نویسنده: محمد کاظم کاظمی
ما در چند برنامهی اخیر، به رفتار حکومتهای افغانستان در قبال زبان فارسی پرداختهایم و از نظر تاریخی، به دورهی پادشاهی محمدظاهر شاه رسیدهایم. همان طور که گفتیم، در این دوره، گرایشهای قومی و تبعیضآمیز نسبت به زبان، از سوی دولتمردان مختلف کشور وجود داشت و اینها سبب شد که به مرور زمان، نقش رسمی و مهم زبان فارسی در افغانستان تضعیف شود.
یکی از سیاستهایی که دولتهای افغانستان در این مدت بر سر دست گرفتند، این بود که میان زبان فارسی افغانستان و ایران فاصله بیندازند. چون هرقدر گویشوران یک زبان بیشتر باشند و ارتباط بیشتری با هم داشته باشند، زبان آنها نیرومندتر خواهد بود. مردم افغانستان، تاجیکستان و ایران خیلی از دادوستدهای زبانی میتوانند با هم داشته باشند. ولی اگر این مردم تصور کنند که این زبان در یک کشور یک چیز است و در یک کشور دیگر یک چیز، انگیزهای برای داد و ستد نخواهند داشت و چه بسا که توان و نیروی آنها صرف چالش با همدیگر بر سر مفاخر این زبان خواهد شد. این چیزی است که سیاستمداران افغانستان دنبال میکردند و به همین دلیل، سعی میکردند چنین وانمود کنند که زبان در افغانستان «دری» و در ایران «فارسی» است و اینها دو زبان متفاوت هستند. این تلاشها سرانجام به آنجا رسید که در قانون اساسی افغانستان که در سال ۱۳۴۳ تصویب شد، برای اولین بار زبان رسمی کشور، «دری» نامیده شد.
استاد نجیب مایل هروی در کتاب «تاریخ و زبان در افغانستان» دربارهی این انگیزهها میگوید: «… آنان پی برده بودند که «اختلاف خلق از نام» میافتد، وقتی نامها جدا گشت، پیامها نیز با شاخ و برگی و تغییر و تبدیلی از سرچشمۀ واحد بدور میافتد و مقاصد آنان برآورده میگردد. چندان که پس از تثبیت نامهای سهگانه برای زبان فارسی، چنین شد. مفاهیم مذهبی، ملّی، قومی، اقتصادی، سیاسی، و بسی مسایل دیگر که هیچ ارتباطی به نفس زبان ندارند در پی نامهای مزبور زایش و پرورش یافت و سوای اهل کتاب و ارباب قلم، بیشترینۀ فارسیزبانانِ سه منطقۀ سیاسی را از هم غریب و بیگانه کرد و از همکاریها و همدردیها کاست، و بر عصبیتهای ناخوش و ناسازوار افزود.»
اما دربارهی جایگاه و پیشینهی اسم «فارسی» در افغانستان هنوز گفتنیهایی هست که در برنامهی بعد آنها را پی میگیریم.
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1922