به مناسبت پانزدهم میزان/مهر، زادروز صنم عنبرین، شاعر نام آشنای افغانستانی
صنم عنبرين در شهر کابل چشم بهجهان گشود. دورههای آموزشی خویش را در کابل و هرات به پایان رساند.
در جریان جنگهای داخلی افغانستان، با خانوادهاش به ایران و پاکستان و ازبیکستان مهاجرت کرد و سرانجام در آلمان پناهنده شد.
تحصیلاتش را در رشتهی حقوق و علوم سیاسی به پایان رساند و نخستین الهامهای شاعرانه را از فضای فرهنگپرور خانوادهاش گرفت. با مواظبت و تشویق پدر و مادر به سرایش شعر پرداخت و آهسته آهسته با قریحهی شاعرانهاش به حلقههای ادبی و فرهنگی راه یافت. در نخستین سالهای سرایش بیشتر اشعارش را از طریق وبلاگی بهنام “آیینۀ دق” نشر میکرد که با تشویق و استقبال فراوان همراه بود.
او از هجدهسال بدینسو با خانوادهاش در شهر فرانکفورت آلمان زندگی میکند و به فعالیتهای ادبی و فرهنگی ادامه میدهد.
از صنم عنبرین سه دفتر شعر بهنامهای “مینوشتم ازتو”، “بگذار خودم باشم” و “ بهاری وسط پاییز “به چاپ رسیده است. بانو عنبرین در قالبهای غزل، دوبیتی، رباعی، نیمایی، سپید و… طبع آزمایی کرده است و درونمایهی بیشتر اشعارش عاشقانه و اجتماعی است.
او از صداهای رسا در برابر بیعدالتی و نقض حقوق زنان بوده است و همیشه درد بانوان میهن را در شعرها و نوشتههایش فریاد کرده است.
صنم عنبرین به زبانهای آلمانی، انگلیسی، روسی و اردو آشنایی دارد. سرودههایش در صفحات گوناگون انترنتی انتشار یافتهاند و شماری از شعرهایش به زبانهای دیگر نیز ترجمه شدهاند.
تو را بهنام من و رسم و راه من چه غرض
تو را به پوشش شام و پگاه من چه غرض
مرا که سنگ زدی مذهبت سیاهی شد
تو را به دغدغهها و گناه من چه غرض
تو غرق تیرگی و زشتی درونت باش
تو را به مستی چشم سیاه من چه غرض
تو تیرهتر ز شبی در توهم خود باش
تو را به آینهی صبحگاه من چه غرض
دلی که عشق ندارد سرود مردگی است
برو تو را به مقام و بهجاه من چه غرض
خدایگونه چه نفرین و آفرین داری؟
تو را به خوب و بد و اشتباه من چه غرض
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=916