نویسنده: محمد کاظم کاظمی
دوستان گرامی. ما در برنامههای پیش گفتیم که زبان فارسی، فراز و فرودهای بسیار داشته است. گاهی اوضاع بر وفق مراد بوده و این زبان حامیانی جدی پیدا کرده و در نقاط مختلف گسترش یافته گاهی نیز از بعضی مئاطق برافتاده است. در این میان کسانی نیز بودهاند که در نجات این زبان از نابودی و زوال کوشیدهاند، همچون یعقوب لیث صفار.
سلسلههای اموی و عباسی، در زمان حکومت خود تقریباً همه قلمرو زبان فارسی را در تصرف خود داشتند و تا حدود زیادی کوشیده بودند که فرهنگ عربی را بر این مناطق حاکم کنند. به خصوص امویان که یک مقدار هم نژادگرا بودند و نژاد عرب را برتر میدانستند. همه نامهنگاریهای آنان با حکومت مرکزی بغداد به زبان عربی بود و علاوه بر آن، گاهی زبان رسمی دستگاه و دیوان حکومتی هم عربی بود.
در همین زمان بود که یعقوب لیث صفار، حکومت صفاری را تشکیل داد که یک حکومت محلی در سیستان بود ولی چنان گسترش و قدرت یافت که تمام مناطق خراسان و فارس و کرمان را تصرف کرد و حتی به سوی بغداد پایتخت حکومت عباسی حمله برد، که البته در این حمله و در جنگی بزرگ، شکست خورد و مدت کوتاهی پس از آن، وفات کرد.
معروف است که وقتی یعقوب لیث صفاری در جنگ با خوارج پیروز شد، شاعری قصیدهای به زبان عربی در ستایش او سرود. ولی وقتی یعقوب لیث آن را شنید، به آن شاعر خطاب کرد که «چیزی که من اندر نیابم، چرا باید گفت؟» یعنی وقتی من معنی این شعر را نمیدانم، چرا آن را میگویی. و به این ترتیب، میشود گفت که یعقوب لیث اولین زمامدار این منطقه است که بر حفظ زبان فارسی تأکید میکند. او در سال ۲۵۴ قمری فارسی را زبان رسمی اعلام کرد و از آن پس صحبت کردن به زبانی غیر از فارسی در دربار او ممنوع شد. و نکتهٔ جالب این است که یکی از نخستین شعرهای برجای مانده به زبان فارسی که اثر محمد بن وصیف سگزی است، در ستایش یعقوب لیث سروده شده است:
ای امیری که امیران جهان خاصه و عام
بنده و چاکر و مولای و سگ بند و غلام
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1341