نویسنده: محمد کاظم کاظمی
دوستان گرامی، ما در برنامهٔ پیش از نقش مهم فردوسی و اثر جاویدان او شاهنامه، در زبان فارسی گفتیم. شاهنامه در واقع یک محک است برای این که بتوانیم تشخیص دهیم که یک متن تا چه مقدار به اصل زبان فارسی نزدیک است یا از آن دور است. چون واقعیت این است که خیلی وقتها زبان یک گروه از مردم بر اثر ورود واژگان بیگانه یا ساختهای دستوری بیگانه، تحول پیدا میکند بدون این که خود گویشوران آنها متوجه شوند. شما یک باغ سیب را تصور کنید. ممکن است در باغی که همه درختانش سیب بودهاند، به مرور زمان درختهای دیگری کاشته شود و این درختها به مرور زمان، جای درختان سیب را بگیرد و آن را مثلاًبه باغ زردآلود تبدیل کند. در مورد زبان هم چه بسا مردمان زیادی در نواحی گوناگون این قلمرو زبان فارسی هستند که اجدادشان فارسیزبان خالص بودهاند، ولی آنان اکنون با زبان مخلوطی صحبت میکنند. زبان آنها را از کجا میتوان تشخیص داد؟ از زبان شاهنامه. این که ببینیم میتوانند شاهنامه را بفهمند یا نه.
شاید بگوییم که دیگر شاعران فارسیزبان مگر این خاصیت را ندارند؟ البته که تا حدودی دارند. ولی شعر خیلی از آنان، تا حدود زیادی مثلاً با زبان عربی آمیخته است و نمیتواند از زبان فارسی اصیل نمایندگی کند. حتی در آثار رودکی که پیشگام شعر فارسی دانسته میشود، کلمات عربی بسیار است.
آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب
با صدهزار نزهت و آرایش عجیب
شاید که مرد پیر بدین گه شود جوان
گیتی بَدیل یافت شباب از پی مشیب
در همین دو بیت، ما چند کلمهٔ عربی داریم مثل «عجیب»، «بدیل»، «شباب» و «مشیب». در حالی که شاید در صد بیت شاهنامهٔ فردوسی اینقدر کلمهٔ عربی نتوان یافت.
البته بعضیها تصور میکنند که شاهنامه کاملاً به فارسی خالص است و در آن هیچ کلمهٔ عربی یا از زبانهای دیگر نیست. این برداشت هم درست نیست. در شاهنامه کلمات عربی و بعضی زبانهای دیگر هم هست، ولی آنقدر اندک، مثل باغ سیبی که فقط چند درخت زرآلود و ناک و گیلاس داشته باشد، که البته همین هم خودش تنوعی به آن میدهد.
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1380