زبان نیاکان، بخش 123

12 سرطان 1403
2 دقیقه

نویسنده: محمد کاظم کاظمی

 

هوسانه، دینه‌روز، پشتاره

با برنامه‌ای دیگر از این سلسله در خدمت شماییم. چند برنامه است که بحث ما، رهاوردهای زبانی فارسی افغانستان بوده است، یعنی کلمات و واژگان زیبای فارسی که بر زبان مردم افغانستان جاری است. خیلی از این کلمات البته قدیم‌ها در کل این قلمرو زبانی رایج بوده‌اند و هم اکنون هم در بعضی نقاط دوردست در ایران به کار می‌روند. ولی در زبان رسمی ایران از میان رفته‌اند. به همین دلیل شنیدنشان از زبان یک گویشور افغانستانی زبان فارسی، جذابیتی دارد.

از این جمله است کلمه‌ی «هوسانه» به معنی غذای اندک و خوشمزه‌ای که گاه به گاه پخته می‌شود. مثلاً‌ بولانی یا آشک که در بسیاری از نقاط افغانستان حالت «هوسانه» دارد. می‌بینید که کلمه‌ی «هوس» با «آنه» یکجا شده و این ترکیب را ساخته است. شبیه «رندانه» و «جانانه» و «زنانه» و «مردانه».

کلمه‌ی زیبای دیگری که باز حاصل دو کلمه‌ی دیگر است، «پشتواره» است. ما کلمه‌ی «پشتوانه» را به معنی «محل اتکا» و «تکیه‌گاه» شنیده‌ایم. «پشتواره» هم شبیه به آن است و از دو کلمه‌ی «پشت» و «واره» ساخته شده است. یعنی مقدار هیزم یا توده‌ی گندم دروشده‌ای که بتوان آن را بر پشت حمل کرد. کلمه از نظر ساختار، شبیه است به «جشنواره» و «ماهواره». البته این کلمه در افغانستان بیشتر به صورت «پشتاره» به کار می‌رود.

کلمه‌ی دیگر، «دینه» است که در ترکیب با کلمه‌ی «روز»، به صورت «دینه‌روز» به کار می‌رود. شاید وقتی ابتدا این کلمه را می‌شنویم، تصور کنیم که یک اشتباه عامیانه است و باید «دیروز» می‌بود. ولی حقیقت این است که «دینه» به همین صورت در متون کهن فارسی هم دیده شده است. عبدالقادر بیدل دررباعی‌ای می‌گوید «گاهی فردایی و گهی دینه، که چه؟ / گه عشرت مهر و گه غم کینه، که چه؟ / تمثال حقیقتت به لوح عدم است / ای صورت هیچ، این همه آیینه که چه؟»

بله دوستان عزیز، ملاحظه می‌کنید که خیلی از کلماتی که در گوشه و کنار مملکت بر زبان مردم جاری است و ما گاهی آن‌ها را کلماتی عامیانه می‌پنداریم و از کاربردشان پرهیز داریم، کلماتی ریشه‌دار، اصیل و با پشتوانه هستند. ما می‌توانیم این‌ها را بر زبان جاری سازیم، در متون شعر و نثر به کار ببریم و به این ترتیب، زبانی داشته باشیم زنده و پویا و در عین حال اصیل و فصیح.

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2286


مطالب مشابه