نویسنده: محمد کاظم کاظمی
ما در برنامهی پیش از دو کتاب مهم نام بردیم که از ستونهای بنای زبان فارسی به حساب میآیند. یکی شاهنامهی فردوسی است و دیگری تاریخ بیهقی. و این دو کتاب در بستر مساعدی ایجاد شدند که در دورههای سامانی و غزنوی برای زبان فارسی پدید آمده بود. ما گفتیم که در دورهی سامانی، نوشتن شاهنامهها به نثر و نظم شروع شد و در نهایت به سرایش شاهنامهٔ فردوسی انجامید. البته در این قضیه حکومت غزنوی و شخص محمود غزنوی و بعضی وزیران او هم بیاثر نبودند. از آن جهت که این قضیه در مورد غزنویان بسیار مورد بحث بوده است، خوب است که اشارتی به این مسئله داشته باشیم.
البته حقیقت این است که فردوسی کتاب شاهنامه را پیش از به حکومت رسیدن محمود غزنوی شروع کرده بود. ولی به دلیل این که وضعیت خراسان نابسامان بود و او حمایت خاصی از سوی حکومتهای موجود نمیدید، حدود هژده سال آن کار را متوقف ساخت و از آن دلسرد شد، تا این که محمود به حکومت رسید و شاعر را به ادامهی کار تشویق کرد و وعده داد که در قبال سرایش این کتاب، پاداشی درخور به شاعر بپردازد. و فردوسی کار را دوباره پی گرفت.
اما دریغ که در پایان کار، محمود غزنوی به آن وعدهای که در ابتدا داده بود که برای هر بیت از شاهنامه مثقالی طلا به شاعر آن بدهد، عمل نکرد و تا به امروز، یک بدنامی برای او ماند، به طوری که بسیاریها آن را بر قدرنشناسی و بیتوجهی او به زبان و ادب فارسی حمل کردهاند.
ولی واقعیت امر این بود که در این بیتوجهی محمود غزنوی، بیش از خود سلطان، باید به دنبال نقشآفرینیها و توطئههای دیگر درباریان و وزیران سلطان برآمد. در این مدت، خواجه ابوالعباس اسفراینی که وزیری ادبدوست بود و به فردوسی بسیار احترام قائل بود برکنار شده بود و احمد بن حسن میمندی بر سر کار آمده بود که با این شاعر میانهٔ خوبی نداشت. دلایل دیگری هم در این میان وجود داشت که در منابع مختلف به آنها اشاره شده است و زمان برنامهی ما اجازه نمیدهد که به آنها اشاره کنیم. ولی به هر حال چیزی که غیر قابل انکار است، نقش سلسلهی غزنوی و شخص سلطان محمود، در سرایش این کتاب است.
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1389