نویسنده: محمد کاظم کاظمی
نزدیک به سه هفته است که ما دربارهی خصوصیات منطقهای زبان فارسی صحبت میکنیم و از این میگوییم که این زبان در هر یک از کشورهای فارسیزبان و بلکه در هر منطقهای، بعضی خصوصیات دارد که میتواند برای فارسیزبانان دیگر مناطق سودمند باشد. ما در برنامههای پیش به فارسی افغانستان پرداختیم و دیدیم که در زبان مردم در این کشور چقدر واژگان فصیح و اصیل وجود دارد که برای دیگر فارسیزبانان خوشایند و تازه است.
طبیعتاً در این سمت و در فارسی ایران هم بسیار واژگان اصیل و کهن و همچنین بسیار رهیافتهای زبانی جدید وجود دارد که میتواند برای فارسیزبانان افغانستان کارآمد باشد. ایران کشوری است پهناور با قریب به هشتاد میلیون جمعیت که بیشتر آنها فارسیزبان و البته همه فارسیدان هستند. در این کشور نیز حوزههای زبانی مختلف وجود دارد مثل حوزهی زبانی خراسان، حوزهی زبانی سیستان، حوزهی زبانی کرمان و فارس، حوزهی زبانی اصفهان، حوزهی غرب کشور، حوزهی شمال کشور یعنی مازندران و گیلان، حوزهی جنوب کشور و همین طور بعضی مناطق دیگر. در هر یک از این جایها خصوصیات بومی جالبی یافت میشود و واژگانی رایج است که در لهجهی رسمی کشور که همان لهجهی پایتخت است، دیده نمیشود.
از این جهت برای خود مردم ایران هم جالب و مهم است که این خصوصیات بومی را حفظ کنند و آنها را در لهجهی معیار کشور به کار گیرند. مثلاً در لهجهی خراسان کلماتی همچون جوز، جویچه، کلپاسه، زینه و امثال اینها رایج است. یکی از دوستان میگفت که در خراسان جنوبی، به قیچی هنوز مقراض میگویند. و این مقراض همان است که در شعر حافظ آمده است.
رشتهی صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش عشق تو سوزانم چو شمع
یا در حوالی سبزوار خراسان، کلمهی «آژیر» یا «اژیر» به معنی کسی که هوش و حواس او جمع است و گیج و خوابآلوده نیست به کار میرود. این همان کلمهای است که در هرات به صورت «آجیر» رایج است. واقعیت این است که در لهجهی رسمی فارسی پایتخت چه در ایران و چه در افغانستان ما معادل دقیقی برای این کلمه نداریم. یعنی واقعاً این مفهوم دارای واژهی مناسبی نیست. فقط کلمهی «زبر و زرنگ» هست که آن هم معادل دقیق آژیر یا آجیر نیست. زبان فارسی معیار در هر دو کشور بسیار به این رهاوردهای لهجههای بومی نیاز دارد.
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2404