نویسنده: محمد کاظم کاظمی
سلام بر دوستان گرامی. بحث ما در برنامهی پیش به کاربرد زبان عربی در فارسی رسیده بود و دیدیم که در قرنهای اولیهی گسترش اسلام به سرزمینهای زبان فارسی، زبان عربی هم در این مناطق گسترش یافت به نحوی که گاهی کتابهای علمی و ادبی کامل به زبان عربی نوشته میشد. علاوه بر این، به مرور زمان این کلمات به متنهای فارسی هم راه یافت و نویسندگان گاهی با ضرورت و گاهی بدون ضرورت، از واژگان عربی استفاده میکردند.
مثلاً کلیله و دمنهی نصرالله منشی یکی از کتابهای مهم زبان فارسی است و نثر آن یک نثر شاخص و البته دشوار شناخته میشود. بیاییم و بخشی از این کتاب را بخوانیم.
دمنه گفت: مراتب میان اصحاب مروت و ارباب همت، مشترک و متنازع است. هر که نفس شریف دارد، خویشتن را از محل وضیع، بمنزلت رفیع میرساند، و هر که را رای ضعیف و عقل سخیف است از درجت عالی به رتبت خامل گراید.
همین چند جمله، حدود چهل کلمه دارد و از چهل کلمه، حدود بیست کلمهی آن عربی است، مثل مراتب، اصحاب، ارباب، همت، متشرک، متنازع، شریف، وضیع، رفیع، ضعیف، سخیف.
این وضعیت نه تنها در کلیله و دمنه، بلکه در خیلی از کتابهای شعر و نثر دیگر آن دوران هم قابل مشاهده است. این دو بیت از عبدالواسع جبلی را ببینید
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
وز هر دو نام ماند چو سیمرغ و کیمیا
شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه
شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا
باز در اینجا کلمات منسوخ، معدوم، خیانت، سفه، عداوت و جفا همه عربی است.
این وفور کلمات عربی، در بعضی کتابها مثل مرزباننامه یا جهانگشای نادری از این هم بیشتر میشود، به طوری که گاهی تصور میکنی که یک متن عربی را میخوانی.
اینجاست که نقش شاعران و نویسندگانی که سعی کردند از کاربرد بیرویهی کلمات زبان عربی دوری کنند، روشن میشود، کسانی مثل فردوسی در شاهنامه، ابوالفضل بیهقی در تاریخ بیهقی، محمد بن منور در اسرارالتوحید و بعضی نویسندگان و شاعران دیگری که در این طوفانی که از واژگان عربی در زبان فارسی به راه افتاده بود، توانستند بنای این زبان را استوار نگه دارند.
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1611