نویسنده: محمد کاظم کاظمی
بحث ما در این چند برنامه، به ورود واژگان زبانهای دیگر به زبان فارسی اختصاص دارد و در طی صحبت، به اینجا رسیدیم که رفتار ما در مقابل زبانهای مختلف، میتواند متفاوت باشد. بعضی زبانها خویشاوند زبان فارسی حساب میشوند و ورود واژگان از آن زبانها طبیعیتر است. از این جمله است زبان عربی.
مردم فارسیزبان عمدتاً مسلمان هستند و عربی نیز زبان اول جهان اسلام است. هم زبان قرآن است، هم زبان روایات و احادیث و هم بسیاری از معارف دینی ما به زبان عربی بیان شده است. به این جهت فارسیزبانان همواره با این زبان سروکار دارند. ما در شبانهروز در نماز و نیایشهایمان عبارتهای قرآنی و احادیث عربی را به کار میبریم و بسیاری از اصطلاحات دینی ما به زبان عربی است.
از آن گذشته رسمالخط زبان فارسی بر پایهی زبان عربی بوده است و به همین دلیل، ما عبارتهای عربی را با همین رسمالخط خودمان میتوانیم بخوانیم و بنویسیم. به این جهت زبان فارسی تأثیر بسیاری از عربی پذیرفته است.
همین قضیه باعث میشود که ما بسیاری از عبارتهای قرآنی را به راحتی درک کنیم، چون بعضی کلمات آنها در فارسی هم آشناست. مثلاً در آیهی شریفهی «الله نور السماوات و الارض» این کلمات برای ما بیگانه نیستند. نور را ما در فارسی هم به کار میبریم. کلمهی «ارض» به معنی زمین هم به صورت «اصلاحات ارضی» در فارسی رایج است. کلمهی «سماوات» به معنی آسمانها بارها در شعر فارسی آمده است، از جمله در این دوبیتی باباطاهر عریان
تو که ناخواندهای علم سماوات / تو که نابردهای ره در خرابات
میبینید که متن آیه برای ما آشناست و علت هم پیوندی است که میان عربی و فارسی وجود دارد. این آشنایی را در مورد ضربالمثلهای عربی که در فارسی به کار میرود هم میتوان دید، مثل «وصف العیش، نصفالعیش» که معنایش این میشود که وصف کردن یک عیش، مثل نصف آن عیش است. میبینید که ضربالمثل عربی است، ولی برای فارسیزبانان قابل فهم است.
بنابراین طبیعی است که زبان فارسی کلمات بسیاری را از زبان عربی وام گرفته باشد. ولی البته این بحث هم هست که در اینجا پس اصالت زبان چه میشود؟ آیا کاربرد کلمات عربی در فارسی گاهی بیش از حد نبوده است؟ به این سؤالها در برنامهی بعد میرسیم.
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1578