زبان نیاکان، بخش 115

22 جوزا 1403
2 دقیقه

نویسنده: محمد کاظم کاظمی

 

گاه و بیگاه

ما در این برنامه با بحث‌هایی کوتاه درباره‌ی زبان فارسی در خدمت شماییم. در چند برنامه‌ی اخیر، بحث ما به شیرینی‌های زبان فارسی افغانستان رسیده است، ارمغان‌هایی که می‌شود برای سایر فارسی‌زبانان جهان هم عرضه کرد و این یکی از جلوه‌های داد و ستد میان همزبانان است.

در این برنامه به دو کلمه‌ی «گاه و بیگاه» می‌پردازیم. «بیگاه» به معنی «دیروقت» و یا «شبانگاه». در بسیاری از جای‌های افغانستان رایج است، چنان که مثلاً گفته می‌شود «بیگاه شده بود که به خانه برگشتیم». این کلمه در ایران رایج نیست. ولی بسیار زیباست و اصیل و کاملاً فارسی.

بیگاه در شعر کهن فارسی بسیار به کار رفته است و شواهد زیادی دارد، از جمله در این بیت از دیباچۀ مثنوی معنوی مولانا: «در غم ما روزها بیگاه شد / روزها با سوزها همراه شد»

و در این غزل از دیوان شمس: «بیگاه شد، بیگاه شد، خورشید اندر چاه شد / خیزید ای خوش طالعان، وقت طلوع ماه شد»

در شعر بیدل هم این کلمه آمده است، از جمله در این بیت: «به ناامیدی ما رحمی، ای دلیل امید! / که هیچ‌جا نرسیدیم و روز بیگاه است»

نکته‌ی جالب در این مورد این است که همین کلماتی که در زبان فارسی افغانستان به صورت معمول به کار می‌رود، گاهی در زبان شعر شاعران ایران، به عنوان یک کار هنری استفاده می‌شود. یعنی همان آرایه‌ی باستانگرایی که در آن شاعر، یک کلمه‌ی قدیمی را در زنده می‌سازد و در کلامش به کار می‌برد. علی معلم دامغانی شاعر معاصر ایران می‌گوید: «عمری به سودای غمش بیگاه کردم / وین کاروانگه را نشستنگاه کردم‌». یعنی این که گاهی یک شاعر در ایران یک کلمه‌ی کهن را زنده می‌سازد و به عنوان یک کلمه‌ی کهن در شعرش به کار می‌برد. ولی همین کلمه بر زبان مردم عادی در افغانستان جاری است.

گفتنی است که در بعضی مناطق افغانستان، به ویژه غزنی و مناطق مرکزی، نه تنها «بیگاه»، که کلمۀ «گاه» به معنی «زود» نیز رایج است، چنان که مثلاً می‌گویند: «فردا باید گاه از خانه بیرون شویم.» یعنی «فردا باید زود از خانه بیرون شویم»

خوب دوستان عزیز، بیگاه شد و برنامه به پایان رسید. باقی مثال‌ها را می‌گذاریم برای برنامه‌های بعد.

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2228


مطالب مشابه