نویسنده: محمد کاظم کاظمی
در یک ماه اخیر، همه روزه برنامه را به وضعیت زبان فارسی در دورههای تاریخی افغانستان معاصر و همین طور مناسبات حکومتهای افغانستان با زبان فارسی اختصاص دادهایم. حالا بحث ما به دو دههی اخیر رسیده است، یعنی از سال ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۰. در برنامهی پیش گفتیم که در این دوران نیز حلقههای قدرت قومگرا در افغانستان میکوشیدند که زبان فارسی را به حاشیه برانند. ولی تفاوتی که این دوره نسبت به دورانها قبل داشت، این بود که هم میزان آگاهی فارسیزبانان نسبت به این موضوع بیشتر شد و هم رسانههای خصوصی، نهادهای غیردولتی ادبی و شاعران و نویسندگان فارسیزبان در بهبود وضعیت زبان فارسی کوشیدند.
حضور بعضی از نویسندگان توانا مثل اعظم رهنورد زریاب در محیط ادبی و رسانهای کشور بسیار مؤثر بود. او و همفکرانش از سوی بعضی رسانههای خصوصی، از جمله تلویزیون طلوع به همکاری دعوت شدند و در آنجا توانستند بسیاری از واژگان و مصطلحات فارسی را در زبان رسانهای کشور رایج کنند. کلماتی مثل «هراسافکن» به جای «تروریست» یا «مردمسالاری» به جای «دموکراسی» و بسیار کلمات دیگر از این قبیل، به وسیلهی رهنورد زریاب، پرتو نادری، عبدالسمیع حامد و جمع کثیری از شاعران، نویسندگان و دانشمندان فارسیزبان، در زبان فارسی افغانستان رایج شد، به خصوص در سطح رسانهها. طبیعی است که این نوع فعالیتها با اهداف گروههای قومگرا در افغانستان سازگاری نداشت و از همین روی، یک رویارویی و حتی جدال در میان دولتمردان و اهالی قلم و فرهنگ افغانستان شکل گرفت که البته خالی از آسیب هم نبود.
در این میان رئیسجمهورها و بعضی دیگر دولتمردان افغانستان اظهاراتی را بیان کردند و مواضعی گرفتند که از این جدال خبر میداد. مثلاً باری حامد کرزی رئیس جمهور وقت افغانستان کاربرد کلمات فارسی را که در ایران رایج است، تهاجم فرهنگی ایران به افغانستان دانست. یا باری دیگر اشرف غنی رئیس جمهور بعدی، چنین اظهار کرد که متون فارسی منتشرشده در ایران، باید در افغانستان به زبان دری ترجمه شود که این هم باز همان بحث قدیمی دری و فارسی را زنده میکرد و همان خطای قدیمی را تکرار میکرد. طبیعتاً اهالی زبان فارسی هم در برابر این مواضع واکنشهایی داشتند که در برنامهی بعد، یکی از این واکنشها را به صورت یک شعر از پرتو نادری میبینیم.
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1996