زبان نیاکان، بخش چهارم

15 قوس 1402
2 دقیقه

نویسنده: محمد کاظم کاظمی

زبان و لهجه

سلام دوستان. در برنامه‌ی پیش دیدیم که از کجا می‌توانیم بفهمیم یک عده مردم، با یک عده‌ی دیگر هم‌زبان هستند. از این که سخن همدیگر را بدون نیاز به ترجمه و برگردان، درک کنند.

حالا این را تصور کنید که یک نفر از قلب هزاره‌جات افغانستان، بیاید به مشهد و بخواهد قصه‌ی زندگی‌اش را بگوید. یک نفر مشهدی یا تهرانی حرف او را به راحتی خواهد فهمید؟ پس در این صورت این‌ها دو زبان دارند؟ نه اینجا یک مسأله‌ی دیگر است و آن شکل تلفظ کلمات است که به لهجه‌ی شخص برمی‌گردد. یعنی بسیار مواقع اصل کلمه یکسان است و در دو جای، به دو شکل تلفظ می‌شود. مثلاً کلمه‌ی «مسجد» در ایران به همین شکل تلفظ می‌شود. در هرات و در لهجه‌ی غلیظ هراتی به آن «مچّد» یا حتی «مچّت» می‌گویند. در کابل «ماجد» می‌گویند و در هزاره‌جات «ماجید» می‌گویند. ولی این یک کلمه است. دو کلمهٔ مختلف نیست. اگر به هر کدام از اهالی این سرزمین‌ها بگوییم که این کلمه را به شکل اصلی و ادبی آن بنویسد، همه یکسان خواهند نوشت. یا کلمه‌ی «نان» که در کابل به این صورت تلفظ می‌شود و در ایران «نون» گفته می‌شود. ولی قضیه این است که در همین ایران هم بر روی تابلو دکان، «نونوایی» نوشته نیست، بلکه «نانوایی» نوشته است. حالا از کجا می‌شود فهمید که این اختلاف گفتار در لهجه است یا در زبان، یعنی این دو شخص دو زبان دارند یا دو لهجه از یک زبان را به کار می‌برند؟ این که از آن‌ها بخواهیم که حرف خودشان را بنویسند و از زبان ادبی خودشان استفاده کنند. زبان ادبی چیست؟ همان زبانی است که با آن نامه‌نگاری می‌کنیم، کتاب می‌نویسیم، شعر و داستان می‌نویسیم. پس به همین دلیل است که ما شعرهای همدیگر را خیلی راحت‌تر می‌فهمیم. چون در شعر کلمات به شکل اصلی ادبی آن به کار می‌روند. اینجا شخص ایرانی هم شعر حافظ را این طور می‌خواند که

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما

و شخص هراتی هم نمی‌گوید «دوش از مچد سوی میخانه آمد» و شخص هزاره نمی‌گوید «دوش از ماجید سوی میخانه آمد» بلکه همه یک کلمه را به کار می‌برند. و به این ترتیب، ادبیات ما، مثل یک محور اصلی، این یگانگی زبان را نشان می‌دهد.

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1290


مطالب مشابه