بهنام خدا
سلام و احترام تقدیم به دوست ارجمندم، نویسنده فرهیخته جناب استاد فخری!
امیدوارم زندگی به کام باشد و بر مرکب راهوار مراد سوار باشید.
نامه شما را همراه با یک دانه مجله تعاون دریافت کردم و تشکر و برای اینکه به گفتهی خودتان جاده پاک یکطرفه نشود، نامه و چند دانه مجله امین توسط دوستی که راهی دیار شما بود بهسوی شما گسیل داشتم. امیدوارم رسیده و مورد پسند شما قرار گرفته باشد؛ هرچند میدانم به دست آوردن رضایت فرهیختهای چون شما کاری دشواری است و از آدمهای چون این بنده ضعیف خدا ساخته نیست؛ با اینهم اگر به چشم محبت به آن نگاه کنید امید ما آوارهها بیشتر خواهد شد.
به هر صورت محض اطلاع شما مینگارم که در این دیار مجله در دری که دیر به دیر منتشر میشود یک غنیمت است و باعث آبروی زبان و ادبیات فارسی شده است. کسانی چون سید ابوطالب مظفری و کاظم کاظمی در آن قلم و قدم میزنند که سرآمدان ادبیات و شعر مقاومت و مهاجرت یا هرچه که شما مینامید میباشند.
از لطف و تمجید شما نسبت به مجله امین یک جهان تشکر. اما میدانید که امین نمیتواند یک مجله سچه فرهنگی و ادبی شود و خواست شما و دوستانی چون شما را تأمین کند؛ زیرا شاکله و سیاستگذاری امین این چنین بستهبندی شده است. برخی از سران امین از دوستان شما هستند و میدانید که آنها جهان را از عینک سیاست میبینند و باور دارند که تنها عینکی که واقعیت جهان را کشف میکند عینک سیاست است. گمان نمیکنم در افغانستان این چیزی عجیبی باشد؟! فکر میکنم این روند سیاستزدهگی و مهجوری فرهنگ و ادبیات در کشور ما تازه شروع شده و نهایتش ناپیداست. باز شما که در مرکز سیاست و تصمیمگیری بودید و خود در دامن سیاست بزرگ شدهاید بهتر اینگونه مقولات را درک میکنید. ما دورافتادهها طفلکانی هستیم که دهانمان بوی شیر میدهد. ما هنوز سخن سهراب سپهری را زمزمه میکنیم که… و قطاری پر از سیاست بود و چه خالی میرفت…
از نامه شما چنین درک کردم که در حال بازنویسی کتاب ارزشمند داستانها و دیدگاهها هستید. خوش شدم و فکر میکنم کاری است لازم و نزدیک به صواب و دارای ثواب دنیوی و اخروی؛ خصوصاً برای شما که به ثواب اخروی آن نیاز شدید دارید؟! آن کتاب جلیله در موضوع خودش تنها و بیرقیب است و به گمانم میتواند راهی را برای نقد و بررسی آثار داستانی کشور باز کند و این مسوولیت شما را در بازنویسی و بازسازی کتاب سنگینتر میکند.
به نظر این بنده ناتوان کم سواد در بازنویسی، تعداد دیگری از نویسندهگان و نقد آثارشان را نیز شامل کنید که در طبع اول جایشان خالی به نظر میرسد و خود میدانید که چه کسانی و من نظر خود را در نامهی دیگری به شما شرح دادهام. بهتر است در چاپ تازه نقاب گل کوهی را پس بزنید و کتاب را اینبار به نام حسین فخری زینت دهید. در برخی موارد تا جایی از روی احساسات سخن گفتهاید که خوب است مهار شود و بیطرفانه و عالمانه و با معیارهای شناخته شده نقد ادبی بررسی گردد.
دیگر چه بگویم که به گفتن ارزد؟ از قدیم گفتهاند بهترین سخن در نزد دانایان سکوت است. پس حالا که این سخن حکیمانه را به یاد دارم بهتر است سکوت کنم و شما را به خداوند بسپارم.
به خانواده، دوستان و همکاران محترم سلام مرا تقدیم کنید.
سالم و تن درست باشید. خدا حافظ.
سید اسحاق شجاعی
14/ 5/ 1379
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=556