زبان نیاکان، بخش 77

7 حمل 1403
2 دقیقه

نویسنده: محمد کاظم کاظمی

 

شعر «پارسی» قهار عاصی

در برنامه‌های پیش گفتیم که یکی از کارهایی که دولتمردان کشور در طی صد سال گذشته انجام دادند، این بود که نام «فارسی» را از این زبان بردارند و آن را فقط با نام «دری» بشناسند تا به این وسیله فاصله‌ای بین اهالی یک زبان بیفتد.

ما در برنامه‌ی پیش گفتیم که کتاب‌ها، تحقیقات و آثار ادبی ما همه گواهی می‌دهد که در گذشته‌ی نه چندان دور، نام این زبان در افغانستان هم «فارسی» بوده است. و تنها در صد سال پیش، بلکه همین اکنون هم نزد خیلی از گویشوران این زبان، این نام، «فارسی» است. یک شاهد آن، شعری از قهار عاصی شاعر نامور افغانستان است. شعر را با هم می‌شنویم.

گل نیست، ماه نیست، دل ماست پارسی / غوغای کُه، ترنّم دریاست پارسی

از آفتاب، معجزه بر دوش می‌کشد / رو بر مراد و روی به فرداست پارسی

از شام تا به کاشغر، از سند تا خجند / آیینه‌دار عالم بالاست پارسی

تاریخ را، وثیقۀ سبز شکوه را / خون من و کلام مطلاّست پارسی

روح بزرگ و طبل خراسانیان پاک / چتر شرف، چراغ مسیحاست پارسی

تصویر را، مغازله را و ترانه را / جغرافیای معنوی ماست پارسی

سرسخت در حماسه و هموار در سرود / پیدا بوَد از این، که چه زیباست پارسی

بانگ سپیده، عرصۀ بیدارباشِ مرد / پیغمبر هنر، سخن راست، پارسی

دنیا بگو مباش، بزرگی بگو برو / ما را فضیلتی است که ما راست پارسی

نکته‌ی مهم در مورد این شعر، این است که شاعر آن در داخل کشور پرورش یافته و تا زمان سرایش این شعر اصلاً به ایران هم سفر نکرده بوده است. یعنی مثلاً از شاعران مهاجر افغانستان در ایران نبوده است که بگوییم تحت تأثیر نام «فارسی» رایج در ایران آن را سروده است. و این هم گفتنی است که این شعر در زمانی سروده شده که حاکمیت افغانستان همچنان بر نام «دری» تأکید داشته است.

و از همین روی، جا دارد که نام قهار عاصی را هم به عنوان یکی از خادمان زبان فارسی ثبت کنیم، هم به دلیل سرایش این شعر و هم به واسطه‌ی آثار بسیار دیگری که به این زبان سروده و نوشته و یکی از مفاخر زبان فارسی در افغانستان معاصر به حساب می‌آید. روحش شاد.

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1940


مطالب مشابه