نویسنده: محمد کاظم کاظمی
بحث ما به مناسبات زمامداران افغانستان با زبان فارسی رسیده است. در برنامههای پیش از خاندان درانی شروع کردیم و به امرای بارکزایی رسیدیم. البته حقیقت این است که در کل این دوران، وضعیت ادبیات و فرهنگ و دانش در افغانستان خوب نبوده است. این دولتمردان عمدتاً در حال جنگ بودهاند، چه کشورگشایی در خارج از افغانستان و چه جنگهای داخلی در میان خود. ولی به هر حال در بین آنان چهرههای ادبدوست نیز یافت میشده است و نکتهی مهم این که در طول این دورانها، زبان رسمی کشور و همین طور زبان مکاتبات و فرمانهای حکومتی و تألیفات علمی و ادبی، همه فارسی بوده است.
ما تا دوران امیر دوستمحمد خان و برادرش مهردل خان مشرقی را در برنامههای قبل تعقیب کردیم و حالا به فرزندان و فرزندزادگاه دوستمحمد خان میرسیم یعنی شیرعلی خان، محمدافضل خان، محمداعظم خان، محمدیعقوب خان و بالاخره عبدالرحمان خان که پایانبخش یک دورهی جنگ و درگیری در افغانستان است. در این دوره چندان توجهی به زبان و ادبیات نمیبینیم. ولی میتوانیم به کتابهای تألیفشدهی خود امیر عبدالرحمان خان اشاره کنیم که باز به زبان فارسی است.
عبدالرحمان خان با این که شخصی بسیار جابر و مستبد بود، ارزش ادبیات و تاریخنگاری را میدانست و از اینها برای تحکیم قدرت خود استفاده میکرد. نکتهی جالب در مورد عبدالرحمان خان این است که یکی از شاعران نامور فارسی افغانستان یعنی محمدنبی واصل را به عنوان منشی به خدمت میگیرد. یعنی با این که خود امیر از لحاظ قومی پشتون و پشتوزبان است، یک شاعر فارسیزبان را به منشیگری خود برمیگزیند.
اما همانطور که گفتیم، عبدالرحمان خان خودش نیز تألیفاتی دارد که آنها را به زبان فارسی به قلم خود نوشته است. یکی از این کتابها که در واقع سرگذشتنامهی خود اوست، «پندنامهی دنیا و دین» نام دارد و دیگری «تاجالتواریخ» است. کتاب «تاجالتواریخ» را آغازگر یک شیوهی نوین در تاریخنگاری افغانستان میدانند. البته این را نباید فراموش کرد که این امیر مستبد و جابر، در هر دو کتاب، سعی کرده است که وقایع تاریخی را به نفع خود گزارش کند. ولی این که این کتابها به زبان فارسی نوشته شده، نکتهی قابل توجهی است و نشان از موقعیت والای این زبان در آن زمان، در افغانستان دارد.
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1846