آشنای پرصلابت از زلال هریرود
پرویز آرزو، سرایشگر، نویسنده و ادیب نامآشنای پارسیزبان در ۷ اردیبهشت ۱۳۵۷در هرات زاده شد، او دورهی تعلیمیاش را در هرات و تحصیلات عالی را تا سطح دکترا در رشتهی اقتصاد بینالملل در روسیه بهپایان رساند.
پرویز آرزو همکاری قلمی با نشریههای هفتقلم و اتفاق اسلام داشته، از نوجوانی عضو انجمن ادبی هرات بودهاست و بهعنوان مدیر مسؤول ماهنامهی «امروز» نشر مسکو، رییس «کانون بینالمللی رشد فرهنگ و هنر» در مسکو، رییس مرکز فرهنگی سفارت افغانستان در مسکو و استاد دانشگاه در هرات کار کردهاست،
دکتر پرویز آرزو از نوجوانی یکی از نویسندگان و سرایشگران تصویرپرداز و توانا بودهاست، او در شعرش بهسراغ درد و ناهنجاریهای جامعه و رنجهای مردم میرود و آنگاه که برای سرزمین هریوا میسراید کلامش نگارینتر میشود و عشق بهمیهن جولانی منحصربهفرد به خود میگیرد؛ نثر پرویز آرزو در نگارش داستان نیز همپای شعرش شورانگیز و پرتصویر است.
از پرویز آرزو دفترهای شعر «آوار آیینه»، «آسمان، دریا» و «دوهستی من» و داستان کوتاه «زندگی دایره است» بهنشر رسیده و داستان کوتاه تمثیلی «بق بقی و بق بقو» و رمان «دلبرگ» تا هنوز اقبال چاپ نیافتهاست، پرویز آرزو بهزبانهای روسی و آلمانی آشنایی دارد و چندین شعر و کتاب تا هنوز از نویسندگان برجستهای آلمانی زبان و روسی زبان را بهپارسی برگردان و نشر کردهاست.
دو نمونهی شعر از پرویز آرزو:
چون سیب کِرمخورده، زمین روزی
از شاخِ کهکشان بهزمین افتد
از سیب چرخخوردهی سرگردان
کِرم است کَز یسار و یمین افتد
با کِرمهای سرخ و سیاه آنروز
تاریخِ دردهای زمین افتد
از «پنج عضو دایمِ» دنیاخوار
آنروز کرمِ بیشترین افتد
هم ممکن است بیشترین کرم از
اقلیمهای شیخنشین افتد
آنگه شهاب کوچکِ سرشوخی
بر روی کِرمهای حزین افتد
اینسیب کرمخورده به خود لرزد
وقتی بهفکر روزِ پسین افتد
آبی تکان نمیخورد از آبی
بر پینکِ زمانه نه چین افتد
…
برفی که روی شانهی اینمو نشستهاست
چون شیر در برابر آهو نشسته چاست
آهو، سیاه چشمِ جوانی بلند شو!
اینشیر پیر بر دمِ ابرو نشستهاست
غربت گرفته هستیِ اینقلب خسته را
در خوابهاش، بر لبِ آمو نشستهاست
زیبای مهربانِ دلانگیزِ من، «هرات»!
هر جا که میرود دل من، او نشستهاست
موی سپید، خاطرههای «جلالی» است
عمری در انتظار «سیه مو» نشستهاست…
آدرس کوتاه : www.parsibaan.com/?p=2088