زبان نیاکان، بخش هفدهم

5 جدی 1402
2 دقیقه

نویسنده: محمد کاظم کاظمی

 

زبان فارسی در داستان حسنک وزیر

نمی‌شود از زبان فارسی صحبت کرد و از داستان حسنک وزیر در کتاب گرانقدر «تاریخ بیهقی» سخن به میان نیاورد.

ما دربارهٔ تاریخ بیهقی و جایگاه مهم آن در زبان فارسی، در برنامه‌ی پیش صحبت کردیم و گفتیم که داستان حسنک وزیر، نقطه‌ی اوج آن است.

اما حسن بن محمد میکال، معروف به حسنک وزیر، وزیر سلطان محمود غزنوی بوده است. او با شاهزاده مسعود غزنوی میانه‌ی خوبی نداشته است. به همین جهت، مسعود وقتی به حکومت می‌رسد، به حساب همین دشمنی‌ای که با حسنک دارد، او را به یک بهانه‌ی مذهبی به دار می‌آویزد. صحنه‌ی محاکمه و بر دار کردن حسنک را ابوالفضل بیهقی با زیبایی و بلاغت تمام در تاریخ خودش آورده است و این پاره از تاریخ بیهقی، یکی از فرازهای فاخر نثر فارسی است.

و حسنک را به پای دار آوردند.. و پَیکان را ایستادانیده بودند که: «از بغداد آمده اند.»

ببینید می‌گوید «ایستادانیده بودند» یعنی آن‌ها را دستور داده بودند که ایستاد شوند. این نوع کاربرد فعل بسیار جالب است و شباهت دارد به کلمه‌ی «ایستادگاه» که در افغانستان رواج دارد.

حسنک را فرمودند که: «جامه بیرون کش!» وی دست اندر زیر کرد، و اِزاربند استوار کرد و پایچه های اِزار را ببست.

ما گفتیم که یکی از ویژگی‌های تاریخ بیهقی این است که با زبان فارسی افغانستان نزدیک است و این قضیه خودش این پیام را می‌رساند که بسیاری از کلماتی که در کشور افغانستان ممکن است پیش پای افتاده و حتی عامیانه تلقی شوند، در واقع کلماتی اصیل و قدیمی هستند، مثل همین «اِزار» که به صورت «ایزار» به خصوص در لهجه‌ی هزارگی کاربرد دارد.

وآواز دادند که: «سنگ دهید!» هیچ کس دست به سنگ نمی کرد، و همه زار زار می گریستند.

این هم باز جالب است. در اینجا «سنگ دهید»‌ در نظر فارسی‌زبانان ایران، شاید به معنی «سنگ بدهید» به نظر برسد، ولی در واقع به معنی «سنگ بزنید» است و این کاربرد «دهید» به جای «بزنید» در افغانستان بسیار رواج دارد، طوری که گفته می‌شود «دِه» یعنی «بزن».

ملاحظه می‌کنید که در همین چند جمله از تاریخ بیهقی، چقدر نکات زبانی نهفته بود. حیف که فرصت محدود است و ما فقط می‌توانیم شما را به خواندن این کتاب مهم توصیه کنیم.

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1410


مطالب مشابه