زبان نیاکان، بخش 116

29 جوزا 1403
2 دقیقه

نویسنده: محمد کاظم کاظمی

 

باشنده، گویش‌ور، هفته‌فهم، غریب‌کار

کلماتی که همچون مناظر طبیعت این کشور، دست‌نخورده است و برای دیگر فارسی‌زبانان جذابیت دارد. مطرح‌کردن و پرداختن به این کلمات، می‌تواند بسیار مؤثر باشد در تبادلات زبانی میان اهالی قلمرو زبان فارسی.

یکی از این کلمات زیبا، «باشنده» است به معنی «ساکن» یا مقیم در جایی. این کلمه در افغانستان بسیار رایج است. جمع آن «باشندگان» است. مثلاً مجری رادیو می‌گوید «باشندگان شهر پغمان از کمبود برق رنج می‌برند.»

اما «باشنده» از چند جهت بر «ساکن» و «ساکنان» برتری دارد. یکی این که «ساکن» دو معنی دارد، هم به معنی «کسی که در جایی اقامت دارد» و هم به معنی «شیئی که در حال سکون است.» دیگر این که «ساکن» عربی است.

البته ما با داشتن «باشنده» و «باشندگان»، از «ساکن» و «ساکنان» و دیگر اشتقاقات این کلمه مثل «مسکونی» و «سکونت» و «مسکن» بی‌نیاز نیستیم. می‌توانیم همه را در کنار هم داشته باشیم، هر کدام برای مقام خودش.

شبیه به همین کلمه‌ی «باشنده»، ما «گویشوَر» را هم داریم. اینجا در واقع باشندگان سرزمین زبان منظور هستند، کسانی که با یک زبان صحبت می‌کنند. مثلاً می‌گوییم «گویشوران زبان فارسی تاجیکستان». باز کلمه‌ی «گویشور» معادل دقیقی در ایران ندارد. شاید بشود گفت «کاربر» ولی «کاربر» با گویشور یک مقدار فرق دارد. کاربر بیشتر به کسی که با یک وسیله کار می‌کند گفته می‌شود.

یک ترکیب کنایی دیگر که در افغانستان گاهی به کار می‌رود، «هفته‌فهم» است. هفته‌فهم یعنی کسی که مطلبی را پس از یک هفته می‌فهمد، یعنی خیلی دیر متوجه می‌شود. به تعبیر مردم ایران «دوزاری‌اش دیر جا می‌افتد». خوبی این تعبیر این است که حالت صفت دارد، یعنی راحت در جمله به کار می‌رود. مثلاً می‌گویند «فلانی چقدر هفته‌فهم است» یا «ببخشید که موضوع را نفهمیدیم. ما یک کمی هفته‌فهم هستیم.»

در فارسی ایران معادلی برای «هفته‌فهم» به چشم نمی‌خورد، معادلی که هم موجز باشد، هم رسا و هم کارکرد نحوی مناسبی داشته باشد. البته «خنگ» هست، ولی خنگ قدری بار تحقیر دارد و البته شدت آن هم بیشتر است. هفته‌فهم الزاماً خنگ و نادان نیست. فقط قدری دیر حالی می‌شود. به همین سبب این ترکیب را می‌توان به فارسی‌زبانان ایرانی پیشنهاد کرد.

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2237


مطالب مشابه