دو جهان متفاوت. برای این که بسیاری از خبره‌گان بدین باور هستند که هجوم سرمایه‌های فرنگستان به بازار‌های بی در و دیوار اروپای خاوری، و نیز به جنوب شرق آسیا، انگیزۀ اصلی افزایش بی‌کاری در این کشور‌ها شده است؛ چون که سرمایه‌های رفته به آن کشور‌ها، برای صاحبان‌شان سود بیش‌تری می‌آورند.

و اما، این یک روی سکّه است؛ حال آن که این سکّۀ فرنگستان هم – مانند هر سکه دیگری – یک روی دیگر نیز دارد که این روی این سکه، با آن روی اولی، هیچ جور نمی‌آید. برای این که، این روی دیگر سکه، تصویر بیخی دگرگونی را نشان می‌دهد. مثلاً، همین دو سه روز پیش بود که چار صد تن از کارگردانان و بازی‌گران سینمای فرانسه، به آن گروه از نویسنده‌گان، هنرمندان و دانش‌مندانی پیوستند که با یک طرح حکومت “الن ژوپه” – نخست وزیر فرانسه – به ستیزه برخاسته‌اند. با پیوستن این گروه چارصد نفری – که در میان‌شان بازی‌گران پر آوازه‌یی چون کاترین دونوو، کارول بوکه، ژان مورو و میشل پیکولی نیز دیده می‌شوند – شماره روشن‌فکران و هنرمندان اعتراض‌گر به این طرح نخست وزیر، به سه هزار تن می‌رسد. این طرح که به زودی به مجلس خواهد رفت، مهاجرت به فرانسه را سخت‌تر و دشوارتر می‌سازد.

بیان‌نامه‌یی که از سوی این سه هزار آدم سر‌شناس و روشناس امضاء شده است، می‌گوید: “ما از هموطنان خویش می‌خواهیم که به قوانین غیر انسانی سر فرود نیاورند!”

این گروه سه هزار نفری نخبه‌گان، بدین باورند که حکومت “الن ژوپه”، با سپردن این طرح به مجلس، می‌خواهد به مواضع “جبهه ملی” نزدیک‌تر شود و با ملی گرایان افراطی به مغازله بپردازد.

نخست وزیر دست راستی هم، بی‌درنگ، در برابر این گروه اعتراض‌گر واکنش نشان داد و گفت: “اینان دموکراسی را کم زور و ناتوان می‌سازند!” و افزود که علی رغم مخالفت این نخبه‌گان، طرح را به مجلس خواهد فرستاد تا انگ و نشان قانون بر آن زده شود.

همین اکنون هم، مهاجرت به فرانسه، به قدر کافی دشوار است و معلوم نیست که اگر طرح “الن ژوپه” ارزش قانونی پیدا کند، این وضعیت به چه شکلی در خواهد آمد. دیده شود چه می‌شود!

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1144


مطالب مشابه