زبان نیاکان، بخش بیستم

8 جدی 1402
2 دقیقه

نویسنده: محمد کاظم کاظمی

 

آذربایجان و قطران تبریزی

ما در سر و سفر خویش در سرزمین‌های فارسی‌زبان، به هندوستان رسیده بودیم و البته در آن سرزمین رازآمیز بسیار حرف‌ها درباره‌ی زبان فارسی هست که در برنامه‌های بعد به آن‌ها باز خواهیم گشت. حالا از جنوب‌شرق قلمرو زبان فارسی، سفری کنیم به شمال‌غرب این قلمرو، یعنی جایی که در آن، ناصر خسرو بلخی، قطران تبریزی را ملاقات کرد. در این سفر و روایت ناصرخسرو از آن، نکته‌ای وجود دارد که جالب است. خوب است سخن را از سفرنامه‌ی ناصرخسرو بشنویم.

و در تبریز، قطران‌‌نام شاعری را دیدم. شعری نیک می‌‌گفت، امّا زبان فارسی نیکو نمی‌‌دانست. پیش من آمد، دیوان منجیک و دیوان دقیقی بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی که او را مشکل بود از من بپرسید، با او بگفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند.

یک نکته‌ی جالب در این سخن ناصرخسرو، رواج شعر و ادب فارسی در نواحی آذربایجان ایران در آن زمانی است که هنوز این زبان از خراسان خیلی بیرون نرفته بود. در آنجا شاعری توانا به نام قطران تبریزی ظهور می‌کند که به قول ناصرخسرو، «شعری نیک» می‌گوید.

اما نکته‌ی دیگر این است که ناصرخسرو می‌گوید قطرات زبان فارسی نیکو نمی‌دانست. چرا نمی‌گوید «دری نیکو نمی‌دانست؟» مگر نه این که خیلی‌ها تصور می‌کنند که این زبان در افغانستان کنونی دری است و در ایران فارسی است و دری و فارسی با هم فرق دارند؟ ناصر خسرو از نواحی شمالی افغانستان برخاسته و این زبان را «فارسی» می‌نامد. این یک سند مهم است برای این که نشان دهد این تقسیم‌بندی جغرافیایی درست نیست که ما بگوییم در یک سرزمین زبان فارسی رایج است و در دیگری زبان دری.

باری، قطران تبریزی شاعر قرن پنجم هجری بوده است و او را از پیشگامان شعر فارسی در آذربایجان می‌توان دانست، سرزمینی که اکنون بخشی در ایران واقع است و بخشی در کشور آذربایجان. از این سرزمین، سپس سخنوران دیگری هم برخاستند و در اعتلای زبان فارسی کوشیدند، و ما در برنامه‌های بعد بیشتر به آنان خواهیم پرداخت.

آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=1424


مطالب مشابه