نویسنده: محمد کاظم کاظمی
سلام دوستان گرامی، علاقهمندان زبان فارسی دری. با شما هستیم با برنامهای دیگر از «زبان نیاکان» و در این برنامه نیز بحث چند هفتهی قبل را ادامه میدهیم. یعنی رهاوردهای زبان فارسی افغانستان برای دیگر گویشوران این زبان.
ما در برنامهی پیش گفتیم که گاهی یک کلمه ممکن است در میان مردم مثلاً افغانستان، خیلی عادی به نظر بیاید ولی همین کلمه را وقتی کسی در خارج از کشور میشوند، از آن حیرتزده شود. یک کلمه از این قبیل، «پروا داشتن» یا «پروا نداشتن» است که بیشتر در افغانستان رایج است و البته در ایران هم گاهی به کار میرود. باری یوسفعلی میرشکاک شاعر و نویسندهی ایرانی در جایی بیان کرده است که او یک بار به یک کارگر افغانستانی که ناخوشیای داشته است، دوایی پیشنهاد میکند و آن کارگر، میگوید «از تلخ پروا نیست». میرشکاک از این عبارت چنان به وجد میآید که همین عبارت را عنوان یک مقاله یا گفتگوی خودش میسازد و در مطبوعات منتشر میکند.
در افغانستان بسیار گفته میشود که «پروا ندارد» یعنی «باکی نیست» یا «بیمی نیست» ولی لطفی که در این «پروا» هست، در دیگر کلمات نیست.
گفتنی است که کلمهی «پروا» در متون کهن فارسی بسیار آمده است. مثلاً امیرخسرو دهلوی میگوید
جوان و شوخ و فراموشکار و ناپرواست / زمان زمان ز من خستهاش که یاد دهد
یا صائب میگوید
نیست پروا تلخکامان را ز تلخیهای عشق / آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است
و جالب است که در شعر صائب نیز عبارت خیلی شبیه به عبارت همان کارگر آمده است: «از تلخ پروا نیست» و «نیست پروا تلخکامان را ز تلخیهای عشق»
یک کلمهی جالب دیگر که در افغانستان بسیار به کار میرود «گذاره» به معنی «گذران کردن» است. این کلمه به خصوص در مواردی که صحبت از سازگاری کردن با یک شخص یا یک شرایط خاص است، به کار میرود. مثلاً میگویند «با همین همسایهمان گذاره میکنیم. چاره نداریم» یا «با همین معاش ناچار هستیم گذاره کنیم».
در کنار «گذاره کردن»، ما صفت «بدگذاره» را هم داریم که خیلی موجز و زیباست. یعنی کسی که گذرانکردن در کنار او سخت است. به زحمت میتوان کلمهای را یافت که در عین کوتاهی، چنین رسا و رسانندۀ این معنی باشد.
خوب دوستان گرامی. وقت برنامه به پایان رسید و باقی موارد از این قبیل را میگذاریم برای برنامههای بعد.
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2269